مرحله آستانهٔ پیروزی به لحاظ سياسي دشوار گذارترين مرحله بود که انقلاب اسلامی به اثر جنگ های تحمیلیی سازمان یافته که رنگ و بوی جنگ داخلی را به خود گرفته بود نتوانست به سلامت و با صلابت از آن عبور کند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۰ ۱۳۹۷/۱۱/۲۶ | کد خبر: 157426 | منبع: | پرینت |
انقلاب اسلامی در آستانهٔ پيروزی / ۱۳۷۱-۱۳۶۸:
قواي اتحاد شوروي از كشور رانده شده است، شتاب زدگي در ميان سران گروه ها در «پيشاور» و« قم» آغاز ميشود. هر كدام عمر رژيم كمونيستي كابل را از روي احساسات، ساده انديشانه پيش بيني ميكنند. يكي سه روز تا يك هفته، ديگري دو هفته يا يكماه و آن يكي ديگر تا سه ماه، داكتر نجيب رئيس حكومت كابل را مهلت حيات و بقا ميدهند. چون اطلاعات و ارزيابي شان از توانائي رژيم و جبهات خودشان غير واقعي و تهی از هر نوع بينش عميق سياسي و نظامي بود، بنابراین انتظار معجزه را داشتند.
ولي مردي از تبار آرش و از سلالة حمزه، از دره ها و كوه پايه هاي هندوكش انديشمندانه فرياد بركشيد كه نه! « روس ها مجاهدین را غافل گیر کردند ما حد اقل به سه سال ديگر نياز داشتیم تا رژيم را از پا در آوريم و روس ها واقعاً مجاهدين را با اين خروج ناگهاني شان در وضعيت نامساعدي قرار دادند مجاهدين نيروهاي آماده براي اداره شهرها ندارند و خود را نساخته اند، ما وارد مرحله جديدي شده ايم كه تمام مجاهدين كشور آمادگي ورود به اين مرحله را ندارند. شيوه هاي جنگ بايد تغيير بخورد. {مراد از مرحله جدید مسوولیت پذیری و نظام و دولت سازی است} مجاهدين نياز به تعليم و تربيه دارند تا اوضاع و شرايط جديد به آنان تفهيم گردد. وظايف و مسئوليتهاي خود را كه با توجه به تصرف مناطق وسيع، شهرهاي ولايات و ولسوالي ها و اماکن دولتی و عام منفعه، تغيير ميكند، درك كنند و آن را بشناسند.*»
چنانچه شاهد بوديم كه عمر رژيم نجيب به طول انجاميد. سركوب كودتاي تني- گلبدين، ناكامي مجاهدين، عرب ها و پاكستاني ها در جنگ جلال آباد به رژيم كابل ثبات بخشيد و روحيه افراد آن را بالا برد، داكتر نجيب كمربند امنيتي شهرهاي مهم كابل، هرات، قندهار، مزار شريف و جلال آباد را گسترش داد و مجاهدين را در چند حلقة امنيتي به عقب كشيد، مشی مصالحه ملی نجيب، شمار از فرماندهان و سران گروه ها جهادی را كه به اثر ناكامي جنگ جلال آباد مأيوس شده بودند اغوا كرد و تمكين سياسي و نظامي را از آنان ربود.
بينان سيوان بي باكانه و بي توجه به مبارزات چندين ساله ملت افغانستان و پيام اين مبارزه در صدد ابقاي رژيم نجيب و نوعي ائتلاف مجاهدين با او بود. در واقع این کار شیوه «بینان سیوان» شک و تردید های فراوانی را میان مجاهدين داخل کشور، پدید آورد. بویژه رهبری شورای نظار سابق شهید مسعود، در اين طرح افق روشن و صداقت لازم را نميديد و آينده آنرا به نفع رژيم كمونيستي و سركوبي نهضت مقاومت مردم، استهزاء و تشهیر انقلاب اسلامی افغانستان تلقي مي نمود. مشي مصالحه ملي داکتر نجیب الله آنقدر پيش رفته بود كه حتي كشورهاي همسايه و حامي مجاهدين را به خود باورمند ساخته بود. تا حدي كه به گروه هاي تحت فرمان و مستقر در كشورهاي خويش دستور داده بودند تا در چارچوب مشي مصالحه ملي در ساختن يك حكومت ایتلافي با داكتر نجيب شريك شوند. كه در پي آن مذاكرات مستقيم بين نمايندگان رژيم نجيب با نمايندگان بعضي از گروه هاي جهادي در دمشق تحت نظر ايران و در بغداد تحت نظر پاكستان آغاز گرديد.
