دکتر فرامرز تمنا طی سخنانی در دانشگاه خاتم النبیین نظم سیاسی و مقتضیات جامعه امروز را به بحث گرفت.
در قدم نخست ایشان یک عنوان جالبی را برای سخنرانی خود انتخاب و اعلان کرد: "دموکراسی و ما". از همان اول احساس می شد که قصد دارند یک "خط کشی برای مسئله سازی" انجام دهند.به تعبیری ساده تر اینکه ایشان بین دموکراسی و جامعه افغانستان خط کشید تا هر دو را نخست تعریف کند و سپس رابطه این دو را تبیین کند.

دکتر ابتدا به نقل قول از دکتر عبدالکریم سروش، مفاهیم را به دو دسته تقسیم بندی کرد. دسته نخست مفاهیمی که آگاهی و ناآگاهی ما هیچ دخل و تصرف یا تغییر و تعدیلی در موجودیت آن به وجود نمی آورد، مانند اتم و ... . دسته دوم مفاهیمی است که آگاهی ما به موجودیت آنان و ناآگاهی ما به فقدان آن منجر می شود. چنانچه نسبت به مفاهیم دسته دوم، شناخت یا آگاهی حاصل شود، آن مفهوم وارد زندگی اجتماعی می شود و نسبت به آن مسئولیت ایجاد می گردد: مثلا مفهوم دموکراسی، آزادی، حق انتخاب و ...

در جامعه افغانستان دموکراسی، آزادی و حق انتخاب از جمله مفاهیمی است که به صورت تقلیدی به کار برده شده است و مطابق با مقتضیات فرهنگ و بسترهای فرهنگی جامعه افغانی جا انداخته نشده، از این روی، دموکراسی جامه ایست گشاده بر بدن نحیف جامعه سیاسی افغانستان که بد نمود و مشکل ساز بوده است.

دکتر تمنا به افغانیزه سازی دموکراسی یا منطبق کردن دموکراسی با فرهنگ سیاسی افغانستان تاکید کرد. ایشان دلیل نامنطبق بودن دموکراسی با جامعه سیاسی افغانستان را رویکرد ناسنجش شده و شتاب زده توصیف کرد که استمرار دوره اصلاحات امان الله خان بوده است. ایشان نمونه ای ناسنجیدگی دوره اصلاحات را یادآوری کرد که چگونه کشورها در آن زمان مطابق با فرهنگ و نیازهای خود به تغییر و تعدیل مدل های سیاسی و اقتصادی دست می زدند اما افغانستان خود را در مسیر پرشتاب و ناسنجیده شده اصلاحات فرهنگی قرار داده بود. اصلاحاتی که حساسیت طبقه کم سواد و طبقه مذهبی را برانگیخت و عاملی شد در کنار دیگر عوامل برای سقوط امان الله خان.

در ادامه آقای تمنا با توضیح درباره حق انتخاب و حق رای بر تغییر در شرایط انتخاب کننده و انتخاب شونده تاکید کرد که به صورت کمی درشت تر می توان این طرح دکتر را بالا بردن کیفیت و پیچیده کردن شرایط کنش گری سیاسی شهروندان کشور نامید. به این معنا که دکتر خواهان وضع قوانین متناسب با نیازهای جامعه افغانی و میزان آگاهی انسان افغانی گردید تا به جای کمیت مشارکت کنندگان، بر کیفیت این مشارکت افزوده شود.

