قانون اساسی و ساختار نظام کنونی دیگر پاسخگو نیست. یا اینکه حاکمیت کنونی رسالت ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام را به دوش بگیرد، یا امریکا اداره موقت یا انتقالی را مامور این کار خواهد ساخت | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۱ ۱۳۹۸/۱/۱۰ | کد خبر: 158024 | منبع: | پرینت |
پرسشی که در این روزها با جدیت مطرح می باشد، این است که سر انجام چگونه چالش تقسیم غنایم میان امریکا و پاکستان حل خواهد گردید؟
آیا حاکمیت کنونی می تواند به حل این چالش به امریکا کمک کند و یا این که امریکا ناگزیر یک اداره موقت یا انتقالی را به وجود خواد آورد؟
مساله تقسیم غنایم در افغانستان از همان آغاز لشکرکشی به کشور در فردای برافتادن رژیم طالبان مطرح گردید. پاکستان خواستار وضاحت واشنگتن در زمینه بود. جنرال مشرف می خواست بداند که سهم پاکستان از نعش خونین شکار افغانستان چیست؟
بی چون و چرا پاکستان از آوان حضور امریکا خطوط قرمز خود را برای کاخ سفید ترسیم کرده بود: امریکا نباید گروه های وابسته به اسلام آباد را سرکوب کند. زیرا در این صورت پاکستان نفوذ خود را در افغانستان از دست می دهد و اگر روزی امریکایی ها تصمیم به رفتن از این کشور بگیرند؛ امنیت ملی پاکستان از سوی نیروهای شمال، روسیه و ایران در معرض خطر قرار خواهد گرفت و پاکستان بی دفاع خواهد شد. این بود که امریکا و ناتو به رغم گسیل ارتش130هزار نفری و سر دادن شعار مبارزه با تروریسم و هزینه یک تریلیون دالری؛ شبکه حقانی، حزب اسلامی و بخشی از طالبان را سرکوب و ریشه کن نکردند. در این حال، اگر امریکایی ها در آغاز طالبان را یک گروه تروریستی می خواندند؛ پسان تر تنها به ترویست خواندن القاعده و شخص بن لادن بسنده کردند و صرف آن عده از طالبان را که با القاعده و شخص بن لادن همکاری داشتند، تروریست اعلام نمودند.
در این حال پیوسته میان کابل و واشنگتن بر سر تعریف سرشت بحران افغانستان تعارض وجود داشت. در حالی که کابل بحران افغانستان را ناشی از مداخلات خارجی- دقیق تر جنگ اعلام ناشده پاکستان می دانست، واشنگتن زیر فشار پاکستان وضعیت را همچون جنگ داخلی میان احزاب و گروه های متخاصم و متعارض تعریف می کرد. درست همین موضوع پیمان همکاری های راهبردی میان دو کشور را هم زیر سایه برده و مبهم و سر درگم ساخته بود. حتا با امضای پیمان هم واشنگتن برای راضی نگه داشتن اسلام آباد از تجهیز نیروهای مسلح افغانستان با جنگ افزارهای مدرن به ویژه نیروی هوایی و ادوات مکانیزه زرهی سر باز زد.
از سوی دیگر، برای تعیین سهم پاکستان؛ اصطلاح نوی را وضع کردند به نام طالبان میانه رو. این بود که شماری از طالبان عملا در دولت جا گرفتند. سپس روند اوردن حزب اسلامی آغاز گردید. شمار بسیاری از کادرهای این حزب با این بهانه که گویا از حکمتیار فاصله گرفته اند، به کابل آمدند و برخی کرسی های دولتی و مجلس نمایندگان و سنا را گرفتند. در فرجام هم زیر فشار پاکستان شخص حکمتیار هم از فهرست سیاه شورای امنیت بیرون آورده و در کابل دیسانت شد. روشن است پاکستان از سهم خود به هیچ رو راضی نبود و پیوسته امریکا را زیر فشار سهمگین قرار می داد. پاکستان بر کنترل استان های پشتون نشین و کنترل نیمی از قدرت در کابل تاکید داشت و دارد.
