تاریخ انتشار: ۲۰:۵۳ ۱۳۹۷/۶/۲۸ | کد خبر: 154748 | منبع: | پرینت |
چند روز پیش کتاب جدید جان کری که به نام "هر روز ارزشمند است" را بدست آوردم و چندین بخش آن را مطالعه کردم. در فصل پانزدهم بین صفحات 372 تا 376 به انتخابات سال 2009 پرداخته شده و داستان جالب و تاریخی را بازگو نموده است. من ضمن آنکه این بخش ها را با دقت مطالعه نمودم آن را به فارسی نیز ترجمه نمودم تا دوستانی که به انگلیسی تسلط ندارند بدانند که در انتخابات آن سال چه گذشت و سرنوشت آنها چگونه تعیین شد.
جان کری در کتابش می نویسد انتخابات جنجالی سال 2009 برای آمریکا هیچ انتخابی باقی نگذاشت جز اینکه بودن در افغانستان را مورد غور قرار دهیم. این موضوع توجه مرا به سیاست و شخصیت های جنجالی افغانستان جلب کرد که قبلا تصور آن را نکرده بودم.
من قبلا تصمیم گرفته بودم که در روزهای رخصتی کانگرس به افغانستان و پاکستان سفر کنم. قابل درک بود که برای پنج یا شش روز به سفر بروم و بدانم که چه اتفاقی در افغانستان افتاده است سفر را به پیش گرفتم و به ولایت هلمند سفر کردم جاییکه آن را "سر مار" می نامیدند و مکانی که حضور نیروهای تازه آمریکایی به آن باعث راندن طالبان و افزایش حاکمیت دولت مرکزی شده بود آنچه که من بعنوان جنگ اصلی مشاهده کردم موضوع سیاسی در کابل بود.
اختلافات قابل درک بود و کارل ایکن بیری جنرال متقاعد و سفیر آمریکا در کابل مرا از اوضاع با خبر ساخت نتیجه انتخابات ماه آگوست آن سال توسط اشخاص زیادی تقبیح شده بود و مخالف آنچه بودند که کرزی در مخالفت با وجود تقلبات اعلان کرده بود بعد از آنکه آرای تقلبی حذف شد هیچ یک از میان عبدالله و کرزی برنده بیشتر از 50 درصد آرا نشدند کرزی نتیجه را نپذیرفت و رفتن به انتخابات دور دوم را نیز رد نمود.
در بیرون، تمام موارد برای مردم کشور معلوم بود اما در داخل سفیر آیکن بیری برایم گفت که اوضاع خیلی بد است. کرزی با آمریکاییان برخورد جدی می کرد که گویا آمریکا علیه او توطیه کرده و همکاران یوناما حدودا 250 هزار رای مناطق پشتون نشین را باطل اعلان کرده است. کرزی ادعا می کرد که ابطال این آرا یک توطیه بین المللی علیه او است. احتمال آن وجود داشت که ادعای کرزی و نپذیرفتن نتایج باعث ایجاد شکستگی میان سازمان ناتو می شد. کشورهای اروپایی از روند موجود در کشور رنج می بردند و در صورتیکه حکومت افغانستان از داخل پارچه می شد آنها خطر بودن در کشور را نمی پذیرفتند. آنچه که من شدیدا درک نمودم این بود که آمریکا برای مبارزه و پیکار آنجا نخواهد بود اگر کرزی خودش را به یک سلطان مستبد مبدل کند و خواست و اراده سیاسی نیمی از ملت خودش را نادیده بگیرد.