سید عبدالسلام صمیمی

>>>   دموکراسی از نظر شما کوتاه بودن دامن زنان،و آرایش زنان و کارکردن زنان در بیرون خانه و حق و حقوق زنان است.
و فقط به همین چیز خلاصه میشود و از نقطه نظر شما این خلاف فرهنگ و عنعنات و رسم و رواج های مردم افغانستان است.
در حالی که چنین نیست.
دموکراسی از دو کلمه یونانی که عبارت از دیمو(مردم) و کراسی(تشکر) و یا به عبارت دیگر حکومت مردمی تشکیل شده است که دو و نیم هزار سال قبل در آتن پایتخت یونان امروزی بنیان گزاری شد.
بعد از جنگ های شدیدی که بین یونانی ها و هخامنشی ها در سواحل دریای مدیترانه رخ داد،یونان ازین جنگ ها پیروز بدر آمد و امپراطوری خود را در اطراف بحیره مدیترانه و در شرق تا افغانستان امروزی و هندوستان توسعه دادند.
آتن پایتخت جهان شد و از تمام اکناف دنیا تجار ها مواد خود را توسط کاروان ها به یونان می آوردند و همچنان از یونان نیز مواد تجارتی به دیگر نقاط جهان توسط کاروان ها انتقال میدادند.
در میان این تاجران پیروان ادیان مختلف از یهود گرفته تا بودایی و هندوییرم و دیگر اعتقادات بومی و مذهبی وجود داشتند و هر کدام موجودیت خدا را به اساس داستان های مذهبی خویش،به یونانی ها نقل میکردند.
یونانی ها این داستانهای آنها را شنیده و پیش خود فکر کردند که اگر خدایی که خالق این جهان باشد.موجود باشد.پس چرا در ادیان مختلف.به اشکال مختلف از او تعریف میکنند و داستان های مختلف در باره او بیان میکنند؟
بدینصورت آنها در فکر شناسایی طبیعت از طریق قوانین طبیعی شدند و شروع به تجربیات زدند و مواد روی زمین و پیدایش آن را مورد تحقیق قرار دادند و موقعیت رمین را در فضا مورد مطالعه قرار دادند و یک نوع فلسفه روشنگری را بمیان آوردند و گفتند که جهان از چهار عنصر یعنی خاک و آب و هوا و آتش ساخته شده است و کوچکترین ذره را اتم نام نهادند که غیر قابل تجزیه میباشد و غیره قوانین و پدیده های طبیعی.
هرچند در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی این چهار عنصر آنها نیز خود از مجوع عناصر دیگر تشکیل شده بودند و توسط علمای دیگر توضیح داده شد و اتم نیز قابل تجزیه شد و از هسته و مدار و هسته نیز از پروتون ها و نیوترون ها تشکیل شده است و علما آن را نیز بیان کردند.
در پهلوی اکتشافات در عرصه علوم طبیعی ،آنها در عرصه علوم اجتماعی نیز قوانینی را وضع کردند که به اساس خواست مردم بنیاد شده بود.
منجمله همین دموکراسی.
یک هیأت مدیره متشکل از علما و دانشمندان در دربار داشتند که راجع به هر موضوعی که مورد اختلاف شان میبود،توسط سنگچل های سیاه و سفید،رای گیری میکردند و آنها را در یک صندوق می انداختند.سنگچل های سفید،نشان موافقت بود و سنگچل های سیاه نشان مخالفت.
بدینصورت قانون دموکراسی دو ونیم هزار سال پیش در یونان بنیان گذاری شد و تا امروز در سراسر دنیا با توسعه آن در عرصه های مختلف زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و کلتوری مورد استفاده قرار میگیرد.
نا گفته نباید گذاشت که مسابقات المپیک نیز از همین شهر آتن در یونان دو ونیم هزار سال پیش شروع شد که شامل مسابقات دوش و کشتی و نیزه اندازی و دیگر مسابقات سپورتی بود.
اما چیزی که در مورد تطبیق دموکراسی در افغانستان است،این نیست که مردم افغانستان دموکراسی نمیخواهند،بلکه مخالفت های منطقوی و ابر قدرت های جهانی است که بخاطر منافع شخصی شان،جلو تطبیق دموکراسی را در افغانستان میگیرند.
ورنه کدام مردو رن افغان خوش ندارد که با سواد و تحصیل کرده باشد؟
کدام مرد و زن افغان خوش ندارد که در ادارات دولتی در بخش های مختلف زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و کلتوزی کشور کار کند و مصدر خدمت به جامعه و خویش شود و از خدمات وی جامعه برخوردار شود و از امتیازات خدمات خویش،خودش بهره مندشود.

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است