مسعود در ارزیابی امروز
اشتباه مسعود طالبان را میدان داد و اشتباه وارثان مسعود بازگشت حاکمیت قبیلوی را ممکن و تجدید نمود. هم مسعود اقوام را در زمانی که فرصت برایش میسر شد حذف کرد و هم وارثان مسعود در "قرار داد بن" 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۱۲    ۱۳۹۷/۶/۱۹ کد خبر: 154513 منبع: پرینت

صفحه روشن مسعود:
اول. مدافع استقلال افغانستان بود. او یکی از کسانی بود که مقاومت در برابراستبداد تاریخی و قبیلوی را برای نسل های بعد از خودش به عنوان یک امکان به ارث گذاشت. اما وارثان مسعود آن را در بدل زندگی و ماموریت دولتی برای حکومت قومی به ارزانی فروختند.
دوم. جنگ مقاومت در برابر روسها، پاکستان و طالبان را رهبری کرد.
سوم. به حفظ غرورملی مردم افغانستان متعهد بود.
به هیچ کشور همسایه ای کرنش نکرد و حتی برای مسافرت عادی به آنجا نرفت. در سفرش به پاکستان به عنوان یک قهرمان با سنگینی، ابهت و شوکت مسافرت نمود.
چهارم. جنگهای چریکی را متناسب با کوه ها و طبیعت منطقه اش وارد بود.

اما اشتباهات مسعود:
اول. او ادم سرگردان میان بنیادگرا و قومگرا بود. همشاگرد فکری و عقیدتی الظواهری و افراطی های عرب بود و هم یار غار افراد تبارگرای تاجیک، آنهم پنجشیری.

دوم. به اصول دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت ملیت ها پایبند نبود. با گلبدین تفاوت بنیادی فکری نداشت فقط برای قدرت و ترس از او و برای قدرت انحصاری با او در جنگ بود. به همین دلیل در زمان پیروزی مجاهدین و ورود انها در بدخشان صدها سازای و افراد مربوط به طاهر بدخشی را قتل عام کرد.

سوم. با سیستم فدرالی و دموکراسی که فقط از آن طریق حق تعیین سرنوشت ملیت ها تامین می گردد موافق نبود. با پلان ایجاد حکومت فدرالی برای حل عادلانه حق تعیین سرنوشت ملیت ها با مزاری و دوستم با شدت مخالفت کرد و هردو را برای بیعت به امارت اسلامی فراخواند. جنگ را با آنها آغاز کرد، زمینه ی امدن طالبان را فراهم ساخت.

چهارم. محرومیت زدایی قومی، تبعیض زدایی درون اجتماعی و ملی را هرگز به خاطر تعصب و اندیشه بنیادگرای اسلامی که داشت درک نکرد. تفکر؛ حل عادلانه ی ًمساله ملی ًبر اساس عدالت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت ملیت ها را تفکر"شعله ای ها" می دانست. چنانچه فهیم این نکته را علنی در صحبت خود با والیان بعنوان معاون اول رییس جمهور بر زبان آورد.

پنجم. مسعود می خواست از طریق رعیت نمودن ازبک ها و هزاره ها حکومت قبیلوی را بشکند و خود با همان ایده" امارت اسلامی" حاکمیت شئونیزم اسلامی و قبیلوی را احیا نماید. درست به همین ارتباط، مزاری با تلخی، کنایه و طنز معنی داری از فرهنگ و زبان افغانستانی گفته معروفی را بر زبان آورد که: "ماعاشق قیافه کسی نیستیم..." یعنی اگر تفکر "حق تعیین سرنوشت ملیت ها" حل عادلانه مصالح ملی "اساس ایجاد حکومت نباشد و قصد شما ایجاد حکومت متمرکز، مطلقه و امارت اسلامی باشد، فرق شما با ملا عمر و گلبدین برای ملیت های افغانستان وجود ندارد.

ششم. دوستم و مزاری که هردو نیز مثل او ده ها اشتباه داشتند اما صادقانه به او برای شکستن حکومت های قبیلوی و استبدادی و ایجاد حکومت ملی بر اساس "عدالت اجتماعی" و "حق تعیین سرنوشت ملیت ها" به شمول پشتونها؛ حتی "بیعت" نمودند؛ اما او بدون درک تاریخی محتوای آزادی خواهانه و عدالت طلبانه قرارداد "جبل السراج" را که بر بنیاد اندشیه "حق تعیین سر نوشت ملیت ها" به وجو آمد؛ دوستم و مزاری را با اجبار در همسویی با گلبدین وادار نمود.

هفتم. وارثان مسعود شورای نظار مثل مارشال فهیم و یونس قانونی نیز با حکومت فدرالی مخالف بودند و هیچگاهی حرف جدی را برای ایجاد نظام که بتواند حق تعیین سرنوشت ملیت ها را تامین نماید نداشتد و ندارند. آنها با ذلت و خواری پلان خلیلزاد را عملی نمودند. اشتباه مسعود طالبان را میدان داد و اشتباه وارثان مسعود بازگشت حاکمیت قبیلوی را ممکن و تجدید نمود. هم مسعود اقوام را در زمانی که فرصت برایش میسر شد حذف کرد و هم وارثان مسعود در "قرار داد بن"
بگونه ای که چهار وزارت کلیدی به یک ولسوالی تعلق گرفت اما دیگران به دلایل مصالح ملی یا به دلیل زور امریکا صدای شان بر نیامد. اینگونه روند را انها تا زمانی ادامه داد که بازگشت حاکمیت قبیلوی ممکن شد و اکنون همه با خواری و ذلت در صف مرگ و نابودی به چیغ های اشرف غنی دیوانه و وایسرای امریکایی؛ تن داده و به لقمه ای نانی از طرف او شکر گذار اند.

