تفاوت میان یک نظام و جامعه دموکراتیک و یک نظام غیر دموکراتیک و جامعه قومی در همیجا است. آنانی که خود را در "اقلیت" میدانند میترسند که ایده آل های بزرگ را مطرح کنند | ||||
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۷ ۱۳۹۷/۶/۲۴ | کد خبر: 154640 | منبع: | پرینت |
یک ملت وقتی که به گذشته تاریخی خود نگاه انتقادی نداشته باشد یک ملت زنده نیست، حتی یک ملت نیست. موریس اودن، فرانسوی بود ولی مانند بسیاری از جوانان هم نسل اش در دهه ۱۹۵۰ بر ضد استعمار کشورش در افریقا یا الجزایر مبارزه میکرد. معلم ریاضی در دانشگاه الجزایر بود ولی همبستگی خود را با حزب کمونیست الجزایر و مبارزین استقلال طلب پنهان نمیکرد. ۲۵ ساله بود که در سال ۱۹۵۷ توسط ارتش استعماری فرانسه دستگیر و ناپدید شد. شواهد زیای بود که وی بعد از شکنجه کشته شده. بعبارت مسلمان ها به" شهادت" رسید. وی مسلمان نبود ولی در صفوف مجاهدین عرب و مسلمان الجزایری برای عدالت و استقلال مردم الجزایر رزمید و کشته شد. نمیشود او را "شهید" نامید؟
بگذریم از این اصطلاحاتی که حتی برای کاربردان اش معنی ندارد. فامیل و دوستان موریس اودن ۶۱ سال تلاش نمودند تا واقعیت روی مرگ او هویدا شود. امروز پنجشنبه ۱۳ سپتامبر یک روز تاریخی برای عدالت خواهان بود. رئیس جمهور فرانسه رسمآ مسئولیت دولت فرانسه را در مرگ موریس اودن، بنام ملت فرانسه و رژیم جمهوری دموکراتیک، به حیث یک جنایت برسمیت شناخت. این بار اول نیست. قبلآ ژاک شیرک و فرانسوا هولاند مسئولیت فرانسه را در مرگ هزاران یهودی در جنگ جهانی دوم و جنایاتی که استعمار فرانسه در افریقا مرتکب شده بودند، برسمی شناختند.
در پایان قرن ۱۹ شاه افغان، امیرعبدالرحمن، به جونوساید یا نسل کشی هزاره ها بنام منافع دولت دست زد. بیش از نصف این قوم را کشت و جوانان، زنان و مردان باقیمانده را به بردگی کشید. یعنی جنایت علیه یک فرد و یا چند فرد نه بلکه علیه یک گروه انسانها به جرم تعلق قومی و مذهبی را مرتکب شدد. کشتار سیستماتیک بود. در حقوق بین الدول آنرا جونوساید میگویند. چنین جنایتی ضد بشری مشمول مرور زمان نمیشود وحتی چندین قرن بعد میتوان مسئولین آنرا که یک دولت، یک رژیمی که خود را وارث آن میداند، مانند دولت کنونی که خود را وارث سلطنت عبد الرحمن و شاهان قبلی یا بعدی آن میداند به محکمه کشانید، دولت وارث باید جنایات آنرا برسمیت بشناسد و از قربانیان، فرزندان و وارثین جونوساید عفو بخواهد و جبران خساره کند.
اما افغانستان یک رژیم دموکراتیک ندارد، قدرت همیشه ماهیت قومی و قبیلوی داشته است. این قدرت هیچگاه به رضایت جنایات اجداد خود را نمیپذیرد. ترکیه بیش از یک قرن بعد از برسمیت شناختن نسل کشی ارامنه خود داری میکند در حالیکه کشورهای بسیاری آنرا برسمیت شناخته است. در افغانستان، هزاره ها که گرچه از لحاظ مدرسه و دانشگاه در سالهای اخیر پیشرفتهایی کرده از یک فرهنگ سیاسی عالی برخوردار نیست. نه در میان نیروها و رهبران سنتی و نه در میان نسل جوان مانند جنبش روشنایی ایده آل های بزرگ ملی هزاره وجود ندارد. عدالت خواهی به خواسته های مادی روزمره، یکی دو پست حکومتی، یکی دو لین برق و یا جاده و ... خلاصه میشود.
