تاریخ انتشار: ۱۵:۴۳ ۱۳۹۷/۸/۱۰ | کد خبر: 155667 | منبع: | پرینت |
چهار سال پیش، شاخه «ولایت خراسان داعش» در جنوبشرق افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان اعلام موجودیت کرد. یک سال بعد از آن، دهها تن از ارازل و اوباش که در بین آنان شهروندان ازبکستان هم حضور داشتند، در ولایت جوزجان تجمع کردند و خود را داعش نامیدند. در نخست، «قاری حکمت» رهبری این گروه را به عهده داشت و پس از کشته شدن او، «مفتی نعمتالله» به عنوان فرمانده آنان تعیین شد. شخص دیگری به اسم مولوی «حبیبالرحمن» نیز برای این گروه، حلال خداوند را حرام و حرام خداوند را حلال میکرد و اینگونه بود که آنان به جان و مال مردم افتادند.
کوچ اجباری، غارت اموال و تصرف زنان و دختران مردم توسط جنگجویان مفتی نعمتالله در جوزجان و به خصوص منطقه «درزآب»، به کار روزانه این گروه تبدیل شده بود. مردم هر چه به دولت استغاثه کردند تا جان آنان را از چنگال این قطاعالطریقها نجات دهد اما انگار ارگنشینان نه گوش داشتند که بشنوند و نه چشم داشتند که ببینند.
سرانجام طالبان در ششم جولای سال جاری، حمله وسیعی را به پایگاههای داعش در ولایت جوزجان آغاز کردند. این عملیات چنان غافلگیرکننده و برقآسا بود که دهها تن از جنگجویان داعش را به کام مرگ کشاند و کسانی که زنده ماندند نیز به محاصره طالبان درآمدند و در یک قدمی مرگ قرار گرفتند. در همین مقطع حسّاس که چیزی برای نابودی کامل داعش در شمال افغانستان نمانده بود، نمایندگان وزارت دفاع، داخله و ریاست امنیت ملی در یک نشست فوری و محرمانه در کابل، تصمیم گرفتند تا جنگجویان داعش را نجات دهند. وزارت دفاع در یک مأموریت سخت و دشوار، چندین فروند چرخبال را به ولایت جوزجان فرستاد و در ضمن از نیروهای خارجی نیز خواست که با بمباران هوایی، محاصره طالبان را بشکنند. سرانجام طالبان از اطراف منطقه درزآب عقبنشینی کردند و چرخبال های وزارت دفاع، در چندین پرواز، نزدیک به ۲۰۰ تن از جنگجویان داعش از جمله مفتی نعمتالله و مولوی حبیبالرحمن را نجام دادند و به کابل آوردند.
به رغم آن که از این عملیات نجات، سه ماه میگذرد اما تاکنون این جنگجویان و فرماندهان آنان در میهمانخانهها و نهادهای حساس دولتی بسر میبرند. جالب اینجا است که در حمله طالبان به داعش در جوزجان، نگرانی از بابت به خطر افتادن جان غیرنظامیان نبود زیرا حمله طالبان به پایگاهها و مناطق غیرمسکونی صورت گرفته بود که فقط جنگجویان داعش حضور داشتند. بنابراین، هدف دولت نه نجات غیرنظامیان بلکه نجات جان ۲۰۰ تن از دزدانی بود که جان و مال مردم را بر خود حلال کرده بودند. این ماجرا را داشته باشید.
نزدیک به یک هفته است که منطقه «خاص ارزگان» در ولایت ارزگان، با شرایط سخت و دشواری روبرو است. در یورش صدها تن از طالبان به مناطق مسکونی ارزگان خاص که اوایل هفته جاری شروع شد و تا هنوز پایان نیافته است، دهها تن از غیرنظامیان کشته، زخمی و آواره شدهاند. این خبر چنان دردناک بود که تمام رسانههای داخلی و خارجی به آن پرداختهاند اما وزارت داخله افغانستان اعلام کرده که ما هنوز نمیدانیم در آنجا چه میگذرد. اکنون سوال از دولت این است: چگونه میدانستید دهها تن از دزدان در منطقه درزآب در آستانه هلاکت قرار دارند و به یاریشان شتافتید اما این را نمیدانید که بر سر زنان و کودکان در خاص ارزگان چه آمده است؟ البته پاسخ این سوال چیزی نیست که کسی نداند؛ آنچه مردم از اوضاع کشورشان میدانند این است که دولت شریک دزد و رفیق قافله است. البته وضعیتی که اکنون در خاص ارزگان و یا مناطق دیگر به وجود آمده، نتیجه اعتماد بیش از حد مردم به سیاستمداران و خوشباوری مفرط آنان به دولتمردانشان است اما غافل از این که همین سیاستمداران و دولتمردان، خود علتی از علل تراژدیهای انسانی در افغانستان هستند.
