مهاجرت شهروندان افغانستانی در 40 سال پسین
 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۱۳    ۱۳۹۷/۹/۲۸ کد خبر: 156536 منبع: پرینت

مردم افغانستان در 40 سال پسین 3 موج از مهاجرت های بیرونی ویا بیرون از کشور را تجربه کرده اند:
موج نخست مهاجرت ها به بیرون از کشور پس از تجاوز نظامی، سیاسی و فرهنگی ارتش سرخ شوروی وقت در سال 1357 خورشیدی به افغانستان و اشغال کشور بود که موج گسترده‌ای از مهاجرت شهروندان افغانستانی از جوانان و خانواده ها گرفته تا اقشار و لایه های گوناگون جامعه را در برمیگرفت که به بیرون از کشور عمدتا به ایران و پاکستان و کشورهای غربی مهاجرت کردند و به صدها هزار آمار اش میرسید و از همه پهناى زمین و جامعه افغانستان بودند.

موج دوم مهاجرت ها که در جنگ های خانمانسوز داخلی کابل و راکت باران شهركابل بود اما گسترده ترین مهاجرت در دوره سیاه حاکمیت گروه طالبان به نود درصد خاک افغانستان در سالهای 1374 تا بهارسال 1380 خورشیدی بود که صدها هزار شهروند کشور مجبور مهاجرت و ترک خانه و کاشانه شان شدند و به کشور همسایه و غربی دست به مهاجرت زدند.

موج سوم مهاجرت ها در سال های 1394 و 1395 خورشیدی و درست پس از اعلان خروج نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان به ویژه پس از بحران خطرناک سیاسی و انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال 1393 خورشیدی بود حتی جریان این موج مهاجرت ها در سال های 1396 و 1397خورشیدی از سوی شهروندان افغانستانی به خارج از کشور صورت گرفته است که همین اکنون هم جریان دارد و جوانان و خانواده ها از کلان شهرهای کشور روزانه دست به مهاجرت میزنند و کشور را رها می‌کنند ....

بها بقایی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مهاجرت
بقایی
نظرات بینندگان:

>>>   موضوع داستان پناه دادن و شب يلداست
اميد که مديران اين برگ آنرا زير عنوان جداگانه که در سرزمين سيمرغ صحفه ويژه بازنمايند.
داستان غوچيگلک و درخت ناجو به گفته بانوى مادرکلان از کابلستان که مادرکلان و يا مادربزرگ ويا "مادرگپ" اش نقل مى نمود.
غوچى ويا چلچله واژه محلى هاى براى نام پرستو زبان استاندارد ديوانى يا زبان پارسى دربارى است ; گونهٔ پرستو پرنده‌ای با بال‌های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه، که در فصل سرما به مناطق گرمسیر مهاجرت می‌کند. و نسبت به گنجشگ بالاتر پرواز مى کنند
متن داستان
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود در زير گنبد کبود "غوچى گلک" بود . بسیار کنجکاو . همه چیز را با نوک خود لمس مى کرد. او برای ساعت ها بالاى گل های رنگارنگ حیوانات وحشی طبیعت آبشارها و درختان سربفلک پروازهاى محیط اطراف نزديک آشيانه مادروپدرخود مى کرد. اجازه پرواز روى جنگل هفت ديوان را نداشت. غوچيگلک روزى یک مورچه را دید که تلاش می کرد تا از "چقرى پراز آب زمين" ( چقر میخانه و میکده تالابچه، حوضچه ، استخرآب معنى مى دهد) فرار کند. او در معرض خطر بزرگ بود چون نمی توانست شنا کند. غوچيگلک با سفارش درخت ناجو شاخچه درخت اش که در نزديک آن قرارداشت به مور انداخت. مورچه از غوچيگلک تشکر کرد. و غوچيگلک شگفت زده شد وقتيکه مورچه از دستاورد ها و خدمات بزرگی مورچه ها در ساخت تپه های شان ، زمانی که او آموخت که چگونه مورچه ها کار می کنند، چگونه دولت بزرگ آنها خدمت عالی به طبیعت و زراعت می کنند. به دلیل دوستی با کرم های خاکی، مورچه ها و درخت اغلب توسط همسالان و همتایانش مورد و آزار قرار می گرفت.
"جنوب، نمی خواهم به جنوب پرواز نمی کنم ،غوچيگلک مى گريست . من می خواهم اینجا بمانم، اینجا من متولد شدم، اینجا دوستانم هستم، گیلاس ها طعم خوبی دارند، درختان سبز هستند، من خوشحال هستم". به استدلال مادرو پدر و استادش گوش نداد. و پرنده کوچک جواب داد من اين سنت و عادت و رواج کوچيدن از ميهن را دوست ندارم. معلم شان مى گفت: غوچى هاى کوچک باید قبل از خزان تمام فن های پرواز را یاد گیرند برای سفر طولانی به جنوب آماده شوند. حتی در هوای بد و باران، آنها باید راه خود را پیدا کنند، چرا که اولین بار بايد به جنوب گرمسير در گله کوچ کنند. اکنون ماه هاى گذشت و زمان پرواز هاى پرندگان رسيد. غوچى در حال حاضر بزرگتر کله شخ و ضدگو شده بود.

