تاریخ انتشار: ۰۹:۴۶ ۱۳۹۸/۱/۲۲ | کد خبر: 158170 | منبع: | پرینت |
ما را به شورای ملی چی ما لوی جرگه برگزار میکنیم.
با دریغ حکومتهای ما هیچگاه در هنگام تشدید بحرانهای سیاسی و اجتماعی به نهادهای سیاسی و ملی تصمیمگیرنده و ساختارهای مدرن ملی در حکومت ارجی نگذاشته اند.
در موجودیت مجلس نمایندگان و مجلس سنا، که از لحاظ حقوقی و قانونی نمایندگی از مردم کشور میکنند، چه نیازی به تشکیل و فراخوانی جرگههای سنتی و این همه مصارف و مخارج گزاف است.
در کشوری، که ناداری و بیکاری بیداد میکند و مراجع قانونی و ملی تصمیمگیرنده در چهارچوب نظام وجود دارند، هزینهکردن ۵ میلیون دالر برابر با ۳۶۹ میلیون روپیه برای برگزاری لوی جرگهی مشورتی صلح جز ستم ملی، حیف و میل دارایی عامه و حماقت سیاسی چیز دیگری نیست. این حاتمبخشیها و از کیسهی خلیفهبخشیدن سزاوار کشور بحرانزده و و مردم فلاکتزدهی ما نیست. با چنین ولخرجیها و تجملات مصرفی چگونه میتوان بودجهی ملی را انکشاف داد و روی پای اقتصادی خود ایستاد؟
بهتر بود با این پول صدها باب مکتب ساخته میشد؛ کتابهای کمبود معارف چاپ میشد و به معاش آموزگاران افزوده میشد. بهتر بود رییسجمهوری دروازهی پارلمان را نمیبست و کاری را، که قرار است اکثریت محاسنسپیدان، کلانتران، قمندانان و لنگیبزرگان جرگه پیش ببرند، به نمایندگان واقعی مردم و نهاد قانونگذار و ملی، یعنی پارلمان واگذار میکرد. نهادی که اصولن حق دارد در چنین موارد مهم، حساس و سرنوشتساز ملی تصمیم بگیرد.
با دریغ ما به هر اندازه، که با ساختارهای مدرن حکومتداری و دولتسازی آشنا شویم، باز هم از شر جرگههای عنعنوی رهایی نداریم.
در حقیقت این جرگهها همواره و در طول تاریخ معاصر ما ابزار مناسبی برای نفوذ در برآوردهشدن خواستهای قبیلوی و خودکامهی جریانهای حاکم بوده است. همواره جریانها و حلقات حاکم جرگهها را در وضعیتهای بحرانی برگزار کرده اند و بعد با ابزارهای تطمیع و تهدید و مدیریت سیاسی مستقیم و نامستقیم جرگهها و فیصلههای نهایی آنها به سمت اهداف و منافع خود و قبیلهی خود هدایت کرده اند و هر گاه اگر جرگهها فیصلههایی در جهت خلاف منافع جریان حاکم داشته است، به سادگی آن فیصله را نپذیرفته اند.
دقیقا مانند جرگهی رایزنی در مورد امضای پیمان امنیتی با آمریکا که فیصلهی نهایی بر آن شد تا آن پیمان با آمریکا امضا شود اما سلطان کرزی فیصلهی جرگه را نپذیرفت و تمام کارنامهی چند روزهی اعضای جرگه و آن همه هزینههای گزاف مالی ضرب صفر شد.
