تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ ۱۳۹۷/۹/۲۱ | کد خبر: 156415 | منبع: | پرینت |
مشکل نتیجه این انتخابات برای همتباران من فقط و فقط عدم شناخت از خود است و بس.
اینکه دوکتور لطیف پدرام بازنده است و یا برنده موضوع بحث من نبوده و نیست، زیرا تفکر و برنامه های عدالتخواهانه که وی آغاز کرده بود و اکنون در جامعه به حدی ریشه دوانده است که در واقعیت امر بزرکتر از آن است که تعدادی به آن طور دیگری مینگرند. ایشان چه دردرون این نظام پوسیده باشد و یا نباشند قطعا دیگر مهم نیست، به دلیل اینکه این تفکر و این دیدگاه عینی که بر واقعیت جامعه استوار است در حقیقت به اصل تبدیل شده است و ریشه هایش محکم و نهادینه گردیده است و هیچ بادی و هیچ نیرویی هم دیگر وی را از جایش کنده نخواهد توانست و این درخت شگوفان میشود و به درخت مثمر تبدیل میگردد و روزی فرزندان این مرز و بوم میوه پربارش را خواهند نوش جان نمود.
با اینکه همه میدانیم در نتیجه تقلب سازمان یافته انتخابات فرمایشی دولت دست بالای داشت و حتی من در نوشته های قبلی خدمت هموطنان خود گزینه "بایکوت" این انتخابات فرمایشی را پیشنهاد کرده بودم، زیرا میدانستم و میدانم از حاکمیت تقلبی توقع یک انتخابات آزاد برده نمیشود، ولی یک عده دوستان خوشباور هنوز هم منتظر صداقت اشرف غنی احمدزی بودند و هستند. ولی حالا نتیجه اعلان انتخابات پارلمانی در بعضی ولایت های کشور نشان داد که از یک طرف سطح ضعیف بینش و نگرش، محروم بودن درک و شناخت از حقوق شهروندی باشندگان بومی این سرزمین به حدی پایین است که تاریخ پنچهزار ساله این سرزمین واقعآ زیر سوال میرود و از طرفی هم بدبختانه حتی از تاریخ جنایت بار گذشته و حال حاکمیت سه صده خونین که در بستن و کشتن و اسارت فرزندان این مرز و بوم دست بالای داشتند و دارند نه پندی گرفتیم و نه هم درسی آموختیم. بدا به حال مان!
این وضعیت بیانگر این است که ما هنوز در تعریف شناخت از خود و در کل معرفت انسانی خویش فرسنگ ها فاصله داریم و در حقیقت ما در فقر نهایت فرهنگی و ناتوانی فرو رفته ایم و واقعآ این نهایت درد آور است. مقوله زیبایی است: "تاوقتی خود را نشناسیم خدا را هم نخواهیم شناخت." باور کنید که سطح و درک پایین اکثر این جامعه ثابت نمود که وضعیت ما شباهت به دوره "غلامداری مدرن" دارد...
بناء بهتر است از نو شروع کرد و برای شناخت و درک از خود باید اقدام نمود...
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم.
عطا صفوی
>>> از زمان نامگذارى افغانستان تا امروز يعنى زمان نامگذار آن مونت استوارت الفنستون و دستنشاده اش شاه شجاع تقلب، فریب، دروغ، دستکاری، جعل و در جهل گذاشتن و در جهل نگهداشتن مردم، کاشتن تخمه نفرت و بى اعتمادى بين شهروندان با با اديان مذاهيب تبار و زبانهاى گوناگون و جدایی بین شهروندان برای استحکام قدرت حکومت در دست داشته، نيرنگ و قلدرى خصوصيات و ویژگی های حاکمان پشتون است.
