تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ ۱۳۹۷/۸/۱۹ | کد خبر: 155803 | منبع: | پرینت |
صنف ۷ و ۸ من، شیر، محب و سید غیاث درکنار هم صفنی بودن رفیقان هم بودیم. شیر در میان ما بذله گو و طناز بود. زیادتر محب را ازار میداد و نامش را «پفک» گذاشته بود به خاطر لاغری بیش از حدش. صنف نهم بودیم که شیر و محب به صنف دیگر رفتند و من سید غیاث ماندیم باهم.
صنف نهم سال سیاسی شدن ما هم بود. سید غیاث هرگز سیاسی نشد. محب به خاطر برادر زاده بودن قوماندان ژاندارم و پولیس دوران شاه، شاه پرست و کمی اخوانی گک باقی ماند. من شدم شعله ای و شیر شد خلقی.
شیر و محب همیشه باهم بودند و من و سید غیاث، که اول نمره صنف ما هم بود و با آن خط زیبا و یک چشم سبز و دیگرش آبی. گاهی که با شیر و محب سر میخوردیم بحث های آتشین میداشتیم. محب فقط ریشخندی میکرد اما شیر به قدرت و استدلال از موضع اتحادشوروی دفاع میکرد. بعد از فراغت از صنف ۱۲، من رفتم دانشکده ادبیات دانشگاه کابل، محب رفت به دانشگاه طب ننگرهار، سید غیاث حربی پوهنتون رفت و شیر محمد هم رفت برای تحصیل در رشته «پارا میدیکل» به هند.
سالها گذشت و غیر از سید غیاث الدین که گاه گاهی میدیدمش از شیر و محب خبری نداشتم تا اینکه بعد از سالها کار و درد و رنج کشیدن و شوهر و پدر شدن مجبور به هجرت به پاکستان شدم.
در پاکستان «داکتر» محب الله را یافتم و از طریق او فهمیدم که شیر هم در پاکستان است و مشغول جهاد در حزب سیاف. این را هم فهمیدم که شیر «دستوری» خلقی بوده٬!!؟
پسر کاکای شیر محمد - شیر اصلا از لوگر است- که نامش شمس الحق بود- به این «الخق» ش چندان یقین ندارم که بود یا نه- در آن زمان در پشاور پاکستان با کدام ان جی او کار میکرد و صاحب رسوخ بود. شمس در مکتب هم یک یا دو دوره از ما پیش بود و مرا از دوران مکتب به صفت رفیق شیر می شناخت و به همین خاطر امید بسته بودم تا برایم کار پیدا کند که نتوانست و یا نخواست.
سالهای مهاجرت به سختی می گذشت و کمتر داکتر محب را میدیدم او در پشاور معاینه خانه داشت و من در اسلام آباد و میان والی کار و غریبی می کردم. روزی در پشاور به دیدنش رفتم و وقتی از احوال شیر پرسیدم برایم گفت که شیر گفته به فرید بگو که هرگز با من مقابل نشود چون می کشمش. باورم نمیشد که شیر به چنین حد عصبیت دینی رسیده باشد.
سالها گذشت و بالاخره زمان غر مستی طالب رسید و شنیدم که شخصی بنام شیر محمد استانکزی در وزارت خارجه امارت طالبی کدام کاره است. بعد ها فهمیدم که این «شیر محمد استانکزی» همان شیر محمد لوگری و مزاقی و شوخ خود ما است.
در دوره طالبان مدت زمان زیادی در بامیان و مزار شریف کار میکردم و همیشه در هراس بودم که شیر خبر نشود سرم. شکر خبر نشد و اینک همو شیر خلقی سابقه و وهابی-سیافی مجاهد و بعد طالب دارد در مورد سرنوشت مردم ما در روسیه گپ میزند.
همی لنگی سیاه خودش است. مسلح قانونی باشم و به گیرم بیاید، قبل از اینکه مرا بکشد، میکشمش.
