تاریخ انتشار: ۲۱:۱۰ ۱۳۹۷/۹/۱۲ | کد خبر: 156279 | منبع: | پرینت |
آقای شاه حسین مرتضوی معاون سخنگوی اشرف غنی پرسیدهاند که چرا تحصیلیافتهها از افراد مسلحِ به تعبیر ایشان غیرمسوول حمایت میکنند؟
البته من جزو مخاطبین ایشان نیستم چون آدم چندان تحصیلیافتهای نیستم، اما چند سطری در جواب مینویسم، هر چند میدانم نوشتن برای ایشان که قضایا را بهتر از من میفهمد، ولی به دلیل مطامع و منافع حکومتی چشم و گوش بر حقایق بسته و یکطرفه بر جادهی مغالطه گام میزند، فایدهای ندارد.
۱- در ماه جوزای سال ۱۳۸۶ وقتی پس از بیستوسه سال مهاجرت به وطن برگشتم در کنار همهی شور و شادمانیهایم، شوق بسیاری برای دیدن زادگاهم بهسود و همچنین بامیان که در وصفش همیشه شنیده و خوانده بودم داشتم. یکی دو ماه بعدش به بهسود رفتم و قدری از آن اشتیاق به جای آورده شد. اما در راه برگشت به کابل، در منطقهی جلریز با اتفاقی مواجه شدم که تمام حلاوت آن سفر را به کامم تلخ کرد. طالبان دو نفر مسافر را از موترهای قبلی پایین کرده و سرهایشان را بریده بودند. جنازهها کنار سرک بود. قطیفهای بر روی آنها انداخته بودند و خون از زیر قطیفه شُرّه کرده و تا میان سرک آمده بود.
در آن لحظه به هیچ چیز دیگری نتوانستم فکر کنم جز اینکه تمام تلاشم را به خرج دادم تا علی پسرم که آن وقت کودکی هشت ساله بود و در چوکی کنارم نشسته بود، متوجه قضیه نشود و آن صحنهی موحش را نبیند.
بعد از آن تا زمستان سال ۱۳۹۰ که در افغانستان بودم، نتوانستم به آن طرف بروم. هم طالبان هر از گاهی از میان مسافران قربانی میگرفتند و هم هر ساله، همینکه هوا کمی گرم میشد، کوچیهای مسلح به بهسود حمله میکردند و منطقه را ناامن میکردند. دیگر بهسود را نتوانستم ببینم و آرزوی دیدن بامیان نیز همچنان به دلم مانده است.
۲- در عالم غربت و مهاجرت از طریق اقوام و دوستان پیگیر اوضاع بودم. با مستقر شدن سربازان محمدسیاه در پوستهی جلریز، راه بهسود و بامیان امن شده بود. مسافران بدون دلهره در آن راه سفر میکردند. تا اینکه آن اتفاق شوم افتاد. طالبان به پوستهی جلریز حمله کردند. بچههای محمدسیاه ساعتها و ساعتها و ساعتها در محاصره ماندند و مقاومت کردند و جنگیدند. اما حکومتی که آقای مرتضوی سخنگوی آن است در یک اقدام فاشیستی، تماسها و کمکخواهیهای مکرر آن سربازان در چند کیلومتری پایتخت را عمداً ناشنیده گرفت. محمدسیاه و گروه مسلحِ مسؤلش در تبانی آشکار دولت و تروریستان سلاخی شدند و راه دوباره ناامن شد.
۳- ناامنی مجدد راه، نفس مردم مناطق مرکزی را گرفته بود. در چنین فضایی علیپور و یارانش اسلحه به دست گرفتند و با زهر چشم گرفتن از طالبان، هم دوباره امنیت را به آن راه برگرداندند و هم مانع حملهی طالبهای کوچینما به مناطق مرکزی شدند. مردم دوباره آرام و بیدغدغه سفر میکردند و کسی در راه کشته نمیشد. اما همان حکومت اینبار پروژهی حذف علیپور و گروهش را روی دست گرفت.
۴- آقای مرتضوی! حالا انصاف بده که چه کسی غیر مسؤل است؟ کسانی که برای حفظ امنیت و جان مردم اسلحه به دست میگیرند، یا حکومتی که نه تنها از تأمین امنیت مردم عاجز است، بلکه سنگرهای دفاعی آنان در برابر تروریستها را نیز تخریب میکند؟
سید ضیا قاسمی
>>> من قبلا نیز نوشته بودم که ایشان نه شاه است و نه حسین چرا که شاه تصمیم گیرنده است نه سخنگوی لال و کر و کور. حسین هم نیست زیرا حسین چنان در برابر ظلم قیام کرد که عالم و آدم را بیدار و کاخ ظلم یزید را لرزان و ویران ساخت. ایشان اگر مرد است یک بار مانند بقیه مسافران از کابل تا زادگاه خودش برود تا قدر علی پور و یاران او را بداند. شاه حسین مرتضوی هم نیست چرا که هیچ صفتی از علی مرتضی در او دیده نمی شود. نامگذاری ایشان بیشتر شبیه آن است که به انسان کچل و کل بگویید ذلفعلی خان. آقای طوطی سخنگو باید بداند که این روزها می گذرد. زمستان می گذرد اما سیاهی ذغال باقی است.
>>> از قوم شرور طالب که بود گرفتاری مسلح غیر مسئول ندارد، همه مسلح های اینها بشمول طالبان مسئول هستند، دولت هم در دست خود این وحشی ها است، بناعن ضرورت به تظاهرات اصلن نیست و این طایفه درینمورد هیچ مشکلی ندارد۰
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است