دولتمردان دو انتخاب دارند. یا در مقابل خواست های پاکستان تمکین می کنند و نقش برادر کلانش را می پذیرند و یا از یک شکست به شکست دیگر و از یک فروپاشی به فرپاشی دیگر عبور می کنند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ | کد خبر: 157223 | منبع: | پرینت |
شکست شوروی در افغانستان و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی مورد حمایت شان در کابل، یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ معاصر افغانستان، و شاید جهان است بود. اعتبار آن شکست سنگین را مجاهدین آن خود می دانستند / می دانند، و غربی ها و مخصوصا امریکایی از آن خود. امریکایی ها اغراق را تا جایی می رساندند که گاه آن شکست را انتقام شکست شان در ویتنام می نمایاندند، و هالیوود، جنگ در مقابل شوروی در افغانستان را " جنگ چارلی ویلسن " می خواند، و شکست شوروی را نتیجه هوش و طرح یک فرد امریکایی، و همکاری اش با جنگجویان بومی. در طرف مجاهدین، هر گروه، خود را قهرمان اصلی می داند، و لیست بلند بالایی از قهرمانان خود و قهرمانی های شان دارند.
حالا که طالبان رژیم فعلی را در سراشیپی فروپاشی قرار داده اند، امریکایی ها را عملا به زانو در آورده اند، و نشان داده اند که مجاهدین سابق هم نمی توانند در مقابل شان کاری از پیش ببرند، طبیعی است که روایت مجاهدین و غربی ها از شکست شوروی و در نهایت فروپاشی رژیم مورد حمایت شان در افغانستان، دیگر نمی تواند اعتباری داشته باشد. اگر مجاهدین می توانستند شوری را شکست بدهند، چرا در مقابل یک گروه عمدتا بی سواد داخلی، شکست خوردند، و قهرمانان افسانوی شان یکی پس از دیگری از میدان برداشته شدند؟ و اگر امریکایی می توانستند شوروی را در این کشور به زانو در آورند، و چارلی ویلسن با ویسکی زدن صبحگاهی اش، طرح شکست یک ابرقدرت را به تنهایی می ریخت، پس چرا کل ارتش، و نهادهای نظامی و سیاسی امریکا بعد از بیست سال جنگیدن در مقابل یک گروه "شورشی" در یک کشور شکسته، فقیر و عقب مانده، و با وجود داشتن حمایت بخش های نسبتا کلان از جمعیت و نیروهای بومی، کاری از پیش نبردند و به زانو در آمدند؟
حتما هرکس دلایل خود را دارند، و توضیحات در این مورد، متفاوت است. برداشت من آن است که در این روایت ها، نقش پاکستان و کلیدی بودن این نقش در شکست شوروی در افغانستان به آن صورتی که باید، نه از سوی افغانی ها و مجاهدین، نه از سوی غربی ها و نه حتی از سوی خود پاکستانی ها، به درستی تصدیق و کاویده شده است. حتی نیروهای چپ افغانستان، نقش کلیدی پاکستان را در نظر نمی گرفتند و بیشتر به ابزاری بودن آن برای غربی ها، تاکید می کردند. این ابزاری دیدن نقش پاکستان در مسایل افغانستان، هنوز هم خریداران بسیاری در میان ما دارد، تا جایی که کم نیستند کسانی که کل پدیده پاکستان را یک توطیه غربی می دانند !
شاید بتوان ادعا کرد که آغاز دشمنی با پاکستان از سوی کابل، یکی از بزرگترین اشتباهاتی بود که دولتمردان افغانی مرتکب شدند، و این اشتباه، سدی از سیلاب هایی از فاجعه و تباهی را به روی ما باز کرد. در نیم قرن گذشته، پاکستان عملا شوروی سابق را در افغانستان شکست داد، و از این شکست استفاده کرده، یکی از تهدیدهای دوگانه در مرزهایش، یعنی افغانستان را عملا از پای در آورد. به دنبال آن، نظام سیاسی مجاهدین را در نطفه خفه کرد، و بعد امارت دست نشانده شان را در کابل مستقر کردند. در مقابل زور نظامی و اقتصادی امریکایی ها، یک عقب نشینی ماهرانه اما تاکتیکی کرد، و در نهایت بدون آنکه امریکایی ها تا مدت ها متوجه شوند، آهسته اما پیوسته، زمینه تحمیل کردن یک شکست تاریخی را بر آن ها هم فراهم کرد. اینک، این شکست، اجتناب ناپذیر است، امریکایی ها اگر نه در حرف اما در عمل به آن اعتراف کرده اند، و خدا می داند که در پی آن چه بر سر افغانی و افغانستان خواهد آمد.
قدرت و نقش کلیدی پاکستان در رقم زدن سرنوشت افغانستان، ریشه در سه واقعیت دارد.
دین و باورهای دینی
مرز طولانی و باز
تعلقات قومی دو سوی این مرز
از این سه واقعیت، دو واقعیت دین و تعلقات قومی، تقریبا تغییر ناپذیرند، و همیشه فرصت های مهم و بی نظیر را در افغانستان در اختیار پاکستان می گذارد. در نبود نقش دین و تعلقات قومی مردمان دو سوی مرز، امکان به موفقیت رساندن غیر قابل باور و دراماتیک مجاهدین و طالبان در افغانستان، امکان نداشت / ندارد. می ماند، واقعیت مرز طولانی و باز. از واقعیت دردناک و تلخ زندگی ما یکی هم این است که باز بودن این مرز را همیشه و پیوسته، ما خواسته ایم و می خواهیم، و قانونمند و بسته بودن آن را خلاف منافع خود دانسته ایم و می دانیم !
با این حساب، دولتمردان و کل قشر سیاسی افغانستان دو انتخاب دارند. یا در مقابل خواست های پاکستان تمکین می کنند و نقش برادر کلانش را می پذیرند و یا از یک شکست به شکست دیگر و از یک فروپاشی به فرپاشی دیگر عبور می کنند، تا روزی که پاکستان بتواند ساز و کار، و نظم مورد نظرش را در افغانستان ایجاد کند.
عبدالله وطندار
>>> پاکستان وابسته غرب است و این روزها هم ناچار به چرخاندن سیاستهایش به نفع غرب و صلح برای امریکا شده که این چرخش نارضایتی های روسیه و ایران را و ضعف قدرتهای منطقه در مقابل امریکا را نشان میدهد.
علیزاده هراتی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است