یقین دارم که نسل امروزی سیاستمداران هزاره عمدآ اهداف بزرگی را که باعث اجماع هزاره ها میشود، مطرح نمیکنند زیرا با اهداف کوچک و منافع فردی یا قشری در تضاد قرار میگیرد.
تفاوت میان یک نظام و جامعه دموکراتیک و یک نظام غیر دموکراتیک و جامعه قومی در همیجا است. آنانی که خود را در "اقلیت" میدانند میترسند که ایده آل های بزرگ را مطرح کنند.
کریم پاکزاد
>>> عبدالرحمن هزارها اوغان راهم کشت او هرکس را که مانع حاکمیت مرکزی ومتمرکز میشد می کشت قومی خاصی را درنظر نداشت حقیقت رابگوئیم هزاره ها هم مثلا به او نامه نوشتند که مارا منحیث همسایه ات بشناس یعنی کشورجدا ، هردو طرف درتقصیر شریک اند نه مظلوم !
>>> در چند سال که شرایطرعادی بود هزاره ها استفاده خوبی کردند بچه ها و دختران خود را راهی تعلیم کردند آنچه هزاره ها از آن آبا ورزیدند حرکت های مدنی است بلی. گاهی حرکت های راه اندازی کرده اند اما بشکل مستمر هدف خود را دنبال نکرده اند اینها هم به دنبال چسپیدن به قدرت بوده اند .
دلیل عمده که نمی گذارد هزاره بدرتسی در جامعه به عنوان یک پوتانسیل بدرخشند همان مسله اکثریت و اقلیت است
هزاره ها فقط میخواهند سود جو و فرصت طلب باشند .
>>> یکی قدرت یافت به زعم شما نسل کشی کرد
دیگری قدرت یافت برسرمردم میخ کوبید ، رقص مرده تماشا کرد ، آن دیگری قدرت یافت سینه زنان رابرید ، و دیگرش چوروچپاول کرد خون مردم رامکید وملیادرشد ازکی بنالیم اینها اند بزرگان ما
بهتراست مدافع یک قوم نباشیم بلکه مدافع افغانستان وتمام افغانها باشیم
>>> اگر هرکس به قوم خود باندیشد نتیجه آن منفی است این فورمول راتجربه کرده ایم بهتراست به انسان بیاندیشیم
>>> موريس اودن شخصيت ازاد منش بود و با تاسف أو در غرب فرانسه با ماشين اش ترور نمودند ياد ش گرامي باد!!!
>>> عبدالرحمن خان درست که یک شخصی ظالم .بیرحم.بود اما او کشتارهایش سراسری بود تسویه حساب هایش سراسری بود.اما در آن زمان هزاره ها بیشتر کله شخ بودن بیشتر کشته شدن.آنطوری که قصه میکنند بيشترين سپاه عبدالرحمن خان را هزاره ها تشکیل میداد ازبین هزاره ها اشخاصی با اعتماد به خود اش داشت.عبدالرحمن خان موقع که از تبعيد ازبخارا برگشت اکثریت نیروهای خودش از مناطق تخار بدخشان.قندوز.تاشقرغان جمع نموده بود ازشروعي تاسیس حکومت اش تا آخر مردمان تاشقرغان همان ولسوالي خلم که بین مزار شریف سمنگان موقعیت دارد از دل وجان از امیر عبدالرحمن خان حمایت می کردند .منطقه تاشقرغان جای استراحت و تفریح امیر بود.امیر عبدالرحمن خان سال دو مرتبه به تاشقرغان سفر میکرد درزمانی وی قصر جهانما که درزمانی خودش یک بهترین کاخ های باارزش بود که ساخته شده بود همین حالا هم موجود است البته در این چند دهه گذشته آسیب های طبعی دیده اما هنوزهم پابرجا است درزمانی حکومت نجیب یکی پایگاه ها های مهم عساکر شوروی سابق بود.بلی عبدالرحمن خان به همه طائفه ونژاد ها آسیب رساند هرکسی درمقابل اش استدلال میکرد گروهی ازبین می برد.اینقدر پشتون های مخالف اش را در مناطق مرزی باپاکستان و خوست وپکتيا کشت وازبين برده
( معلم عین الله
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است