خطر افغان ملتی شدن بیشتر سیاست را جدی بگیرید
 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۰۰    ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ کد خبر: 156844 منبع: پرینت

در افغانستان کنونی، تفکر ناسیونالیستی افغان ملتی ها حکومت می کند. اما جبهه مقامت علیه این تفکر، از میان جریان های چپی سازایی ها و از میان مجاهدین، سازمان نصر و شورای نظار است. سازمان نصر در جبهه فرهنگی حریف نیرومند، اما در حوزه سیاست هنوز ضعیف است اما شورای نظار درحوزه سیاست و نظامی گری نیرومندتر بوده است.

اکنون اما کم کم روشن شده است، که این دوجریان فعال دوره جهاد و مقاومت، به علاوه باقی مانده های سازمان سازا، توان مبارزه سیاسی قدرت مند با افغان ملتی ها را ندارند. ورنه یک جبهه مقتدر، باید علیه تفکر ناسیونالیستی افغان ملتی ها ایجاد می شد، و در انتخابات پیشرو این جریان تمامیت خواه را به چالش های سخت می کشید.

بدون تشکیل یک تیم و تکت مستقل و نیرومند از این سه جبهه نامبرده علیه افغان ملتی ها، آینده افغانستان در چنگ ناسیونالیسم فقیر و ناقص الخلقه افغان ملت باقی خواهد ماند و همه چیز در کام تمامیت خواهی قومی سقوط مرگ بار خواهد کرد.

صفرمحمد مظفری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغان ملت
سیاست
نظرات بینندگان:

>>>   اتحاد شمال اگر اتحاد شمال میماند و برای چوکی و مقام و منصب و پول،رهبران اتحاد شمال خود را نمیفردختند،حالا همین جبهه میتوانست برضد افغان ملتی ها مبارزه کند.
اما با شروع حکومت مؤقت کرزی،اولین کسی که خود را فروخت،مارشال فهیم بود که چوکی وزارت دفاع را در مقابل پنجاه میلیون دلار فروخت و بعداً در طول هژده سال گذشته در مقاطع مختلف هم رهبران تاجک و هم رهبران هزاره و هم دوستم رهبر ازبک ها خود را فروختند.

>>>   بحر را در کوزه گنجاندن کجا ممکن بود

>>>   افغان ملت جريان سياسي فاشيستي نبوده بلكه علمبردار دموكراتيك اجتماعي كشور است كه در افغانستان پس منظر خيلي خوبي دارد.
لطفا افغان ملت را فاشيست نگوييد-فاشيست شوراي نظار است كه از يك ولسوالي بوجود امده است.
نوروز

>>>   افغان ملتي ها قبلا سره مياشت و وزارت ماليه را چور و چپاول نموده بودند ، فعلا وزارت ماليه را بكلي غارت نموده اند و همه شان در وزارت ماليه جمع شده اند.

>>>   خصوصیت حکومت های دیکتاتوری آن است که عامه مردم در ملا عام میترسند هویت واقعی خود را افشا کنند شاید آنها را همان طور که دیدیم در جنبش رستاخیز و جنبش روشنایی واقع شد مورد انتحار قرار دهند و بعد ربط به داعش بدهند..! یادم هست روزی در رادیو میشنیدیم همه مردم عراق صدام را دوست دارند اما بعد ها دیدیم همه اش دروغ بود وقتی دیکتاتوری پاشیده شد معلوم شد صدام منفور ملت عراق است و مردم عراق جشن گرفت و مردم کردها توانستند هویت واقعی خود را افشا کنند قذافی نمونه دیگر دیکتاتوری لیبیا بود همه میگفتند بسیار رهبر مقبولی است هیچ کس جرات نداشت از او انتقاد کند. اما باز وقتی دیکتاتور به هلاکت رسید معلوم شد او در در قلب مردم نبود در این وطن ما هم اشرفغنی با مفکوره پشتونیزم دیکتاتوری خود را پیش برده است اکسریت مردم ما فارسی زبان هستند اما از ترس این دیکتاتوری آدم کش جرات ندارد در یک مظاهره وسیع بگوید من افغان نیستم افغان نام قبیله تو است اما یک روز خواهد آمد وقتی این شیشه دیکتاتوری شکست مردم ما با آزادی اعلام میکنند ما افغان نبودیم و نیستیم و نخواهیم شد.
عبدالرحمان خراسانی_بلخ

>>>   نامگذاری یک قوم به میهن ما نه قباله شریعی مالکیتی نه ارث پدری و نه وابسته به نژاد اشرافی و نه توجیهات مذهبی و نه موازین حقوقی را داراست. فقط با زور و قلدری این قبای شمله دارناخواسته به ما تحمیل شده که براندام رسای مردمان ما تنگی دارد. همچنان این گره طلسمی نیست که با تکرار چند ورد سحرآمیزباز و بسته گردد. و از سوی دیگر این قبای تحمیلی بنام افغانی و افغانستان را به طیب خاطر انتخاب نکردیم که بیشتر از این تحمل حقارت و مظلومیت را نمائیم. و هر نوع مراجعه و عریضه و داد فریادها به مراجع حکومتی و نهادهای که سراپا قرص متشکل از افغان ملیتی ها اصحاب و یاران شان است چاره گر این معضل نبوده بلکه تصدیقات آن مسدله واهی را بهمراه دارد. و ماخود را در واقع درگیر یک مشغله فکری بی حاصل ساختیم. پس حق مسلم خویش میدانیم که خود را خراسانی و میهن خود را خراسان بنامیم. وبقول مولانای بزرگوار خود را به اصل خود وصل کنیم.