در عین حال در اواخر سال ۱۳۷۰ که حکومت داکتر نجیب در پی تلاش ها و فعالیت های سیاسی اطلاعاتی شورای نظار و پیوستن سازمان یافته و روز افزون نیرو های نظامی، سیاسی و استخباراتی رژیم، وادار به تسلیم دهی قدرت و حکومت به مجاهدین می شود در این بحبوحه در نخستین روز های سال ۱۳۷۱ شورای نظار تحت ریاست احمدشاه مسعود طرحی را مبنی بر ایجاد حکومت عبوری ۱۸ ماهه به ریاست حضرت صبغت الله مجددی، از طریق استاد ربانی رهبر جمعیت اسلامی به شورای قیادی مجاهدین مستقر در پشاور، تقدیم نمود. ای حکومت وظیفه داشت تا قدرت را بصورت مسالمت آمیز از حکومت داکتر نجیب تحویل بگیرد، حافظ ثبات و امنیت باشد، جلوی سرازیر شدن بی رویه ی نیروهای مسلح مجاهدین را به شهر کابل بگیرد، و از همه مهم تر انتخابات ریاست جمهوری را برگزاری کند.
اما این طرح از سوی isi سبوتاژ گردید و بجای آن طرح پوشالی، مغرضانه و منازعه برانگیز خود مبنی بر ایجاد دولت مماثل دوماهه تحت ریاست صبغت الله مجددی و حکومت ٤ ماهه عبوری/ مؤقت به ریاست استاد ربانی، را بالای شورای قیادی که متشکل از سران تنظیم های جهادی بود بقبولاندند که در واقع منشاء بي ثباتي سياسي و اختلافات در ساخت قدرت سياسي و روند دولت سازي در كشور گرديد.
در پي آن دولت هاي همسايه سياست خصمانه ای در پيش گرفتند و هر كدام مأمورين و وابستگان خويش را يكبار ديگر مورد نوازش و تفقد قرار داده سلاح هاي شان را پر از باروت و كيسه هاي شان را پر از پول، نمودند - چنانچه مصداق عینی آن را امروزه نیز مشاهده می کنیم - تا كابل زيباي وطن را بسوزانند آنچناني كه «جنرال اختر» گفته بود چنان هيزمي فراهم ساختند و از آن آتشي در آشيان من و تو افروختند كه كماكان تا هنوز به خاموشي نگراییده است.
چونکه اين بار لباس تجاوزگر، لباس اسلام همرنگ لباس خودش و پايگاهش مسجد، بود. مردم هميشه فكر ميكردند كه لباس تجاوز سرخ است و پایگاهش کرملین و کلیسا است. اما كمي دیر تر پي بردند، كه نه!؟ لباس تجاوز ميتواند به رنگ سبز، سياه، سفيد هم باشد و پایگاهش هم مدرسه. و این تعادل خود آگاهی دینی و خود آگاهی ملی میان مردمان آگاه این مرز و بوم، اندیشه مقاومت ملی را، پدید آورد که منجر به ایجاد جبهه مقاومت ملی برای دفاع از افغانستان، گردید.
بي گمان بايد گفت كه جنگ ها در افغانستان ظاهراً در شعاع اختلافات گروهي شكل گرفت و اصل كار اهداف و منافع نامشروع و پشت پرده همسايه هاي مداخله گر - مانند امروز - بود، كه بعدها به تجاوز آشكار و بي شرمانه همسايه جنوب شرقي ما به كشور انجاميد.
خلاصه مرحله آستانهٔ پیروزی به لحاظ سياسي دشوار گذارترين مرحله بود که انقلاب اسلامی به اثر جنگ های تحمیلیی سازمان یافته که رنگ و بوی جنگ داخلی را به خود گرفته بود نتوانست به سلامت و با صلابت از آن عبور کند انقلاب و به وادی دولت سازی ماوا گزیند.
