تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ ۱۳۹۷/۱۲/۲۰ | کد خبر: 157752 | منبع: | پرینت |
آنانيكه شهامت معرفي خود را ندارند و در زير برقع بنام جعلي دشنام مي دهند و جز دشنام دادن چیزي ديگري در چانته ندارند بي ترديد از سواد سياسي، شجاعت مدني و حد اقل فر هنگ سياسي بر خوردار نيستند.
شا يسته ي بحث ساسي و گفتمان ملي نبوده، نبايد به لاطايلات شان كوچك ترين اهميت داد. باتوجه به نظريات شان مي توان در مورد اين گروهك بدنام كه در خدمت مافياي ثروت و قدرت قرار دارد، قضاوت كرد.
سكوت در برابر اين عده عناصر فاقد اهليت و فاقد اخلاق سياسي گناه نا بخشودني است. من ميدانم به نام هاي دروغين و مجهول چه كساني در عقب اين پرده ها، سفسطه گويی مي كنند. گرچه با اين دشنام دادن ها ماهيت خود را برملا مي سازند، خوانندگان محترم خوب ميدانند كه اين افراد چه كساني هستند و چقدر از مسايل سياسي و فر هنگي بيگانه بوده با لچري مي خواهند فاتح ميدان شوند. غافل از انكه با اراجف پراگني واقعيت خود را نشان مي دهند.
تاسف اور اين است كه بنابر فقدان هويت اين افراد جاهل خود را پيروان نخبه ي زمان، شخصيت قابل احترام همگان محمد طاهر بدخشي معرفي مي كنند در حالی كه هيچگاهي بدخشي بزرگ نام كسي و قومي را سبك نكرده است، طرح مساله ملي با افكار ملي با حفظ افغانستان واحد، غير قابل تجزيه، با درنظرداشت منفعت هاي تمام اقوام افغانستان به هدف تأمين عدالت اجتماعي، ازادي فردي، رعايت حقوق شهر وندي، حل عادلانه ي اب، زمين، شرايط كار و زندگي ابرومندانه را طرح نموده و اگر من اشتباه نكرده باشم او در طرح مرامي و سازماني خود نظام فدرال را به مثابه ي يگانه رژيم سياسي براي حل مساله ملي در افغانستان طرح نگرده است باور مندم اين اتهام بي اساس توسط پيروان واقعي بدخشي مردود است.
تجربه چند سال اخر گواه ان است كه تمام شعارها ي گروهك معاش بخوري، شبكه هاي استخباراتي، كاملا به ضرر جنبش داد خواهي افغانستان بوده در بسيج افراد و گروه های متعصب قومي ياري رسانده است. شعار هاي غير عملي و بچگانه ي اين افراد بهانه ي خوبي براي تفاهم نيروهاي پراگنده ي قوم گرا مي باشد.
در اين اواخر سياست فدرالي سازي در افغا نستان يكي از راه هايی بود كه قبل از مذاكره نماينده ويژه ي امريكا در امور صلح با طالبان توسط استخبا رات نظامي پاكستان زمزمه مي گرديد تا شرايطي را در ولايات سرحدي در چهار چوب نظام فدرال براي جابجا سا زي طالبان هموار ساخته با شند، به همين دليل ديد وا ديد هاي در سفارت پاكستان در افغا نستان و سفر هاي به راولپندي و اسلام اباد صورت گرفت و در نتيجه ي ملاقات هاي خصوصي، امتيازات مالي و پولي را بدست اوردند كه به موقع به شهادت افرادي كه در جلسات شان حضور دا شتند تمام مسايل با جزیيات افشا خواهد شد و بسيار گپ هاي ديگر و...
داکتر فیض الله جلال
>>> فدرالی یعنی ناموس فروشی هر انعده افراد که خواهان فدرالیزم است انها انسانهای نارمل نیستند یا همجنسگر هستند ویا کسانی هستند که از ناموس خود بخاطر زر قدرت استفاده میکند فدرالی بودن افغانستان یعنی چند ارباب و تفنگدار تجاوز به ناموس مردم تمام ولایت ولسوالی های همان ولایت ومردم را مانند برده استعمال کردن که فعلا ما نمونه انرا در بعضی ولایتهای میبنیم که یک دزد و تفنگدار همه چیز است. کسانیکه این آرمان را دارد باید بداند اولی قربانی ناموس خودش خواهد بود.
>>> تنها راه حل نظام فدرالی است
>>> فدرالیزم خواست دشمنانی افغانستان است که میخواهد توسط نوکرانی شان عملی کند.
زلمی
>>> فیض الله جان، ازینکه نام اول تان را بکار میبرم شاک نشوید زیرا معمولأ درکشور هایی پیشرفته کار برد اسم اول بیشتر دوستانه بوده و خودمانی جلوه می کند.
منظور من منحیث یک فرد مستقل (رهبر و پیرو راه خودم) ازین نوشتار تبصره یی است در ارتباط با چند موضوعی که در فوق تذکار داده اید و نظام علمی، عملی و کار آمد فدرالی را بدون آگاهی سیاسی پتک گوبی کرده اید:
۱- به اینکه شما چه مشکلات و پرابلم هایی سیاسی، سازمانی و یا هم بین الحزبی دارید کاری ندارم. اینکه بدخشی طرفدارنظام فدرالی بوده یا نبوده من از آن آگاهی ندارم (در زمان شهادتش من شاگرد مکتب بودم)، و اگر فرض کنیم بوده باشد نه تنها هیچ کاستی در شخصیت او بمثابه یک مبارز دانشمند، پیگیر و آگاه ایجاد نمی کند بلکه نشانه آنست که او واقعأ مصمم بدفاع از همه ملیت ها در کلیشه نظام فدرالی و در چوکات وحدت ملی (منظورم وحدت امریکایی و ریشخند "ع" و "غ" نیست) بوده است.
