تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ ۱۳۹۷/۱۲/۲۰ | کد خبر: 157750 | منبع: | پرینت |
در بعضی از کشورهای غربی به تو میگویند که هر وقت معتاد به کلمه Sorry شدی، بدان که اهلیت شهروندی کشور ما را پیدا کردی و یا هرگاه شهروند کشور ما شدی، حتماً به واژه Sorry معتاد خواهی شد. یعنی مردمِ این جا اعتیاد به معذرتخواهی را کمال اخلاقی و شهروندی میدانند، به حدی که حتی طرفِ بیگناه به طرف مقصر "ساری" میگوید؛ مثلاً در راه میروی، یکی در کنار راه ایستاده و سرگرم تنظیم تماسی در گوشی خود است و تو با او تکر میکنی یا خود را عمدی به او میکوبی، آن فرد پیش از تو و بیش از تو که مقصر اصلی هستی، لب به معذرت میگشاید و خیلی با انگیزه به تو ساری میگوید و از تو دلجویی میکند. این حالت را عیب نمیدانند، بلکه اعتیاد به معذرتخواهی را نشان شهروندی خوب میانگارند.
در کشور ما و تقریباً در کل کشورهای مشابه ما قضیه برعکس است؛ غیرت افغانی ایجاب نمیکند که از کسی معذرت بخواهی، ولو که مظلوم هم باشد و چه بسا که معذرتخواستن از مظلوم ضعیف به مراتب ناخوشایندتر از انواع دیگر معذرت در فرهنگ ما محسوب میشود و میتوان گفت که برجستهترین نشان شهروندی مطلوب در کشور ما اعتیاد به معذرتنخواستن است؛ هر اندازه که از گفتن "ببخشید" پرهیز کنی، به همان پیمانه آدم گُنده و "بهثبوت" خواهی بود و نگاههای بیشتری را در جامعه به تحسین خود جلب خواهی کرد. از این رو ما به راستی نیاز به ترویج فرهنگ معذرتخواهی داریم و باید برای این منظور از هر طریق ممکن و مسالمتآمیز، کار فردی و گروهی صورت گیرد.
حالا ذکر این نکته هم مغفول نماند که به بهانه ترویج فرهنگ معذرتخواهی در کشور ما نباید دچار افراط شویم و با این حربه به فرق خوب و بد بکوبیم و گویا مردم را به مرگ بگیریم تا به تب راضی شوند! درست و منطقی به نظر نمیرسد که با همین بهانه برویم و در بعضی موارد گِل خشک بر دیوار بزنیم؛ چون این خود نتیجه معکوس میدهد و هیچ خدمتی به ترویج فرهنگ معذرتخواهی نمیکند. اصرار بر گرفتن اقرار از کسی مبنی بر نوع تفسیر ما از نیت او و باز مطالبه بیامان از وی برای معذرتخواستن از حرفی که انگار مطابق نیت ما (نه خودش) گفته است، همه را از معذرتخواهی میترساند؛ چون در این صورت به معنای تفتیش عقاید و اِلزام آدمی به چیزی خواهد بود که از آن بیخبر است و او چنین برداشت خواهد کرد که معذرتخواهی یعنی اینکه "فلَک مرا به گناهی نکرده میگیرد".
در افغانستان باید از نقطه ترویج پوزش در برابر "گناهِ کرده" شروع کنیم تا به تدریج آماده معذرتخواهی در برابر "گناهی نکرده" شویم که راه درازی تا آن جا در پیش است و برای فعلاً مطلوب هم نیست. به نظر من معذرتخواستن در حالت اجبار به پوزشطلبی بابت گناهی نکرده واقعاً بیغیرتی از نوع تمکین به ظالم است و همان مردمانی که چنین اصراری به بهانه ترویج فرهنگ معذرتخواهی دارند، در واقع خود مانع اصلی ترویج این فرهنگ در شرایط موجود جامعه ما هستند و خود باید از اصرار شان که موجب بسا تعرضها و هتاکیها به نام شخص و قوم شده است، معذرت بخواهند اگر به راستی چنین نیت خیری دارند. اینها راه را بهخطا رفتند و دکمه غلط را فشار دادند و چرخ نفرت و کدورت را به گردش درآوردند و ذهنها و دهنهای متعفنی را به تولید محصولات گند "قذَف" واداشتند و بازار عقده فروشی های حقیر تباری را گرم ساختند.
نکته دیگر اینکه اتفاقاً برداشت ما از مقوله "معذرتخواهی" نیز خیلی افغانی است؛ به این معنا که تا طرف نیاید و صریح و واضح و بیپرده با حروف و کلمات نگوید که "معذرت میخواهم"، ما قبول نداریم و دل ما یخ نمیکند! این در حالی است که وقتی ما کسی را متوجه اشتباهش ساختیم و او آمد و توضیح داد و تلاش کرد تا نیت نیک خود را برملا سازد و در صدد زدودن سوءتفاهم در زمینه باشد، این خود نوعی معذرتخواهی است که هرچند صریح نیست، اما بلیغ به کنایه است و چه خوش گفته اند که "الکنایة أبلغ من الصريح"، یعنی اِفاده یک مطلب به کنایه، گویاتر از گفتن آن به صراحت است.
عبدالاحد هادف
>>> بعضی ها هستند که از یک عمل خویش معذرت میخواهند،اما باز میبینی که همان اشتباه خویش را یا قصدی و عمدی و یا غیر عمدی،تکرار میکنند.
درین حالت است که متضررین تنها به معذرت خواهی بسنده نمی کنند و میگویند که: زود توبه کن و خط بینی بکش که تو دیگر این عمل را تکرار نمی کنی!
