سادات افغانستان از نظر نژادی "عرب" هستند اما از نظر فرهنگی به گروه های قومی ای منسوب هستند که در درون آن گروه قومی قرن ها زیست و خویشاوندی فرهنگی اجتماعی مشترک داشته اند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۶ ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ | کد خبر: 157781 | منبع: | پرینت |
این که هر انسان و یا گروه اجتماعی خود را به چه هویتی منسوب می کنند و دوست دارند خویشتن را در ذیل کدام منشأ قومی تعریف کنند، حق، اختیار و تشخیص آزاد خودشان است و طبعا قابل احترام، اما تلاش گروهی از رهبران سادات برای تبدیل شدن به یک قوم مستقل و جدا شدن از اقوامی که قرن ها با آنها زیست و پیوند مشترک داشته اند، جای تأمل و پرسش جدی دارد. بخصوص که با حاتم بخشی اشرف غنی درجهت رسمیت بخشیدن به "قوم سادات" در این شرایط خاص، نیت سیاسی و پیامدهای فرهنگی ـ اجتماعی این حرکت را در افق کلان تر، با اما و اگرهای فراوان مواجه می سازد.
ضمن احترام به همه ی سادات، بویژه ادای احترام عمیق به "ساداتِ هزاره"، می خواهم چند نکته را در پیوند به این موضوع یاد آوری کنم:
1. اساسا قوم یک مفهوم فرهنگی است تا نژادی. گروههای اجتماعی ای که در عناصر مشخص فرهنگی دارای مشترکات اساسی باشند، ذیل یک گروه قومی تعریف می شوند. عمده ی این عناصر عبارتند از: فرهنگ مشترک، زبان یا گویش مشترک، زیست جمعی مشترک، سرنوشت و سرگذشت جمعی مشترک، جغرافیای مشترک، روابط خویشاوندی مشترک، مذهب مشترک، عواطف احساسات مشترک، تاریخ مشترک و حتا جوی شریکی و مرگ میر وقبرستان مشترک و داد وستد تولیدی در یک دایره محدود محلی مشخص.
با این تعریف، سادات افغانستان از نظر نژادی "عرب" هستند اما از نظر فرهنگی به گروه های قومی ای منسوب هستند که در درون آن گروه قومی قرن ها زیست و خویشاوندی فرهنگی اجتماعی مشترک داشته اند. از این منظر، ساداتی که در میان پشتون ها زندگی می کنند از نظر تعلق فرهنگی، متعلق به قوم پشتون هستند و ساداتی که در میان هزاره ها زندگی می کنند از نظر فرهنگی منسوب به قوم هزاره می باشند و همینگونه است سادات اوزبیک و تاجیک.
2. مستقل شدن سادات بعنوان یک قوم، از نظر اجتماعی و عاطفی و پیوندهای سیاسی، می تواند روابط درون قومی آن هارا با گروه قومی کلان ومنتسب شان دچار گسستگی سازد. بدین معنی که تجزیه ی یک گروه قومی پیوسته، به گروه های قومی مستقل، ممکن است نوعی بیگانگی و رقابت وتضاد درون قومی را مجال دهد و احساسات و تعلقات مشترک را کمرنگ و صف بندی و جدا اندیشی قوم گرایانه را تشدید بخشد.
3. در جامعه ی هزاره، سادات یک کاست اجتماعی دارای قداست مذهبی و یک گروه ممتاز با منزلت معنوی بشمار می روند که از احترام و اعتبار و شأن ویژه ای در میان هزاره های شیعه برخورداربودند/ هستند. حال، بعید نیست که تبدیل شدن سادات از یک گروه ممتاز اجتماعی ـ مذهبی به یک قوم "متمایز"، باعث فاصله ی سیاسی ـ اجتماعی و تفریق فرهنگی ـ معنوی گردد و بدین وسیله احتمالا به منزلت اجتماعی و جایگاه و مرجعیت مذهبی آن ها آسیب جدی وارد کند.
4. شاید آن دسته از بانیان و رهبران و نخبگان سیاسی سادات با رسمیت یافتن قوم سادات، صاحب امتیازات سیاسی بیشتر و قدرت مانور موثرتری در چانه زنی ها برای بدست آوردن مقام و موقعیت بیشتر در ساختارحکومت و حاکمیت شوند اما مطئنا برای عموم شهروندان معمولی سادات، جز شادی های زودگذر و احساسات کوتاه مدت اجتماعی، هیچگونه دستاورد اجتماعی، فرهنگی، هویتی و اقتصادی و سیاسی دیگری نمی توانند برای آن ها به ارمغان بیاورند. بلکه چالش های متعدد و ناسازگاری ها و جدایی های ناخوشایندی را در ارتباط و تعامل با جامعه وقومی که در میان آن، زیست جمعی دارند، پدید می آورند.