گویی سر نوشت کشوری به نام افغانستان از بدو تاسیس در دایرةالمعارف الهی مصداق این بیت حضرت حافظ رقم خورده است:
جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایـره ی قسمت اوضــاع چنین باشــد
* منبع : یادداشت های شخصی و حضوری نگارنده
مهندس توریالی غیاثی
>>> انقلاب اسلامی نه بلکه سرطان اسلامی.
>>> نکته مهم این بود که لباس سیا و سفید و سبز از لباس قرمز ویرانگریهش بیشتر بود و الان هم است.
ص. مهاجر.
>>> ازین جنگ بیشتریم خشاره را افغانستلان وبیشترین مغاد را پاکستان برداشت ، گوریلاهای دست پروره نصیرالله بابر وبوتو. گه اصلا از زمان حکومت قانونی داود خان شروغ به اغتشاش کردند تحت قومانده وپلان آی اس آی جنگیدند مکتب آتش زدند پل ویران کردند کلینک منفجر ساختندمعلم ومامور شهید ساختند ، کارهای را کردند که اشرار امروزه یعنی طالبان میکنندآنها از آی اس آی کلدار میگرفتند ودال پاکستانی می خوردند رهبران شان هریک درخدمت جنرال حمید گل جنرال اختر عبدالرحمن بودند کتاب هائیکه توسط روسای آی اس آی نشر شده همه حقایق را نشر نموده اند اینکه چگونه اشرار را تشویق میکردند که پایه هلای برق را تخریب کنند سرک هارا بخاک یکسان کنند واز شروع الی ختم جز ویرانی کاری نداشته باشند
ر
>>> اقای مهندس گل گفتی ودر سفتی بدون شک مرد از دلیر مردان هندوکش وکوه پایه های پامیر وعیار دیگری از خراسان قد برافراشت ونقشه های استعماری ابر قدرت هارا اگر خنثی نتوانست به تعویق انداخت وخوابهای کانفدریشن وامپراطوری اسلامی حکمتیار وای اس ای وسی ای ای ونوکران خلیجی شان را تا ابد نا کام ساخت گرچه خود قربانی گردید ویک قوم بزرگ رااز انظار استعمار گران انداخت ونوکری وغلامی این دلیر مردان بجز اندکش رابی اعتبار نمود وهمه دانستند که این گروه هرگز غلام نمیشوند چه که حتی به اجاره هم تن در نمیدهند خوب درست است که در تاریخ نام خویش را با خط زرین نوشتند ولی دیگران ان هارا شامل هیچ معادله وبرنامه وپروگرام نمی سازند وچنان وانمود گشته اند که فقط اینها استقلال طلب وازادییخواه ووطندوست اند وفقط اینه تکه داران اسلام ومسلمانهاست وتنها همینها سربلند وقد افرازاند وبس هرقدرقانونی وصالح ومحمدی فریاد میکشند که ما هم صلاحیت نوکری وایجنت شدن را داریم میتوانید ازین بهترین بازوهای مخرب وقوم ستیز استفاده بعمل اورد ولی طرف مقابل تنها موقتی وانی ازانها استفاده ای ابزاری مینمایند اگر هرقدر هم به لات ومنات وعرا قسم یاد میکنند که از این محمدی بیزار اند نمیتوانند اطمینان کامل ازباب هارا حاصل نمایند گرچه مخالفین قهرمان ملی ارام ننشسته عناصرظاهرا بارزشورا راخریداریودر خدمت گرفتند وعبدالله وقانونی وصالح وصلاح را در سازمانها جاسوسی جذب نمودند واز انها خدمات قابل ملاحظه استحصال نمودند از همکاری به شهادت مسعود تا در بند کشیدن ربانی در جبل السراج وانتقال قدرت به کرزی وتخلیه ای نیروهای مقاوم وطندوست از ادارات دولتی در وزارت خارجه وامنیت ملی ووزارت دفاع وشهادت سران مجاهدین ولی از رسیدن به اهداف بزرگترکه اشغال اسیای میانه وتسلط بر تمام عالم بودناکام گردیدند وانشا الله از میمنت خون شهدای پاک باز وپاک طینت همیشه نامراد خواهند ماند گرچه درین راستا تا یک مدتی روسها وایرانی ها نیز فریب نقشه های شوم وشیطانی دیگران را خورده با انها یار وهمکار بودندولی کنون دانسته اند بیهوده با مسعود بزرگ همنوای نکردند واورا در برابر تجاوز جهان استعمار تنها گذاشتند وبدین وسیله فرصت های خوب وطلای را از دست دادند وحال که انگشت حسرت بردهان کنند چه فایده وحال خود به دام ان همه ندانم کاری های خود گیر مانده اند که شاید به قیمت گزاف ازان رهای یابند وگرهی را که انگاه میشد با دست باز نمود کنون با دندان هم نمیتوانند
شیخ علی بلخابی سزپلی
>>> کشورهای آزاد و اروپایی و متمدن براساس چهار اصول و پدیده و یا چیز مهم ساخته شده است، 1-آزادی( بیان، قلم، اندیشه، مدیا، اعتراض و انتقاد آزاد که نتیجه اش شده ثبات سیاسی، اصلاحات و پیشرفتهای همه جانبه) 2-دومی کار و تلاش و پژوهش عمومی اجتماعی 3- سوّمی جدایی دین از دولت، 4 - دموکراسی، حاکمیّت قانون دموکراتیک و نه حاکمیّت شخص شاه و یا شیخ و یا تک حزب . متاًسفانه در گذشته و حال هیچکدام از اصول و پایه های ذکر شده در کشور افغانستان حاکم و دایر نبود و نتیجه اش شده وضع کشور ما افغانستان.