سفیر آیکن بیری برایم گفت که اگر من کمی بیشتر کرزی را ترغیب کنم تا او به دید و نظر آمریکا گوش دهد من خوشحال بودم و تلاش کردم تا افهام و تفهیم صورت گیرد و او بداند که کانگرس چگونه با جدیت و دقت امورات کشورش را تعقیب می کند. در دیپلوماسی شنیدن یک سکه یا ارزش انتقادی است و اکثرا نادیده گرفته می شود. من کرزی را دوست داشتم چون شخص وطندوست بود و او می دانست که من به او گوش می دهم و حوصله کافی برای بیهوده گویی اش هم داشتم و این چیزی بود که در کانگرس یاد گرفته بودم که گاهی اوقات با همکاران برخورد می کردم که اول با گفتن حرف های ایشان دل ایشان را خالی می کردند بعد وارد یک گفتگوی نتیجه بخش می شدند.
روی یک میز با کرزی نشستم که موضوع مهم سیاسی را برایش بازگو کنم مهمترین موضوع دیپلوماتیک برای آمریکا که یک موضوع و مشکل سیاسی داخلی کسی دیگری نیز بود. من یاد گرفته بودم و با فکر دقیق موضوع را به کرزی شرح می دادم بگونه ای که یک سیاست دان به سیاست دان دیگر شرح می دهد. می دانستم که انجام کار خیلی آسان نیست. در عین حال یک کتاب مشهور در مورد افغانستان و پاکستان بود که به نام "سه گیلاس چای" نشر شده بود شرح آن این بود که اگر گیلاس چای را برای بار اول دریافتی بیگانه هستی اگر برای بار دوم باهم چای نوشیدی یک مهمان پذیرفته شده هستی اما اگر برای بار سوم چای دریافتی بدان که عضو فامیل شدی.
من فورا با کرزی شوخی کردم که من بیشتر از 300 هزار گیلاس چای با کرزی نوشیده ام ساعت ها گذشت و گاهی تا پنچ و شش ساعت در هر بار و من به کرزی و تمام نگرانی هایش و حکایت هایش گوش می دادم حتی به موضوعاتی که در آجندای من نبود اما وقتیکه روی موضوع انتخابات می رسیدیم جدیت و شدت افزایش می یافت. با کرزی گفتگو داشتم که یکبار به طرف من نگاه کرد و گفت: "جان! من نمی توانم که 250 هزار رای پشتون ها را باطل کنم. من زندگی نخواهم توانست". او بعدا از اطاق خارج شد که به یک تماس تلفنی جواب بدهد اما من فکر کردم او برای تازه کردن خودش بیرون شد.
در این هنگام من به طرف همراهم معاون سفیر آمریکا فرانک ریسیاردون نگاه کردم و پرسیدم که آیا واقعا 250 هزار آرای پشتون ها باطل شده است؟ او لبخند زد و گفت نخیر! اینگونه است که 25 نفر پشتون هر کدام به اندازه 10 هزار رای به صندوق ها ریخته باشد. ما دو روز وقفه گرفتیم تا فشارها کاسته شود ما در مورد فامیل هایمان، درباره تاریخ افغانستان، در مورد ترور پدر کرزی، در مورد سرگذشت خودش در پاکستان، در مورد رویاهای خودش برای افغانستان و در مورد روابط کشورش با آمریکا صحبت کردیم.
او ابراز نگرانی کرد که با پشتون ها برخورد مساویانه نشده و شکایت کرد که قربانی ها و زحمات آنها نادیده گرفته شده است. من در مورد سرگذشت خودم و در مورد اینکه چگونه در آمریکا تیم انتخاباتی تشکیل دادم، با ریس جمهور بوش مناظره کردم و در مورد شب اعلان نتایج انتخابات برایش گفتم که چه حسی داشتم زمانیکه فکر کردم که برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده ام و در مورد اینکه آیا باید نتایج و باختم را در مقابل بوش قبول می کردم یا علیه او بخاطر قضایایی که در ایالت اوهایو و در مورد اتهامات انتخاباتی آن ایالت به دادگاه باید مراجعه می کردم.
