تاریخ انتشار: ۰۸:۳۲ ۱۳۹۸/۲/۹ | کد خبر: 158412 | منبع: | پرینت |
پس از اینکه در بارهی هفت ثوریان نوشتم و سرودهیی را نشرکردم. شماری از دوستانم بر من انتقاد کردند که چرا در بارهی هشتثوریان نمینویسی. این در حالیست که من بارها در بارهی هشتثوریان و برای تکتک شان پیش از این نوشته ام؛ به ویژه در تنپوشهی طنزهای منظوم.
در این زمینه باید یک سخن را به این دوستانم بگویم که میان هفت ثوریان و هشت ثوریان فرق بسیار، یعنی از زمین تا آسمان است. پس باید در مقایسهی این دو جریان سیاسی_نظامی بسیار محتاط و معتاد بود؛ چون هفت ثوریان در نهایت از لحاظ اندیشه موجودات زمینی و ملحد اند و هشت ثوریان از لحاظ باور و تفکر موجودات آسمانی و مقدس اند و به همین لحاظ بود که گفتم میان این دو جریان فرق از زمین تا آسمان است. در این رابطه باید از یاد نبریم که بیت معروف حافظ نیز پیشگویی همین وضعیت و اشاره به همین دو جریان است؛ چنانچه میگوید:
سماع وعظ کجا، نغمهی رباب کجا
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
در این بیت «سماع وعظ» به گونهی نمادین بیان شده است و منظور، همین هشت ثوریان است و به همین گونه «نغمهی رباب» نمادی از زمینیان هفت ثور که حافظ بزرگ ۷۰۰ سال پیش چهگونه زیبا پیشگویی کرده است و از همینجاست که حافظ را «لسانالغیب» میگویند.
حال این دوستان باورمندِ من، که از هفت ثوریا تنفر دارند و حق شان هم است که نخوانده تنفر داشته داشته باشند، چگونه از من میخواهند که در بارهی هشت ثوریان از نو بنویسم. من اعتراف میکنم که از نوشتههای گذشته ام در این خصوص سخت پشیمانم و هراس هم دارم. هر چه باشد هشت ثوریان مسلمان و مقدس اند و با آن که یگان اشتباه ناچیز در دوران جهاد کرده اند؛ مثلن کارمندان بیگناه و مجبور دولت را کشته اند، مکتب سوختانده اند؛ پلوپلچک ویران کرده اند؛ به بنیادهای عامالمنفعه حمله کرده اند؛ مانع رفتن مکتب دختران شده اند و پس از پیروزی در کابل به جای یک جوی شیر دهها و سدها جوی شیرِ سرخ در کابل جاری ساخته اند؛ به سر چند تا آدمک میخ کوبیده اند؛ چند تاگک دیگر را زنده در کانتینر سوختانده اند؛ شماری را در جادهها سلاخی کرده اند؛ رقص مرده در آورده اند تا رقص نامشروع زندهها را شرعن مانع شوند؛ نمیگویم تجاوز کردند نه عقدالنکاح کردند؛ از چهارآسیاب در کابل باران آتشین باریدند؛ به جای آبشار در کابل افشار ساختند و... که کردند اما اینها همه به خاطر دفع شر و حفظ دیانت شرعن لازم بود. در صدر اسلام هم پس از رحلت پیامبر بزرگ اسلام از این منازعات و کشمکشها، که منافقان در صف بازماندهگان اسلام و مسلمانان رخنه کرده بودند، اتفاق افتاده بود.
باز هم همان گپم را تکرار میکنم که هرچه باشد هشت ثوریان مسلمانند و در راه فیسبیلالله جهاد کرده اند و اشتباهات اندک شان به بشارت خدا و پیامبر با توبهکردن و خواندن نوافل و استخاره قابل بخشایش است. در ضمن نظر به قراین، تجربه و شواهد رهبران و فرماندهان جهادی بیشتر شان در این زدوبندها، ترورها و درگیریهای متفاوت و گونهگون شهید شده اند و احتمالن که ماندهها و زندههای شان نیز روزی به این درجهی رفیع نایل خواهند آمد. بنا براین به هیچ وجه نمیتوانیم هشت ثوریان، به ویژه سران هشت ثوریان را با هفت ثوریان ملحد و زمینی مقایسه کنیم.