۲- "در اين اواخر سياست فدرالي سازي در افغا نستان يكي از راه هايی بود كه قبل از مذاكره نماينده ويژه ي امريكا در امور صلح با طالبان توسط استخبا رات نظامي پاكستان زمزمه مي گرديد". زمزمه گرم نظام فدرالی و ضرورت آن ازشروع دهه ۸۰ میلادی در همه جا دانشگاه کابل، ادارات دولتی، اردو و .....گوش نواز بود (ازینکه خودت در خواب بودی متاسفم).حتی باموجودیت نظام پلیسی و چکمه خونین رفقای شورویست و دژخیمان نیزه بدست پاکستان و ایران این موضوع (به مثابه یک نقطه نظرمشترک) باعث همکاری یک تعدادافراد آگاه، گروپ ها و سازمان های مخفی شده و تقریبأ در زیادتر ولایات به یک تاپیک سیاسی و فراگیر مبدل شد (با خبر باش اگر بی خبر بودی).
۳- "تجربه چند سال اخر گواه ان است كه تمام شعارها ي گروهك معاش بخوري، شبكه هاي استخباراتي، كاملا به ضرر جنبش داد خواهي افغانستان بوده در بسيج افراد و گروه های متعصب قومي ياري رسانده است. شعار هاي غير عملي و بچگانه ي اين افراد............". همانطور که در بالا تذکار داده ام، من به حیث یک فرد مستقل، خیلی فعال و همکارمصمم در راستایی برآورده شدن نظام فدرالی در همکاری با همه اشتراک فداکارانه داشتم. حتی در آن شرایط اختناق گستدنری را که خودم اختراع کرده بودم برای چاپ نشرات نظام فدرالی در خدمت همه قرار دادم. من در طول عمرم (نه در زمان دانشجویی و نه حالا بحیث استاد وریسرچر یونیورستی با بودجه کافی) مزد بگیر بودم و نه معاش بگیر و نه هم به پول کسی محتاج بوده و هستم. همکاری من درین راستا تنها بخاطر باورم به نظام علمی، عملی و کار آمد فدرالی بوده، است و خواهد بود. و همچنان باتضمین و اطمینان خاطر گفته میتوانم که همه افراد یا گروه هایی سیاسی درین راستا فرزندان غریب ولی با همتی بودند (در زمستان پولی برای چوب و ذغال نداشتند) که تنها به خاطر باور هایی انسان دوستانه شان مبارزه میکردند.
۴- اگر دقت کنیم تقریبآ ۴۰٪ کشور هایی جهان بشمول انگلستان، جرمنی، آسترالیا، روسیه، بلجیم، کانادا, برازیل، ارژنتین، سویس، هند، پاکستان، افریقایی جنوبی، مالیزیا، ایالات متحده عرب وحتی کشوری بی بند و باری مانند امریکا و.... با سیستم فدرالی اداره میشوند. اکثر این کشور ها(بغییر از پاکستان و هند) از نظر اقتصادی، رفاه اجتماعی و سیاسی همچو کرامت انسانی، مسولیت پذیری افراد در جامعه در جایگاه بلند قرار دارند. و همچنان موجودیت نظام فدرالی درین کشور ها نه تنها از تفرقه زدایی جلوگیری کرده است بلکه وحدت مستحکم ملی را برایشان نیز تامین کرده است.
آزاده، استرالیا
>>> جنبش ستم ملی تحت رهبری بحرالدین باعث و طاهر بدخشی چگونه بمیان آمد؟
دولت افغانستان در زمان ظاهرشاه و داود خان همیشه از داعیه پشتوتستان و این که پشتنو لر و بر یو دی،داد میزد و خط فرضی ذیورند را به رسمیت نمی شناختند.
اکثراً افسران اردو از ملیت پشتون و خصوصاً از ولایت پکتیا بودند که مردم پکتیا در از بین بردن دولت حبیب الله بچه سقاو و به تخت نشاندن نادر شاه رول عمده را بازی کرده بودند.
سربازان اکثراً از سمت شمال بودند.
با وجودی که سمت شمال افغانستان دارای زمین های فراوان بود و بنام کندوی آرد و گندم افغانستان یاد میشد،اکثراً در هنگام خشک سالی ها مردم از گرسنگی رنج میبردند و اولاد های خود را در مقابل یک بوجی آرد ودیا گندم میفروختند.
در سمت جنوب پشتون های هردو طرف سرحد آزادانه میرفتند و می آمدند،اما در سمت شمال تاجک ها و ازبک ها توسط سرحد دریای آمو از هم جدا نگهداشته میشدند.
در آنطرف سرحد در بدخشان تاجکستان،تمام جای سرک های قیر و مردم با موتر در جاده ها رفت و آمد میکردند و با تراکتور کشت و زراعت میکردند،اما درین طرف در ولسوالی درواز ولایت بدخشان،مردم نه سرک داشتند و نه موتر و نه تراکتور و توسط آتنگ ها در کوه ها با بار کوله پشته خود بالا میشدند.