5. جامعه ی افغانستان به اندازه ی کافی از تعدد و تفرق قومی اسیب دیده و می بیند. تفریق گروههای قومی و تولید اقوام جدید از دل گروههای قومی بزرگ، نه تنها به تنوع رنگ ها و پویایی تفاوت ها کمک نمی کند بلکه بهانه های فرهنگی ـ اجتماعی و بسترهای ذهنی ـ عاطفی و چالش های سیاسی ـ رفتاری تازه ای را برای رشد و دامن زدن به منازعات بین القومی و درون قومی فراهم خواهد ساخت.
6. در جامعه ی هزاره، در طی قرن ها زندگی مشترک، درآمیختگی فرهنگی، هویتی، عاطفی و حتا خونی عمیقی میان سادات و هزاره ها ایجاد شده است. بخش مهمی از میراث فرهنگی جامعه ی هزاره را تولیدات ادبی و فکری و مبارزات سیاسی ـ اجتماعی شکل بخشیده است.
سادات هزاره نقش مهمی در شکل دهی این هویت مشترک داشته اند. از پیوندهای عمیق عاطفی و هویتی و تاریخی گذشته که بگذریم، امروزه نیز بخش عمده ی جریان شعر و ادبیات و داستان معاصر فارسی و هنر و روزنامه نگاری مدرن و حوزه پژوهش را کسانی مانند سیدابوطالب مظفری، سید میرحسین مهدوی، سید ضیا قاسمی، سیدنادر احمدی، سید رضا محمدی، سید اسحاق شجاعی، سید حسین رهیاب، سید الیاس علوی، سید محسن حسینی، سید جمال موسوی، سید جمال الدین سجادی، سید عسکر موسوی، سید شاه علی اکبر شهرستانی ودهها سید هنرمند و پژوهشگر دیگر از جامعه هزاره نمایندگی می کنند. حال چطور می توان این پیکره های هویتی یگانه را با نام قومِ مستقل، ازهم تفکیک و تفریق نمود؟ آیا این کار شدنی، معقول و باور پذیر هست؟ سید جمال سجادی می تواند جگرگوشه ی من نباشد؟ سید ابوطالب مظفری می تواند خودرا همریشه و پاره ی تن من نداند؟ سید میرحسین مهدوی و سید ضیا قاسمی می توانند خود را از هستی و خویشتن من جدا کنند؟
حمزه واعظی
>>> Raheel
سادات چه ملامت؟ تبر تقسیم را از دست غنی بگیرید!
هرکه را پشتو زبان باشد یک قلم پشتون حساب میکنند تا اکثریت سازی کتند اما تاجیکان را به بهانه های مختلف تقسیم، تقسیم و باز هم تقسیم میکنند.
هر چند سیاستمداران تاجیک شعور قومی ندارند و یا اگر هم داشته باشند شهامت شامل ساختن اهداف قومی در آجندای سیاسی خویش را ندارند، اما گاهگاهی آدم به این نتیجه می رسد که بگذار غنی و فاشیزم قومی به سوی این پرتگاه مهلک چهارنعل بتازند. پایان این مسیر در گام نخست بربادی خود فاشیزم را رقم خواهد زد.
با مدعی مگویید، اسرار شور و مستی
تا بیخبر بمیرد، در عین خودپرستی
ناگفته نماند که دستگاه جهنمی فاشیزم با شکار هر روشنفکر و مدعی کذایی عدالت، یک گام فاشیستی دیگر بر میدارد. مثلا مقرری ها در وزارت دفاع و فرهنگ همزمان است با شکار یکی از روشنفکرنماهای تاجیک به دام مشاوریت یا معاونیت. پشتون را در پست اجرایی مقرر میکنند و انهم به جای یک تاجیک و همزمان یک تاجیک و غیر افعانرا مشاور و سرمشاور مقرر میکنند که صلاحیت کشیدن حیوانی از کرد گندم را هم نمیداشته باشند.
راستی، غیرت جوکینشینان و آسودهخاطران تاجیک هم تعریف و توصیف خودش را دارد که تا دریافت فرمان غزل خودشان هزاران همتبار شان به زیر ساطور تبعیض رژیم بروند، خمی به ابرو نمی آورند. اما وقتی خود شان خلع شدند انقلابی میشوند...
>>> YazdanParast
ای خواهر گلم من را ببخش من قاتل تو هستم..!
چون من با رای خود یک انسان کثیف را به قدرت رساندم به امید اینکه از تو و امثال تو دفاع کند اما ٱن انسان کثیف باعث قتل تو و ۱۵۰ هزار خواهر و برادر دیگرم شد دیگر برای این انسانهای کثیف رای نمی دهم ای خواهرم.
... بر داکتر عبدالله، حنیف اتمر، اشرف غنی و کسانیکه در تیم این قاتلین خواهر گلم و ۱۵۰ هزار هموطنم جمع شد.
>>> آیا سادات قوم است؟
من همیشه از هویتخواهی سادات گرامی حمایت کردهام و اکنون که سادات به عنوان یک قوم مستقل در تذکرهها درج میشود، بینهایت خرسندم.