بعداً بیچاره سرخوددرا بر زمین میگذارد و خط بینی میکشد و میگوید که توبه و بد کرده است و همراه هفت پشت خود ....خورده است.دیگر این کار را تکرار نمی کند.
بعداً متضرر میگوید: حالی برو دیگه رنگته گم کو که دیگه نبینمت!
>>> در غرب ادب حکم می کند که از شخصی که به خطا در کنارت رد شد و بدنت با دست و آرنج شخص تماس کرده باید بگوید ساری sorry ،اندکترین اشتباه جزعی، اینجا ادب، احترام، حس همدردی، مهربانی حرف اول رو می زند، اما در کشورهای جهان سوم، غرور کاذب بیسوادی اجازه اینو به شخص نمیده که از طرف معذرت خواهی کند اینجا فرق دانش و ادب رو نشون میده.
>>> Raheel
همه ساله از مرگ و شهادت این و آن مان تجلیل میکنیم اما نه شهامت انتقام داریم، نه درایت تشخیص دوست و دشمن و نه هم وجدان پایداری در سنگر شهدا. ما فقط تحلیلگرانیم. پس از هر تجلیل با دشمنان و مظنونان به قتل شهدای ما مینشینیم؛ گل میگوییم و گل میشنویم و نامش را سیاست می گذاریم. نه قتل و کشتار مردم ما متوقف میشود و نه هم نرواری تجلیلهای عاشقانه و حماسی ما از شهدا.
ملتی استیم که به کشته شدن عادت کرده ایم و پس از هر مرگی یگانه وظیفه مان تجلیل کردن است و بس.
>>> شبیر کاکر از کتاب جنرال قادر، می آرند:
«جنرال قادر وزیر دفاع در حکومتهای خلق وپرچم در خاطراتش می نویسد که بعد از سقوط رژیم حفیظ الله امین؛ جنگها علیه دولت و قوای شوروی شدت کسب کرد۰
من با صدور یک فرمان نظامی؛ به تمام گروپهای عملیاتی جلب واحضار دستور صادر کردم که کارتهای معافیت عسکری وزارت اقوام وقبایل دیگر اعتبار قانونی ندارد هرجا که پشتونهای لر وبر را یافتید کارتها را پاره کرده و افراد واجد عسکری را به کندک های تجمع برده وبه عسکری سوق نمایید۰
یک دو روز نگذشته بود که دیدم در مقابل دفتر وزارت دفاع تعداد از قبایل جنوبی تجمع کرده و بر ضد من تظاهرات براه انداخته اند۰
من نمایندهء وزارت دفاع را تعین کردم وبرایش گفتم که نزد این اعتراض کننده ها برود و بازبان پشتو بگوید که اگر شما باشنده گان این کشور استید باید به خدمت عسکری بروید این وطن بالای تان حق دارد۰ تاجیک؛ ازبک وهزاره عسکری میکنند شما چرا خودتان را از زیر خدمت معاف ساخته اید۰
اما چند روز بپس، یک مشاور روسی در دفترم آمد و گفت:
سلیمان لایق؛ به سفارت شوروی مراجعه کرده و گریه کرده است که جنرال قادر آبروی او را نزد پشتونها به زمین زده است یا باید فرمان خود را پس بگیرد ویا سلیمان لایق از وزارت استعفا میدهد۰ من گفتم: بگذارید که استعفا بدهد۰ اما مشاور روسی گفت: متاسفانه ما این را قبول کرده نمیتوانیم.»
تا چه زمانی و چرا باشد این قبیله بازی و ستمگری های افغاتباری؟
>>> تا بوده چنین بوده و چنین است که شهروند یک کشور کسی باشد که زیر پرچم آن کشور، خدمت سربازی انجام می دهد؛ برای ساختن آنکشور، کار میکند؛ از درآمد خود به هزینه آنکشور، مالیه می پردازد؛ در پاسداری از خاک آنکشور، بی دریافت پول و زمین و دارایی و بدون هر گونه امتیاز خواهی و برتریجویی بر دیگر باشنده ها/شهروندان آنکشور، همدوش و همسان همه شهروندان کشور، کار و زیست دارد.
آن کس، یا آن گروه «اتنیکی» زیر نام تبار و تیره/ قوم و قبیله، هرگاه از این مسئولیت های شهروندی «معاف» باشد/باشند؛ شهروند کشور نیستند و حق دانش آموزیی رایگان و دریافت خانه و زمین و دارایی های آنکشور را ندارند.
بیخانمان و کوچی و مهاجر و یا همان «جت»های جهان، آری که در هر کشور و در هر جای جهان، معاف اند از انجام این مسئولیت های شهروندی؛ چونکه نیستند شهروند هیچ کشوری.
این سامان/نظم و نورم جهانیست!!!
تاریخ افغانی ی ما پر ازین ستم است که حق شهروند کشور به کسانی داده شود که نه تنها شهروند کشور نیستند، بلکه همیشه مفتخوری دارند و چپاولگری و دزدی و تبهکاری و ادامه کشتار شهروندان بومی.
>>> این نظر جالب و طرح جدیدیست . تاکنون کمتر کسی در فس بوک ها و سایت ها به طرح چنین موضوعی پرداخته است .
کاش همه بتوانیم مثبتگرا باشیم و مثبتگرایی را به جای چرندیات ، تبلیغ نماییم .
طرح چنین مسایلی در واقع به چالش کشیدن افراد جامعه به تغییر در تربیت و اخلاق روزمره است .
بیایید که با هم یکجا به سخنان سودمند دیگران گوش فرادهیم .
ممنون
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است