آتنگ عبارت از ریسمانهایی بود که به قسم زینه جور شده بود و توسط میخ ها در کوه ها نصب میشد و مثل زینه ریسمانی از آنها برای بالا رفتن و پایین آمدن استفاده میکردند.
در شش ماه زمستان تمام راه های مواصلاتی با برف پوشیده و مسدود میشد و مردم در خانه های خود بندی میماندند و جایی رفته نمیتوانستند.
اما در آنطرف سرحد در جمهوری تاجکستان شوروی تمام سهولت ها برای مردم آماده بود.از سرک ها گرفته تا مکاتب و کلینیک ها و شفاخانه ها و فابریکه ها و زمین های زراعتی و تراکتور ها و تفریح گاه ها و پارک ها و استدیوم های ورزشی و غیره.
حتی یگان وقت هنگام بالا شدن مردم همراه کوله بار هایشان از آتنگ ها،بدخشانی های آنطرف سرحد به آنها تعنه و کتره نیز میگفتند که :خوب ...عرق کرده گرفته است؟
یعنی با کوله بار پشت در هنگام بالا شدت خوب به تکلیف هستی؟
بنأ با در نظر داشت تمام این بی عدالتی ها،در بدخشان حزب ستم ملی بنیاد گذاری شد تا دولت اینقدر ستم به مردم خودش در خاک خودش روا ندارد.
اگر در فکر پشتون و پشتونولی است،یک کم ذره هم در فکر اقوام دیگر این سرزمین باشد و عدالت را در میان تمام اقوام مراعات کند و در عرصه خدمات و تقسیم کرسی عای دولتی و صلاحیت های آنها،باید با همه آنها برخورد مساویانه داشته باشد.
>>> فدرالی سازی= نابودی فدرال دوستان!
>>> استد محترم لطیف پدرام مسله فدرالی را در کشور ما راه حل جنگ کنونی میداند نظر شما در مورد سخنان پی در پی پدرام چیست لطفا شما درین مورد نظر خاص خودتانرا روشن بیان کنید .
>>> Abdul Hai Khurasani
«قاموس دری به دری»در راه است
هردم از این باغ بری می رسد
یک منبع مطلع که نمی خواهد نامی از او برده شود،از ارگ ریاست جمهوری به من اطلاع داده است، که محمد اشرف غنی به مناسبت یکصدمین سالگرد تجلیل از «استرداد استقلال نام نهاد» دستور تألیف «قاموس دری به دری» را به یک جمع مورد اعتمادش صادر نموده است.
اگر یادتان باشد؛ محمد اشرف غنی در مراسم روز استقلال سال جاری گفته بود که « او کار ناتمام امان الله خان را تمام می کند»، آنروز بعضی از دوستان سوال می کردند که چه کاری ناتمام مانده است؟
حالا که تمام نماد های ملی را افغانی ساختند،می خواهند با تدوین«قاموس دری به دری » آخرین میخ را بر تابوت؛ هویت ، تمدن و فرهنگ زبان مقدس پارسی بزنند!
ما در زبان پارسی تنها یک مرجع معتبر لغات داریم که حاصل عصارهٔ یک هزار ساله فرهنگ و زبان فارسی می باشد و آن لغتنامه دهخدا است وبس.
این حضیض ذلت و شرمندگی ماست که یک فاشيست افغان برای ما فرهنگ لغات تدوین نماید و نام آنرا «قاموس دری به دری بگذارد».
بهتراست فاشیسم ظرفیت صبر تمدنی ما را به آزمون نگیرد،
و این بحر آرام و با متانت را به طوفان و غرش نیاورد،
که اگر زلزلهی برخاست ممکن است هر چهار ستون نااستوار هویت جعلی قبیله را ازین و بنیاد براندازد.
اشرف غنی برنامه دارد که در سالگرد استرداد استقلال کشور محفلی تحت عنوان یک هزارسالگی زبان دری دایر نماید و این قاموس را به عنوان یک اثر مستقل از زبان فارسی منتشر سازد.
>>> Khalil
آدمک های این چنینی بسیار کوچکتر از این استند که بتوانند زیانی بر پیکر زبان با عظمت فارسی برسانند
>>> "دریادلی"
تنها تاجیک بودن بسنده نیست. باید اندیشه و تفکر تاجیکانه داشت . باید بر تاجیک بودن پای فشرد. باید از هویت تاجیکی و زبان و فرهنگ نیاکانی پاسداری کرد. باید منافع ،خواستها و آرمانهای مردم تاجیک را به درستی بازتاب داد. باید برای خدمت به مردم تاجیک برنامه روشن و همه جانبه داشت. باید برای همبستگی و انسجام تاجیکان جدی کار کرد. درست همانگونه که نخبگان پشتون، هزاره و اوزبیک بر محور منافع قومی خود می اندیشند و کار می کنند، نخبگان تاجیک نیز باید منافع و نیاز های مردم تاجیک را در مرکز توجه خویش قرار دهند. واقعیت این است که در اوغانستان « یک ملت » و « یک مردم » زنده گی نمی کند، چندین ملت و چندین مردم در یک جای افتاده اند که منافع خاص آنان با یکدیگر در بسا زمینه ها سازگار نیست.
