تاریخ انتشار: ۱۶:۳۹ ۱۳۹۷/۷/۱۴ | کد خبر: 155148 | منبع: | پرینت |
من از جمع احمقهایی بودم و هستم که در هیچ حال نخواستم ترک وطن کنم و خواستم برای دیگرانی که دودل اند انگیزهیی برای بودن و ماندن باشم.
اینروزها کمی احساس حماقت میکنم. نه به خاطر ماندن و نرفتن. بل به خاطر اینکه ما نتوانستیم این انگیزه را همگانی سازیم و ارزشمندی آن را برای جامعه و همقطاران خود به اثبات برسانیم.
افزون بر این، دیگران دریافتند که هرکه میرود با غر و فش بیشتر و زبان درازتر از گذشته بر سر ما نازل میشود. در چنین وضعیت هرکس که توانایی رفتنرا دارد حق دارد از خود بپرسد که پس چرا باید نروم و پاسپورت دوم نگیرم و همسر و اولاد خود را مصون نسازم و با اطمینان کامل و غروفش بیشتر و معاش خارجیتر برنگردم؟!
من وقتی به خاطر داشتن پاسپورت افغانی در میدانهای هوایی دنیا تحقیر و توهین میشوم، و برای گرفتن یک ویزه روزها سرگردان میباشم (و شاید زمانی فرا برسد که این ویزه را هم کسی به من ندهد)، این پرسش به ذهنم میرسد که در بدل نداشتن و نگرفتن شهروندی امریکایی و اروپایی در این هفده سال، چه چیزی را به دست آوردی، نه برای شخص خود لااقل برای اجتماع که هدف و ادعایت بود؟ جوابش را دیروز کم و بیش داشتم امروز پاسخ حسابی ندارم. این را از نشانی خود نمیگویم بل از نشانی دیگرانی که چون من اند، نیز میگویم.
به هر حال بعضی حماقتها اختیاری و انتخابی اند نه از سر اجبار و ناتوانی و ما به این حماقت خویش کماکان بالیده رفته راهی هستیم!
باری سلام
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است