باور بامیک
>>> لينا روزبه حيدري
من خیلی کوشیدم ملی گرا باشم..خودم را افغان خواندم و نه افغانستانی...زبانم را دری گفتم و نه فارسی...ولی با خواندن نظریات برخی در پست ها به این موضوع پی بردم که در آخر روز، من در نگاه انها هیچگاه افغان نیستم چون دری زبان و از هرات ام، من شهروند دست دو و در ذهن شان یک مهاجر ایرانی و تاجکستانی ام!!!...چه ساده و ساده لوحانه، هرات باستان را با قدامت چند هزار ساله به ثبت رسیده اش، با تاریخ غنی زبان و فرهنگ و ادبش، با ایرانی خواندن باشنده گانش، به ایران میبخشند و چه حماقت امیز و عاری از درک و فهم، زبان دری فارسی را که زبان مولانای بلخ، خواجه عبدالله
انصاری، بهزاد، رابعه بلخی، مخفی بدخشی، بوعلی سینا، جامی، ناصر خسرو.. و... زبان تاجکستان و ایران میدانند و نه زبان افغانستان و تمام اعتبار آنرا به همسایه ها مفت میدهند!..و چه غمگینانه، بخش بزرگ و مهمی از خاک و هویت افغانستان را که جهان به نام ان و ادبا، شعرا، هنرمندان و فیلسوفانش فخر میکند، از افغانستان میگیرند و دو دسته تقدیم ایران و تاجکستان میکنند!!!..با هموطنی غرق در تعصب و اینگونه، من نیازی به دشمن ندارم
>>> دوست گرامی درین شهر ویرانه اگر هیچ چیز نباشد گرانی فراوان است با پنج ملیون دالر شاید در امریکا وانگلیس واروپا چندین باب مکتب اعمار وتعمیر گردد اما درینجا برای تعمیر یک باب مکتب هم کمی کمبودی میکند از وزیر معارف شروع تا مدیر مکتب وتحویلدار جنسی همه پول ضرورت دارند قرار دادی ها وسیخ فروش وسمنت فروش وکسی که مواد را انتقال میدهد همه همت بلند دارند به کم قناعت نمیکنند ازینها که بگذریم اگر مسا له به همبن پنج ملیون خاتمه یابد حلالشان باد حکومت های کرزی وغنی بیش از شصت ملیارد دالر از خارجی ها قرضدارهستند واین مبلغ اکثرا باسود های عالی هم است این شصت ملیارد دالر وچندین صد شصت ملیارد دیگر همه را باد برد وحیف ومیل گردید واکثرا خارجی ها نیز عمدا درین دست برد ها وچپاولها دست دارند که اگر این مبلغ را طلا خریداری نمای چندین برابر طلای تمام جهان میشودنود ملیون تن طلا وازین طلا تعمیر جور نمای ده هزار اپارتمان طلای تیار میگردد ازین رو غم پنج ملیون دالر را نخورید اگر سخاوت رولا غنی جوش نماید مصرف یک روزه ای ارگ ریاست جمهوری نمیشود ویا چند ست دریشی داکتر صاحب عبدالله ونیکتای های رنگا رنگشان را پوره نمیکند
مولانا قرربان
>>> از نظر تاریخی این زبان "پارسی دری" است. در صنف چارم بودم که "قرائت ...ارسی" ما جمع آوری شد وبعد از یکماه "قرائت دری" برایمان توزیع شد(سال ۱۹۷۲). در مکتب به ما درس می دادند که "دری" از زبان کبک دری گرفته شده است که من یکروز خطاب به معلم گفتم شاید شما به زبان مرغان سخن می گویید مگر ما شکر به زبان پارسی سخن می گوییم (هر قدرهم جزا دیدم مگر با سرفرازی تا امروز تسلیم نشده ام با آنکه همیشه بر این نظر ام که زبان تنها وسیله تکلم است و انتخابی هم نیست). هیچگاه هم حرف "ف" را برای پارسی بکار نبرده ام زیرا این تحفه ننگ بار اعراب است که در الفبای ناقص خود حرف "پ" ندارند.
بیایید به این موضوع صادقانه اعتراف کنیم که دامن زدن به این تعصبات زبانی همه از طرف آنانی صورت می گیرد که از خارج کشور میایند زیرا اتباع اصلی این سرزمین همه به نان خشک محتاج اند و شکم های شان آنقدر چرب نیست که آروق هایی بوی ناک بزنند(البته بی ادبی معاف!). مگر همین آدم ها (بشمول خودم) با نازدانه هایی خودمان به زبان انگلیسی و یا زبان محلی کشوری که زنده گی می کنیم سخن می گوییم بدون آنکه تعصبی هم از خود نشان دهیم.
راه نجات مردمان واقعی این سرزمین در این است که تمامی این آدم هایی وارداتی (افغانهایی خارجی تباع) راهم مانند لشکریان انگلیس از سرزمین پاک شان قلع و قمع کنند و به ما ناز پرورده ها و خیرات خور هایی کلیسا اجازه ندهند تا بهشت شان را به خاطر چور و چپاول به دوزخ تبدیل کنیم. باور کنید اگر این طفیلی هااستعداد کاری میداشتندو دست شان (در كشور هایی اصلی شان) به کاری بند می بود هرگز مانند فیلان عزم هندوستان نمی کردند.
آزاده
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است