>>> حکومت داکتر نجیب درسال های1368 و1369 یکی از بهترین حکومت وپاک ترین حکومت در قاره آسیا بود با بوجود آمدن اختلافات درونی در رژیم حکومت در حالی تحول و تغیر بود .اما مردم تصور میکردن که با آمدن مجاهدین به شهر ها یک جا شدن باحکومت نجیب دیگر جنگ وخون ریزی برادرکشی همه چیز تمام میشود و همگی در صلح و صفا زندگی می کنند.اما نميدانستن که آن های که به اسم جهادی ها وارد شهر ها شدن.هیچ بوی از آدمیت وانسانيت نبرده بودن آنها شهرنشین هارا بچشم بیگانه نگاه می نمودند .واقعا کار های ناشایست وپست فطرتی ها را به حق مردم.نمودند آنها با عقده و کینه داخل شهر شدن هیچ وقت از ذهن مردم پاک نمیشوداين اعمال اینها .تا آن زمان در هیچ جای از دنیا انجام نشده بود و سابقه نداشت.از نظر مردم آنزمان این ها یکی از کثیف ترین وخداناترس ترین وبی بندوبار ترین اشخاص بودن که پنج میلیون باشندگان کابل را آواره دربدر نمودند و اکثریت مردم کابل را به شیوه های مختلف ازبین بردن بی ناموسی و تجاوز به ناموس مردم را در کارنامه کثیف شان ثبت نمودند .گرچه بعداز سقوط طالبان این ها بجز گلبدین سنگدل دیگر ها از مردم معذرت خواهی های شان را اعلام نمودند.اما آن عده از مردمان که واقعا هم عزیزان شان را وهمسرمايه و خانه و کاشانه شان را از دست دادن خیلی برایشان سخت بود که معذرت خواهی های این اشخاص گندیده وجاهل را قبول کنند.دردهه70 اگر این ها واقعا مسلمان و جهادی بودن درآن زمان پرچم اسلام را نصب مينمودن و حکومت اسلامی ناب را تاسیس میکردن.تا امروز پابرجا بودن.اما متاسفانه به سگ جنگی هایشان ادامه دادند وفلاکتي و بدبختی را به کشورحاکم نمودند که امروزه طالب وداعش بخاطر اعمال همین ها بوجود آمد .ما مردم افغانستان همیشه حاله دست بیگانگان بودیم و هسيتم کارگردان های اجنوي خوب نقشان را بازی نمودند همانطوری که آمریکا مجاهدین را علیه حکومت کمونیستی بوجود آورده بودند واز آنها حمایت می نمود اسلحه و مهمات میداد همان طور طالبان و داعشيان را علیه حکومت مجاهدین بوجود آورد
>>> انجنیرصاحب !