اکنون مساله تقسیم کنترل بر کشور با پاکستان مورد حمایت اعراب بسیار جدی مطرح است. روشن است سخن بر سر کنترل بخش بزرگی از ولایت پشتون نشین و نیمی از قدرت در کابل است.
در قانون اساسی و ساختار نظام کنونی جایی برای طالبان در نظر گرفته نشده است. از این رو، امریکا ناگزیر است زیر فشار سنگین پاکستان و عربستان یک دولت موقت را بیاورد تا در ظرف لغایت دو سال قانون اساسی و ساختار نظام را به گونه یی تغییر بدهد که زمینه را برای مشارکت دادن طالبان در کاست قدرت فراهم سازد.
بی چون و چرا در این صورت قانون اساسی و ساختار نظام بیشتر طبق میل طالبان و پاکستان تدوین خواهد شد.
نباید فراموش کرد که اکنون برای امریکا ونزویلا، قطب شمال و اروپای خاوری به شمول اوکرایین اولویت دارد. از این رو، چاره یی جز کوتاه آمدن در برابر خواست های پاکستان ندارد. برای امریکا مهم است که بتواند پایگاه ها و حضور حد اقلی خود را برای کنترل نسبی افغانستان حفظ نماید. کاخ سفید نیک می داند که دستیابی به این هدف بدون معامله با پاکستان میسر نمی باشد.
دردمندانه حاکمیت کنونی در چند سال گذشته فرصت های طلایی بسیاری را از دست داد. می شد به فرصت قانون اساسی و ساختار نظام را به گونه یی تغییر داد که در آن طالبان به گونه طبیعی در مناطق خود از راه انتخابات ارگان های محلی به قدرت می رسیدند و در کابل نیز یکی از کرسی های معاونت رییس جمهور و صدراعظم به آنان واگذار می شد. در حین حال می شد در این چند سال کانسپت مدون و جامعی مانند مشی مصالحه ملی دوره نجیب ارایه می شد که نشد.
دلیل اصلی این کار هم تمامیت خواهی تیم کرزی و سپس تیم کنونی بود که نه تنها هیچ گامی در راستای ساختن یک نظام فراگیر ملی نبرداشتند، بل نیز کوشیدند با بهره گیری از فرصت به دست آمده افغانستان را به پشتونستان تبدیل نمایند و نیزبحث ادعای ارضی بر پاکستان را هم احیا نمایند. می گذریم از این که عملا نگذاشتند امریکا طالبان را سرکوب کند. در نتیجه، طالبان بار دیگر به عنوان یک نیروی مطرح به میدان آمده و کشور به بن بست راهبردی کنونی بر خورده است.
اکنون یک چیز روشن شده است: قانون اساسی و ساختار نظام کنونی دیگر پاسخگو نیست. دو راه مانده است. یا این که حاکمیت کنونی رسالت ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام را به دوش بگیرد. یا این که امریکا اداره موقت یا انتقالی را مامور این کار خواهد ساخت.
اگر ارگ از انجام این کار سر باز بزند؛ بیگمان امریکا طرح دولت موقت را انتقالی را عملی خواهد کرد. اما اگر ارگ ابتکار عمل را در دست گیرد؛ رهبری کنونی شاید بتواند مدیریت دوره انتقالی را به عهده بگیرد. در این صورت باید بیدرنگ کمیسیونی برای ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام گماشته شود و تمهیداتی برای برگزاری انتخابات شوراهای ولسوالی ها روی دست گرفته شود تا امکان برگزاری لویه جرگه فراهم شود.
