تاریخ انتشار: ۱۰:۱۹ ۱۳۹۷/۱۰/۱۰ | کد خبر: 156717 | منبع: | پرینت |
غنی اگر در کما هم برود بگونه ای برتری قومی و زبانی خود را بازتاب می دهد!
مردی که بدین سان قدرت خلاقۀ فکرى و شعور خود را از دست داده باشد،
مردی که برای برده سازی و به زنجیر کشیدن ملیت های تحت ستم محتاج به جعل و دروغ و ترفند باشد،
مردی که اندیشۀ نژادپرستانه تا این حد بیچاره اش کرده باشد که بگوید: "زبان فارسی زبان دوم و سوم است" باز دروغگو که حافظه ندارد در تناقض با جمله نخستش می گوید: برای هزارسال زبان دری، زبان وصل تمام افغانها با هم بود، زبان دوم ما بوده یا زبان سوم ما بوده، اما زبان اداره ما بوده است" به باور این مالیخولیا زبان فارسی زبان ملت ها نیست تنها نقش وصله زدن داشته است.
غنی ... خوب چشم و گوشت را باز کن، زبان فارسی زبان یک حوزه بزرگ تمدنی بود و زبان مردمی است که مولانای بلخی، رابعه بلخی ، جامی، رودکی، حافظ و فردوسی داشتند.
تاریخ و فرهنگ هیچ قوم وهیچ ملتی را نمی توان از تاریخ زبان آن جدا کرد. فرهنگ هر سرزمین در پیوستگی زبانش بازتاب می یابد، زبان شفاهی یا نوشتاری بخش مهم فرهنگ یک ملت را تشکیل می دهد. اما زبان پارسی نه تنها زبان وهویت یک ملت را بازتاب می دهد بلکه زبان مشترک و فرا ملتی یک حوزۀ تمدنی را بازتاب می داد.
گزینش و استفاده زبان پارسی بر اساس ادبیات نوشتاری و توانایی پاسخگویی آن به نیاز های دیوانی، علمی، ادبی ومعاشرتی در درازنای سده ها به هیچ وجه امر تحمیلی و اجباری نبود. بلکه مردم در یک تجربۀ تاریخی بر پایه ی ضرورت های زندگی آنرا به عنوان زبان مشترک و عمومی با گویش های اندکی مختلف به طورطبیعی پذیرفتند.
زبان پارسی مانند بسیاری زبانهای زنده دنیا داری لهجه ها وگویش های مختلفی است. تاجیکی، دری و پارسی لهجه های یک زبان واحد اند و به هیچ روی تفاوت در آنها از نظر ریشه و منشا نیست، بلکه تفاوت درلهجه هاست که نتیجه سرنوشت تاریخی متفاوت است.
غنی کوچی به خاطر داشته باش که زبان تو تا زمان احمدشاه درانی رسم و خط نداشت و تنها زبان بدوی و ایلی بود و تا کنون چنین مانده است.
ثریا بها
>>> یادم هست که دولت داود یا ظاهر شاه که تردید از من است، کورسهای پشتو را برای أمورین دولت گذاشته بودند. پدر من هم چون مأمور دولت بود به کورس پشتو می رفت. به اصطلاح از سوی دولت بخشنامه شده بود که همه مأمورین دولتی باید پشتو یاد بگیرند. اما این کورسها یک ماه دوام نیاورد. تعجب اینجا است که خود ظاهر شاه و داود خان اصلا پشتو نمی توانستند گپ بزنند اما می خواستند زبان پشتو را به همه افغانستان گسترش بدهند!