روزها و هفته ها به طور معمول سپرى مى شدند . تا زمانی که نهایتا زمان پرواز نزدیک مى شود، پرندگان باید از شمال سرد به جنوب گرم در به گونه گله کوچ کنند. پرستو کوچک می خواست پيش از پرواز بسوى گرمسير بالاى جنگل بزرگ هفت ديو غول پیکر پرواز کند. غوچيگک در ديو ستان رسيد . ديو پيره دار (نگهبان) را ديد که غوچى تخطى ازقانون مرز ى نموده است. هنگامی که ديو تير در کمان پهن مى کرد به هدف کشتن غوچ يگک پرتاب مى کرد در آن لحظه، مورچه ای که توسط پرنده نجات یافته بود، انگشت پاى غول پیکر راچک زد(گزيد) به طوری که غول هدف خود را از دست داد. فقط یک بال پرنده رازخمی کرد با مشکل، پرنده به لانه پدر و مادر خود رسيد. آنها از زخمى شدن چوچه خود به شدت غمگین شدند و بر روی زخم آن گیاهان دارویی گذاشتند. پرندگان داشتند گله گله به جنوب پرواز کنند. سر قافله امر پرواز را دوبار به دليل درمان بال غوچيگک به تعويق انداخت .
اکنون پرنده مادر از فرمانده گله هاى پراندگان از بستگان و همچنین از پدر پرنده خواست که پرواز کنند . سيىمرغ شاه پرنده گان و ناجى رستم داستان تهمتن (يکى از القاب پسر زال زابلستان جهان ڀهلوان اسپنديا ر شهريار ايران با پايتخت بلخ پسر رودابه ا کابلى و زال ) ازهفت مشکلات درراه خود به مقصد مطلوب منطق پرندگان را دليل آورد. مادر و کودک پرنده در اين جا پائيدند و به دنبال یک مکان برای ساخت یک آشيانه شدند. مادر از درخت سیب پرسید. ما می توانیم با شما پناه بگیریم روی و یک چه شما لانه و کاشانه بسازيم؟
درخت سیب پاسخ داد نه، بیش از حد میوه دارم ، شاخه هايم از بار ميوه خم اند، بار سنگینی را باید حمل کنم.. همين پرسش را مادر غوچى از درختان ميوه مانند آلو و ناک (گلابى) و چارمغز و تاکهاى انگورنمود. پاسخ شان یکسان درختان میوه دا ر نه بود ، شاخه هايم از بار ميوه خم اند، بار سنگینی را باید حمل کنم.