فرید بهمن
>>> فرید جان خودت دروغ میگویی اول شیر محمد ستا نکزی هیچ گاه در زمانش خلقی نبود من شیر محمد را از پدر و پدر کلان میشناسم شیر محمد در زمان داود خان از حربی شو نحی به خاطر تحصیلات عالی به هند رفته بود باز چطور خلقی شده بود در صورتیکه شیر محمد قبل از کودتاه هفت ثور به هند بعداً به پا کستان در جهاد شامل شد شیر مخمد به اندازه لایق بود از صنف دوازده حربی شونحی به هند بورس گرفته بود باز دروغ دیگرو عوام فریبی خودت خودت یکی از چهره های بد نام کمونست ماویست بودی که بدون شرمندگی و نا لایق بودنت به وی تهمت می کنی شیر محمد اصلاً در حذب سیاف نبود بلکه در دفتر محمد نبی محمدی و عضویت همی حذب حرکت انقلاب را داشت زما نیکه محمدنبی از دولت بدنام ظلم ستم هزاره های وحدتی و میخکوب و لنده غری و فواحشی جاسوسی سران شورای نظار یهود ونصارا به ستوه امد به طالب پیوست باز شیر محمد نیز به طالب رفت یک نفر که لیاقت ودراید ندا شته باشد مدیرباز تهمت می کندمن خودم انسا نیت و اخلاق شیر محمد را در یک مجلس دیدم به اندازه با تربیه و با فهم بود که همرای هرکس به زبانش سخن می زد شیر محمد واقیعاً از برکی برک و ازقلعه عباس لو گراست
>>> Amirzada II
آیا رئیس هیات طالبان در مسکو یک خلقی است؟
رهبران طالبان از ملا عمر تا مقامات پایین رتبه آنان معمولا چهره های خود را در تلویزیون ها و انظار عامه نشان نمی دادند و اکثرا از اسم مستعار استفاده می کنند.
یکی از دلایل اساسی اینست که بسیاری آنها آدم های مشکوک و نقاب پوش اند. چنانچه یا خلقی سابق اند و یا پاکستانی و یا عربی، چیچینی و یا سکولار های غربی.
خلیلزاد، کرزی و غنی و یک تعداد دیگر بحیث لابیست ها و نمایندگان رسمی آنها در غرب چهره های آشکار طالبان بودند، که بنام طالبان نیکتایی پوش معروف اند.
طالبان اصلی طالبان مدارس دینی پاکستانی با عمامه سیاه و ریش دراز و منطق قرون وسطایی معمولا ظاهر میشوند.
اما رئیس هیات طالبان عباس استانکزی در مسکو به نظر می رسد که از نوع جدید طالبان با ریش کوتاه و عمامه نیمه طالبی و منطق و ادبیات سیاسی متفاوت ظاهر شد.
بسیاری ها تصور می کنند که شاید او از جمله نقاب پوشان خلفی سابق باشد. زیرا ماشین جنگی عمدتا قوای هوایی و مدیریت سیاسی امارت سابق طالبان را خلقی ها با تغییر چهره می چرخاندند.
برخی دیگری فکر می کنند که روسها از طریق خلقی ها ممکنست نفوذ در میان طالبان داشته باشند.
شاید حضور استانکزی در مسکو هم تصادفی نبوده باشد. عده ای هم تصور میکنند که ممکنست استانکزی تحصیلات خود را در یکی از دانشگاه های نظامی شوروی سابق انجام داده باشد.
روسها با داشتن دختران زیبا و ودکای تلخش شهرت جهانی دارند که حتا متواضع ترین ملاها و روحانیون در برابر آن تاب نیاورده اند.
پرسش خانم های روسی بدون چادر با طالبان توجه بسیاری ها را بخود جلب نمود. چنانچه برای ۴ تن طالبان وسوسه انگیز و جالب بود، ولی برای شخص استانکزی که ممکنست تربیت شده روسیه باشد یک چیز عادی به نظر می رسید.
طالبان عجیب موجوداتی استخبارات خارجی و فرهنگ قبیلوی قرون وسطایی اند که افغانستان را به میدان وحشت و تباهی تبدیل کرده اند.
>>> Salam
تعجب نکنید اگر غنی و طالبان ، هزاره و تاجیک و ازبیک می کشند، اینها دشمنی با هم ندارند ، هدف شان زدودن دیگران است . این ها یکی اند و پشتونوالی برای شان هدف است نه چیزی دیگری !
در رسم دیپلوماتیک چنین حرکتی نهایت نزدیکی میان دوگروه را نشان می دهد .