با اصلاح ساختار نظام و ایجاد کرسی صدرات زمینه برای مشارکت طالبان در کاست قدرت فراهم خواهد شد. در این صورت می توان یک کرسی معاون رییس جمهور و یک کرسی معاون صدراعظم را به طالبان پیشنهاد کرد. در پهلوی آن می توان کرسی های ریاست سنا و لوی سارنوالی و قاضی القضات را به طالبان پیشنهاد کرد. در عین حال، با انتخابی ساختن ارگان های محلی قدرت، طالبان می توانند در مناطق خود به گونه طبیعی به قدرت برسند.
در هر صورت باید جایگاه طالبان در کاست آینده قدرت تعیین شود. چه بخواهیم یا نه ، امریکا ناگزیر است این کار را بکند و می کند.
اگر حاکمیت کنونی در این راه پیشگام شود، می تواند مدیریت تعیین جایگاه طالبان را در دست گیرد.
اما نباید فراموش کرد که آمدن طالبان به هر شکلی که باشد؛ به معنای پایان جنگ نیست. زیرا پاکستان جنگ را ازطریق گروه های دیگری مانند داعش و شبکه حقانی و بخشی از طالبان کماکان پیش خواهد برد.
در هر رو دولت کنونی باید گام های استواری در راه دستیابی به اجماع ملی و تفام سراسری سیاسی بردارد و به انحصارگرایی لگام گسیخته کنونی پایان ببخشد. گماشتن کمیسیون اصلاح قانون اساسی و ساختار نظام و آغاز گفتگوهای همه جانبه با اپوزیسیون میان منظومه یی داخلی نخستین گام در این راستا است.
دردمندانه دولت در سال های گذشته چه در دوره کرزی و چه پس از آن، به دلیل داشتن گرایش های تمامیت خواهانه و انحصارگرایانه، فرصت های طلایی بسیاری را از دست داد و نکوشید قانون اساسی و ساختار نظام را اصلاح کند.
بیگمان اگر امروز ساختار کارا و پذیرا می داشتیم، دولت می توانست دست بالا داشته و با داشتن پشتوان نیرومند توده یی، ابتکار روند صلح را با تعریف جایگاه مشخص طالبان در دست بگیرد و پاکستان و طالبان را در موضع انفعالی قرار دهد. اما با توجه به این که در ساختار کنونی هیچ جایی برای طالبان وجود ندارد و نظام با نداشتن پایگاه و پشتوانه گسترده مردمی ظرفیت تامین صلح و ثبات پایدار در کشور را ندارد؛ دولت در موضع انفعالی قرار گرفته و هر گونه ابتکار عمل را از دست داده است. برعکس این پاکستان و طالبان اند که ابتکار عمل را در دست گرفته اند و با حذف ارگ از پروسه، خود با امریکا دست اندر کار چانه زنی اند.
بی برنامگی ارگ موجب شده که سایر کشورها هم، به این نتیجه برسند که دولت وحدت ملی توان مدیریت روند صلح را ندارد. اگر اوضاع به همین منوال ادامه یابد، احتمال رسیدن اجماع درونی و بیرونی بر سر ایجاد دولت موقت بسیار بالا می رود. در هر حال، اگر ارگ به موقع اقدام نکند، خطر باتلاقی شدن افغانستان بسیار بالا می رود.
عزیز آریانفر
>>> نباید پاکستان را بسیار بزرگ جلوه دهید او یک پیمانکار وقرار دادی است که حق خودرا ازخون ملیونها افعان نقدا اخذ نموده انها تنها همین قدر وظیفه داشتند تا راه وزمینه ای اشغال ومداخله ای خارجی هارامهیا سازند وخارجی ها هم چنان حریص وچشم گرسنه اند که کسی دیگری را در غنایم کابل شریک نمی سازند وحکمتیار واعوانش همه نماینده واجنت خارجی ها اند تا ازپاکستان .چون اینها میدانند ازین که مزدور مردور باشند چرا مزدور دست اول نباشند وطالب وداعش والقاعده هم ازین قاعده مستثنی نیستند
مولانا قربان
>>> صلح با دشمنان خدا یعنی طالبان مساوی با کفر است.وهر کس با طالبان صلح کند کافر ومرتد است چطور میشود با نوکران آمریکا صلح کنیم.طالبان خون آشام وطن فروش جوانان ما شهید کرده وناموس خود را به چنگ آمریکا داده اند.
