تاریخ انتشار: ۱۱:۳۱ ۱۳۹۷/۸/۸ | کد خبر: 155611 | منبع: | پرینت |
قال رسول الله (ص):
اللّهُمَّ أحِبَّ حَسَنا وحُسَينا وأحِبَّ مَن يُحبُّهُما
بار خدايا! حسن و حسين را دوست بدار و دوستداران آن دو را نيز دوست بدار.
مناقب آل ابی طالب(ابن شهر آشوب) ج3 ، ص383
طبرانى، در کتاب کبیر و رافعى در کتاب مسند خود، با سلسله سند متصل، از ابن عباس نقل کرده اند که پیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: «آن کس که با حیاتى چون زندگانى من، و با مرگى چون مرگ من، و با سکونت در بهشتجاویدان پروردگارم مسرور مى شود، على(علیه السلام) را پس از من دوست و ولىّ خود بداند، دوست على را دوست بدارد و پس از من به اهل بیتم اقتدا کند، که آنها عترت من هستند، از طینت من آفریده شده اند، و از علم و فهم من بهرهبرده اند. واى بر آن افراد از امتم که فضل و برترى آنها را تکذیب کنند، و ارتباط بین من و آنها را قطع نمایند. خداوند شفاعتمرا نصیب آنها نکند».(1)
و حافظ ابونعیم در کتاب حلیه خود و ابن ابى الحدید، در صفحه 449 و 450، جلد دوم شرح نهج البلاغه، طبع مصر از احمدبن حنبل، در کتاب مسند و مناقب على بن ابى طالب مانند آن را نقل کرده است.
2 ـ مطیر، باوردى، ابن جریر، ابن شاهین و ابن منده، از طریق اسحاق، از زیاد بن مطرف، آورده اند که گفته: شنیدم پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) مى فرمود: «آن کس که دوست دارد همچون من زندگى کند، و چون من بمیرد، و داخل بهشتى که پروردگارم به من وعده داده ـ که همان بهشتجاویدان است ـ بشود، على و ذرّیه او را، پس از او دوست بدارد؛ چه این که آنها هرگز شما را از درب هدایت خارج نمى کنند و هیچ گاه در وادى ضلالت داخل نخواهند ساخت».(2)
3 ـ و مانند این حدیث، حدیثزید بن ارقماست که مى گوید؛ پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: «کسى که مى خواهد همچون من زندگى کند، و همچون من بمیرد و در بهشت جاویدان موعود پروردگارم ساکن گردد، باید على بن ابى طالب(علیه السلام) را دوست بدارد. او هرگز شما را از هدایت خارج نخواهد ساخت و هیچ گاه در ضلالت داخل نخواهد کرد».(3)
4 ـ همچنین حدیثعمار یاسرکه بر طبق آن، پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرموده است: «کسانى که به من ایمانآورده اند و مرا تصدیق کرده اند، آنها را به ولایتعلى بن ابی طالب(علیه السلام) سفارش مى کنم. هر کس او را ولىّ خود بداند، مرا ولىّ خود دانسته و کسى که مرا ولىّ خود بداند خدارا ولىّ خود دانسته است. و هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدارا دوست داشته است، و کسى که با او بغض و کینه پیدا کند، با من کینه پیدا کرده و آن کس که با من کینه پیدا کند، کینه خدارا در دل گرفته است».(4)
5 ـ و نیز از «عمار یاسر» نقل شده است که پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرمود: «بارپروردگارا،( شاهد باش!) کسى که به من ایمانآورده و مرا تصدیق کرده است نباید از ولایتعلى بن ابى طالب(علیه السلام) دست بردارد؛ زیرا ولایتاو ولایتمن است و ولایت من ولایتخدا».(5)
6 ـ و پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) در خطبهاى فرمود: «اى مردم، فضل، شرف، مقام و ولایت از آن رسول خداو ذرّیه اوست، بنابراین سخن هاى بى جا و باطل، شما را به بیراهه نکشاند».(6)
7 ـ و نیز فرموده است: «در هر نسلى از امتم، افراد عادل و دادگسترى از اهل بیتم هستند که تحریفات افراد گمراه، و مطالب پوچى که افراد مخرب در دین ایجاد مى کنند و تاویلات و تفسیرهاى نادرست افراد جاهل از دین را نفى کرده، از بین مى برند. بدانید! امامان و پیشوایان شما، افراد نمونه شما در پیشگاه خداخواهند بود، پس بنگرید چه کسى را به پیشوایى در پیشگاه خداانتخاب مى کنید؟».(7)
