تاریخ انتشار: ۰۷:۲۴ ۱۳۹۷/۶/۳۰ | کد خبر: 154775 | منبع: | پرینت |
کودک که بودم برای من امام حسین و عاشورا معنایی جز پختن و خوردن غذای نذری نداشت. این را می دانم، هنوز هم اطفال زیادی هستند که عاشورا تنها برایشان همان غذای نذری است که بدون هیچ منت و تحقیری از آن با شکمی سیر تناول میکنند و با خیال جمع حس میکنند مهمان بزرگی هستند که فقط بزرگی میکند و آقایی، به همین دلیل هیچ کس نمیتواند بر سر آنها با لگد تحقیر بکوبد.
بدون شک کمی آنطرفتر از دیگهای نذریمان، دخترکان معصومی را میبینیم چون سکینه و رقیه و پسران شیرخوار معصومی چون علی اصغر،که در پسماندهی غذای هر روز ما، دنبال یک شکم سیر خوشبختیاند مانند سرنوشت من و مایی که این خوشبختی موقت را در این ایام، در گذشتهها لمس کردیم.
یک فلسفه عاشورا شاید، پیدا کردن و بعد از بین بردن شمر درونمان باشد که سر حقایق را هر روز میبرد اما هیچ کس برای مرگ آنها نمی گرید.
منیره یوسفزاده
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است