آمریکایی ها نه جنگ را خاتمه میدهند و نه هم افغانستان را ترک می کنند و برای سالهای درازی اینجا لم داده اند، این کشور را در قید اسارت خود نگهمیدارند و به اصطلاح قرض پدری شان هنوز بالای ما مردم مانده است... | ||||
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۹ ۱۳۹۷/۹/۱۱ | کد خبر: 156255 | منبع: | پرینت |
"به جنگ خاتمه میدهیم ولی خارج نمیشویم" !!!
(گویی که قرض پدری شان بالای ما مانده است)
وزیر دفاع امریکا جیمزمتیس در صحبت دیروزی خویش در یک نشست دفاع ملی امریکا گفت: "آمریکا هیچ طرحی برای خروج نیرو های خویش از افغانستان ندارد". وی علاوه نمود که ما به جنگ خاتمه میدهیم ولی خارج نمیشویم و واشنگتن به تعهدات خویش عمل میکند و به افغانستان خدمت میکند.!
معلوم می شود که مالک این سرزمین هر وقتی که دلش خواست میباشد و هر وقتیکه دلش خواست میرود، در حقیقت این حرف صاف و پوست کنده فرمانده تحفه گرانبهایی است به اجاره گیرندگان ارگ و قصر سپیدار به خاطر آرامش خاطر جمع شان.
گرچه ما قبلها میدانستیم و میدانیم و این را بارها هم در نوشته های خویش تذکر داده ایم که «امریکا به بهانه تروریزم و سناریوی قبلا طراحی شده 11 سپتامبر 2001 برای بودن منطقه را لگدمال کردند و لشکرکشی نموده اند نه اینکه برای رفتن».
بقول معروف: خط گلیم برود، اینها از جای خود نخواهند جنبید.
البته تا وقتیکه مقاومت صورت نگیرد.
در یکی از شهر های وطن ما که در سر چهار را ه شمال قرار دارد رمزی و یا ضرب المثلی وجود دارد اگر مهمان ناخوانده، تصادفی و سر راهی را دو مراتبه خواهش صلاح نوشیدن یک گیلاس چای و یا صرف غذا به اصطلاح سمرقندی را نمودید و اگر این مهمان چشم سفید خواهش نوشیدن چای را داشته باشد و زیاد اسرار به رفتن نکند و بازهم از جایش برنخواست و نرفت بدین معنا است که منتظر نوشیدن چای و یا طعامی است بقول خود شان "زین زده" یعنی نمیرود و امریکا هم اینجا زین زده است.
پس اگر چنین است که گویا آمریکا قطعا طرح خروجی از افغانستان را ندارد و برای سالهای درازی اینجا لم داده است، این کشور را در قید اسارت خود نگهمیدارد و به اصطلاح قرض پدری شان هنوز بالای این مردم مانده است...، این بدان معنا است که طالب صلح را در موجودیت قوای آمریکا پذیرفته است یعنی در بدنه همین حاکمیت اشغال شده در قدرت شامل میشود. همانطور که گلبدین و تعدادی هم از به اصطلاح از رهبران مقاومت در زیر سایه آمریکا نفس میکشند و این اسارت را پذیرفته اند.
یادتان باشد اینها نه جنگ را خاتمه میدهند و نه هم اینجا را ترک میکنند.
عطا صفوی
>>> بلی برادر جنگ تقریبا جنگ خانمانسوز.جنگ ویران گر.و این جنگ لعنتی بزودی تمام و مردم ما نفس راحت میکشند انشاالله یک لقمه نان خشک داشته باشیم.اما آرامش داشته باشیم
>>> امريکا کاملاََ زين زده آمده بود ولی از ايمان وشجاعت افغان خوب مطلع نبود تمام افغانهارا مثل خليلزاد،کرزی،ظاهرشاه،قانونی،عبدالله،فهيم، دوستم،محقق،عطا وغيره مګسهای دور کاسه فکر کرده که همه را ميخريم و مزدور ميسازيم.
هنوزهم عقل بسر امريکا نيامده، ضربات کوبندهء ديګر هم در کارست تا بچشم خمی و ذلالت کامل خارج شده و بدور انداخته شود ، درانوقت در تاريخ شان درج خواهد شد که طولانی ترين جنګ را امريکا در مقابل افغانها در افغانستان باخت .
خواب استعمار افغانستان يک اشتباه بزرګ وزخم غيرقابل علاج خواهد بود ، عنقريب امريکا به امراض سياسی ، اقتصادی و تنفر اکثر ملل مبتلا خواهد شد انشآلله .
>>> امریکا نه میرود اما به زور مردم کشیده میشود یادی تان باشد بی خبر
>>> مردم افغانستان دوخاصیت بزرگ دارند،یکی با غیرت هستند و دیگری مهمان نواز.
با غیرت بودن زمانی معلوم میشود که جنگ باشد.بنأ موجودیت جنگ بخاطر غیرت افغانی ضرور است.
هرچند که هم طالب و هم عساکر دولتی،بخاطر معاش میجنگند.در غیر آنصورت شکم گرسنه از گرسنگی خواهند مرد که گناه دارد.چه خاصاکه شهادت نیز نصیب شان نخواهد شد و از جنت خواهند ماند.
موضوع مهمان نوازی شان یک رقم دروغ است.
زیرا آنها ضرب المثلی نیز دارند که میگویند:
مهمان یک روز،دو روز ،نی که تا نوروز.
اما از شما کرده مردم های جزایر کارابین در اوقیانوس اتلانتیک مهمان نواز تر هستند:
در قرن شانزدهم میلادی اولین مرتبه یک کشتی انگلیسی همراه با چند صد نفر،به سواحل یکی ازین جزیره ها رسید.
مردم محل که در زندگی کشتی را ندیده بودند،فکر کردند که فرشتگان آسمانی نزد آنها آمده است.
همه هجوم بردند به طرف کشتی و امیل های گل در گردن شان انداختند و آنها را به خانه های خود آوردند و تمام آن چیزی که ذخیره داشتند،برایشان پختند و از آنها مهمان نوازی کردند.
بعداً این مهمان های ناخواسته،دوباره به کشتی خود سوار شدند تا بطرف انگلستان برگردند و از مهمان نوازی ساکنین جزایر کارابین،برای انگلیس ها نقل کنند.
اما کشتی شان در طوفان بحیره اتلانتیک گیر ماند و مجبور شدند که دوباره به همان جزیره برگردند.
مردم جزیره که دیدند مهمان هایشان دوباره برگشتند،اما آنها دیگر چیزی برای پخته کردن برای آنها ندارند،بالای مهمانان حمله ور شدند و در نتیجه همه افراد از هردو طرف در جنگ کشته شدند و مثل داکتر برایدن در جلال آباد،در آنجا نیز یک انگلیسی با جراهت خود را از منطقه نجات داد و یک کشتی دیگر او را گرفت و نجات داد و او دوباره به انگلستان برگشت و از مهمان نوازی کارابینی ها به هموطنان اش قصه کرد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است