ديوار ها موش داره، موش ها گوش داره!
اين ضرب المثل معروف از زمان امير عبدالرحمن خان رايج شد.
گويند امير عبدالرحمن خان، حاكم مستبد و ظالم، چنان شبكه استخباراتى قوى در بين مردم ساخته بود كه حتى زن و شوهر در بستر خواب هم از ترس جواسيس اش، راز دل نميتوانستند. چنانكه زنى (بنام مادر مامد امين) يكى از مهره هاى خطرناك شبكه جاسوسى او بود كه كشتن افراد را روى يك پياله قيماق چاى شرط مى زد. البته اوغايتا، جاسوس را گرگك مى گفتند.

بخاطرى كه مردم بين خود، عليه امير گپ نزنند، در آبادى ها آوازه كرده بودند كه ديوار ها موش داره و موشها گوش داره. يعنى هر چه بگوئيد، توسط گرگك هاى امير به گوش او مى رسد. روزى يك از جوانان كابلى با رفيقهايش قصه كرد كه شب خوابى ديد كه روى اسپِ سفيد نشسته و چپن سبزى به تن دارد. رفيقهايش گفتند، تعبير اين خواب رسيدن به پادشاهى است. خبر فى الفور توسط گرگك ها به امير رسيد و جوان را دستگير و چنوارى كرد. امير بعد از كشتن جوان مظلوم گفت كسى حق ندارد حتى خواب پادشاهى را ببيند. ( البته خواب معاونيت هم در آنوقت خطرناك بود.)

حالا كه حكمتيار بعد از سالها همنشينى و همخوابى با موشها، در مغاره هاى لغمان و اشراف به استعداد سخن چينى اين موجودات مؤذى، به امير اشرف غنى، حاكم ارگ توصيه نموده كه بايد فصل ناتمام امان الله خان را بشيوه امير آهنين عبدالرحمن خان ادامه دهد. ارگ هزاران موش و كور موش را استخدام نموده تا در ديوار هاى منازل سران جمعيت رخنه و لانه كرده، استراق سمع نمايند تا كدام شان خواب معاونيت كدام كانديد را مى بيند.

بدنبال افشا شدن مكالمه يونس قانونى عليه هم جمعيتى هايش، دومين موش نيز كارش را بدرستى و زيركى انجام داده، جريان گفتگوى صلاح الدين خان را از لاى ديوار، عليه يونس خان قانونى كشف و ضبط نموده، ذريعه كورموش بزرگ به سردار موشان رساند و يك مدال ملا موش عالم را به سينه آويخت.

سران جمعيت بايد بيشتر مواظب باشند كه برنامه هاى موشكى ارگ، همچنان ادامه دارد. مبادا غيبت همديگر را كنند و بيشتر رسوا شوند.

محمد عارف منصوری

>>>   بسیار تعبیر غلط ، شما کسانی هستید که تا دیروز حنیف اعتمر منسوب به صد فجایع میکردید اما حالا بزرگان تان با او تشکیل انتخاباتی را میسازند کمی خجالت بکشید بغیر از توطعه ونفاق اندازی دیگر کاری ندارید از خدا بترسید همه مسلمانان را برادر بدانید و تبعیض قومگرایی لسان پرستی را از عقل سلیم تان بدور افکنید و نوشته های تان بر ضد تبعیض و قومگرایی در مجموع بنویسید نه یک شخصی و یا افراد را که نسبت به یک قوم باشد بی تفاوت است که مربوط ومنوط به کدام قوم است
عبدالله ریحان

>>>   قصه جمعيت اسلامي افغانستان بعد از سقوط حكومت رباني مفت شد، چون استاد جمعيت اسلامي افغانستان را در اثر فشار هاي شوراي نظار و پنجشير به جمعيت اسلامي ( ) تغير داد، كه ساحه فعاليت آن بيشتر فاميلي و قومي و سمتي شد، معلم سيدنورالله مجبور به پناهنده گي و رفتن به انگلستان شد، انجينير صاحب لالا گل (أيوب) به كانادا رفت ، داكتر نجيب الله لفرائي به زيلاند جديد ، و ديگران هم به خاطر افلاس و نا امني به پاكستان ، امريكا ، بعض كشور هاي ديگر اروپا و آسترالياء پناهنده شدند. و متأسفانه بعد از قتل استاد حالت بدتر از آن شد ، چون تشكيلات حزبي وجود نداشت بالاخره به اثر وساطت استاد سياف و كرزي شاهزاده صلاح الدين رهبر مؤقت براي ابد شد، و در سالهاي اخير درز هاي داخلي بزرگتر و قابل ديد شده است .
صلاح الدين نظر به سابقه تربيه و اخلاق فاميلي و مكان زيست و تعليمات عالي اش زيادتر فكر اسلامي وسيع دارد چندان به قومگرائي اعتقاد ندارد، و ديگران كه خودشان با جيب هاي بزرگ و پر از أموال به باد آورده بدون درك درست از اسلام ، خود را بزور داخل حلقه رهبري جا زده و دعواي زعامت دارند، مانند عبدالله، بي قانون، امير اسماعيل، شاه سابق مزار، و هيچ كدام اين ها اهليت و استعداد رهبري يك جريان سياسي اسلامي افغاني را ندارند، و بفكر من بايد زمينه رشد زعامت صلاح الدين از طرف ديگران مساعد شود و با همكاري و مشورت عمومي بتوانند جمعيت اسلامي افغانستان را مطابق به عصر جديد براي نسل حاضر دوباره سازي نمايند تا باشد كه جمعيت بتواند در سطح افغانستان و منطقه و جهان قدرت رقابت عالي پيدا نمايد.
و بزرگان فعلي جمعيت حقبين باشند و بدانند كه ديگر وقت مناسب براي افكار زورگوئي ما نيست ، بايد جمعيت ، اسلامي ، سياسي ،افغاني و جهاني باشد، و بزرگان بخود قدر قائل شوند و از تجارب خود هسته مشورتي براي كدر جديد باشند، در غير آن تنظيم هاي مادي شرق سابق و غرب فعلي جاي ما مسلمانان را در جامعه خود گرفته و مثل سابق ما حسرت خورده و پشيماني بعد از وقت سود ندارد.

>>>   عارف منصوری شیران ارگ مردانه از وطن ‌مردم خود دفاع میکند ولی یک تعداد موشی های سهرابی که سوراخ خود را جمعیت گذاشته هر چه کوشش میکند که رفتار کبک را بیاموزد رفتار موشی خودش نیز از یاد اش میرود و این موشهای گرگی از یگانه چیزی که لذت میبرد آن دزدی و چور است که‌ از غار یکدیگر دزدی نماید واین را یقین داشته باشید که موش موش است هیچ وقت کور موش نخواهد شد

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است