ظاهرا حاکمان پشتون این ویژگی ها را از استادان استعمارى خود آموخته اند. برای رویکردهای غير متعارف و غیر قابل قبول بالا، توسط فرماندهان پشتون، یعنی انگلیسی ها در هند، مورد استفاده قرار گرفته اند. حتى بخاطر قدرت سياسى برخى از افکار و آيده هاى متعارف و شايسته فرهنگى واجتماعى خود را زيرپا نموده اند. بگونه نمونه برخى از موارد پشتوندارى را! دبيره [د] پارسى در پشتو دبيره [و] و [ر] [ل] است: پشتونوال= پشتوندار; پاسدار =پاسوال; شهردار= شاروال
خاک فروشى (يعنى سرزمين فروشى) و همکارى با استعمارگران و از سوى همين استعمارگران واشغال گران به اريکه قدرت دولتى نصب شدن مغاير، مخالف، متضاد، متقابل و حتى برعکس پشتوندارى است شاه ستون هاى متعارف پشتوندارى اند. از زمان مونت استورات الفنستون نمونه خصوصيات استعمارى انگليس و شاه شجاع که همين انگليس به تخت شاهى کابل نشاند و حاکمان پشتون ديگر پرنسيپها واصلهاى پشتوندارى را زيرپا کردند. از مبارزان عليه استعمارگران واشغالگران خود حاکمان پشتوناشغالگران شدند
اين زير پا کردن پشتوندارى درهنگام عبدالرحمان خان به شدت خود افزايش يافت.
مهماندارى يک اصل شايسته پشتوندارى برعکس ويکطرفه و به زورشد. فقط پشتون به مناطق غيرپشتون "مهمان" شدند.
اين مهمان نوازى يکطرفه ادامه داشت و دوامدار شد.
باز هم در دوران استعمارى واشغالى شوروى همين منوال خصوصيات حاکمان افغان ادامه پيدا کرد با يک تغير و آن هم زنان حاکمان پشتون آزادى نسبى گرفت!
وبلاخره خليلزاد پشتونتبار با شهروندى و هويت و پاسپورت امريکا- نوکر وچاکر ايالات متحده امريکا- پادشاه ساز حاکمان پشتون شد. اين نوکر به کدام زبان گپ مى زند: "در" به پشتو "ور" است يعنى دروازه! "درى" صفت "در" است.مثلاً خاک+ى = خاکى; خليلزاد با کرزى "درى ورى" گپ مى زد!
کرزى و غنى را امريکا به اريکه قدرت نصب کرد ولى سند اشغال افغانستان را ازسوى امريکا را هر دو شان دستخط نکرد بلکه چوکر نوکران شاه شجاعان يعنى حنيف اتمر!
نگاه کنيد هوشارى حاکمان افغان را.عبدالرحمان خان بخش خاورى خراسان زمين را فروخت و اکنون گناه مسووليت مرز شناخته شده بين الملى ديورند را کى به گردن کى مى اندازند? لطيف پدرام!
در پهلوى تقلب، فریب، دروغ، دستکاری، جعل و در جهل گذاشتن و در جهل نگهداشتن مردم و استوره سازى در گذشته ها بسيارى واقعيت تاريخى را انکار پنهان وکتمان مى کنند!
اکنون نمونه هاى از آنها
ا- گرگینخان گرجی (گیورگی یازدهم) از سرداران دورهٔ صفویه و حاکم ایالت خراسان دولت ایران درحکومت قندهار امپراتوری صفوی بود. وى ميرويس هوتک را به اصفهان "نيم جهان" روان کرد. اسناد نوين در ميرويس هوتک که به چاپ رسيده وى پشتون نبود.وى پسر امير محمد باقر از شمال بود نزديک "رود آمو و درشتى هاى وى " بود. "کرومويل پارسى": گزارش زندگی و پیروزی های موفقیت آمیز و مژده بخش میرويس "دوک بزرگ" (شاه ملک قندهار) قندهار و محافظ امپراتوری پارسى (ممالک شاهنشاهى ايران) نوشته شده توسط یک افسر سوئدی که سالهاست پيشخدمت خانگى ميرويس بود.به اساس گزارش اين افسر اسير که تقريبا 9 سال بعد از مرگ شاه ملک قندهار ممالک ايران میرویس خان در سال 1724 ميلادى در لندن به چاپ رسيد.و کانسرت اش پوزش اپرا در آلمان به نمايش گذاشته شد.
