تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ ۱۳۹۷/۱۱/۷ | کد خبر: 157105 | منبع: | پرینت |
سیاست دنیای عجیبی است، جنگسالاران جهادی که در دههی پنجاه و شصت با نجیب میجنگیدند، امروز منافع و بقای خود در کنار یک خادیست جستجو میکنند و بیشترشان با حنیف اتمر متحد شدهاند، آنها که توسط غنی به حاشیه میدان سیاست رانده شدهاند، اکنون برای حفظ سرمایههای شان که در طول دو دهه از راه چپاول به دست آوردهاند، دست به دامن اتمر شدهاند؛ زیرا به خوبی درک کردهاند که اگر غنی بار دیگر به قدرت برسد، اموال و زمینهای غصبی آنها را از چنگال شان بیرون خواهد کرد.
خلیلی و دوستم که در دوره قبلی متحد غنی بودند و در رساندن غنی به قدرت نقش اساسی بازی کردند و در آن دوران، عبدالله را فردی بیکفایت و ناتوان معرفی میکردند، اکنون در کنار عبدالله قرار گرفته و او را ناجی کشور میدانند، زیرا دوستم را غنی عملا از معاونت خلع صلاحیت و با دوسیهسازی او را به حاشیه راند. خلیلی که دانش را به قدرت رساند، اکنون دانش اعلام استقلال و از خلیلی تبعیت نمیکند و خود مستقلا با غنی وارد تعامل شده و غنی و دانش دیگر نیازی به خلیلی ندارند.
قانونی و محقق که بارها از اتمر انتقاد کرده و او را حامی داعش گفته بودند، اکنون در کنار اتمر قرار گرفتهاند و معتقدند که اتمر تنها کسی است که میتواند شر غنی را کم و او را از ارگ بیرون کند. سیاست در مجموع و به ویژه در افغانستان، یک دنیای بسیار کثیف است که هیچ معیار و اصولی ندارد.
محمد نسيم جعفری
>>> Ariaie
وقتى بحث فدرال مطرح ميشود، عده يى از شيونيست ها براى اغفال توده هاى كم سواد پشتون نظام فدرال را قدم نخست براى تجزيه كشور عنوان و آن را رد ميكنند. اين مسله در دو بُعد ميتواند تحليل شود. نخست استفاده از بحث تجزيه و دامن زدن فدرال هراسى براى ايجاد موج قومى جهت حفظ قدرت سياسى ، و دوم عنوان كردن خود منحيث حافظ يكپارچگى كشور و معرفى ديگران ويا عدالت خواهان منحيث تجزيه طلبان.
آنچه واضح است ماهيت ظالمانه شيونيست ها در كشور براى حفظ قدرت است كه از زمان شكل گيرى افغانستان با جغرافيايى كنونى در تقريباً ١٨٥ سال قبل با ظلم، بى عدالتى، تلف كردن حق ديگران، معامله با قدرت هاى منطقه يى و جهانى و در يك كلام وطن فروشى، مردم فروشى، امنيت فروشى، وحدت فروشى و فروش رفاه ملت، خواسته اند در قدرت باقى بمانند و افكار خاينانه، ضد انسانى و ضد اسلامى قومى خود را دنبال كنند كه كاملاً در تضاد و برعكس وطن پرستى است.
واقعيت آن است كه نظام فدرال نه تنها ما را تجزيه نمى سازد بلكه ما را نزديك ، متحد و يكپارچه ميسازد و زمينه عملى حل اختلافات را مساعد و به ان فضايى عمل مى دهد. اگر تاجيك ها و پشتون ها نخواهند كشور تجزيه شود، ابزار تجزيه كشور دست هيچ كسى ديگر نيست و انچه مشهود است هيچ قومى نه تجزيه كشور را به صلاح خود مى داند و نه عملاً براى اقوام كوچكتر تعقيب چنين هدفى در چنين شرايطى به دلايل متعدد ممكن است.
در اين ميان تاجيكان نه تنها تجزيه كشور را رد ميكنند بلكه منحيث بومى ترين قوم با تاريخ طلايى ، فرهنگ غنى و تسلط فرهنگى و هويتى ، خود را قبل از هر قومى ديگر وارث حقيقى اين خاك از واخان تا قندهار و از هرات تا بلخ و كنر مى دانند و در طول تاريخ در حاليكه عده يى معلوم الحال سوداى فروش وطن را در سر داشته اند، تاجيكان براى حفظ ان صد ها هزار قربانى داده اند. بناً پيوند دادن بحث فدرال دموكراتيك كه اين روز ها به بحث مطرح و راه حل بالقوه براى حل بى ثباتى سياسى تبديل شده ، به تجزيه طلبى از ريشه غلط و در راستايى تعقيب اجندايى شيونيزم جهت فرار از بحث تغير و رد هر نوع راه حل توسط سردمداران فاشيزم مطرح ميشود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است