مطلبی دیگری که یادم نمی رود این است که در شهر کابل سه مکتب به نامه های این سینا، رحمن بابا و خوشحال خان برای مردم پشتو زبان تخصیص داده شده بود که دارای لیلیه بودند. متعلمینی این مدرسه که از مناطق پشتو زبان به خصوص پکتیا و ننگرهار پذیرش می شدند و از صنف اول تا صنف دوازدهم در این مکتب تحصیل می کردند و درسها به زبان پشتو تدریس می شد. اما به مرور زمان ایم مکاتب به علت فضای غالب زبان دری هویت اصلی خود را از دست داده بودند. مکتب این سینا که کاملا به مکتب فارسی زبانها تبدیل شده بود و تمام درسها به غیر از درس پشتو به فارسی تدریس می شد و بنده نیز در همین لیسه تحصیل نموده ام. لیسه خوشحال خان نیز به کم کم هویت پشتو زبانی اش را از دست می داد.رحمن بابا هم اگر وضعیت افغانستان به هم نمی خورد به همین سرنوشت گرفتار می شد. اینها همه اش به خاطر این بود زبان دری زبان مادری و غالب افغانستان به شمار می اید و امروز هم اگر هرکسی در براب زبان فارس حرکتی از خود نشان دهد مانند رفته بر خلاف جریان آب خواهد بود.
>>> زبانهای دنیا یک منشأ دارند،تنها زبان ازبکی از کدام سیاره دیگر آمده است.
طور مثال مادر:
عربی-ام
پشتو-مور
هندی-ما
روسی-ماما
انگلیسی-مامی
آلمانی-ماما
اما در ازبکی -آنه
در تمام دیگر زبان ها کلمه مادر یا به حرف میم شروع میشود و یا در ترکیب اش حرف میم وجود دارد،اما در زبان ازبکی حرف میم را به نون تبدیل کردند.
شاید هم عامه بوده باشد و بعداً بخاطری که بین عامه و عمه فرق شود،به آنه تبدیل شده است.
بهرصورت اکثریت مردم دنیا به زبانهایی حرف میزنند که از شاخه زبانهای هندی-اروپایی جدا شده اند که فارسی و پشتو و انگلیسی و لاتین و آلمانی و دیگر زبانهای اروپایی شامل آنها میباشند.
بخش دیگر زبانها ریشه چینی و جاپانی دارند و بخش دیگر ریشه سلاویان.
زبان ازبکی از بخش ترکی جدا شده است که به زبانهای مغولی و چینایی ریشه آن میرسد.
گویش لهجه هزاره گی نیز به لهجه زبان مغولی میرسد که بعضی از لغات ها و واژه های هزاره گی نیز ریشه در زبان مغولی دارد.
بهرصورت زبان یک وسیله افهام و تفهیم بین انسانها است و با مرور زمان زبانهایی که با اًنها کمتر تکلم میکنند،از بین میرود و جایشان را زبانهایی میگیرد که تکلم کنندگان بیشتر دارند.
اما حالا در قرن بیست و یکم دوباره مثل دوران مصر باستان،از خط هیرو گلیف که همانا تصاویر است،در واتس اپ منحیث اموجی استفاده میکنند که سال به سال تعداد این اموجی ها زیاد تر شده میرود و خود من چون معنی و مفهوم اکثر این تصاویر را نمیدانم،بنأ از آنها کمتر استفاده میکنم.
>>> نخیر اشتباه میکنین چنین نیست
>>> مرحبا خانم ثریا بها با این نوشته تان در مورد زبان فارسی و نقد گفته های جناب اشرف غنی احمدزی که در مورد زبان فارسی که بدون پی بردن و درک از زبان فارسی حرف و حدیثی خودش را بیان کرده بود .
>>> مطالب بالا با قهر و خشونت نوشته شده است . من خودم از شمار دری زبانان افغانستان هستم اما خیلی علاقه دارم که زبان پشتو و ازبکی و دیگر زبان زنده یی را که در افغانستان وجود دارد ، فرا بگیرم.