>>> شما در خواب خرگوش هستید و سیاست های قرن بیست و یکم را مانند سیاست های قرون هژده و نزده ،دوران استعمار فکر میکنید.
یاز دهم سپتامبر یک بهانه یی بود برای جورج بوش بخاطر لشکر کشی و گرفتن بودجه نظامی از کانگرس امریکا بخاطر جنگ و خورد و برد ازین بودجه.
زمانی که قوای امریکا وارد افغانستان شد و طالبان فرار کردند و رفتند به پاکستان و دولت انتقالی درکابل تشکیل شد و آرام آرامی شد،فایده جورج بوش در آن چه بود؟
هیچ.باید قوای خود را میکشید و افغانستان خودش قوای نظامی جور میکرد و امنیت خود را میگرفت.
اما پلان چنین نبود،بلکه باید جنگ ادامه میداشت و بودجه برای جنگ میگرفتند.
شما یک دفعه پیش خود فکر کنید: طالبان از پاکستان می آیند و برضد قوای امریکا و افغانستان در افغانستان جنگ میکنند و امریکا سالانه چند ملیارد دلار بخاطر مباره علیه تروریزم به دولت پاکستان میدهد.آیا این به عقل جور می آید که از یک کشور تروریست به جان ات می آید و در مقابل تو جنگ میکند و سربازان ترا میکشد و تو برای این کار او سالانه چند ملیارد دلار بخششی میدهی؟
معلومدار که ازین بودجه جنگ هم پول دزدی میکردند و از آن پولی که به پاکستان بخاطر کشتن سربازان شان میدادند،هم دزدی میکردند.
یک نمونه بارز اش همین هیلری کلینتن ملیارد ها دالر پول کمک شده به پاکستان را در دوران وزیر خارجه بودن اش از طریق حساب های مخفی بانکی به یکی ار کمپنی های مود و لباس هندی در هندو ستان انتقال داده و سرمایه گزاری کزده بود که همین چند وقت پیش در عروسی دختر صاحب این کمپنی نیز اشتراک کرده بود.
این یک نمونه اش بود.
به همین منوال جنگ عراق بخاطر داشتن سلاح هستوی در عراق صورت گرفت.
معلومدار که صدام حسین سلاح هستوی نداشت و یک بهانه بود برای یک جنگ دیگر و گرفتن بودجه.
حالا دونالد ترامپ قوای خود را از افغانستان بیروت میکند و بودجه آن را برای سفر فضانوردان امریکایی به کره ماه تخصیص میدهد و ده ها ملیارد دلار مصرف دارد.معلومدار که ازین بودجه خورد و برد صورت میگیرد.
خصوصاً که یک فضانورد زن باشد و رییس پارلمان نیز یک زن است و عاجل بودجه را تصویب خواهد کزد.
شما مسایل دنیا را مثل قرون گذشته از نگاه استعمار و منافع کشور ها در نظر میگیرید،در حالی که در قرن بیست و یکم فقط از بودجه دولت ها دزدی میشود.
دیوید کامرون صدر اعظم وقت انگلستان از اتحادیه اروپا رشوت گرفت و ریغراندوم لرکزار کرد و مردم به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دادند.
سه سال تیر شد و هر روز جلسه پارلمان بریتانیا دایر میشود،اما هنوز له خروج بریتانیا رای نمیدهند و منتظر رشوت دیگر از اتحادیه اروپا هستند.
قرن بیست و یکم عبارت از قرن دزدان برسر قدرت است.دیگر مناقع کشور ها در نظر گرفته نمیشود،بلکه دزدی در نظر گرفته میشود که کدام قانون را تصویب کنند و پول دزدی کنند و باج بگیرند و یا کدام قانون را رد کنند و پول دزدی کنند و باج بگیرند.
