تاریخ انتشار: ۲۰:۱۲ ۱۳۹۷/۷/۲۵ | کد خبر: 155365 | منبع: | پرینت |
در جامعهای که جنبش های مخالف نظام مانند جنبش (تبسُّم، روشناس و رستاخیز)، اجازهی فعالیت نداشتند/ندارند و توسط انفجار، انتحار و گلوله سرکوب شدند آیا رقابتِ انتخاباتی هنوز هم معنا دارد؟
با سرکوب کردن جنبش ها و دیدگاههای مخالف، تنازع منافع و طبقات از بین نمیرود بلکه به درون تنها جنبش یا گروه یا دستهی مجاز منتقل میشود. طبقات اصلی و حاشیهای (خوردهطبقات) همواره بر روند سیاست و اقتصاد تاثیر خواهندگذاشت: مگر در نبود هیچگونه انتخابات، و برقراری یک دیکتاتوری مطلق فردی از نوع هیتلر یا موسولینی یا فرانکو. که آنهم به فروپاشی انقلابی یا تهاجم خارجی منتهی میشود.
بهویژه بعد از انقلابهایی که منجر به جابجاییهای عظیم طبقاتی و بههمخوردن تناسب طبقاتی پیشین (رژیم پیشین) میگردند، حتی در صورت ممنوعیت فعالیتِ مخالفان، نمیتوان یک «دیکتاتوریِ یکدستِ دایمی» برقرار ساخت، چرا که شدت و بزرگیِ جابجاییهای طبقاتی به حد و در اندازهای است که به طور مداوم، نوآمدگان و نوکیسگان بر انقلابیونِ دیروز و اشرافِ امروز میشورند و سهم میطلبند و این سهمطلبی جز با شکستن مشروعیتِ آن اشراف و به تبعِ آن، شکستن مشروعیت نظامی که آنها برساختهاند ممکن نیست. این شکستنهای مداوم هیچگاه به انتها نمیرسند مگر در دو حالت متفاوت و متضاد: یا به یک دیکتاتوری مطلق و سرکوبگرِ نظامی یا نظامیساخته منتهی میشوند که همهی تشریفات و بساطِ انتخابات را برمیچیند (از نوع نظام صدام حسین)، و یا تمامیتِ نظام موجود را فرومیپاشند.
البته ممکن است برخی طبقات واقعا نمایندگانی در حاکمیت نداشتهباشند، اما زورِ طبقاتیشان (به تناسب وزنهی اقتصادیشان) بر حاکمیت و جهتگیریهای آن موثر خواهدبود. در این نوع نظامها بخش عظیم پروسهی انتخابات، پیش از برگزاری مراسم رسمی و اسمی انتخابات توسط عوامل قدرتمندِ حاکم انجام میگیرد و آنچه در عمل، مردم مجاز به آن خواهندبود، انتخاب بینِ (معمولا) دو گرایشی است که توانستهاند به زور و در بالاترین سطوح حاکمیت (حداقل به طور موقت) خود را تثبیت کنند و هر دو متعلق به یک پایگاه طبقاتی اما با فرمهای متفاوت هستند.
بنابراین در این موارد، انتخابات تغییری در تناسب طبقاتی جاری نخواهد داد، اما بیگمان فرمهای متفاوت یک محتوا، ممکن است در بزنگاههای تاریخی به وحدت محتواییشان وفادار نباشند و از چارچوب «متن»شان بیرون بزنند. بازیِ قدرت، همیشه از روی عقلانیت طراحی نمیشود، چرا که قدرت در نهایت غیرعقلانی و رو به زوال است.
من فکر می کنم که هرگونه ناهمسانی و تفاوت منافع در ساختار قدرتِ مسلط، به سودِ طبقات زیردست و میانی است. دعوای قدرتمندان کمک میکند که لایههای فریبندهی «آگاهی موهوم» دریده و فرمهای مقدسنمای قدرت، شکسته و افشا شوند.
هر نوعی از انتخابات، میدانی است برای عمل. نباید از موضع انفعال و انکار به انتخابات جاری نگریست.
علی مأثور
>>> برای افغانستان زود است گپهای تان!
اس پ هزاره
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است