>>> Raheel
همه ساله از مرگ و شهادت این و آن مان تجلیل میکنیم اما نه شهامت انتقام داریم، نه درایت تشخیص دوست و دشمن و نه هم وجدان پایداری در سنگر شهدا. ما فقط تحلیلگرانیم. پس از هر تجلیل با دشمنان و مظنونان به قتل شهدای ما مینشینیم؛ گل میگوییم و گل میشنویم و نامش را سیاست می گذاریم. نه قتل و کشتار مردم ما متوقف میشود و نه هم نرواری تجلیلهای عاشقانه و حماسی ما از شهدا.
ملتی استیم که به کشته شدن عادت کرده ایم و پس از هر مرگی یگانه وظیفه مان تجلیل کردن است و بس.
>>> Ali Sajadi is met
قرار آمار جديد ودقيق از موسسات مستقل داخلي و خارجي هشتاد يك درصد كشور را اقوام غير پشتون تشكيل ميدهد اين مطلب در چندين روزنامه ها و مجلات داخلي و خارجي نشرشده شايد تعداد زيادي از مردم كشور مطالعه كرده باشد
كه بردران تاجيك ما از نظر جمعيت در ميان اينها بيشترين نفوس را دارا ميباشند
>>> داکتر صاب جلال !
راه حل شما چیست؟
غنی از 40 ملیون پشتون پاکستانی دعوت میکند که از تسهیلات تعلیمی و تحصیلی افغانستان استفاده کنند.
در حالیکه کودکان وطنم در فضای باز بر روی خاک درس میخوانند.
>>> آقای جلال!
لطفاً طرح مسألهٔ فیدرالیزم را در سایهٔ تاریک این اتهامات به تابو تبدیل نکنید. طرح چنین مسأله ای و یا نظریهٔ مخالف آن، حق مسلم روشنفکران افغانستان بوده و مناظره ای سازنده در این باب به نفع آیندهٔ کشور خواهد بود.
داود نیستانی
>>> فدرالى بودن يک کشور تجزيه و تقسيم يک سرزمين و يک کشور نيست!
داکتر منظور پزشک نيست بلکه هرشخص داکتر بايد در خارج يک ''زبان مرده'' و يا مانند زبان پارسى باستانى - يونانى باستانى و "لاتين مرده" فقط پاپ با اين زبان در مراسم جشنهاى مذهبى که تقريبا با چارجشن مردمان آريايى آلمان قديم جشن هاى ''تور'' و ''ودين'' و زيگفريد مى گپيد.
زيگفريد مانند کاوه آهنگر و شمشير تيز و ناشکن اژدهار را کشت و در خون اژدهار شنا کرد و هيچ شمشير جلد اش را زخمى نمى توانست. فقط در پشت شانه اش برگ درخت چسپيده بود که فقط بانو اجبارى و نه عروس عاشق وى ميدانست. زيگفريد گنج قارون مانند اژدهار رادر اختيار آورد.بدون اينکه ارزش يابى کنند: «گروهك بدنام» «خدمت مافياي ثروت و قدرت» «گفتمان ملي نبوده، نبايد به لاطايلات شان كوچك ترين اهميت داد.» « عناصر فاقد اهليت و فاقد اخلاق سياسي» يا در کل دشنام دادن آيا سخنان زنند ه و غير سازنده وحتى تخريبى ونه در خت دوستى وآنهم در آستانه جشن دل افروز و پاکدامنى وخانه تکانى بلکه تکان زلزله خانه خرابى و دشمن سازانه وغير علمى در زمينه تعريف علمى . دانشورى سياسى است و يا يک لغت مولى افغانى?
پرسش ساده من از دکتوران وپروفيسورها
آيا شما واريد ايد که «گفتمان » چه معنى مى دهد?
تعريف «گفتمان » < > و تحريف «گفتمان »
«گفتمان » يک واژه يک شويه يک دانش است. پشنهاد براى فدرايى ساختن يک کشور قدرت مردمى يا دموکراتيک با قدرت انتخابى و قانونيت و مشروعيت عمل نيکو است اگر اکثريت هستيد ترس چرا?
«گفتمان » نام لاتين ديکورس Discurs شيوه نظريه سازى ساختاری در یک موضوع خاص در روى ميز بحث گذاشتن که اشخاص وافراد مخالف نظر اين شيوه ها را پيگار (گلايه ها) و يا جانبدارى کنند.
یورگن هابرماس به آلمانی: Jürgen Habermas زاده ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در دوسلدورف آلمان از فیلسوفان و نظریه پردازان اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت است.
داکتر رنگين دادفر اسپنتااز همين دبستان - چرامکتب تازى و نه دبستانپارسى-پيروى مى کند. نه شاگرداسپنتا و نه آموزگار هابرماس مخالف فدرانى بودن کشور شانزده لند يا 16 ستان آلمان است Bundesland= ستان دسته اى يا ستانهاى باهم بند شده پيوست شده - نيستند?
شا يسته يک بحث سياسي و بر اساس دانشورى و آگاهى پيرامون تاريخ سياست فدرالى شدن کشورهاى اروپايى ممالک از زمان قرون ميانه تا ساختن ايالات برتانيه و امريکا در قرون جديد و چين وهند و ايران از دوران باستان فدرالى بودن شان بود:
خواننده گان نيک پندار و نيک گفتار نيک رفتار و نيک کردار و چار نيکوى ديگر که شود هفت نيک :هفت ميوه و هفت سين و سمن نو (سمنک) از هفت غله (سمنک هفت بار در کنداله = دسته هاون چوبى ) کوبيده مى شد و چل بار در ديگ بار مى شدو سرکه هفت انگور از کنگيننه کشيده مى شد و هفت خوان رستم دسترخان گلچين هفت ستاره شايسته بنام پروين و ماهى و ژلبى سبزى و ماست و تخم يا هاگ پارسى و هگى پشتو از زبان پهلوى پارسى ميانه گرفته شده. "بيور" پارسى ميانه 9999 معنى مى دهد بحث مختصر «گفتمان » در رابطه فرق میان زبان فارسی و دری با محترم محمد حسین یمین استاد ادبیات دانشگاه کابل- محترم اسحاق نگارگر استاد قبلی ادبیادت دانشگاه کابل و محترم حبیب الله رفیع مشاور اکادمی علوم افغانستان . محترم اسحاق نگارگر "بيور" ده هزار گفت!
