اعتماد و سکوت، من و تو را نابود خواهد نمود!
قوای اشغالگر به بهانه های مختلفی اینجا هستند و این رژیم را تامین و تمویل می کنند. این رژیم بیمار است که در موجودیت این اشغالگران همه چیز را از من و تو می گیرد و ما را بی ریشه می نماید و ما در سکوت مرگبار فرو رفته ایم 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۱۹    ۱۳۹۸/۱/۲۱ کد خبر: 158160 منبع: پرینت

اعتماد بی حد وحصر وسکوت مرگبار من وتو را نابود خواهد نمود...!
من اربیگانگان هرگز ننالم
که بامن هرچه کردآن آشنا کرد.

بلی هموطن گرامی؛
از اعتماد بی حد و حصر و ضمنآ بیجا دست بردارید، زیرا تجربه زندگی گواه براین است که عاقبت اش به نابودی خود شما می انجامد.

در چند صده اخیر مردمان این مرزبوم خصوصآ ملیت تاجیک صداقت و اعتماد بی حد عصر و حتی راضی بودن ازخود در تمامی ساحه زندگی خویش از دین، مذهب گرفته تا مسایل همزیستی شهروندی، برخورد شان با برادر گویا بزرگ و نیز ده ها برخورد اجتماعی سیاسی دیگر ..، در حقیقت این نوع نگرش ساده نگری و نا عاقبت اندیشانه... بقول معروف "بلایی جان خود شان" گردیده است.

وضعیت موجود ما را بجای رسانیده است که امروز خسارت غیر قابل جبران اش را بقیه در کل در تمامی عرصه ها می پردازیم و نیزخواهیم پرداخت. بطور مثال اگر عملکرد خویش را به حساب تفکر دینی اخوت اسلامی و برادری را در بین اقوام ملیت ها درنظر بگیریم که گویا "دین اسلام مرز را نمیشناسد" که در اصل ما را در وضع انفعال قرار داده و یا اگر باورهای یک تعداد ما را به مبارزه طبقاتی و به گرایش و اعتقادات تفکر چپی به بررسی بگیرید و یا هم اگر به باورمندی اندیشه نوین حاضر تفکر دموکراسی صادر شده درنظر بگیرید... بالاخره همه و همه این ما بوده ایم و هستیم که مذهب و سیاست را در مجموع زندگی را آنچه در ورق نوشته شده بود صادقانه و بیدرنگ بی آنکه به عمق فکر کنیم به آن باور داشتیم و معلوم میشود که هنوز هم باور داریم؛ بی خبر از اینکه بدانیم که این کل قضیه نبوده و نیست و آن طرف ورق را که بازگو حفظ «تعادل» و تناسب معیارش است اصلا نخواندیم... زیرا ما و حتی سایر اقوام غیر افغان در ضمن اینکه به شکل هوشمندانه و عاقلانه برای دفاع اززبان، فرهنگ و در مجموع هویت خویش کاری انجام ندادید، حتی بدبختانه در سکوت و بی تفاوتی فرو رفته بودیم و هنوزهم در سکوتیم.

تاریخ اسفناک و در حقیقت تلخ اضاف تر از دو و نیم صده که بی تفاوتی و نا عاقبت اندیشانه در مجموع گذشتگان ما را بازگو میکند.
اگر تجزیه این وطن صورت گرفت نیاکان ما سکوت کردند به عاقبت نابودی خاک و هویت خویش نیندیشیدند؛ اگر اسم پر افتخار سرزمنیم را تغییر دادند سکوت کردند که گویی هیچ چیزی اتفاق نیفتاده است, اگر اسم زبان فارسی را به دری در قانون اساسی جایگزین و برای مان تحمیل کردند بازهم سکوت کردند، اگر شهرها، قصبات کوچه ها و پسکوچه ها را تغییر نام دادند حرفی بر زبان نیاوردیم، اگر واحد پول گرفته تا دوایر موسسات اسمش را جعلی ساختند بازهم در خواب گران فرو رفتیم... و اگر امروز نزد چشمان ما در روز روشن دزدان چراغ بدست هویت ام را آفغانی می نمایند بازهم سکوت کرده ایم! اعتماد کردیم و اعتماد میکنیم!
درحقیقت منتظر هستیم که ممکن است این گرگان درنده روزی به ما رحم خواهد نمود و یا هم منتظر فرمان الهی هستیم که منبعد چه کاری انجام بدهیم...