زبان پشتو از جمله زبان هایی ست که ما نسل سال ها با آن خو گرفته ایم و با گوشت و پوست و استخوان موجودیت و زنده بودن آن را حس کردیم . اصلا نمی توانیم زبان پشتو و مردم پشتو زبان را در جامعه افغانستان نادیده گرفت ولی آچه مهم است تعصب و حس دشمنانه یی است که سیاست های جاری قومگرا به خورد ما داده اند ما جز یک ملت هستیم و آنچه که مرز و بوم جغرافیای افغانستان فعلی را می سازد ، همان حدود کشور ماست . نفاق افگنی و حس بدبینانه ایجاد کردن کار ما نیست
بگذارید که غنی هرچه می گوید بگوید ولی آیا خانم بها معتقد نیست که غنی دچار بیماری روانی و گرفتار مالیاخولیاست پس از آدم بیمار و روانپریش چه توقعی باید داشت
اماتاریخ و پیدایش و فرهنگ و باستانی بودن زبان دری - فارسی به همه جهانیان معلوم و آگاهست قدامت و گهنگی و باستانی بودن این زبان را میتوان از مسترشقین غربی و شرقشناسان غربی پرسید. قدامت این زبان به پیش از ظهر اسلام می رسد مناطق آشور و کلده که مناطقی در عراق امروزیست زادگاه زبان فارسی - دریست و زبان پهلویست . این سخن شرح دراز دارد همین جا کوتاهش میکنم
موفق باشید
>>> زبان فارسی ، زبان پشتو ، زبان فارسی ، زبان پشتو تماما تفرقه قومی ولسانی را دامن زدن است به دستور باداران شان وهرگز سودی نخواهد برد ازین تفرقه افگنی
>>> غنی یک بیمار روانی است.
آیا بیاد دارید که چگونه فریاد میزد که باید از تلویزیون های لمر و شمشاد شکر گذار بود چون آنها پشتو را به یک زبان زنده تبدیل نموده اند.
شما از یک ....که بنظر خودش استدلال منطقی کند که عادلانه نیست تمام تروریست های زندانی گویندگان یک زبان خاص یعنی پشتو باشد چه توقع دارید.
غنی یک شئونیست بی اندازه متعصب و شدیدن قومگرا است.
>>> پربینندهترین اخبار
مهمترین اخبار
طبعی فورانی داشت و زمانی که میسرود، اکثر از فرط هجوم شعر تازهای فرصت اصلاح دوباره شعر نوساخته را نمییافت».
سرودههای عاصی بیش از آنکه شعرهای یک شاعر باشد؛ شعرهای ملتی است که دوست دارد به زندگی عادی خود بازگردد، در میان کوهستانهای سر به فلک کشیده پنجشیر پرواز کند و از رؤیاهایش بیتهایی بسازد برای زندگی، اما مجالی نمییابد، یا بهتر است بگوییم مجالی به او نمیدهند.
عاصی را نمیتوان تنها یک شاعر ملی و میهنی به شمار آورد. «منِ» فردی شاعر به قوت «منِ» اجتماعی در اشعار او بروز مییابد. شاعر در شعر عاشقانه به همان اندازه شعرهای وطنی و میهنی توانایی دارد و از این نظر عاصی را میتوان یکی از سرایندگان تأثیرگذار در عرصه شعر عاشقانه و عاطفی امروز افغانستان به شمار آورد. توصیفات زیبا، دایره گسترده واژگان، تصاویر ناب و جدید و ایجاد فضای جدید در میان غزلیات، اشعار نیمایی و حتی سپید عاصی را به یکی از شاعران توانای شعر عاشقانه افغانستان مبدل کرده است. شاید وجود
شکوفه ریخت، چمن پیر شد، بهار گذشت
نیامدی و بهارم به انتظار گذشت
به حیرتی نشدم، کشته تبسم گل
ببین که فصل نشاطم چه ناگوار گذشت
ز تنگچشمی هر خار و خس در این گلشن
نیامدی که ببینی چه روزگار گذشت
خدا به دشمنت ای آشنا نشان ندهد
از آنچه بر سر من بیتو بار گذشت
***
اگر میشد که دردم را برایت گریه میکردم
زمین و آسمان را پیش پایت گریه میکردم
جوانی را وفا را عشق را دیوانگیها را
به نام آروز در یک لقایت گریه میکردم
اگر میشد نماز عشق پیشت ادا کردن
دو زانو مینشستم از جفایت گریه میکردم
لبانت گر به تکلیفی ز نامم داغ میآید