زیرا دیگر جهان سوسیالیزم و کمونیزم وجود ندارد،بلکه فقط دنیای کاپیتالیزم وجود دارد،یعنی دنیای سرمایه.
آیا رییس جمهور یک مملکت در پی بدست آوردن سرمایه برای خودش است و یا پرکردن جیب سرمایه داران دیگر؟
یک ذره منطقی فکر کنید.
>>> این جنگ کشور ما بزیر نام طلبان و شبکه حقانی و غیره نیست این جنگ یک جنگ استخباراتی است طالبان و شبکه حقانی اجیر شده پاکستان است چنانیکه پاکستان به امریکایی ها غلامی میکنند و اجیر شده اند امریکا هرگز چنین گنج در کشور ما را بدست غلام اش پاکستان نمی سپارد تا نیم بیشتر انرا خود غارت کند بلکه امریکا مانند مار منگلی بر سر گنج نشسته از هر جانبی به ان اگر دست پیش کند چنان نیش میزندش که جابجاهلاک گردد اینکه صحبت بین نمایندهخاص امریکا خللزاد و گروه مزدور طالبان بدراز ها کشیده شده بخاطر ازین است کهمردم فکر کنند که اگر تا امروز طالبان بصورت کل زده نشده و نابود نگردیده است یک طرف قدرت در جنگ است و با غلامانی از غلام اش میخواهند که کمی از روی انها سیاهی را برادرد اشرف غنی که با قومگرایی و دروغگویی و خیانت بکشور و مردم و حتی امریکا متهم است امریکا میخواهد که یک حکومت همه شمول که تمام اقوام در ان خود را ببینند ایجاد کنند و به ارامی دارو وندار کشور ما را بدون درد سر بخود شان برندهدف امریکا از انتقال دارایی های نهفته کشور ماست چیزی که در هیچ جای دنیا چنین سرمایه هنگفت وجود ندارد و باقی نمانده همه از زیر خاک کشیده شده یگانه جای که این سر مایه خدا داد بزیر خاک باقی مانده کشور ماست .
>>> پاکستان صرف به میز مذاکگره کشاندن طالبان با خلیل زاد شش ملیارد یا شش هزار ملیون دالر از امریکا گرفت ، درحالیکه تمام این اشرار به یک ملیون دالر نمی ارزند
ر
>>> بعضی روشن فکران ساده لوح وماجرا جو در افغانستان، تحولات سیاسی افغانستان را به اشتباه وبه چشم شک وتردید تحلیل وتجزیه مینمایند ووضع سیاسی افغانستان را اشغال وتجاوز میدانند درحالیکه دموکراسى ،رشد ،ترقی ،پیشرفت تعليم وتربيه وآزادى بيان ومطبوعات وشراکت احزاب سیاسی درساختار نظام موجوده افغانستان را کاملا نادیده میگیرند وافکار مردم جامعه را با تحلیل و تجزیه ماجراجويانه وپروپاگندهای خطرناک شان مشوش ومکدر میسازند. مردم افغانستان اکثرا بيسواد،ساده وخوشباور هستند لذااین پروپاگند و اعمال خطرناک شان مانند تیشه زدن در ریشه خودشان هستند باید درین مورد توجه دقیق وبااسناد موثق ومعتبر تحليل وتجزيه نمايد درغير اينصورت درجامعه افغانستان پيامد منفی وجبران ناپذیررا به دنبال خواهد داشت وآنگاه ندامت وپیشیمانی سودی نخواهد داشت.