اما یکی از سادات مشهور و معروف بهشدت مخالف این طرح بود، ایشان در یک بحث (که من هم گوش گرفته بودم😁) به دیگر سادات که طرفدار هویت مستقل بودند، چنین میگفت: اول اینکه: سید قوم نیست، بلکه وصف است و در سابق سید را شریف میگفتند، قومیت سادات در واقع عرب است.
دوم اینکه: سید در بین هزاره مانند ماهی در بین دریاست، اگر ماهی را از آب بگیریم، معلوم است که چه اتفاقی برای ماهی خواهد افتاد. اکثر مقامات سادات از سهم هزارهها به چوکی رسیدهاند و بسیاری از وکلای سادات با رأی هزارهها وکیل شدهاند، اگر سادات مستقل شوند، این احتمال وجود دارد که پیوند هزاره و سادات سست و دیگر هزارهها به سادات رأی ندهند.
محمد نسيم جعفری
>>> بنده حتی حکومت نظامی آمریکا و اروپا را به حاکمیت وحشیانه و آدمکش اسلامی طالبان و دیگر متحدان و مدعیان چپ و راستی که کشور را به این روز سیاه انداخته اند ترجیه می دهم. فقط صلح و ثبات سیاسی منافع ملی مردم افغانستان را تاًمین و تضمین خواهد کرد ولا غیر. و بقیه ادعاها و شعارها ساخته و پرداختهً دکانداران دینی یعنی ملایان و آخوندهای متحجر وحشی و ویرانگر می باشد. پیروز باد مردم افغانستان. زنده باد آزادی و صلح دوستی.بر قرار باد دموکراسی و حاکمیت قوانین دموکراتیک و حقوق بشر در کشور.
>>> به آنانیکه می اندیشند! از دید علم وراثت (جنیتک) چانس انتقال خصوصیات ارثی از نسلی به نسل دیگر به اساس قاعده تصاعد هندسی (نیم و یک چهارم و یک هشتم و یک شانزدهم ....)بعد از ده نسل به صفر تقرب میکند آنهم به شرطیکه نسل اولی اصیل و شناخته شده باشد. حالا فکر کنید که سرنوشت این آقاها (سیدها یا سادات عربی) بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال بصورت تخمینی ۷۵ تا ۱۵۰ نسل به کجا می انجامد؟
>>> مطمئن باشید قوم به اصطلاح سادات همانند دیگر اقلیت ها به حاشیه رانده میشوند.
شاید در دوره غنی به صورت نمادین قدرت یابند ولی مطمئن باشید که دیگر در هیچ دوره ای نامی از سید گرفته نخواهد شد .
وهمان بهتر که این قوم پیش پای بین از رای مردم هزاره به قدرت نرسند .
وکرسی هزاره برای هزاره بماند.
>>> غربی ها اعم از آمریکایی ها و اروپایی ها تا بحال در هر منطقه ای از جهان بزرگ ( آسیا وافریقا )از چندین قرن به این طرف که قدم گذاشته اند در ظاهر برای نجات مردم آن کشور ها از فقر و بیسوادی وبلند بردن سطح زندگی بوده اما تاریخ نشانداده که بدبختانه حال مردم آن مرز و بوم تا حالابه همان حال فلاکت بار باقی مانده و بصورت عموم داخل شدن کشور های استعماری به سرزمین های متذکره همیشه بکمک خائنین داخلی آن کشور ها بوده که با خدمت به باداران شان و بدست آوردن پول و امکانات شخصی وجدان و شرف ومردمان کشور خود را فروخته اند .مثال های زیادی در آفریقا ودر آسیا داریم اما بد بحال این وطنفروشان که هرگاه بدرد باداران شان نخورند مانند میوه ای گندیده بدور انداخته میشوند .اما بیخبر ازینکه باز گشت همه بسوی خدای عالم است وهمه در مقابلش مسئول و جوابده هستیم
>>> نظر به تحلیل خودت،تمام افغانهایی که در خارج کشور اعم از پاکستان و ایران و کشور های آسیایی و اروپایی و امریکا و کانادا رندگی میکنند،افغان نیستند،بلکه شامل ملیت خود این کشور ها هستند.
همانطوری که عرب ها در افغانستان آمدند و در داخل این ملیت های افغانستان رندکی میکنند،به همین منوال افغانها نیز به سراسر دنیا مهاجرت کردند و داخل ملیت ها و فرهنگ و کلتور و عنعنات و رسم و رواج های این ممالک شدند.
>>> این توطیه پشتون هاست جاهل نشوید پشتون ریاست و قلدری اوغانیزم ها میخواهد برای تثبیث خود فارسی زبان ها را تکه تکه و متفرق سازد و خود متحد بماند تا نفوسشان اکسریت باشد پس در اینهال از این تاریخ پشتون و پختون نیز دو قوم جداگانه شناخته خواهند شد پشتون غربی و پختون شرقی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است