واقعأ دقیق فرمودید !اماتحریک کننده ها وتمویل کننده های به اصطلاح مجاهدین درکل هدف ومرام شان براورده ساختن منافع شخصی شان بوده، نه دلسوزی به ملت افغان بخصوص مردم مسلمان که امروزبه چشم وسرمی بینیم خداوند بزرگان ورهبران مار راهدایت دهدتاسردگریبان نموده دل شان به مردم بیوه،بیچار،غریب ودر بدر افغان که در دیارغربت ، ودرداخل کشور درگوشه وکنار وطن با چه وضع وحالت فلاکت بار بسرمیبرندبسوزد،شرم کنند،بس است دیگر با استفاده ازمسایل قومی ،زبانی ،مذهبی وسمتی مردم مظلوم وبیچاره مارا به جان هم نه اندازند .
کرامت الله بیگ زاده
>>> جنایت این گروه ها به نا مجاهدین سبب شد که مردم افغانستان با مصایب بی شمار مواجه و ملیون ها آواره شوند و در نتیجه جنبش طالبان ایجاد و معجزه آسا برای قلع و قمع شر و فساد با استقبال مردم رو برو شوند و اکثریت خاک افغانستان را تصرف و در آن امنیت بر قرار نمایند. اما طالبان نیز تجربه حکومتداری را نداشتند و بنابر تندروی و تعصب فکری شان و برداشت غلط و افراطی از دین و اسلام خود را رسوا و در نزد مردم بد نام کردند و بالاثر همین افراطی گری و نادانیهایی طالبان تاهنوز کشور در آتش جنگ می سوزد. خدا میداند که ازین به بعد چه خواهد شد.
>>> جوانان گرامی!
این «من نیستم افغان» سه واژه پوچ نیست.
اندیشه و دبستان و راه و رزم آزادی از زنجیر ستم و یورش و شبیخون تباریست.
آری؛ زبان من پارسی و سرزمین من خراسان است.
افغان نام تبار است و افغانستان نام تباری؛ درست به مانند فراوان تبار ها و کشور هایی با نام های تباری؛ بگونه نمونه:
روس - روسیه؛
انگلیس - انگلیستان؛
جرمن - جرمنی؛
ترکمن - ترکمنستان؛
هندو - هندوستان؛
و ...
افغان - افغانی - افغانستان.
هر یکی از تبار ها، زبان های تباریی خود شان را دارند؛ بگونه نمونه:
روس- روسی؛
انگلیس - انگلیسی؛
جرمن - جرمنی؛
ترکمن -ترکمنی؛
هندو - هندی؛
و ....
افغان - افغانی.
مگر، خراسان نام زبان و نام تبار نیست.
خراسان نام سرزمین است؛ نام جغرافیای خرشیدی؛ نامی که وابسته به (یا گرفته شده از) هیچ تبار و زبانی نبوده و نباشد؛ درست به مانند نام های کشور های، بگونه نمونه:
ایران؛
امریکا؛
مصر؛
پاکستان؛
و ...
خراسان که باید بر گردد.
خراسان، ایران، امریکا، پاکستان نیستند نام های تباری -زبانی.
آری؛ من افغان نیستم!
من خراسانی ام.
>>> اشغال تا اشغال است ، خاك بر سر روبل ، زنده باد دالر .
.... هاى زيادى در ارتباط به تقدس اشغال دالر بر روبل وجود دارد .
وقتى روبل بود ، در تمام كابل چند ماشين والگا بيش نبود و ما ساعت ها منتطر مى مانديم تا ماشينى بيايد و لى اكنون از خيرات سر دالر جاده با موتر ها ازدواج كرده اند و دم هر در و دروازه چندين ماشين ايستاد است و هواى كابل از گاز مفيده اين ماشين ها معطر شده است ، از خانه هاى مجلل پشاورى و عربى كه نپرس .
وقتى روبل بود وزير ها در مكرويان همسايه ما بود ، اكنون وزير ها براى خود شهرك هاى جدا از خلق خدا دارند و از مردم عادى دورى مى كنند كه به صحت شان مضر تمام نشود .
وقتى روبل بود زنها پاى لچ بيرون مى آمدند اما كسى به آنها چپ نمى ديد ، اما با اشغال دالر اگر خود را در هفت كرباس هم بپوشانند. هنوز مصوؤن نيستند .
وقتى روبل بود مامور رشوت خور مى پاليدى تا دواطلبانه رشوت دهى اما بايد براى كشف آن مايكروسكوپ مى داشتى.
وقتى روبل اشغال گر بود ، بانو و مرد اول ، افغانستانى بودند و شهروند بومى ، اما با اشغال دالر بخت ما جهانى شده است ، حال بانو و مرد اول خارجى اند و شهروند نيويارك .