شما خوبتر از من مى دانيد که هسته مرکزى آريانا يا "ايران باستان" در نقشه استرابو Strabo Ariana و پيشتر از آن در نقشه اِراتوستِن یا اراتوستنِس (به یونانی: Ἐρατοσθένης) (حدود ۲۷۶ – حدود ۱۹۴ پیش از میلاد) ریاضیدان، شاعر، ورزشکار، جغرافیدان و ستارهشناس یونانی دوران اسکندر بودو پيشتر از آن در نقشه هِرودوت (به یونانی: Ἡρόδοτος) نخستین تاریخنگار یونانی زبان زاده حدود ۴۸۴ پیش از میلاد در نقشه هرودت قرن پنجم پیش از میلاد.
هسته مرکزى آريانا يا ايران باستان ازکجا تا کجا بود?
آريانا از خليج فارس و يا کردستان ترکيه عراق وشام سوريه شروع تا به آريا ورتا- بهارت (هند) و سريس Seres (چين) بود. اين سرزمين از 21 ستان شاهى تشکيل شده بود که پايتخت هاى دودمان شاه شاهان (شاهنشاه) در ستانهاى گوناگون قرار داشتند.اين کشور نظامى فدارلى شاهى بودند
''دارا'' بزرگ که نام اش در کتاب ژند اوستا «دارا وشا» «بندهشن» و يا به زبان «پاژند» پهلوى يا پارسى ميانه که پشتو و کردى وفارسى جديد و بلوچى از آن تولد شده! يونانى ها "دارا وشا" را «داريوش » و روميان داريوس!
«وشا» در زبان هاى ايرانى باستان و پارسى باستان هفت نيکوى بود. در به معنى دروازه ويا عربى و پارسى ميانه باب است.
سبيوبه نحوى که عربها وى را " امام النحو" خود يعنى امام دستور زبان عربى مى گويند: ابوبشر عمرو بن عثمان بن قنبر سیبویه ( 760 ميلادى- / 796 ميلادى) معروف به سیبویَه نحوى شیرازی از دانشمندان ایرانی نخستين کتاب صرف و نحو زبان عربی را نوشت و پیشوای مکتب نحوی بصره بود که آرامگاهش در شهر شیراز قرار دارد.
همان گونه که در پارسى نو لغات عربى و دبيره عربى آمد در عربى لغات پارسى باستان و زبان اوستا («هشتگاها يا گاهتها بيتها» ) مانند «مغان » و «مغ» (« سرودخوانان مرد ») و «مغينه » (سرودخوانان زن ) مغينه زردشتى رقاصه اسلامى عرب شد. لطفا در ماشين جستجوگر مغينه را پيدا کنيد.
معنى و شرح مغينة في معجم عربي (عراق عجم ! چطور استاد دانشگاه بگفته زبان پارسى بزرگوار محترم محمد حسین یمین? بگفته دبستان گو ناصرخسرو سفر نامه اى (هزارسال پيش) کهقطران تبرزى «شعر خوب مى گفت و پارسى نيکو نمى دانست» آيا به بافت منطقى و يا «ابتدا » يا گزاره (به انگلیسی: Predicate) در دستور زبان پارسی خبری است که دربارهٔ نهاد داده میشود. و «خبر » دستور زبانى «گرامرى» « صرف» و «نحو»? اينجا منطق که دستور زبان - الجبر زبان است رد شده .
. هر جمله را میتوان به دو بخشِ « نهاد» و «گزاره » تقسیم کرد. گزاره حداقل یک فعل دارد که هستهٔ جمله میباشد. هر فعل یک شناسه دارد که همانند نهاد، شخص فعل را مشخص میکند
از اين جهت کساني که جملات پوقانه اى را استعمال مى کند با نشان دادن تفکر و گفتن ملى گرايى افغان پارسى دو هزار پنجصد ساله را در افغانستان حيثيت علمى خود را خود زخمى مى کند
زبان رومى روميان" امپراتورى پارس" با پايتخت به مزاق خود که "امپراتورى روم" روم شهر است:
فدرالیسم در دولتهای فدرال قدیمیتر غربی مانند آمریکا، استرالیا چندین نظام فدرال در اروپا وجود دارند از قبیل؛ سوئیس، اتریش، آلمان، بلژیک، بوسنی و هرزگوین و خود اتحادیه اروپا.
فدرالیسم در شوروى -روسيه هندوستان کشور فدارل چين يک کشور پاکستان کشور فدرال!
چون گفتمان بدون آگاهى کلمه با عرض ادب و احترام به فرد و شخصيت انسانى و دانشمندانه و مودبانه نظريه را خارج از چارچوب علم ودانش وحتى خارج از گفتمان اجتماعى و فرهنگى و خارج از برده بارى و تواضع به معنای فروتنی و خود را از کسانی که در جاه از و نازلتر باشند مزیتی ننهادن. تواضع یکی از فضائل اخلاقی است. تواضع در دین اسلام مورد تأکید ویژه قرار دارد و در قرآن، حدیث و متون عرفانی-اسلامی، تواضع ضد تکبر است و با ایمان ارتباطی مستحکم دارد.