اما من به این نتیجه رسیدم که ایجاد کشمکش ها، نزاع میان دو کاندید و رفتن به دادگاه برای کشورم خوب نبود چون قانونی بودن دموکراسی ما برای ما مهمتر از هر چیزی دیگری بود اما این لحظه ای بود که من در مورد سفرم به پاکستان که از قبل تعیین شده بود فکر می کردم و باورمند بودم که کرزی راه درست را در پیش خواهد گرفت اما متاسفانه زمانیکه در پاکستان نشست کردم تماس از سفیر آیکن بیری دریافت کردم که برایم گفت: "تمام تلاش ها نقش بر آب شده و کرزی حاضر نیست رفتن به دور دوم را بپذیرد". آیکن بیری از من خواست که دوباره به کابل بروم من به واشنگتن تماس گرفتم و گفتم که اوضاع در کابل خیلی بحرانی است که اگر بتوانم دوباره به کابل برگردم اما هری رید کوتاه جواب داد و گفت نه!
من به سفیر آیکن بیری زنگ زدم و گفتم امکان ندارد چون هری رید اجازه نداد. او به هیلاری کلنتون که وزیر خارجه آنوقت بود زنگ زده بود و متعاقبا خانم کلینتون برایم زنگ زد و گفت که دوباره به کابل بروم و اوضاع را مهار کنم. من به یک شرط حرف کلینتون را قبول کردم که او به هری رید زنگ بزند. او خندید.
من دوباره به کابل رفتم و در وقت نان شب آنجا رسیدم که سومین شب من با کرزی می شد. من وقت کمی داشتم زیرا باید دوباره به واشنگتن برمی گشتم من تصمیم گرفتم که کرزی را از مشاورینش جدا کنم و همرایش یک به یک صحبت کنم. آنچه که من در جریان سال ها آموخته ام این است که گاهی اوقات لازم است تا تصمیم گیرندگان را از همراهانش جدا کنید و برای موثریت و نتیجه مطلوب آخرین حرف ها را برایش بگویید. نهایتا کرزی را به بهانه گرفتن هوای تازه کناره کردم و مطمین شدم که تنها شدیم بعد دستانم را به گرد او گذاشتم و برایش گفتم آقای رییس جمهور! ما نیازمندیم که یک راه حل پیدا کنیم که برای هر دو کشور (امریکا و افغانستان) موثر و مفید باشد.
باهم قدم زدیم و جریان چهار روز گذشته را دوباره مرور کردیم. اکثریت رهبران در مورد خود و تاریخ ایشان فکر می کنند و من در این مورد با کرزی حرف زدم برایش گفتم که یا بعنوان یک معمار و سازنده افغانستان نوین ثبت تاریخ خواهد شد و یا بعنوان یک رهبر شکست خورده معرفی خواهد شد. من برایش دو تصویر مختلف را مجسم کردم یکی آنکه او بعنوان یک رهبر و معتقد به ارزش های دموکراتیک و دوم اینکه او بعنوان یک رهبر ناتوان و دشمن مردم خود تلقی خواهد شد که باعث شکست ملت و دولتش شده است. من برایش گفتم که امید است که او راه درست را انتخاب کند و اینکه من از او جواب می خواهم. کرزی برایم گفت درست است من حاضرم که راه حل را قبول کنم اما هیچگاهی ابطال 250 هزار رای پشتون ها را قبول نخواهم کرد من برایش گفتم که تازمانیکه رفتن به دور دوم را قبول کند ما در راه درست روان خواهیم بود.
زمانیکه من و کرزی روی ستیژ رفتیم تا کنفرانس مطبوعاتی را برگزار کنیم و اعلان کنیم که کرزی رفتن به دور دوم را قبول کرده است یکی از همکارانش یک یادداشت را به تیم من سپرد که روی آن نوشته شده بود "حساب نهایی رای کرزی". من یادداشت را گرفتم و باز کردم دیدم که نوشته شده "رای نهایی کرزی ۴۹،۷ درصد". من به رسم خرسندی طرف تیم خود نگاه انداختم. گاهی اوقات دیپلوماسی خیلی خوب و دلپذیر نیست اما در آخر ما به نتیجه مطلوب و درست دست یافتیم.