مرادی پنجشنبه ۹۷/۸/۱۰
>>> دل آدم از وجود این دولت نابکار به درد می آید. اگر آریکا پشتیبان این دولت نبود، مردم حسابش را کف دستش می گذاشتند. ولی افسوس فرعون زمان و شیطان بزرگ حامی این دولت مزدور و خائن است. گاهی این تصور به به ذهن نزدیک می شود که از طالبان در برابر این دولت حمایت شود ولی طالبان هم مزدور همان شیاطین هستند. پس بهتر است غیر پشتونها راه خود را از این دولت جدا کنند.
>>> اقای مرادی! شما فکرمیکنید دولت دارید٬ برعکس من متیقین هستم که ما دولت نداریم٬ بلکه چند اجیر گوش بفرمان خارجی ها را داریم که نظربه اعتراف خودشان بدون اجازه انها صلاحیت نوشیدن یک گیلاس اب راندارند.در وطن ما همه چیز ۱۰۰فیصد مطابق مراداست .البته نه مرادمن وخودت بلکه خار جی ها.
>>> Najib Salam
هزاره ها و تاجیک ها در داخل و خارج مصروف قهرمان سازی های تملق آمیز بودند و در سوگ اچکزی ها اشک ریختند ، اما خون کودکان و مردم بی گناه باشنده گان استان اروزگان را ار یاد برده اند و یک شمع هم روشن نمی کنند . عده ی هزاره ها در خارج و داخل برای مرحوم جنرال رازق چه اشک ها که نریختند و چه شمع ها که دود نکردند.
>>> Badry
- افغان ستان لاشی را ماند که بدنش به دندان کرگس ها و لاشخوران افتاده و امید زنده ماندنش تنها به معجزه بسته گی دارد ، اما مردم ناتوان و خوش دلش آرزوی بهبود و زنده شدن این لاش را از کرویات سرخ و سفید خون ریخته شده لاش برجا افتاده دارند ، نه از کشیدن لاش از دندان لاشخوران .
- افغان ستان پیرمرد گدایی را ماند که از بام تا شام نزد دوست و دشمن دست گدایی پیش دارد و به دل شکر الله تعالی می کند که چقدر خوشبخت است .
- افغان ستان مردمی را در خود جا داده که در گلخن بنده گی شرق و غرب غرق اند ، دار و ندار خود را فدای مرده پرستان می آزرم می کنند ، اما افتخار آزادی ، خود ارادیت و استقلال هم دارند .
- افغان ستان موجود هرزه یی را ماند که بعد استعمال شدن داخلی ها و خارجی ها در کوچه ها و پس کوچه ها ، ادعای آقایی و باداری دارد و حتی گاهی مردمانش خود را ببر و شیر هم خطاب می کنند .
شهروندان افغان ستان با تاریخ ۵۰۰۰ ساله خود چنان خوار و ذلیل شده اند که مزدوری را سیاست ، وطن فروشی را افتخار ، دزدی را سوءتفاهم ، غلامی را سرداری و مرده پرستی را کمال باور و غرور می پندارند .
با چنین حالتی می خواهیم هم به تمدن رسیم و هم رستگار شویم ! آیا امکان دارد؟
>>> Raheel
آیا فضل الدین عیار و الماس زاهد برای حفظ مقام شان در چاکری به حاکمیت فاشیستی ارگ غارت زمینهای شما به نفع اقوام کوچی- اقوام اشرف غنی پذیرفته اند؟
توزیع تذکره به کوچیها در پروان و اسکان آنها در پروان و سایر نقاط شمالی ادامه برنامه غارتگری نادرخان و سرکوبگری محمد گل خا ن مومند است. اینبار مجری برنامه های ارگ افرادی خود فروخته از خود شمالی اند.