صلح عادلانه دایمی وآشتی ملی خواست وآرزوهای اکثر مطلق مردم مومن وزجر کشیده افغانستان بوده وهستند. جنگ وخانه جنگی برای گرفتن قدرت سیاسی گروه های مختلف واحزاب سياسى متاسفانه درمدت چهل سال است افغانستان رابه ویرانه وقتلگاه تبدیل کرده اند وهزارها عالم دینی، استادان پوهنتون ودانشگاه ها ،محصلین ،معلمین، متعلمين,کسبه کاران،تجاران، دهاقین ،زمین داران وافراد عادی رابه اشکال مختلف تحت نام های مختلف به کشتارګاه ها فرستاده اند ،زیر بنای اقتصادی ،روابط اجتماعی وتعلیمی ونیروهای امنیتی اردو وپولیس افغانستان درطول سال های جنگ داخلی به شدت صدمه دیده ونابود ګرديده اند.خصومت های قومی ،مذهبی، منطقوی وزبانی درین مدت به اوج خودرسیده اند دراثر جنگ های خانمانسوز داخلی وشکستن مرزها وسرحدات افغانستان افراد غیر مسئول وبیگانه تحت نام ها وشعارهای مختلف وفریبنده داخل افغانستان گردیدند وبه وحدت ملی وهمزیستی مسالمت آمیز طولانی المدت جامعه افغانستان به شدت آسیب رسانیده اند.خلاصه انواع عوامل ماجرا جویی ونفاق افگنی ,جامعه عقب مانده افغانستان را بازهم سال های سال به طرف عقب ونابودی بردند.الحمدالله درچند سال آخر که با کومک جامعه جهانی زمینه رشد وترقی ،تعلیم وتربیه،آزادی بیان وجراید وآزادی مطبوعات درافغانستان مساعد گردیده است وبرای مردم زجر کشیده افغانستان امید واری های زندگی بهتر ،سعادتمند وآرام ترپیدا شده اند اما بدبختانه بازهم یک عده گروپ های مسلح که تاحال افکار ماجرا جویی وتسلط گرایی خطرناک درذهن رهبران شان هستند به جنگ داخلی وآدم کشی درافغانستان ادامه میدهند وباعث تشویش دوباره ملت مومن وزجر کشیده افغانستان گردیده اند این گروپ های ماجراجو دربعضی مناطق راهای عبورومرور مسافرین را درداخل افغانستان میگیرند مسافرین بی دفاع را به شکلی از اشکال اذیت وآزار میدهند ودربعضی حالات مسافرین را میربایند و میکشند وتحت نام های مختلف پول ازمسافرین بى دفاع میگیرند ووحدت ملى جامعه را ضعيف ونابود ميسازند.این ماجراجویان ودشمنان صلح وامنیت بدانند که انشالله روزی درافغانستان صلح عادلانه وامنیت سرتا سری حتما آمدنى است واین اعمال شوم وماجراجویی خایینانه آنها به عنوان لکه ننگین شان ثبت تاریخ افغانستان خواهدشد.ازچند مدت به این طرف فعالیت ها وجلسات صلح ازطرف جامعه بین المللی ،کشورهای همسایه وکشورهای دور ونزدیک واحزاب سیاسی افغانستان واشخاص دینی،ملی موثر ووطندوست و جامعه مدنی افغانستان درداخل وخارج ادامه دارد و به یاری خدای بزرگ به طرف موفقیت وصلح عادلانه دایمی به پیش میروند ودر ضمن وظيفه شرعى وحب الوطنى اقشار مختلف ملت مومن افغانستان هستند که درپروسه وتشویق عملی صلح عادلانه وآشتی ملی درافغانستان به هر شکلی سهم بیگیرند ونگذارند که ماجراجویان وعقب گرایان فاسد وجاهل درداخل وخارج افغانستان باعث نفاق افگنی وبدبختی بیشتر مردم زجرکشيده وافغانستان ویران شده گردند.به پیش به سوی صلح عادلانه دایمی ،رشد ،ترقی، وآشتی ملی وهمزیستی مسالمت آمیز تمامى اقوام برابر افغانستان، محو ونابودباد گروه های ماجراجو ،نفاق افگن ودشمنان صلح وآشتی ملی درافغانستان.