تصمیم عبدالله و کرزی برای رفتن به دور دوم انتخابات بیانگر این بود که دموکراسی در کابل وجود دارد و هر دو رهبر منافع علیای کشور ایشان را بر منافع شخصی ترجیح دادند. وظیفه ما این نبود که زعامت و رهبری سیاسی افغانستان را تعیین و تشخیص کنیم و این وظیفه ما نخواهد بود. این کار مربوط به ملت افغانستان است و به آنها تعلق خواهد داشت حالا حداقل ما می دانیم که دموکراسی در آنجا زنده است و مردم آن کشور یک فرصت دیگر نیز برای آینده شان خواهند داشت.
کتاب "هر روز ارزشمند است"
مولف: جان کری، وزیر خارجه اسبق آمریکا
ترجمه: محمدجواد رحیمی
>>> ازین نوشتار وکتاب بر می اید جان کیری سیاست مدار خوب واگاه ومنسف است این قضاوت را با یک بررسی کوتاه نتیجه گیری مینمایم همانطوری که جان بیان داشته ورفقای کیری هم ورق تقلبی را عرضه نموده وارای کرزی را با وجود همه تقلب ها ودست بازی ها چهل ونه اعشاریه هفت ۴۹/۷ اعلان داشته اند در ان زمان اقای محقق هم با ۷۰۰۰۰۰رای پاک وبی الابشش در پهلوی کرزی قرار داشت ولی نوبت رای گیری غنی وعبدالله رسید همان جان کیری منصف ان ۲۵۰۰۰۰ رای تقلبی وچند برابر بیش تراز ان را هم قبول کرد وهم چشم پت عنی را برنده ای انتخابات اعلان نمودچون رای غنی همان رای کرزی بود منهای رای اقای محقق که به نفع عبدالله امده بود در حا لیکه هیچ رای عبدالله به جانب غنی نرفته بود باز هم اقای منصف چشم پت اظهار کرد که غنی انتخابات را برده است !!! جناب ایشان ۳۸۰ درجه تغییر خورده همه بیانات خود در کتابش را یکسره نادیده گرفته موظوع را به نفع غنی اعلان کرد گرچه خوب شد عبدالله ای کچه شایستگی ریاست جمهوری وحتی وزارت را هم ندارد برای کار کردن در یک ارایش خانه ای زنانه ویا مردانه بسیار خوب است اما تناقضگوی های اقای جان همه را حیران مینماید
مولانا قربان
>>> اقایی جواداین کتاب را ما نیز مرور کردیم ولی به نقطه اساسی کتاب مراجعه نکردید که دولت امریکا و انتخاباب افغانستان برای عبدالله که مشهور به گلمرجان شد یک کاو شیری بود و به ان هم اشاره نکردید که عبدالله چند میلیون دلار گرفت تان از کار کلمرجانی دست برداشت و اندازه دلار به عدد ملیون واضع نوشته است یا شما از ترجمه آن عاجز ماننده اید و یا خواسته اید که پیروی از عبدالله کردید و گلمرجان دومی شده اید.
>>> کرزی ترسیده بود که در دور دوم انتخابات که از طرف عبدالله پیشنهاد شده بود،شاید امریکا داکتر عبدالله را رییس جمهور بسازد.
هرچند خود اوباما نیز خواهان دوباره رییس جمهور شدن کرزی تبود.
اما با وساطت و مشاوره پنتاگون و جنرالان امریکایی و سفارت امریکا در افغانستان و رهبری کشور پاکستان،اوباما مجبور شد که دوباره انتخاب کرزی را منحیث رییس جمهور امریکا قبول کند و اینجا بود که غر وفش کرزی در مقابل امریکا بالا گرفت و فهمید که امریکا الترناتیف مرا ندارد و مجبور است مرا دوباره منحژث رییس جمهور قبول کند،همین بود که سر مخالفت با امریکا را گرفت و حملات هوایی امریکا را در افغانستان محکوم کرد و خود را به طالبان و پاکستان نزدیک کرد.
>>> خوب چه شد
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است