دانشمند کسي است که به شخصيت انسانى مخالف خود احترام داشت باشد. امکان دارد از دونان همان قماش مردمان با شد که قاتلين بشريت افغانى را ضد خود شروندان غير پشتونى را "برادر خطاب "کنيد.
به پشواز نوروز چندين هزار ساله مثلا شش هزار ساله و آهنگ ملا محمد جان آريا ى نوايى شش قرنه موسیقی "گلزار" و "لاله زار" پارچه نوت موسيقى مقامى يا گامى يا هنگامى هفتگاه در زبانهاى ايرانى بويژه پارسى - موسيقى ميخانه اى خراباتى در زبانهاى تورانى و موسيقى " سوارا" يا "سرگام " هفت گانه هندى تار بافت هايش در مرکزآريانا (آريا ) باهم پيوند ناگستنى دارند که نويسنده و نوازنده اين آهنگ نوروزى مزارامیر شیرعلی نوايى است.
تبریک به توران- تبریک به هندوستان تبریک به ایران و به هنرمندان و رامشگران نوازندگان سه حوزه فرهنگى کشورها ى نوروز جهانى.
حقارت کمبودى و عدم فرهنگى آهگفشانى و يا تخمپاشى "ملى شدن يک قوم " مليت پرستى و عدم تقسيم قدرت نهال هاى دشمنى مى شود. اگر افغانستان تمام اقوام چاردهگانه - پشتون ستان هاى فدرالى داشته باشد در زير نام کشور افغانستان به شروند افغانستان سازنده تراست اگر که هر افغانستان تقسيم وتجزيه شود. آهنگ نوروزى بيا که بريم به مزار اگرچه فانى به پارسى نوشته است مالک اش اوزبيک تيمورى و هزاره مغول تاجگورگانى. افغان شاوول يهودى اسرائيلى لچ وبدون فرهنگ ايرانى و تورانى وهندى واسلامى مى شود
ژند اوستا زبان پارسى باستان پارسى ميانه و يا بندهشن و دانشنامه اش (بيور= 9999) لغات پارسى ميانه "بوند هشن" بندهشن در زبان پشتو فارسى عربى بلوچى ترکى عثمانى کوردى است:من مى خواهم شمارى واژه هاى بندهشن در پارسى ميانه و در پشتو را بنويسم
1- ويش = بار تقسيم پخش و بيدار
2- مينه = مينشه قلب دل دوستى عاشقى
3- هگى = هاگ تخم مرغ دانه همه گياهان (دبيره هاى ''هاگ'' در ''گياه"دانه دار وجود دارد
4- رشتيا= راست
5- گار= غر کوه
6- پيسه = پول- چک
7- دير ويش = "بسيار بيدار" عمر دراز
8- در ويش = سرودخوانان روشنگران بيدار کنندگان خواب برده گان ويش زلميان روشنگران اقوام درخواب گذاشته شده
کتاب سرودهاى خالص اوستا پا ژند بندهش با لغتنامه پارسى پهلوى ويا ميانه فرديناد يوستى ليپسيک آلمان سال 1868
Ferdinand Justi: Bundehesh, Leipzig 1868. printed in Germany ISBN 3 487 06 111 2
داکتر ارمان زبان شناس زبانهاى باستانى هندوايرانى و هندوجرمنى
>>> اویانی
تا بوده چنین بوده و چنین است که شهروند یک کشور کسی باشد که زیر پرچم آن کشور، خدمت سربازی انجام می دهد؛ برای ساختن آنکشور، کار میکند؛ از درآمد خود به هزینه آنکشور، مالیه می پردازد؛ در پاسداری از خاک آنکشور، بی دریافت پول و زمین و دارایی و بدون هر گونه امتیاز خواهی و برتریجویی بر دیگر باشنده ها/شهروندان آنکشور، همدوش و همسان همه شهروندان کشور، کار و زیست دارد.
آن کس، یا آن گروه «اتنیکی» زیر نام تبار و تیره/ قوم و قبیله، هرگاه از این مسئولیت های شهروندی «معاف» باشد/باشند؛ شهروند کشور نیستند و حق دانش آموزیی رایگان و دریافت خانه و زمین و دارایی های آنکشور را ندارند.
بیخانمان و کوچی و مهاجر و یا همان «جت»های جهان، آری که در هر کشور و در هر جای جهان، معاف اند از انجام این مسئولیت های شهروندی؛ چونکه نیستند شهروند هیچ کشوری.
این سامان/نظم و نورم جهانیست!!!
تاریخ افغانی ی ما پر ازین ستم است که حق شهروند کشور به کسانی داده شود که نه تنها شهروند کشور نیستند، بلکه همیشه مفتخوری دارند و چپاولگری و دزدی و تبهکاری و ادامه کشتار شهروندان بومی.
این راست روزگار ماست و هر روز ادامه پیکار کشتار و ویرانگری دارد در کشور ما.