8 ـ و نیز پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) فرموده است: «از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) پیش نیفتید که هلاک مى شوید، و در مورد آنان کوتاه نیایید و عقب نمانید که نابود مى گردید، به آنها میاموزید که از شما آگاه ترند».(8)
9 ـ و نیز فرموده است: «اهل بیت مرا نسبت به خود به منزله سر، نسبت به بدن، و به منزله چشم ها، نسبت به سر، بدانید و سر، جز به وسیله چشم ها هدایت نمى شود».(9)
10 ـ و نیز فرموده است: «به مودتما اهل بیتملتزم باشید. آن کس که خدارا ملاقات کند، در حالى که ما را دوست مى دارد، با شفاعتما داخل بهشتخواهد شد. سوگند به آن کسى که جانم در اختیار اوست، عمل هیچ کس جز با شناسایى حق ما، به او نفع نخواهد بخشید».(10)
11 ـ و نیز فرموده است: «معرفت و شناخت آل محمّد بیزارى از آتش است، حب و دوستى آل محمّد گذرنامه عبور از صراطاست، و ولایتآل محمّد موجب امنیت از عذاب خواهد بود».(11)
12 ـ و نیز آن حضرت فرمود:
«در قیامت، هنوز شخص از جا تکان نخورده است که از چهار چیز بازپرسى مى شود:
از عمرش که در چه راهى مصرف کرده است،
از پیکرش که در چه راهى کهنه ساخته است،
از ثروتش که در کدام راه مصرف نموده و از کجا کسب کرده است،
و از محبت ما اهل بیت(علیهم السلام)».(12)
13 ـ و نیز پیامبر فرموده است: «اگر کسى تمام عمرش بین رکنو مقام ایستاده، مشغول نماز و روزهباشد، اما نسبت به آل محمّد(صلى اللهعلیه وآله) کینه داشته باشد، داخل آتش خواهد شد».(13)
14 ـ و نیز رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) فرموده است:
«کسى که بر حب و دوستى آل محمّد بمیرد، شهید مرده است.
آگاه باشید! کسى که بر حب آل محمّد بمیرد، آمرزیده مرده است.
بدانید! کسى که بر حب آل محمّد جان سپارد، توبه کار از دنیا رفته است.
به هوش باشید! کسى که بر دوستى آل محمّد بمیرد، مومن و با ایمانکامل جهان را وداع گفته است.
بدانید! آن کسى که بر دوستى آل محمّد بمیرد، فرشته قبض روح او را به بهشتبشارت مى دهد و پس از او، منکر و نکیر بشارتش مى دهند.
آگاه باشید! کسى که با دوستى آل محمّد از جهان رخت بر بندد، همچون عروسى که وارد خانه شوهر مى شود، با جلال و شکوه و احترام وارد بهشتخواهد شد.
بدانید! کسى که با حب آل محمّد از دنیا برود، از قبرش دو درب به سوى بهشتگشوده مى شود.
آگاه باشید! آن کس که با محبت و دوستى آل محمّد جهان را وداع گوید، خداوند قبرش را زیارتگاه فرشتگان قرار مى دهد.
بدانید! هر کس با محبت و دوستى آل محمّد جان دهد، طبق سنتو روش پیامبر و مسلمانان جان سپرده است.
و آگاه باشید! کسى که با بغض آل محمّد بمیرد، روز قیامت، در پیشانى اش نوشته مى شود: از رحمت خداوند محروم است».(14)
آن حضرت مى خواست با گفتن این حقایق، هوا و هوس ها و علاقه هاى متفرق را به این سو باز گرداند. مضمون همه این احادیث متواتر است، خصوصاً از طریق عترت پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله).
مسلّم است که اگر آنها حجت هاى بالغه الهى نبودند، این منزلت و مقام براى آنها ثابت نبود؛ آرى، اگر اینها سرچشمه گواراى آیین حق، قائم مقام پیامبر در امر و نهى و مظاهر هدایت او نبودند، هرگز این منزلت و مقام را نداشتند.(15)
پی نوشت: (1). عین الفاظ این حدیث در کنز العمال، آخر صفحه 217، جزء ششم، حدیث 3819 و در کتاب منتخب الکنز آمده، و در اوائل حاشیه مسند احمد، صفحه 94، جزء پنجم، با این تفاوت که در جمله «و رزقوا فهمى و علمى» کلمه «و علمى» نیامده است و شاید اشتباه از تاریخ باشد.
