تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ ۱۳۹۷/۷/۲۷ | کد خبر: 155399 | منبع: | پرینت |
«تو» نیستی که «متن» را میخوانی: «متن» است که «تو» را میخواند.
۱) این که «خوانش»های آدمهای مختلف از یک «متن»، متفاوت است، به این دلیل است که آن آدمها با هم متفاوت هستند. هر کسی، «چیز»ی را در یک «متن» میبیند که برای «خودش» مهم است، حتا اگر خودش هم خبر نداشتهباشد.
کسی که در یک ساختمان «زیبایی»اش را میبیند، کسی که در همان ساختمان «امنیت»اش را میبیند، کسی که در همان ساختمان «تناسب»اش را میبیند، کسی که در همان ساختمان «کاربردی»بودنش را میبیند، کسی که در همان ساختمان «عیب» بزرگی میبیند... همهی اینها، در واقع چیزی را میبینند که در خویش دنبالش هستند یا در خویش سراغ کردهاند یا میخواهند از خویش به بیرون بیفکنند.
۲) هر «داوری» دربارهی یک متن یا یک شخص، آن شخص هر کسی باشد( احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، جبار قهرمان و یا جنرال رازق) در واقع داوری دربارهی «خویشتنِ خویش» است. نه اینکه آنچه دربارهی آنها میگوییم در ما نیز وجود دارد، بلکه دربارهی آنها چیزهایی را میبینیم و میگوییم که میخواهیم یا حس میکنیم که «خودمان» داریم یا نداریم، و یا دوست داریم دیگران فکر کنند در «خودمان» داریم یا نداریم.
بنابراین، «متن»، رسواگر و افشاگر است. رسواگر و افشاگرِ دو نفر: کسی که آن را خلق کرده و کسی که آن را میخواند.
۳) بنابراین «خوانش» ِ ما از یک «متن»، نشانگر سواد ما، منش ما، اخلاق ما، خُلقِ ما، زیباییشناسی ما، درک ما، محدودیتهای ما، تواناییهای ما، آرزوهای ما، نقابهایی که بر چهره زدهایم، و توقعات ما از دیگران و از خودمان است.
برای شناخت خویشتن، هیچ راهی جز خواندن «متن»های دیگران نداریم. ما به خواندن دیگران محتاجیم نه آنها به خواندهشدن توسط ما. و ما باید از خواندن همانقدر بترسیم، که نویسنده از خواندهشدن.
علی مأثور
>>> کسانی که توان محافظت از خود را ندارند ، چطور می توانند از مردم خود در برابر حمله بیگانگان دفاع کنند ، به قول جنرال رازق پنجاپی ها دشمن سر سخت افغانستان هستند و ما باید با انان مبارزه کنیم ، شاید این ترورهای زنجیری با کمک امریکا انجام شده است ، کسانی که ترور شدند دشمنان سر سخت طالبان بودند ، برای من واقعا عجیب است ، من واقعا اشتباه بزرگی مرتکب شدم و ان حمایت من از طالبان افراطی بود ، اما افسوس و صد افسوس که انان دوباره قدرت را در دست خواهند گرفت ،
حبیب الله یوسف زی
>>> برداشت من از جنرال رازق او را شخصی منفعت طلب ، دزد و دیکتاتور میپندارد که از اعاشه و تجهیزات اردو چپاول کرد و بطور غیرمسلکی امپراطوری خواب میدید.
نه تنها مزاحم دولت و پلانهای امریکا بود بلکه مثل استاد عطا لکه ننگی بر پیشانی پشتونها بود
>>> یا پروانی
درپنجاب پاکستان یک قوم جَت وجود دارد که درمحافل عروسی مردم میرقصند ودرماتمداری مردم نوحه سرایی میکنند. درافغانستان این وظیفه را یکعده تاجیک ها ازآن خود کرده اند. بس است هرچیز یک حد دارد.
>>> جنرال رازق توسط آمریکایی ها کشته شد.
اما طالبان قتل او را به عهده گرفتند.
به نظر شما :
جواب این معما چیست؟؟!!!!
>>> Najib Salam
آن تاجیک و آن غیر پشتون که داعیه ی دیورند خواهی دارد، از خود یکبار بپرسند که از دشمنی با پاکستان و از تشکیل لوی افغانستان که پشتون ها در آن اکثریت مطلق شوند چه سود می برند !
در یک لوی افغانستان تاجیکها مانند قطره ی در یک دریای خشن می شوند ، روزگار هزاره ها و ازبیک ها از هم بد تر خواهد شد. آنهای که معیار وطن دوستی را در تعرض به خاک پاکستان می دانند کودن های بیش نیستند .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است