این نوشته ی مختصر، به مناسبت یادبود از شهادت مسعود مرحوم به تحریر آمد. تلاش کردم طرفداری از هیچ حزب، قوم و سیاستی نباشد.

محمد رفیق رجا


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مسعود
رجا
نظرات بینندگان:

>>>   اقای رجا!روح پاک مسعود شاد بادولی تحلیل شما کاملا دقیق٬علمی وهمه جانبه است.خوب است حرف درست دیگران(تحلیل بیغرضانه جنبه های مثبت ومنفی یک شخصیت) را بشنویم وبه ان ارج بگذاریم.
عاقل

>>>   اگر شما از بدرادران محترم هزاره ما استید یک سوال
در صورت فیدرالی شدن در جغرافیه به بدران هزاره کجا میرسد ؟
باید یاد اور شوم که کدام مخالفتی با فیدرالی شدن ندارم
ولی درد های عاجل دیکری برای مداوا داریم
انوش

>>>   آقای رجا
لطف کنید به میدان بیایید و با استفاده از تجارب گذشنگان اشتباهات آنهارا تکرار نکنید .
جمع کردن این ملت به دور یک محور آنهم از نوع تاجک آن کار تقریبن نا ممکن است.

>>>   اقای رجا:
انچه نوشتید دیدشماست که درشرایط موجود تحلیل کردید یک جانبه ودور ازانصاف و قضاوت منطقی .در بعضی گفته های تان اغراق شده است نظام فدرالی شرایط خاص خود رامی طلبت تا زمانیکه عدالت اجتماعی در یک جامعه آماده نگردد ودیموکراسی جایگاهش را درنیابد تطبیق نظام فدرالی غیر ممکن است در نظرات تان به اشتباه رفتید.اینکه مسعود از دل افراطیت دینی سریدر آورده بودودر ان تربیت یافته بود جای شکی نیست که متمایل به نظام امارت اسلامی بود .لیک دیموکراسی را درچوکات اسلامی میخواست .به حقوق بشر احترام داشت .اما حق تعین سرنوشت ملیتها رااز راه انتخابات آزاد وعادلانه قبول داشت .آزادمنش بود،افغانستان ازاد ومستقل میخواست واستبداد قبیلوی را درهم شکست وراه را برای نسلهای بعدی هموار نمود .
روحش شاد باد.
ع-ب کابل

>>>   اگر مسعود شخصیت ملی میبود بحیث وزیر دفاع مملکت نمیگذاشت استادش برهان الدین ربانی بر اساس انعقاد پروتوکولها با لوی درستیز پاکستان اردوی افغانستان را منحل کند، سلاح ومهمات حربی اعم
از زمینی وهوائی اش را بدشمن دیرین سال کشور یعنی پاکستان تسلیم نماید.
ان مال ملت وحامی ناموس ملت بود .

>>>   هوالله
بلی مدافع استقلال بود که اول کشور را با پر وتوکولی که همراه باروسها امضا نمود قرار داد فروش وطن را امضا نمود وثانیا به کشورهای دول غربی که خود او پیروان راستین اش کشور را به امریکایی ها ودول غربی فروخت
واین یک حقیقت هست که انکار ناپذیر میباشد

>>>   آقای هوالله
تحلیل شما ضمن تحلیل آقای رجاءکاملا نادرست از اب در آمد. برادرعزیز!
پروتوکول نه اما آتش بس با روسها را اگرشما کمی با الفبای سیاست آشنایی داشته باشیدومیداشتید چنین فکرمیکردید که در آن زمان آتش بس موقت یک قدرت بزرگ اشغالگر با یک گروه مدافع از کشورش به معنی شکست آن ابرقدرت وبرسمیت شناختن یک گروهی است که در برابر اشغال مبارزه میکنداین آتش بس یک پیروزی عظیم ملت پابرهنه افغانستان به باور تحلیل گران ودانشمندان علم سیاست بوددربرابر یک متاوز. که این به معنی فروش وطن نه بلکه بازیافت این وطن فروخته شده بود واما مسعود کسی نبود که در تصامیم اش پای دیگران بخصوص خارجی هارا بکشاند. این کار مسعود نزد همگان روشن تر آز افتاب است.اگر پیروغربیها میبود همانند دیگران دوصدسال حکومت میکرد.اینجا شما نشان دادید که یک تحلیل کاملن مملو از کینه تعصب وبیجاکردید.چنین باورها معمولا نزد افراد معلوم الحال حکمتیار وجود دارد که آنهم از کینه وبغض شکست هایش ناشی میشود.
سروری


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است