Miriways-Opera (منظور اپرا ميرويس) در سه پرده ازجورج فيلپ تيلىمن ( Georg Philipp Telemann) مى باشد متن آن توسط یوهان ساموئل مولر Johann) Samuel Müller) نگارش شده است. نمایش اين اوپرا در 26 می 1728 در اپرا هامبورگ در کنار بازار قوها و غازها برگزار شد.اين نمايشنامه از عاشقى مخفى ميرويس با بانوى داستانى استادبى -فرهنگى-موسيقى است بر پايه کتاب تاريخ واقعى که افسر سويدنى به نام "کرمول فارسی" در سال 1723 در لندن چاپ نمود
کتاب "کرمول فارسی" زنده گينامه از میر ویس است. ولى در اپرا چون موضوع درامه اى ايست واقعيت بيگانه شده است يعنى که این امر از لحاظ تاریخی صحت نداشت، زیرا در واقع فرزندش میر محمود هوتکی شاهنشاه ايران شد و تاج شاهنشاهى را در اصفهان سراش گذاشتند.ولى ميرويس حاکم قندهار بود
سوال در اين جاست که باقر نام پشتون شده مى تواند? میر ویس در یک خانواده مهشور سیاسی در قندهار به یک پدر "تاتار" و مادر "اوزبيک" متولد شد. میرویس پسر امیر بخارا " محمدباقر " و مادراش "گونی" (نازو" )، دختر خان از بلخ بود. قبل از اینکه میرویس تولد شود، خانواده اش از بخارا به بلخ و سپس به قندهار نقل مکان کرد. به گفته "کرومويل پارسى"، که تنها مأموريت نوشتار سوئدی را به عهده داشت، قبل از تولد، مادر میرویس رویای خود را داشت.اولين بيوگراف ميرويس همين افسر سوئدی گزارش داد که مادر در خواب رويايى خود ديده بود که پسراش ميرويس مانند عقاب به فضاى ايران و هند پرواز مى کند. مادر و پدرش از همه امکانات براى آموزش اش فراهم نمود. پدرش برگزاری جشن بزرگ و دعوت از سفیران از دربار مغولبزرگ ، پادشاهی ایران و دیگر کشورهای خارجی پرپا کرد. امیر محمد باقر در پایان مراسم، نام پسر خود را به عنوان "محمد میروری" اعلام کرد. در سن 15 سالگی، میر ویس در همه علوم ضروری به خوبی شناخت و برای پدر و مادر بزرگش که بزرگترین معاون او در قندهار بود، برای تحصیلات بیشتر به دربار بزرگ فرستاده شد. او توسط شاهنشاه" اگره " (پايتخت اول مغولهاى کبير پارسى زبان در هند) با افتخار دریافت شد. میر ویس آنجا با مغول بزرگ آشنا شد، که او را "پذیرفتند " . ميرويس هر روز از آن زمان به دربار میرفت. وى با دختر عالمگير اول (اورنگزيب) "روشن آرا بيگم" عاشق شد وازدواج کرد و به قندهار بازگشت. امريکا ايرگرام سند محرمانه حذف زبان فارسى و درى بجاى آن را به دنيا آزاد و نشر نمود. وضعيت افغان بسيارخراب شده دروغهاى شان برملا شد.
پشتون ها پدر میرویس را "سلیم خان" مى نامند ولى در زبانهاى اروپايى پدراش محمد باقر آمده است.
ب - يازده سال احمد خان ابدالى افغانى(1736-1747) در تاريخ حاکمان افغان يازده سال خدمت سربازى وسردارى اش در زير رکاب نادر شاه افشار "پته خزانه" شده است و يا که تيمور کوچک (مانند پسرو دختر غنى در خارج تولد و زنده گى مى کنند) در قصر شاهى نادر افشار و در پيشمادر و پدر زنهاى خود (نواسه هاى نادر افشار بزرگ شده بود و دو دختر عالمگير دوم فارسى زبان را ازدواج نموده بود.چرا نام خود را ابدالى به درانى تغيرداد?
احمد خان گزر وردار شاهنشاه ايران (ceremonial master royal mace) و پس از مرگ آن با چار هزار پاسداران نادرشاه به کندهار آمد.
داستان ملالى ميوند: سنبله ملالى ميوند کاپى ژان دارک فرانسوى است سند علمى پيشينه نگارى وجود ندارد.
ج- پته خزانه را حبيبى خود نوشت. تقلبى بودن اش را دو حرف پشتو که درسال 1936 اختراع شد ثابت کرد
و- تقلب نام افغانستان تغيرنام خراسان
ز- قاتى و پاتى بدست گرفتن قدرت افغانها و قهرمانسازى پادشاهان افغان و تغير درفش هاى زمان درانى ها از سياه رنگ و افزود رنگ سرخ قرون ميانه ايران زمين و رنگ سبز دوران آريانا باستان و خراسان
* به بيرق هاى رنگ سياه دودمان سدوزايى
*هيچ يک از شاهان افغان مستقل نبود
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است