هفت ثوریان جنایت بشری کردند؛ زنده به گورها داشتند؛ به عقاید مردم تاختند؛ ویرانگریها کردند؛ علمای دین را چشمبسته از آسمان به زمین پرتاب کردند؛ پولیگونها ساختند، ملیونها آدم این سرزمین را بیجا و دربهدر و ملیونهای دیگر را کشته اند؛ اما این جنایات شان درخور عفو و بخشایش خداوند متعال نیست؛ چون در سرانجام نه توبه کردند و نه به خدا ایمان آوردند و نه کلمه خواندند. در مقابل هشت ثوریان الحمدالله همه مسلمان و کلمه گویند؛ نماز نوافل میخوانند؛ از درآمد پس از جهاد و پیروزی خمس و زکات میدهند؛ کارهای و خوب انجام میدهند؛ سنت پیامبر را به جای کردند و از خراسان تا دبی، لندن، آمریکا و اروپا برای فرزندان شان علم میجویند. حال چهگونه ممکن است این دو جریان را مساویانه در ترازوی عدالت قرار بدهیم و به گونهی برابر نکوهش کنیم.
آیا منصفانه و حقمدارانه است که ملحد و مسلمان و مردار و منحوس یک سان مکافات ببیند؟
آیا منطقی است که اشتباه اندک شهید و جنایت بزرگ خبیث با هم برابر مقایسه شود؟
کسانی که داراییها و شکوه مادی جهادگران فیسبیلالله را دیده ندارند و بخیلانه و کورکورانه بهانه میگیرند و آنان را مورد مذمت و انتقاد تند قرار میدهند، باید بدانند که این عزت دنیوی به پاس گرسنهگیها و خواریهای آنان در دوران جهاد برای شان از سوی ربالعزت اعطا شده است. خداوند بخشاینده و مهربان است و آنانی را، که در راه اعتلای کلمةالله، دین خدا و برای پاسداری از ارزشهای دینی و عقیدتی رزمیده اند و مجاهدت کرده اند، پاداش خوب این جهانی و آن جهانی میدهد که بدون شک جهادگران و هشت ثوریان مشمول این عنایت و استطاعت ایزدی شده اند و میشوند.
در این میان حساب اکثر مجاهدان و شهیدان گمنام و بقایای معلول، معیوب و یتیم و متأثر از جنگ چهاردهه هم با خداست و خودش میداند و حساب و کتابش.
فرقی نمیکند اگر برخی از سران جاماندهی مجاهدین و هشت ثوریان با هفت ثوریان ملحد (بقایای خلق و پرچم) با میزبانی تکنوکراتان بادآوردهی غرب اکنون بر سر یک سفره، در کابینه و پارلمان نان میخورند؛ بر سر تقسیم قدرت و منابع چانه میزنند و ایتلاف و دستهی انتخاباتی میسازند؛ فرقی نمیکند اگر ظاهر خود را مانند تکنوکراتان میسازند و میآرایند؛ فرقی نمیکند اگر ریشهای شان را از یک قبضه کوتاه میکنند یا حتا میتراشند و نکتایی میزنند. این کارهای شان به معنای این نیست که بنابر بر روایت دینی خود را مانند قومی ساخته اند (مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ) و از دایره امت رسوالله بیرون شده اند. امروزه سیاست ایجاب میکند و دیگرگونشدن اندیشه و ظواهر یک مجاهد به معنای کفرورزی و بیرونشدن او از دایره دین نیست. هر آیت و حدیث میتواند در جایش تأویل و تفسیر متفاوت داشته باشد که علما این را بهتر از ما میدانند.
پ.ن۱: ثور، لغتن ریشهی عربی دارد و در زبان عرب به معنای گاوی ماده است که در #لُغت، #لَغت میزند و دوقلو میزاید.
پ.ن۲: در زبان پارسی به جای ثور اردیبهشت میگویند.