شبیر کاکر از کتاب جنرال قادر، می آرند:
«جنرال قادر وزیر دفاع در حکومتهای خلق وپرچم در خاطراتش می نویسد که بعد از سقوط رژیم حفیظ الله امین؛ جنگها علیه دولت و قوای شوروی شدت کسب کرد۰
من با صدور یک فرمان نظامی؛ به تمام گروپهای عملیاتی جلب واحضار دستور صادر کردم که کارتهای معافیت عسکری وزارت اقوام وقبایل دیگر اعتبار قانونی ندارد هرجا که پشتونهای لر وبر را یافتید کارتها را پاره کرده و افراد واجد عسکری را به کندک های تجمع برده وبه عسکری سوق نمایید۰
یک دو روز نگذشته بود که دیدم در مقابل دفتر وزارت دفاع تعداد از قبایل جنوبی تجمع کرده و بر ضد من تظاهرات براه انداخته اند۰
من نمایندهء وزارت دفاع را تعین کردم وبرایش گفتم که نزد این اعتراض کننده ها برود و بازبان پشتو بگوید که اگر شما باشنده گان این کشور استید باید به خدمت عسکری بروید این وطن بالای تان حق دارد۰ تاجیک؛ ازبک وهزاره عسکری میکنند شما چرا خودتان را از زیر خدمت معاف ساخته اید۰
اما چند روز بپس، یک مشاور روسی در دفترم آمد و گفت:
سلیمان لایق؛ به سفارت شوروی مراجعه کرده و گریه کرده است که جنرال قادر آبروی او را نزد پشتونها به زمین زده است یا باید فرمان خود را پس بگیرد ویا سلیمان لایق از وزارت استعفا میدهد۰ من گفتم: بگذارید که استعفا بدهد۰ اما مشاور روسی گفت: متاسفانه ما این را قبول کرده نمیتوانیم.»
تا چه زمانی و چرا باشد این قبیله بازی و ستمگری های افغاتباری؟
>>> شبیر کاکر از کتاب جنرال قادر، می آرند:
«جنرال قادر وزیر دفاع در حکومتهای خلق وپرچم در خاطراتش می نویسد که بعد از سقوط رژیم حفیظ الله امین؛ جنگها علیه دولت و قوای شوروی شدت کسب کرد۰
من با صدور یک فرمان نظامی؛ به تمام گروپهای عملیاتی جلب واحضار دستور صادر کردم که کارتهای معافیت عسکری وزارت اقوام وقبایل دیگر اعتبار قانونی ندارد هرجا که پشتونهای لر وبر را یافتید کارتها را پاره کرده و افراد واجد عسکری را به کندک های تجمع برده وبه عسکری سوق نمایید۰
یک دو روز نگذشته بود که دیدم در مقابل دفتر وزارت دفاع تعداد از قبایل جنوبی تجمع کرده و بر ضد من تظاهرات براه انداخته اند۰
من نمایندهء وزارت دفاع را تعین کردم وبرایش گفتم که نزد این اعتراض کننده ها برود و بازبان پشتو بگوید که اگر شما باشنده گان این کشور استید باید به خدمت عسکری بروید این وطن بالای تان حق دارد۰ تاجیک؛ ازبک وهزاره عسکری میکنند شما چرا خودتان را از زیر خدمت معاف ساخته اید۰
اما چند روز بپس، یک مشاور روسی در دفترم آمد و گفت:
سلیمان لایق؛ به سفارت شوروی مراجعه کرده و گریه کرده است که جنرال قادر آبروی او را نزد پشتونها به زمین زده است یا باید فرمان خود را پس بگیرد ویا سلیمان لایق از وزارت استعفا میدهد۰ من گفتم: بگذارید که استعفا بدهد۰ اما مشاور روسی گفت: متاسفانه ما این را قبول کرده نمیتوانیم.»
تا چه زمانی و چرا باشد این قبیله بازی و ستمگری های افغاتباری؟
>>> تا بوده چنین بوده و چنین است که شهروند یک کشور کسی باشد که زیر پرچم آن کشور، خدمت سربازی انجام می دهد؛ برای ساختن آنکشور، کار میکند؛ از درآمد خود به هزینه آنکشور، مالیه می پردازد؛ در پاسداری از خاک آنکشور، بی دریافت پول و زمین و دارایی و بدون هر گونه امتیاز خواهی و برتریجویی بر دیگر باشنده ها/شهروندان آنکشور، همدوش و همسان همه شهروندان کشور، کار و زیست دارد.
آن کس، یا آن گروه «اتنیکی» زیر نام تبار و تیره/ قوم و قبیله، هرگاه از این مسئولیت های شهروندی «معاف» باشد/باشند؛ شهروند کشور نیستند و حق دانش آموزیی رایگان و دریافت خانه و زمین و دارایی های آنکشور را ندارند.
بیخانمان و کوچی و مهاجر و یا همان «جت»های جهان، آری که در هر کشور و در هر جای جهان، معاف اند از انجام این مسئولیت های شهروندی؛ چونکه نیستند شهروند هیچ کشوری.
این سامان/نظم و نورم جهانیست!!!
تاریخ افغانی ی ما پر ازین ستم است که حق شهروند کشور به کسانی داده شود که نه تنها شهروند کشور نیستند، بلکه همیشه مفتخوری دارند و چپاولگری و دزدی و تبهکاری و ادامه کشتار شهروندان بومی.