گل سرخی به تمهید صدایت گریه میکردم
اگر عیبی ترا نسبت نمیشد در تقلایم
بدآموزانه بر درب سرایت گریه میکردم
به یاد شاعر شکرسخن پنجشیر قهار عاصی
>>> وحشی بافقی (قرن ۱۰):
تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد
آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست
پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
دشمنت راکه برو حبس مبست حیات
چین ابروی اجل قفل در زندان باد
رفعت آن جامه که آرد به قد قدر تو راست
طوق جیب فلکش دایرهٔ دامان باد
عرصه گاهی که شکوه تو کند عرض سپاه
طول و عرضش همه ایران* و همه توران* باد
گرد هر خشم که از تیغ تو در چشم عدوست
ناوک حادثه صف برزده چون مژگان باد
باد یارب ز تو بستان امالی خرم
وحشی نکته سرا بلبل این بستان باد
>>> مفهوم «افغانیت» و «افغان» ساختهای تاریخی متأخرند و قبایل چون غلجاییها، خلجها و ترکهای افغان شدهاند، طرح بدیل افغانستان جامع، دقیق و هوشمندانه باشد. اگر واقعیتهای تاریخی و تحولاتِ جغرافیایی را پایه قرار دهیم، «خراسان» یک بدیل تاریخی هوشمندانه است و با واقعیتهای تاریخی، زبانی و تکثر فرهنگی این منطقه همخوانی دارد. صورتبندی مسئله در قالب دو واحد سیاسی خراسان و افغانستان جداگانه میتواند سمت و سوی تحولاتِ تاریخی را روشن ساخته و مردم و نیروهای امنیتی را از سردرگمی نجات دهد. دلیلِ موفقیتِ طالبان این است که آنها هدفِ فتح سرزمینی دارند و برای یک واحد سیاسی مشخص میجنگند. مخالفین طالبان اما سر درگماند. نه تعلق عاطفی به واژه افغان دارند و نه واحد سیاسی جایگزین تعریف شده دارند. تمام زد و بندهای شان در چوکی و معاش خلاصه شده است.
خراسان در عینِ حالی که معنای تاریخی و فرهنگی عمیق دارد، از نظر قومی خنثا است. در این نام امید روشنی میدرخشد. معنای تباری و زبانی و مذهبی ندارد. تداعیگر خورشید آسمانی است که نورش را بر همهگان یکسان عرضه میکند و عظیمترین سیارههای عالم به دور آن میچرخند. برای شرح و توضیح آن لازم نیست سرگذشت قوم خاص را مبنا قرار دهیم. از نظر ترکیب زبان نیز قشنگ و خوشنماست. نام سرزمین من «خراسان» است و من «خراسانیام» معنا و مفهوم خوشآیند دارد. مهمتر از همه این یک دال تاریخی و فرهنگی بد نام نیست. با ترور و دهشت و انتحار پیوند ندارد. وقتی خودت را به کسی معرفی کنی که من «خراسانیام» از تو نمیترسد. فرار نمیکند. هزاران فکر و تصور بد در کلهاش رژه نمیرود. ساختار سیاسی این واحد جدید میتواند «جمهوری» باشد و نام حکومت «جمهوری خراسان» باشد. شاید برخی بگویند نام خراسان هم نام با یکی از ولایت های ایران است و این مشکل است اما در جواب میگوییم این عملا هیچ مشکلی پیش نمی آورد اگر منظور هم نامی تداعی فرهنگ بومی خراسان زمین است که این نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار نیک است و دانشمندان و شاعران بزرگ خراسان را در نظر ما زنده میکند اما اگر منظور عدم تمایز سیاسی است این شبهه وجود ندارد برای مثال میبینیم امروز جمهوری آذربایجان همچنان که نام مشترک با ولایات شمال شرقی ایران دارد استقلال سیاسی خود را حفظ کرده است و در همان حال روابط فرهنگی قوی بین مردم آذربایجان وجود دارد.
>>> غنی یک بیمار روانی است.
آیا بیاد دارید که چگونه فریاد میزد که باید از تلویزیون های لمر و شمشاد شکر گذار بود چون آنها پشتو را به یک زبان زنده تبدیل نموده اند.