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
روزگاری باز جوید وصل خویش.

هویت تباری ما بنابر جبن و پاره عوامل دیگر از دامان مام خود یتیم مانده به همت و مدد همگان نیاز است که این خود سعه صدر میخواهد و گشاده روی و صافی ضمیر!

در واقع اگز نسل ما – نسل پدران کوششی نکنیم تاهویت خود را بدرستی نشناسیم و تثبیت نکنیم و آن را به پسران خود نشناسانیم نااگاه و ناشناخته مثل رستم پسر را قربانی ناشناخته های روزگار خواهیم کرد. که چنانچه همواره متقبل این قربانی های ناشناخته شده ایم. اگرچه برای وصل هویت تباری تمام ساکنان بومی کشور مضایق ایجاد نموده اند اما علی الرغم موانع نشانه های بارزفربه شدن هویت خراسانی را می بینیم که بچشم می آید. این حرکت نوپا که از هرطرف طوفانی را برای در هم شکستن این خرگاه بی بنیاد برپاکرده جز به مدد قوت درونی و حقانیت مواضع فکری و ایمانی و خلوص نیت و ثبات قدم گردانندگان آن میسر بوده نمیتواند. با این بینش همه را دردور کردن قبای ناخواسته که بدوام آن چندان التزامی دیده نمیشود فرامیخوانیم . تا قبای یک رنگی و بیرنگی خراسان را افتخارانه بتن نمایند. زیرا خراسان مالکیت استجاره یی هیچ قوم خاص نبوده و عبارت از ظرف عظیم و بسیار بالای بوده که حمل کلیه باشنده گان بومی سرزمین ما اعم از تاجیک ها، هزاره ها ، افغانها، ازبکها ، ترکمن ها ، بلوچها، نورستانیها ، پشیها، هندیها وغیره را داراست

>>>   حل اسا سی تمام معضلات افغانستان در یک نکته خلاصه میشود و ان خروج نیرو های خارجی . زمانیکه این قوت ها از کشور خارج گردید انهاییکه طالب طلب اند بسوی طالبان خواهند شتافت و اکثریت مطلق نفوس کشور اعم از تاجیک و پشتون و غیره ملیتها که بر ضد طالب اند در یک جبهه ای واحد صرف نظر از اختلافات قومی و زبانی و غیره که حالا بازار تجارت ان خیلی چاق است بسیج خواهند شد و از وطن و دین و دموکراسی دفاع خواهند کرد . اکنون که همه بنام ملیت و قوم و تبار به گردن هم افتاده اند و مثل حیوانات یکدگر را میدرند علت ان این است که پولهای باد اورده همه را از روشنفکر قلم بدست تا رهبران احزاب اسلامی و مولفان و مورخان تازه کار مست و مدهوش کرده است.مردم که فقر و بد بختی و ستم و ظلم سالهاست دامنگیر شان است فراموش شان شده است و فقط مثل دکانداران و دلالان رهنمای معاملات مصروف چانه زدن بر سر قدرت اند. من در عمرم چنین سیاسیون سست عنصر بی همت و معامله گر ندیده ام ...
کابلی...

>>>   یگانه را مهار کردن تمامیتخوائی و هژمونی شئونیست های اوغان ملتی فقط اتحاد سیاستمداران تاجیک هزاره اوزبیک و بقیه نیرو های غیراوغان باهمدیگر است. تنها هرکدام اینها جدا جدا بازنده هستند.

>>>   نود و پنج فيصد پشتون ها طرفدار طالبان استند و پنج فيصد راي باقيمانده شان بين رهبران دولتي شان تقسيم شده كه به اتمر نيم فيصد ان تعلق نميگيرد. ساير اقوام هم از اتمر دل خوش ندارند. پس من هم نميدانم كه محقق و قانوني به اساس كدام محاسبه معاونت اتمر را پذيرفته اند. ؟
شما باور كامل داشته باشيد كه اين پنج فيصد دولتي هاي پشتون هرگز روي رياست جمهوري را نميبينند اگر ما غير پشتون ها معاونيت شان را قبول نكنيم.
ولي متاسفانه ديده ميشود كه رهبران ما با نفوس و راي ما انها را رييس جمهور ميسازند.
و ان رييس جمهور پشتون كه خود ما ان را رييس ساخته ايم توسط وزراي قوم خود ما ، ما را تار و مار مينماييد.
چرا خود تان نميخواهيد رييس جمهور شويد؟
عبدالمجيد پنجشيري


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است