>>> فدرالی سازی منجر به تجزیه افغانستان میشود ان شاءالله هرگز افغانستان فدرالی نشه نتیجه فدرالی شدن قدرت گرفتن ایالتهای برخوردارتر و جنگهای بیشتر در افغانستان هست
>>> کشور ما یک کشور چندین قومی و چندین زبانی و یک کشور متنوع با عادت ها، رسم ها، وفرهنگ های ویژه هر گروه خاص آن میباشد؛ بناعن دولت فدرالی مناسب ترین جواب برای ضرورت های چنین کشوری است، نه جنگ ها و جدال های قومی، و نه تمامیتخواهی های قومی، نه یکسان سازی های جبری و غیر عادلانه، و نه هم شعار های پوپولیستی میان تهی که ناکام بوده اند آزموده شده اند۰
نویسنده مضمون به عوض اینکه با افکار و اندیشه های مردم سر و کار داشته باشد و با محتوای آن استدلال کند به هویت ویا نام اصلی ویا غیر اصلی آنها وحشیانه حمله میکند و با اینکار طفلانه و لجوجانه اش میخواهد خودش را قهرمان لاف های پوپولیستی بتراشد و حتی از سر رمضان بشردوست درین جا پیشی کند۰
بیفاوت از اینکه طاهر بدخشی بالای فدرالی شدن کشور تاکید میکرد یانه واقعیت اینست که نظام فدرالی غیر متمرکز بهترین سیستم حکومت داری برای کشور ما است۰
>>> فدرالی ساختن افغانستان تنها برای جنگسالاران مفید است. زیرا هریک اینها اختیار عام و تام یک یا چند ولایت را در قبضۀ خود میاورند و دار وندار آن ولایت را غضب و مانند همیشه به شماره های بانکی شان به خارج انتقال میدهند. بعد یک دولت مرکزی قوی وجود نخواهد داشت که جلو این تاراج عواید ملی و خودسری های شانرا بگیرد.
این دشنام نیست، بلکه یک استدلال معقول است که باید نشر شود.
>>> درطول تاریخ افغانستان .مردم صلاحیت تعین زعمای خودرا نداشته اند جناب استاد.هرکسی یا توسط کودتا ویا کشتن هم سنگرش ویا بنابر اراده خارجیها به قدرت تکیه زده است .پس اینجا کیهاراملامت وکیهارا سلامت میدانید.اگر آقای بدخشی چنین حکومتی راه به پندار شما راه حل نمیدانست وپیشنهاد هم نکرده بودپس برای بیرون رفت از معضل همان زمان که تا کنون ادامه دارد .چه راه حلی داشتند وچرا مورد مخالفت مجریان قدرت قرار داشتند.بسامواردی را که جناب شما نوشته وخواستهای مرحوم بدخشی دانسته اید. آیافکرنمیکنید که شعارهای پیوسته وتکراری بوده وتا حال هم خواست اکثریت مردم وسایر اقوام بوده است.وفکر نمیکنید چنین خواستها هیچ زمانی بجایی نرسیده وحتی مورد مخالفت انحصار جویان یک جانبه قدرت قرار گرفته وارایه کنند های چنین طرح هارا مخالف منافع ملی متهم کرده است.اینجاست که ما از طرح پیشنهادی آنانیراکه شما به سیاست بچه گانه متهم کرده ایدحمایت میکنیم ولو بجایی نرسد.
س کابل
>>> فدرال سازی یعنی ناموس فروشی .ناموس فدرالیستان تحت تجاوز چند زورگویی در ولایت ها که فعلا ما میبنیم کسیکه در هر ولایت چند سگ مسلح دارد همه چیز از انها است مردم تحت امرشان از زن خود نیز دفاع کرده نمیتواند هر وقت ارباب و زورگوی خواسته باشد بالایش تجاوز میکند.
>>> بعد از مداخله نظامی امریکا در کشور ما عناصر قبیله با نوکری استعمار گران و از زور اشغالگران تا که توانستند برای تحکیم قدرت قبیله و تطبیق اهداف شئونیستی و فاشیستی خود از این فرصت سهو استفاده کردند۰
قبیله با نوکری انگلیس روس پاکستان و حال نوکری امریکا همیشه منافع علیا کشور را قربانی منافع قومی و قبیلوی خود کرده اند۰ تاریخ این کشور گواه این حقیقت است۰
>>> شبیر کاکر نویسندهی افغان (پشتون)
حقخواهی ما پشتونها در افغانستان وپاکستان:
در پاکستان؛ باید سطح زندهگی ما پشتونها با پنجابیها برابر باشد و قوانین پاکستان بالای همهء اقوام بدون تبعیض وامتیاز در چارچوب نظام فدرال کشور خداداد پاکستان تطبیق شود. اما حقخواهی ما در افغانستان این است که قدرت عام وتام دولتی؛ تنها میان غلجایی ودرانی دست بدست شده و به قول قوماندان زرداد وبرادر مجاهد حکمتیار در دست افغانهای اصیل باشد. اقوام غیر پشتون نیز به زور یا به رضا خودشان را (افغان) بسازند. اعتراض های مدنی شان به لنده غری تعبیر شود ودر استعمال زبان مادری شان نیز تابع مقررات ما باشند.
چه عدالتی!
>>> خطاب به آنکه نوشته "فدرال سازی یعنی ناموس فروشی"
وقتی خود ناموس فروش بودی و آنهم ناموس فروش تاریخی که خادم هر قدرت خارجی در این ۲۷۰ سال آخر بوده، آنوقت به هر چیزیکه مخالف آرمان هایت بود به همان دیده ناموس فروشی ات می بینی، به شمول فدرالی شدن کشور که بهترین راه حل معضل کشور است۰
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است