شما از یک احمقی که بنظر خودش استدلال منطقی کند که عادلانه نیست تمام تروریست های زندانی گویندگان یک زبان خاص یعنی پشتو باشد چه توقع دارید.
غنی یک شئونیست بی اندازه متعصب و شدیدن قومگرا است.
>>> روسها شوروى - حاکمان افغان را بازى دادند: ما سال 1952 ميلادى را مى نگاريم
در اين سال ظاهرشاه پشتونتارفقط فارسى زبان دربارى ازهری ترومن رييس جمهور ایالات متحده، درخواست -نوسازى تجهیز و مسلح ارتش کشور کرددولت امريکا سياست و استراتيژى خود را براى نيم قرن ويا قرن ها برنامه مى سنجند. فابريکه تفکر که از همانزمان تحت رهبرى زبیگنیِف برژینسکی پولندى (زاده سال 1928 ودرگشت 2017) که در جوانی با سلطه روسیه بر لهستان مبارزه مسلحانه میکرد و دوست هم دوره اش و هم ميهن اش ازپولند که رهبرکاتوليک هاى جهان شد) و براى اين کار پيش شرط گذاشت که کشوراش عضوى از پيمانهاى "سياتو" و"سنتو" - درحقيقت لنگ دراز ناتو پيمان دشمن وارشا که مرکز اش درپولند است٬ شود..
ناگفته نماند که همين زبیگنیِف برژینسکی پولندتبار امريکا نماينده امريکا براى افغانستان در زمان هنرپيشه رييس جمهور ريگن ا زمجددى تا فارسى زبانان راهم بازى دادن.
نخست وزیر پسر عموی (کاکا ويا چاچه گرچه هندى است) داود اتحاد جماهیر شوروی به ارا براى اين کار گماشت.
از زمان تزار روسیه اتحاد جماهیر شوروی روسها با رقابت وهمکارى انگليس برتانيه ٬ سرزمين يکپارچه فرهنگى نوروز را در مرز کشى بين سالهای 1857 تا 1864 تجزيه به سه قسمت نمودند: قسمت خراسان خاورى ; کشورهای آسیای مرکزی! پشتونهاى عزيز مابازى هردو را (روس وانگليس را نخوردند) خوردند بلکه حاکمان افغان خوش و خوشحال شدند که فارسى زبانان وتورانى زبانان مرز هاى هرات و مرزکشى فرا رودان سبب يک کشور آرام و مستقل خواهد شد. اما معلوم شد که غير افغانان باعث مرزکشى بين مردمان شريف پشتون نشد بلکه يک افغان فارسى زبان دربارى زر و در (طلايى) شد. خاک پشتونان درپشتونخواه از 120 سال جداست که چقدر شکايت هاست ; .
اتحاد جماهیر شوروی نوشتن زبان فارسی با "سیریلیک" ( پريليک کوتاه واژه از ڀارسى وسريليک) تلاش کردند زبان فارسی زبان مادری و يا زبان دوم درکشورهای تورانی ايرانى تبار که در کشورهاى با پسوند "ستان" لغت پارسى را تضعیف و ازبين ببرد و زبان فارسى را در کشور تاجداراناز دوران سامان "تاجيکى" تغير دادندانگار که تاج ها زبان داشته باشد درکشور تقليد فارسى زبان دره ها شد. اتحاد جماهیر شورویباز حاکمان افغان را بازى داد
دانشگاه های جهان نام های خود را برای زبان ها و ادبیات جهان دارند. در آلمان به سه دوران زبانى و ادبیات دويچ گرمنها (باستانى ميانه و نو) "گرمانيستيک" براى "انگليسى زبانان" انگل ايستيک" براى زبانهاى رومنى مانند اتاليايى اسپانيه فرانسه وامريکاى لاتين "رومانيستيک" و سلاويستيک براى روسى و اقمار چکى وسلاوى يگوسلاوى سلاويستيک وبلاخره براى زبانهاى
آريانايى نام باستانى و زبانهای ایرانی "ايرانيستيک" ( ايران شناسى) که در زبان انگليسى پژوهشهاى ایران و به ادبيات و زبان عربى "اعرابيک" مى نامن
با توجه به "ايرانيسيک" ه ايران شناسى) ادبيات و زبان شناسی ایران باستان فارسی باستان، فارسی میانه (پهلوی)، فارسی نو ٬ زبان پشتو ، بلوچى، کوردى و فارسى گویش سبکهاى هندو ايرانى و تيمورى هندى وتورکى تورانىآسياى ميانه و ترکيه ومماک عرب )مورد آموزش و پژوهش وتحقيقات وکتشاف نظريات جديدو يک رشته بنامکومپراتيستيک (زبان شناسى و ادبىيات مقايسه اى ويا طبيقى) استد
روس ها نقش انگلیس را سیاست بریتانیه رادر افغانستان بازی کردند حاکمان پشتون را اعمال - روس ها تفرقه انداز و خاک زمين گير برای رسیدن به آب گرم و تعضيف تسلط زبان فارسی به عنوان زبان مادری در کشور هاى حايل اش- برخلاف پژوهش هزار ساله در اروپا که روسها هم سهم ارزنده در زبانهاى هندوايران داشتند(درشاهنامه و استورره اى تمام زبانها و ادبيات شان) !