اگر الماس زاهد و فضل الدین عیار، میر رحمن رحمانی، محمد صدیق عثمان، ذکیه سنگین... مزدور نیستند و این اتهام را نمی پذیرند، باید به هرچه در توان دارند مانع این برنامه تباهکن و ویرانگر حکومت فاشیستی شوند و منافع مردم پروان را بر چوکیهای چاکری ترجیج بدهند. ورنه تفاوتی میان اینها و خاینین دیگر تاریخ نخواهد بود.
>>> هزاره ها و تاجیک ها در داخل و خارج مصروف قهرمان سازی های تملق آمیز بودند و در سوگ اچکزی ها اشک ریختند ، اما خون کودکان و مردم بی گناه باشنده گان استان اروزگان را ار یاد برده اند و یک شمع هم روشن نمی کنند . عده ی هزاره ها در خارج و داخل برای مرحوم جنرال رازق چه اشک ها که نریختند و چه شمع ها که دود نکردند.
- افغان ستان لاشی را ماند که بدنش به دندان کرگس ها و لاشخوران افتاده و امید زنده ماندنش تنها به معجزه بسته گی دارد ، اما مردم ناتوان و خوش دلش آرزوی بهبود و زنده شدن این لاش را از کرویات سرخ و سفید خون ریخته شده لاش برجا افتاده دارند ، نه از کشیدن لاش از دندان لاشخوران .
- افغان ستان پیرمرد گدایی را ماند که از بام تا شام نزد دوست و دشمن دست گدایی پیش دارد و به دل شکر الله تعالی می کند که چقدر خوشبخت است .
- افغان ستان مردمی را در خود جا داده که در گلخن بنده گی شرق و غرب غرق اند ، دار و ندار خود را فدای مرده پرستان می آزرم می کنند ، اما افتخار آزادی ، خود ارادیت و استقلال هم دارند .
- افغان ستان موجود هرزه یی را ماند که بعد استعمال شدن داخلی ها و خارجی ها در کوچه ها و پس کوچه ها ، ادعای آقایی و باداری دارد و حتی گاهی مردمانش خود را ببر و شیر هم خطاب می کنند .
شهروندان افغان ستان با تاریخ ۵۰۰۰ ساله خود چنان خوار و ذلیل شده اند که مزدوری را سیاست ، وطن فروشی را افتخار ، دزدی را سوءتفاهم ، غلامی را سرداری و مرده پرستی را کمال باور و غرور می پندارند .
با چنین حالتی می خواهیم هم به تمدن رسیم و هم رستگار شویم ! آیا امکان دارد؟
آیا فضل الدین عیار و الماس زاهد برای حفظ مقام شان در چاکری به حاکمیت فاشیستی ارگ غارت زمینهای شما به نفع اقوام کوچی- اقوام اشرف غنی پذیرفته اند؟
توزیع تذکره به کوچیها در پروان و اسکان آنها در پروان و سایر نقاط شمالی ادامه برنامه غارتگری نادرخان و سرکوبگری محمد گل خا ن مومند است. اینبار مجری برنامه های ارگ افرادی خود فروخته از خود شمالی اند.
اگر الماس زاهد و فضل الدین عیار، میر رحمن رحمانی، محمد صدیق عثمان، ذکیه سنگین... مزدور نیستند و این اتهام را نمی پذیرند، باید به هرچه در توان دارند مانع این برنامه تباهکن و ویرانگر حکومت فاشیستی شوند و منافع مردم پروان را بر چوکیهای چاکری ترجیج بدهند. ورنه تفاوتی میان اینها و خاینین دیگر تاریخ نخواهد بود.
>>> اقای مرادی شما هزاره ها چرا از جنایات جنایتکار جانی وقاتل مردم ارزگان اقای شجاعی چیزی به زبان نمی اورید شما هزاره ها هم شریک دزد هستید وهم رفیق قافله
مرتضی از نیمروز
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است