>>> اکثریت طالبان ترورست و بخصوص رهبران و قوماندانان طالبان اعضای حزب خلق کمونست دو اتشه هستند در زمان جنگ های تنظیمی من هم با فامیلم به پشاور مهاجر شده بودیم در انزمان ای اس ای پاکستان صاحب منصبان زمان حکومت کمونستی را و بطور خاص افسران که در حزب خلق بودند با معاش مکلفانها را در جای خاص جمع کرده بودند و اوازه چنان انداخته شده بود که این افسران را بخاطر قطع جنگ و اوردن امنیت در افغانستان فرستاده میشوند اما در زمان اشغال طالبان ترورست با پشتوانه نظامی و تسلیاتی پاکستان دیدیم که همان کمونست های خلقی بنام ملا و مولوی در گروه مزدور ای اس ای امارت اسلامی طالبان دیده شدند یکتن از همین کمونستی خلقی بنام شیرداد که از ولایت پاکتیا بود در زمان حزب کمونستی منشی سازمان در ریاست ساختمانی وزارت دفاع بود با لنگی و ریش کلان با وی بر خوردم برایم گفته که من بنام مولوی شیر خان در قوای چهار زرهدار قوماندان هستم همان کمونست هی خلقی امروز بنام ملا و مولوی نام گذاری شده اند .
>>> خودت نکَش ،اورادریک جلسه امنیتی با اسکات میلر یکجا بساز بعد او خوب می فهمد چی کند
>>> همو شیرک است حالا هم خلقی است می بنی که ریشش را میزند واصلاح میکند
>>> شير محمد شايد خلقي نباشد، بچه ليسه عسكري و بعد تحصيلكرده هند در امور نظامي است ، و بعد از ختم درس يكعده اين صاحب منصبان هندي كابل نرفتند و از طريق ايران به پاكستان آمدند، و اكثريت شان با جمعيت اسلامي پيوستند و آنهم بخاطر مسلك نظامي شان، بشمول ستار خان وزير اقتصاد سابقه، كه در آن زمان تنها جمعيت اسلامي تشكيلات خاص تعليمي نظامي بنام حربي شونخي و حربي پوهنتون داشت كه اين صاحب منصبان فارغ هند در آن وظيفه استادي و ترينر نظامي را پيش ميبردند ، و اكثراً بنام كانگرسي هاي هند شهرت يافتند، و بعداً چند نفر شان با استاد سياف رفتند، مگر همه شان با هم متحد بودند و هستند، بسيار چالك و چوگي گير بردند و هستند، يكي دو نفر شان در جبهات شهيد شدند، و تعداد شان با اي اس اي ارتباطات قايم كردند، در دولت رباني اكثراً در وزارت خارجه خود را جاي كردند، تعدادي شان بغرب پناه بردند، و اين ستانكزي خان طالب شد. و ارتباط نزديك فاميلي با جاسوس انگليس و اي اس اي معصوم ستانكزي دارد ، فكر ميكنم يا پسر كاكا هستند و يا خسر بره و يازنه ،
>>> همو شيرك است كه باخرك معامله كرده بود
>>> گیرم که همین گپ خودت در مورد شیرمحمد استانکزی درست باشد که در تنظیم مولوی محمد نبی بود خود ملا نبی و قوماندان و تعداد زیاد افراد اش از معاشخوران ای اس ای بودند اشغال افاغانستان بهمکاری همین تنظیم ملا نبی نظامیان پاکستان قسمت زیادی کشور مارا بنام امارت اسلامی طالبانی ساخته و پرداخته ای اس ای اشغال کرده بودند پسر ملا نبی از همین پول های وطنفروشیی پدر اش در دبی در عیش و عیاشی مشغول است و یک خانم هنرمند اواز خوان را با همین پول های پدراش از شوهر اش جدا کرد و خودش باوی ازدواج کرده شیرمحمد استانکزی همکدام انسان وفادار به اسلام وانسان و خدمتگار کشور و مردم اش نیست بلکه این افسر خاین بخاطر پول همه خود را به پاکستان فروخته و هم خاک وطن اش را این و امثال ان یک وطنفروش بی غیرت است دفاع از چنین اشخاص شرم و ننگ وار است .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است