روس ها فاکولته ایرانشناسى تقسیم کردند و يک بخش افغانشناسى تحت نام "افغانولوگى" و يا به انگليسى "افغانلوژى" بنيان گذاشتند در نگاه نخشت کدام کارى غلط نکردند.
و اما در اين انستيتوت دانشگاهى فقط زبان پشتو پژوهش مى شد که رامشکر ناشناس درپشتو داکتراى خود راگرفت. واگر کسى به دولت افغان درخواست بورس داکتراى ويا زبانهاى چارده گانه " زبان درى افغانى" در انستيتوتهاى افغان- لوگى علم شناسى افغانمى کردند مى گفتند دراينجاها بورس پشتو است و پشتو غيرافغان قوي براى داکترشدن را خو بان درجه ابتديا يى راهم نمى گرفت "برو ايران "! کشور آلمان شرق در برلىن و ليپزيک انستيتوت" افغانلوژى "ساختند. اما چون تمام ادبيات وزبانهاى درج درهمين ستان پژوهش نمى شدند تنها پشتو ! د ولت فدارل آلمان پس از وحدت هردو کشورجرمنى شرقى وغربى تدارک حذف انستيتوتهاى" افغانلوگى" را داد و زبان ايرانى پشتو را در آغوش مادر زبان
وخانه همه ايرانيستيک دوباره جاى داد
من زبان پشتو را بسياردوست دارم. "شرين" در زبان شناسى همآهنگى شعرونظمى معنى مى دهد و نه حس شرينى در دهان وزبان ! در فارسى. بسيارى واژه هاى گوينده گان پارسى با کودتاه هاى زبانى ازغرب "گريکو باخترى" امپراتورى اسکندر و تحميل عربى ! برخلاف آمدن امپراتورىهاى شرقى چون آنها نه تنها که زبان پارسى را حذف نکردند و يا آلوده نکردند بلکه خود مغو لها - زبان و ادبيات پارسى فرا گرفتندى وزبان پارسى را ازيک قله ادبيات به قله بلند تديگر بلند بردندى غزنويان- تيموريان- صفويان- افشاريان - درانى و قاجارها وخاندان شاهنشاهى آريامهر پهلويان تيمور خود در خانه افشار ونام تيموربزرگراگرفت.
منابع و کتاب ها در آخر بخش دوم
>>> حکومت بدست قومگرا ها است.
مثلن برای انتخابات چرا خوست، گردیز، قندهار، اروزگان، کنر، ننگرهار، لغمان، لوگر و بقیه ولایت ها حوزه بندی نمیشوند که تنها غزنی حوزه بندی میشود آنهم صرف بنفع یک قوم خاص؟
چرا زندانیان جنایتکار صرف بخاطر اینکه اوغان هستند و به زبان اوغانی تکلم میکنند رسمن مورد ترحم غنی کوچی قرار میگیرند و بلای جان مردم از زندان ها رها میشوند؟
غنی یک فاشیست مطلق است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است