اگر کسی و یا کسانی خصوصیات یک سادیست و فاشیست را نمیدانید؛ لطفا به آثار تاریخی منطقه و جهان مراجعه کنید، اکثر ما عادت به مرگ ما شده است که این همه اتفاقات، ظلم و نا عدالتی ها را به آدرس خدا می سپارم در سکوت فرو رفته ایم تا ببینیم از پرده غیب چه صدای بر می آید...

بالاخره این سکوت مرگبار و این اعتماد کشنده تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ فرض کنیم اگر یک امریکایی به اعتقادات دینی و مذهبی اسلامی در امریکا توهین می کند، متاسفانه ما در کشور خویش گلو پاره می کنیم و شعار مرگباد علیه امریکا و یا کشور دیگری را سر میدهیم. بقول معروف "درد در سر مرحم در پای" و حتی در بعضی اوقات از افراد تره خیل هم در این مورد سبقت می جوییم؛ در حالیکه از یک طرف همین قوای اشغالگر به بهانه های مختلفی در شهر و کوچه من و تو زندگی می کنند و این رژیم را تامین و تمویل میکنند و از طرفی هم همین رژیم بیمار است که در موجودیت این اشغالگران همه چیز را از من و تو می گیرند و ما را بی ریشه می نمایند ولی ما خود در سکوت مرگبار فرو رفته ایم و بی پروا به ادامه روز گار خویش ادامه میدهیم.

خوب بیاد دارم یک خبرنگار غربی روزی از پوتین پرسید: در این مدت زندگی مایه تاسف شما چه میتواند باشد؟
جواب داد: "اعتماد بی مورد و حتی جبران ناپذیر ما به غربی ها و اشتباه غربی ها در شناخت و که بودن ما". وی افزود: قریب بود که با این اعتماد بی مورد ما روسیه را از دست بدهیم.

بلی واقعا این حرف منطقی ایشان در سرنوشت امروزی ما کاملا مطابقت داشته و دارد، زیرا ما با باشندگان این سرزمین خصوصآ به هموطنان افغان ( پشتون ) با اینکه زخم های بجا مانده ناسور دیروزی و امروزی شان هنوز مرحم نگردیده است. به حدی اعتماد و باور کردیم که حتی واژه "برادر" را افتخار خود میدانستیم؛ ولی متاسفانه زمان نشان داد که نخیر ما به را ه نادرست روان بودیم و با درد و دریغا که هنوز روان هستیم و اگر کسی بازهم این تجربه تلخ را نمیداند و از گذشته پندی نگرفته است، معنی اش سبکسری ونیاموختن درس و عبرت ار تاریخ است. بناء حالا وقتی این روش ها جواب نداد چه باید کرد؟ و یا گزینه دیگر چیست؟

بقول معروف "یا راه را بدل کنید و یا کوچه را" بهتر است در صدد چاره دیگری برآمد زیرا وضعیت موجود دیگر غیر قابل پذیرش نیست و ما در مقابل نسل امروز و فردا واقعآ مسوولیت انسانی و تاریخی داریم.
بهتر آن است در غم مرحم زخم های خود باشیم و ضمنا بهتر است برای خدا شناسی از خود شناسی آغاز کنیم و برگردیم بر اصل معرفت خود... که "خود شناسی، خدا شناسی است" و به گفته اکادیمسن دستگیر پنچشیری منتظر این "کمانکشان مادر زاد دوسویی مرز دیورند" نباید بود و اعتماد از دست رفته دیگر احیا نخواهید گردید.

تواضع های دشمن مکر صیادی بود بیدل
که خم خم رفتن صیاد زبهر قتل مرغان است

عطا صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
اعتماد
سکوت
نظرات بینندگان:

>>>   ازبک، هزاره، تاجیک باید شورای صلح خود را تشکیل دهند و در مذاکرات صلح برای خطوط قرمز خود مبارزه کنند.