ومن الله التوفیق
انجنیر عبدالرشید ناصری ازآسترالیا
>>> من خودم از این دولت کرده به طالب خوش بین هستم زیرا من خودم 20 سال عمر خود را در تحصیل گذشتاندم مگر مرا کس در هچ مرجع و هچ دفتر قبول نکردند هر جای که می روم دختران را به خاطر عیاشی قبول می کند مگر پسرام و مردان را قبول نمی کنند
>>> غنی با آن همه لاف هایش و چیغ زدن هایش نه آب های کشور را محار کرده توانست، و نه لاف های فروش جالغوزه او جائی را گرفت، و نه هم چندینبار افتتاح کردن پروژه های کهنه چون تاپی و غیره برای او چیزی آوردند. چند تا پل هوائی را هم که با تبلیغات و مصرف فوق العاده درست کرده از نظر بلندی مصارف آنقدر کمتر عملی هستند که قابلیت پایداری را ندارند و برای تجارت واقعی موثر نیستند.
ناموفق ترین سیاستمدار همین غنی کوچی بود. در عرصه خارجی هم منزوی شد و باخت، تا به سویه که صاحب اصلی خودش بیرون راندش، و با پیشبرد سیاست های فاشیستی قومی همراه با مخکش های احمقش در عرصه سیاست های داخلی هم چنان بد باخت و منفور شد که بجز چند تا هویتفروش غلام بچه و همان بوت پاک های شناخته شده کسی دیگری حتا حاضر نبود معاونیت او را قبول کند.
پای ترقیده که تازه موزه را ببیند همینگونه عمل میکند. یک کوچی متعصب و حکومتداری یک کشور متنوعی چون افغانستان فرسنگ ها باهم فاصله دارند.
>>> شما دایم بسیار دیر بیدار میشوید و تمام سخنان را از دور وبر گوشهای خود میزنید از اینکه از کله کار بگیرید از گوش کار میگیرد چون تمام عقل توان فکری تان در پهناوری گوشهای تان رفته و در این نوشته تان امریکاه را اله دست پاکستان ساخته اید و هرچه که پاکستان خواسته باشد باید بالای امریکا قبول نماید اغایی گوشی مردم از خواب خرگوش بیدار شده اند اینقدر میدانند که سخن چی است
>>> Pagina leuk vinden
همه روزه افسران اردو از خیانت مقامات بلند پایه وزارت دفاع شکایت میکنند و شکایت ها قرار ذیل اند.
1٫ افسر کوماندو در ولسوالی زرمت طالب را دستگیر و فرونر اش را گرفتیم از طرف دولت یک شبانه روز در کانتینر در زمستان بندی شدم.
2, افسر کوماندو در ولسوالی جاغوری طالبان را شکست دادیم و ولسوالی را آزاد کردیم اما خواست حکومت که سقوط ولسوالی بود زمانی به کابل برگشتیم به بهانه ناکام ماندن در مصاحبه ضد استخباراتی امریکایی ها از اردو اخراج و چند روز بعد محکمه ام برگزار میشود.
3, افسر امنیت در ولایت کندز جنگ جریان داشت طالب را محاصره کردیم مخابره آمد به خط دفاعی برگردید یعنی طالب را دستگیر و نکشید.
4، افسر کوماندو در ولسوالی موسی قلعه طالب را محاصره کردیم یک طیاره چرخک آمد تمام ایشان را با خود برد و به ما امر شد بالای طیاره انداخت نکنید.
اکثرا نظامیان کشور که طالب کشی کرده و طالب را دستگیر میکنند به کابل که برگشتند به بهانه های مختلف از نظام خارج و محکمه میشوند
>>> بعضی ها آنقدر در تبعيض و جهالت غرق اند که از دين پدران و اجداد خود هم بد ميبرند اين هرزه های مزخرف عنقريب از انسان بودن خود هم پشيمان خواهند شد .
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است