تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ ۱۳۹۷/۸/۲۸ | کد خبر: 156038 | منبع: | پرینت |
١- اشرف غني بعنوان كار گزار سياسي ظرفيت و اراده پذيرش اقوام ديگر را در عرصه هاي سياسي ندارد و همچنان مي خواهد سلطه قومي را تحكيم ببخشد؛ بدون شك ناديده گرفتن اقوام بعنوان "يك واقعيت" عمق بحران سياسي-اجتماعي افغانستان است.
٢- نظام هاي سياسي در افغانستان از بدو تأسيس تا امروز قومي عمل كرده است. استفاده از كارت قومي در بازي هاي سياسي به طور بلقوه وجود دارد. در اين نوع بازي هزاره ها به دلايل تاريخي، رواني و جغرافيايى آسيب پذير ترين قشر جامعه مي باشد.
٣- ساختار قدرت در افغانستان هميشه بر پايه زور و غلبه شكل گرفته است؛ حملات اخير بر مناطق مركزي از طريق استخبارات منطقه مديريت مي شود، اين حملات در پيشاپيش انتخابات رياست جمهوري، انتخابات پارلماني غزني و شكل گيري مناسبات قدرت قابل تحليل است؛ از همين رو حفظ جغرافياي مركزي اهميت خاص دارد.
٤- اين برداشت كه مناطق مركزي از طرف ارگ برنامه ريزي شده نا امن و بي ثبات مي گردد، نزديك به تیوري توطئه است؛ دولت غني در تعين اهداف و محاسبات خود دچار خطايى استراتژيك گرديده نمي تواند به مسووليت هايش كه دفاع از قلمرو حاكميت ملي مي باشد به طور لازم عمل كند.
٥- شرايط ايجاب مي كند طرح دفاع خودي در سطح واحد هاي ولسوالي و يا ولايات ايجاد گردد. اين نيروها در هماهنگي با دولت تمويل و تقويت گردد؛ حضور نيرو هاي محلي با توجه به ضعف دولت هم براي بقاي نظام و هم براي ملت يك ضرورت فوري مي باشد.
٦- احزاب و نمايندگان سياسي كار كرد لازم مطابق تحولات و نياز زمان نداشته است؛ بناأ برگزاري كنگره سرتاسري براي هزاره ها امر حياتي به نظر مي رسد، هزاره ها مي توانند از آدرس واحد در تصميم گيريهاي كلان سياسي و مناسبات قدرت شريك شوند.
اسحاق
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است