حال خود بگويد كدام اشغال خوب بود .
>>> Qasani
زمانی در مکتب آموخته بودیم، جنرال گروموف آخرین فرمانده ارتش شوروی هنگامی که از افغانستان بیرون می شد، در پل حیرتان به سوی افغانستان سه گلوله شلیک کرد و در زیر لب زمزمه می کرد که افغانستان مردم خطر ناک دارد.
همچنان در کتاب های آن زمان نوشته شده بود، گروموف 30 سال پیش زمانی که از افغانستان خارج می شد به شدت زخمی بود؛ ولی این آخرین عکسی است که گروموف را در پل حیرتان هنگام خروج از افغانستان نشان می دهد، به گونه کامل سلامت است.
چه دروغ های که در تاریخ وجود ندارد!
>>> Parsa
از گروموف پرسیدم: به راستی بعد از گذشتن از پل شلیک کردید؟
گفت: نه، من حتا در افغانستان هم شخصاً شلیک نکرده بودم، اینسوی پل که هرگز، چون خاک شوروی بود و در آن شلیک کردن جرم پنداشته میشد.
>>> Wahedi
سراسر تاریخ ما جعل و دروغ است، از احمدشاه ابدالی که یک تروریست و بغاوتگر بود، بابا ساختند، از میرویس نیکه که یک همجنس باز (بچه بیریش نادر افشار) بود هم بابا ساختند، امان الله که جز قتل پدرش هیچ کاری نکرده، غازی ساختند، به همین ترتیب صد ها موارد دیگر،
>>> برادرعزیزخراسانی !
درست فرمودید،افغانستان که زمانی بنام خراسان وآریانان مسما بود همان وسعت .پهنای خویش را داشت.مردم آن زمان هم درشجاعت.مردانگی اعیاری وکاکه گی درجهان نامور بودند. این حرف های که بنام پشتون.تاجک.هزاره.اوزبیک . نورستانی .ایماق.بلوج......وغیره هیچ درد مان را درمان نمی کند.بیآیدمنحیث یک مسلمان کامل به خیر وفلاح مردم بی اندیشیم در راه صلح وصفا مردم را تشویق نمایم پشتون والی.تاجک وسرتاج بودن وهزاربودن واوزبیک بودن.......وغیره را درمسلمانی ایمان داری .صداقت. خدمتگذاری .پاکی ووطن دوستی درعمل ثابت سازیم.
نعمت الله سمنگانی
>>> برادر شما حق را می نویسی ونوشتي وانهاي که در آن زمان مخالفان روبل بودن و حالا به نتجه رسیدن .که همان روبل همان حکومت واقعا بهتر از همه این ها بود.من در آن زمان متعلم مکتب بودم غيرت نداشتیم بطرف دختر های که به سمت مکتب میرفتن یا در بازار قدم میزدند چپ نگاه کنیم.واقعا نظم فوقالعاده برقرار.بود ناشکری نمودیم به این روزها گرفتار شدیم.واز روی احماقت و جهالت هرروز دعا می نمودیم .مجاهدین را پیروز بگردان.ودر دهه70موقع که پای این ها به شهر ها باز شد.اعمالی این را که ديديم متوجه شدیم که اینقدر سال ها سخت در اشتباه بودیم. 5 میلیون جعميت کابل طوری تارومار شدن.آن روز ها را اگر به یاد بیاریم.دلی هر انسان را پاره پاره میکند.50 درصد مردم کابل درآن روز ها هر روز آرزو مرگ میکردن..وبعد ها که سروکله طالبان پیدا شد مردم فکر میکردند که این ها مجزه الهی است که برای نجات مردم آمدن اما نميدانستن که این خواب هایکه دیده بودند همه اشتباه بوده چون آنها از آداب و معاشرت انسانی خیلی فاصله داشتن .آنها حکومت داری چه که اصلا زندگی روزمره خودشان را بلد نبودند.تنها چیزی را که خیلی به آن علاقه و مهارت داشتن کشتن .آتش زدن.گردن زدن زندانی.نمودند.شکنجه نمودن کار های که طالبان کردن مردم اصلا انتظار نداشتن.چون قبل از این ها جهادی های مسلمان نما ها اعمالشان را به مردم نشان داده بودند
(غفار نانوا
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است