آیا خلیلزاد این ظرفیت را دارد تا محور بحران را در افغانستان مدیریت کند؟ و آیا دولت افغانستان و شورای مشورتی صلح که دچار بحران فکری و سیاسی است میتواند بر محور بینالمللی صلح اثرگذار باشد؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۴ ۱۳۹۷/۱۰/۵ | کد خبر: 156650 | منبع: | پرینت |
وقتی رسانه های خاور میانه را بررسی کنید، چنین به نظر میرسد که این منطقهی جهان با شریک تاریخی استراتژیک خود دچار سردرگمی حیرانکنندهای شده است. این سردرگمی پیامد سیاست خارجی ترامپ در منطقه است.
دکترین سیاست خارجی ترامپ به شدت مورد نقد تحلیلگران روابط بینالمللی در غرب و خاور میانه قرار دارد. پژوهشگران به این باور هستند که بیثباتی سیاست خارجی امریکا در خاور میانه اثر ناگواری بر امنیت بینالمللی خواهد داشت.
دولتهای عربستان سعودی، امارات متحده و قطر مشکلات درونی خود را دارند. ایران نیز روانهی بحران فرسایشی اقتصادی شده است که بر کنشهای این کشور در منطقه بیتاثیر نخواهد بود. روسیه که از نزدیکی با ترکیه، ایران و حتا سعودی و قطر لذت میبرد ظرفیت مدیریت بحران این منطقه را ندارد. بیثباتی وضعیت اقتصادی و سیاسی در خاور میانه به صورت قطع بر وضعیت پاکستان نیز اثرگذار است. چنین به نظر میرسد که عراق، سوریه، یمن و لیبیا از چشم امریکاییها افتادهاند که وضعیت را از کنترول غرب برون خواهد کرد.
تجارب نشان دادهاست وقتی جهان عرب از توجه امریکا میافتد، بحران داخلی در این جغرافیای دنیا وسعت میگیرد. در جهان عرب نقش فرانسه و انگلیس را نباید نادیده پنداشت. اما این نقش زمانی اثرگذار است که حمایت امریکا را با خود داشته باشد.
با چنین وضیعتی چگونه میتوان بر برنامههای صلح خلیلزاد که شامل این نابسامانی کلان امریکا در منطقه است، باور داشت؟
به باور من چشم دوختن به برنامهای که پسمنظر درازمدت برای صلح ندارد سادهاندیشی بیش نیست. من به این سادهاندیشی اعتقاد ندارم. به بینش من بازیگران اصلی جنگ و صلح در افغانستان دچار بحران مدیریت هستند. این بحران مدیریت در سیاست خارجی این دولتها به وضاحت دیده میشود.
کافیاست بر روابط سعودی با امریکا، ترکیه، ایران و روسیه یک نگاه اجمالی بیاندازیم. آنگاه دیده میشود که افغانستان نکتهی وصل و فصل این روابط است. از اینرو میتواند سخت آسیبپذیر باشد. یا بیایید نگاهی بیاندازیم بر روابط پاکستان، هند، امریکا و چین. در این میانه نیز افغانستان نکتهی نیرنگی و آسیبپذیری است.
حالا پرسشیکه من به عنوان یک پژوهشگر از خودم مطرح میکنم این است: «آیا خلیلزاد این ظرفیت را دارد تا محور بحران را در افغانستان مدیریت کند؟» و پرسش دیگر من ایناست: «آیا دولت افغانستان و شورای مشورتی صلح که دچار بحران فکری و سیاسی است میتواند بر محور بینالمللی صلح اثرگذار باشد؟» من پاسخهای منطقی برای این پرسشها نمییابم.
ملک ستیز
>>> اقای خلیلزاد افغانی که مشاور ریس جمهور امریکا و نماینده امریکا در سازمان ملل و سفیر امریکا در افغانستان و عراق در گذشته و فعلن نماینده وزارت خارجه امریکا برای افغانستان پاکستان و باقی ممالک عربی قابل افتخار همه بوده و است در زمان سسفارت خود درافغانستان کسانی که حرخ و مرج دوستم و اسماعیل و باقی را به کابل اورد و دم انقلاب را گرفت زمانی که در ملک ما عساکر و پولیس کافی وجود نداشت و شخص است که همیشه از پاکستان و اعمال اش انتقاد کرده و میکند و برای افغانستان خدمت کرده و میکند بناهن امدن این شخصیت امید زیادی برای حل مسایل افغانستان پیدا شده
بصیر نظری
>>> آقای ملک ستیز
در لغتنامه فرهنگ سیاسی افغانستان واژه ی (مدیریت بحران) وجود ندارد . از چندین دهه بدینسو ، حکمرانان افغانستان خود عامل بحران بوده اند اما اینکه سرانجام این بحران را کی مدیریت و حل نماید معلوم نیست .
خلیلزاد نماینده خاص امریکاست و این دومین دوره او برای بوجود آوردن بحران های لاینحل در افغانستان است .
هیچ کشوری قادر نیست شرایط دشوار اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی افغانستان را حل نماید مگر خود مرذم
هر دستی که از بیرون ظاهرء برای حل مشکلات داخل افغانستان دراز میشود جز نفاق ، تفرقه، به هم اندازی ريا، خصومت و دوشمنی چیزی برای مردم افغانستان ارمغان ندارد.
نه تنها امریکا توسط خلیلزاد بلکه هیچ کشوری مشکلات درون افغانستان را حل نمی کند مگر دلسوزی و روشنگری و آگاهی مردم !
>>> پاي نحث خليلزاد ، كرزي، غني ، احدي ، قيومي ، حكمتيار و امثالهم در صحنه سياست افغانستان خود باعث بحران شده است . صلح و اجماع سياسي در موجوديت اينها نا ممكن است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است