(2). این همان حدیث 2578 احادیث کنز العمال، جزء ششم، صفحه 155 است که در کتاب منتخب منتخب کنزالعمال، در سطر آخر حاشیه، جزء پنجم کتاب مسند احمد نیز نقل شده است. و ابن حجر عسقلانى آن را به نحو اختصار در ترجمه زیاد بن مطرف در قسمت اول کتاب الاصابة ذکر کرده، و سپس اضافه نموده که در سند آن یحیى بن یعلى محاربى است که ضعیف و غیر قابل قبول است.
ولى این از ابن حجر بسیار غریب است؛ زیرا یحیى بن یعلى محاربى به اجماع همه دانشمندان علم رجال ثقه است و بخارى در روایات عمره حدیبیه در صحیح خود از او روایت کرده و مسلم در کتاب حدود از صحیح خود، از او نقل نموده که از نظر بخارى از پدرش، و از نظر مسلم از غیلان بن جامع، روایت شنیده است و ذهبى در میزان موثق بودن او را مسلّم مى داند و قیسرانى مى گوید: این شخص مورد توجه بخارى و مسلم است و دیگران به او احتجاج مى کنند.
(3). این حدیث را حاکم، در آخر صفحه 128، جزء سوم مستدرک نقل کرده و گفته است: این حدیثى است از نظر اسناد، صحیح، ولى بخارى و مسلم آن را نقل ننموده اند، و طبرانى در کتاب کبیر و ابونعیم در کتاب فضائل الصحابه آن را آورده اند و این حدیثِ 2577 از احادیث کنز العمال، جزء ششم، صفحه 155 است. در کتاب منتخب الکنز نیز آمده، به حاشیه، صفحه 32، جزء پنجم مسند مراجعه شود.
(4). طبرانى در کتاب کبیر و ابن عساکر در تاریخ خود این حدیث را نقل کرده اند و این همان حدیث 2571 از احادیث کتاب کنز العمال است که در آخر صفحه 154 از جزء ششم آن را ذکر کرده است.
(5). طبرانى در کتاب کبیر این حدیث را از محمّد بن ابى عبیدة بن محمّد بن عمار بن یاسر که او از پدرش، از جدش عمار گرفته، نقل کرده است، و این حدیث 2576 از احادیث کنز العمال است که در صفحه 155 از جزءششم نقل کرده و در کتاب منتخب کنز العمال نیز آن را آورده است.
(6). این سخن را ابوالشیخ در حدیثى طولانى ذکر کرده، و ابن حجر در آخر مقصد چهارم از مقاصدى که در تفسیر آیه «مودت فى القربى»، صفحه 105 بحث نموده، در کتاب صواعق آورده است، در آن دقت کنید و از مقصد بلندى که در آن نهفته شده، آگاه شوید و از جمله «فَلا تَذْهَبَنَّ بِکُمُ الأَباطِیْلُ; سخنان بیهوده و بى ارزش، شما را به بیراهه نبرد» غفلت مکنید!
(7). ملاّ در سیره خود، این حدیث را آورده و در تفسیر آیه «وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»، صفحه 90 از کتاب صواعق ابن حجر نیز ذکر شده است.
(8). طبرانى آن را در حدیث ثقلین و ابن حجر در تفسیر آیه چهارم «وَقِفُوهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» از آیاتى که در باب 11 کتاب صواعق آورده، در صفحه 89 ذکر کرده اند.
(9). گروهى از نویسندگان حدیث، این حدیث را به طور مرفوعه از ابوذر نقل کرده اند و امام الصبّان در کتاب اسعاف الراغبین در فضائل اهل بیت و شیخ یوسف نبهانى در صفحه 31 از کتاب الشرف المؤبد و عده دیگرى از افراد موثق آن را ذکر کرده اند، و این با صراحت، ریاست و حکومت آنها را بر مردم ثابت مى کند، و روشن مى سازد که هدایت به سوى حق جز از طریق آنان ممکن نیست.