>>>   هر کس و حاکمی که نتواند مسائل و مشکلات خود و کشورش را بطریق مسالمت آمیز و با انتخابات آزاد و بحث و مناطره حل کند، آنوقت یا به زور و قوهٌ نظامی و قهریه متوصل می شود و یا به خرافات و معرفت درمانی روی می آورد. چرا کشورهای آزاد و دموکراتیک با جدایی دین از دولت توانستند مشکلات سیاسی و اقتصادی کشورهای خودشان را با اتکا به آزادی و قوانین حقوق بشر جهان حل و فصل کنند، ولی به ما که می رسد همه روضه خوان و رمال بازی در می آورند؟ من ابله و نادان وقتی ریگ در کفش داشتم --- چو درمانده شدم دست بر سر گذاشتم!

>>>   لينا روزبه حيدري
من خیلی کوشیدم ملی گرا باشم..خودم را افغان خواندم و نه افغانستانی...زبانم را دری گفتم و نه فارسی...ولی با خواندن نظریات برخی در پست ها به این موضوع پی بردم که در آخر روز، من در نگاه انها هیچگاه افغان نیستم چون دری زبان و از هرات ام، من شهروند دست دو و در ذهن شان یک مهاجر ایرانی و تاجکستانی ام!!!...چه ساده و ساده لوحانه، هرات باستان را با قدامت چند هزار ساله به ثبت رسیده اش، با تاریخ غنی زبان و فرهنگ و ادبش، با ایرانی خواندن باشنده گانش، به ایران میبخشند و چه حماقت امیز و عاری از درک و فهم، زبان دری فارسی را که زبان مولانای بلخ، خواجه عبدالله انصاری، بهزاد، رابعه بلخی، مخفی بدخشی، بوعلی سینا، جامی، ناصر خسرو.. و... زبان تاجکستان و ایران میدانند و نه زبان افغانستان و تمام اعتبار آنرا به همسایه ها مفت میدهند!..و چه غمگینانه، بخش بزرگ و مهمی از خاک و هویت افغانستان را که جهان به نام ان و ادبا، شعرا، هنرمندان و فیلسوفانش فخر میکند، از افغانستان میگیرند و دو دسته تقدیم ایران و تاجکستان میکنند!!!..با هموطنی غرق در تعصب و اینگونه، من نیازی به دشمن ندارم

>>>   Anwar Rawi
فاشیست های اوغان با پیروی از قوانین نانوشته شان ,شرایط را طوری ساخته و پرداخته اند که از هر راهی که بروی باید دست در دست آنها بگذاری و مطابق خواست آنها عمل کنی ...
جنگ و صلح شان , لویه چورگه شان , انتخابات شان و دولت موقت شان , همه خم و جم هایشان , چیزی جز ازیک جوک ناقص و بی خنده نیست !
ما فریب این هیاهو ها و چرخش و گردشهای آنها را نمی خوریم و در راه های که آنها پیش پای ما گذاشته اند گام نمی گذاریم , چون میدانیم که این راه به اسارت خودمان و اسارت مردم مظلوم ما می انجامد ؛ آنهایکه فریاد های ما را نمی شنوند و چهارنعل در راهای فاشیزم گام بر میدارند , به ندامت چیزی دیگری نصیب شان نخواهد شد ...
ای مردم ! هم خدا و هم بنده گان خوب و خردمند خدا گفته اند که از عقل تان کار بگیرید ؛ عقل برای زندگیست و یکی از کار های عقل انتخاب درست است ؛ انتخابی که شما را از بد بختی ها نجات دهد ؛ از فاشیست ها توقع خیر نداشته باشید .

>>>   انگليس ، روس و امريکا هميشه در تلاشند توسط نوکران بی دين و بی نام و نشان در بين افغانها بی اتفاقی ايجاد کنند و از همچو نويسنده های کم عقل و بی وجدان استفاده ميکنند تا مردمرا از استعمار فعلی امريکای ظالم در اغفال قرار دهند و خود بر سر يکديگر بزنند تا بادارانشن بآسانی به استعمار و استثمار ادامه دهند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است