بلاخزه وى از درخت ناجو در مورد پناه پرسيد . ناجو با آواز نرم وبا دل گرم دوستانه گفت: چرا نى با کمال خوشى البته. من هیچ میوه ای ندارم به همین دلیل من خوشحالم که شما لانه خود را در اینجا مى سازيد.
آنها از درخت برای پذیرایی دوستانهاش تشکر کردند و ازپروردگار برکت براى اين درخت خواستند. و در شب يلدا يعنى شب آخر ماه آذر يا آتش اين درخت چراغان نور تولد خورشيد شد.. و از همان هنگام تا امروز اين درخت به همین دلیل پناه دادن همیشه در تابستان و زمستان، بهار و پاییز سبز و خرم است .
بالا رفتيم هوا بود
پايين رفتيم ماست بود
داستان ما راست بود

نوت : فقط در دوجا راست نيست درمورد مورچه که آن حکايت در کتابهاى قرائت فارسى به همت بزرگواران عبدالجى حبيبى ومحمدآصف مائل درج بودند در اين داستان افزوده شد.
اقوام جرمنها که در نزديکى هاى درياى منجمد شمالى زنده (ناروى ، سوئد،ن ایرلند، دانمارک، آلمان، هلند .. ) زندگى مى کردند. جشن طبعيت وافزايش نورخورشيد را با تزئین درختان سرو و ناجو و کاج نخست با آويزان کردن ميوهاى مانند سيب وناک در همين شب پيش ازتولد پيامبر عيسى بر گزار مى کرند . پس از اينکه اينها توسط سپاهان پاپ هاى رومن کاتوليکها بدين محسيت مجبور شدند . همين جشن زيبا مروج و باستانى ر ا دو روز پس از شب يلدا بنام "درخت کيريسمس" تجليل مى کنند

>>>   مردم افغانستان وقتی اینجارا وطن خود میدانند که جنگ ومصیبت نباشد اگر بود اینجا خانه شان نیست ووقتی دزد بخانه شان آمد فرار میکنند ،

>>>   کلان ترین و ارزنده ترین سرمایه و تکیه گاه یک کشور مردم آنست .
م.ش.ف کابل

>>>   حفیفظ الله امین خاین و ملحد می گفت برای حاکمیت کمونست ها دو لک نفوس در
افغانستان کفایت میکند بقیه باید سر به نیست شوند
م.ش.ف کابل

>>>   در ظرف این چهل سال دو میلیون نفر د در اثر جنگ ها کشته شدند و بدون پاسپورت و ویزه،نزد پدر کلان ها و مادر کلانهای خویش به آن دنیا مهاجرت کردند.
یعنی دنیای زیر خاک.
انا للطبیعت و انا الیه راجعون.

>>>   حقوق انسانی مهاجرین باتوجه به معاهدات جهانی وحقوق اولیه شهروندان امری است که مسیولان وزارت خارجه ووزارت امور مهاجرین از آن مغفول مانده اند.وکشورهای میزبان بعضا ازحقوق بسیار ابتدایی امساک می کنند یاهزینه های تبعیض آمیز یاممنوعیت وضع می کنندآنهم باتمام مغالطات حقوقی وبهانه های نژادپرستانه واهی وسکوت دولت افغانستان .
شیوای بلخی

>>>   شیوای بلخی
گویا خون مهاجران رنگین تر از خون مردمی بود که در افغانستان ماندند مهاجرت تاوان دارد علی الخصوص وقتی مهاجرت قاچاقی غیرقانونی و ورود مثل دزدان به خاک کشورهای دیگر باشد آلمان مهاجران افغان را پس فرستاد ایران بارها درخواست کرد مهاجران غیرقانونی افغان به کشورشان بروند ترکیه مرزهایش با ایران را دیوار کشی کرد بخاطر ورود مهاجران افغان . بخاطر مهاجرت بی رویه افغانها دیگر هیچ کشوری تمایلی به حضور افغانها در خاکش ندارد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است