(10). طبرانى در کتاب اوسط، سیوطى در کتاب احیاءالمیت و نبهانى در کتاب اربعین الاربعین خود و ابن حجر در باب تحریص بر محبت اهل بیت در کتاب صواعق و عده دیگرى از اعلام اهل سنت آن را آورده اند. در این جمله از سخن پیامبر(ص): «لا یَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ حَقِّنا»؛ (عمل هیچ کس جز با شناسایى حق ما به او نفع نخواهد بخشید)، دقت کنید! پس سؤال کنید که کدام حق اهل بیت بوده که خداوند شرط صحت اعمال قرار داده است، آیا غیر از تسلیم و اطاعت فرمان آنها بوده و آیا منظور جز رسیدن به حق، از طریق و صراط مستقیم آنان بوده است؟ و چه حقى جز نبوت و خلافت مى تواند چنین اثر عظیمى داشته باشد؟ ولى ما به ملتى مبتلا شده ایم که نمى اندیشند. «انا للّه و انا الیه راجعون».
(11). قاضى عیاض این حدیث را در فصلى درباره این که «احترام و نیکى به اهل بیت توقیر و نیکى به پیامبر(ص) است» از کتاب شفاء در اول صفحه 40 از قسم دوم کتاب، چاپ آستانه، سال 1328 نقل کرده است.
روشن است مراد از شناخت آنها شناختن اشخاص و دانستن نام آنها و این که آنها از ذریه پیامبرند، نیست؛ چه این که ابوجهل و ابولهب همه اینها را مى دانستند، بلکه، مراد شناخت این است که آنها اولواالامر بعد از پیامبرند، در حدّ این سخنِ پیامبر(ص) که فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، همچون افراد جاهلیت مرده است.»
و منظور از حبّ و ولایت آنها، حبّ و ولایتى است که اهل حق آن را براى ائمه راستین لازم مى دانند و این در نهایت وضوح است.
(12). اگر غیر از این بود که اینها منصب خاصى از جانب خدا دارند که مستوجب اطاعت صد در صد از آنهاست، محبتشان به این مرحله نبود.
این حدیث را طبرانى، به طور مرفوع، از ابن عباس و سیوطى در کتاب احیاءالمیت و نبهانى در کتاب اربعین و عده اى دیگر از اعلام جمهور نقل کرده اند.
(13). طبرانى و حاکم آن را نقل کرده اند، و در کتاب اربعین نبهانى و احیاءالمیت سیوطى و دیگران نیز آمده است. این حدیث نظیر حدیثى است که قریباً گذشت که: «عمل هیچ کس بدون شناخت حق ما برایش نفع ندارد» و اگر غیر از این بود که بغض و کینه نسبت به آنان، بغض و کینه خدا و پیامبر است، معنى نداشت که عمل آنها حبط و بى خاصیت شود، با این که دائماً بین رکن و مقام به عبادت مشغول هستند، و اگر که آنها نایب و جانشین پیامبرند نبودند، این مقام را نداشتند.
حاکم و ابن حبان در صحیح خود ـ همان طور که در اربعین نبهانى و احیاءالمیت سیوطى است ـ از ابوسعید خدرى نقل کرده اند که: پیامبر(ص) فرمود: «به خدا سوگند، هیچ کس نسبت به ما اهل بیت بغض نمى ورزد، جز این که وارد آتش خواهد شد.»
طبرانى ـ همان طور که در اربعین نبهانى و احیاءالمیت سیوطى است ـ از امام حسن(ع) نقل کرده که به معاویة بن خدیج فرمود: «مبادا نسبت به ما اهل بیت بغض و کینه ورزى، که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس نسبت به ما حسادت و بغض و دشمنى پیشه کند، در قیامت او را با تازیانه اى آتشین از کنار حوض کوثر مى رانند».»
و پیامبر(ص) در خطبه اى فرمود: «کسى که ما اهل بیت را دشمن دارد و نسبت به ما کینه ورزد، خداوند در قیامت او را یهودى محشور خواهد ساخت.» این حدیث را طبرانى در کتاب اوسط و سیوطى در احیاءالمیت و نبهانى در اربعین و دیگران آورده اند.
(14). ثعلبى در تفسیر آیه مودت در تفسیر کبیر، از جریر بن عبداللّه بجلى از پیامبر(ص) آن را نقل کرده و زمخشرى در تفسیر کشاف ذیل آیه، صدور آن را از مطالب مسلّم مى داند.
(15). گردآوری از کتاب: المراجعات، سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی، ترجمه محمد جعفر امامی، انتشارات شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ ششم، ص 67.
کد (5)
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است