باور بامیک
>>> کودتای خونین هفت ثور ١٣٥٧ مستقیما به همکاری ورهبری مشاورین نظامی شوروی که درزمان حکومت داودخان در اردوی افغانستان ایفای وظیفه مینمودند صورت گرفتند آغازی فصل تازه جنایت وبدبختی ها درافغانستان شروع گردیدند.گرچه ظاهرا این کودتای خونین به قومانده حفیظ الله امین یکی ازاعضای حزب خلق صورت گرفته است اما این کودتا مطابق پلان شوم وپلان جنگ سردحکومت وقت شوروی به طرف سرحدات جنوب کشور شان صورت گرفته است.درسال ١٣٥٧ شمسی که درپوهنتون پولیتخنیک کابل محصل صنف سیوم بودم وبه چشم خود میدیدم که استادان شوروی درپولیتخنیک کابل از کودتای هفت ثور با چه خوشحالی وشادمانی به محصلین در صنوف مختلف پولیتخنیک تبریک میگفتند این استادان شوروی آنقدر خوشحال بودند که گویا درکشور خود شان تحول خیلی مثبت وخوشحال کننده صورت گرفته باشد وعملا مداخله شوروی ها درافغانستان آشکارا مینمودند.بعضی استادان شوروی درپولیتخنیک بی شرمانه ومغرضانه در صنوف درسی به محصلین میگفتند که اگر شمایان کدام ضد انقلاب ثوررا در هرجا میبینید فورا به نیروهای امنیتی دولت خلق وپرچم اطلاع دهید اما این اعمال مغرضانه شان با عکس العمل محصلین پولیتخنیک مواجه میگردید وبعضی محصلین با عکس العمل شدید از مداخله بیشرمانه ومغرضانه استادان شوروی را خوش نبودند و واکنش نشان میدادند که درنتیجه همه این محصلین وطن پرست وخداجو توسط اطلاعات جهنمی خلق وپرچم گرفتارشدند وزنده به پولیگون های پل چرخی زیر خاک شدند روح همه شان شاد باشند.کودتای خونین هفت ثور که فقط برای گرفتن قدرت دولتی توسط حزب خلق وپرچم بود خیلی به سرعت دچار اختلاف وکشمکش های داخلی شدند وجناح پرچم را به نام اشرف زادگان ازبدنه دولت جدا کردند ورهبران عمده پرچمی ها را به حیث سفیران افغانستان توسط وزیر خارجه حفیظ الله امین به ممالک مختلف اعزام کردند.جنایت کاران حزب خلق خیلی سریع ازطریق استخبارات جهنمی خود مخالفین نظام خودرا درهرگوشه وکنار افغانستان به محابس فرستادند وبعضی مناطق را به بمباران هوایی مطیع خود ساختند.بازهم حزب جنایتکار خلق برای سلطه قدرت داخلی شان بین نورمحمد ترکی وحفیظ الله امین اختلافات شدید بروز کردند درنتیجه حفیظ الله امین با یک توطیه موفق نورمحمد ترکی را ازصحنه سیاست دور کردند وباالاخره نورمحمد ترکی را بالیشت کشته وبه قول آبچکان کابل به خاک سپرد.حفیظ الله امین فقط صد روز در راس حکومت درکابل قدرت را به دست گرفته بود وبالاخره شامگاه شش جدی ١٣٥٨ شمسی توسط قوای شوروی درتپه تاج بیگ دارالامان کابل کشته شد وقوای شوروی به قومانده مستقیم برژنف ملعون وارد خاک افغانستان گردید وافغانستان را بی شرمانه طبق پلان دراز مدت حکومت وقت شوروی اشغال نمودند وببرک کارمل این وطن فروش خاین توسط قوای شوروی بحیث رییس شورای انقلابی قدرت دولتی را به نام حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان به دست گرفت جناح های خلق وپرچم ظاهرا دوباره متحدگردیدند.دوران حکومت ننگین ببرک کارمل مجاهدین ومبارزین جان برکف افغانستان درکنج وکنار افغانستان برای استقلال وآزادی افغانستان فعالیت وجنگ های چریکی وعلنی شان را باشدت بیشتر ادامه دادند ببرک کارمل این عروسک برژنف ملعون با بیحیایی ازروابط دوستانه ملت مومن افغانستان با دولت وقت شوروی در محافل ومجالس دولتی سخنرانی میکردند درحالیکه ٩٥ فیصد مردم مومن ومجاهد ومبارز افغانستان مخالف دولت دست نشانده دولت وقت شوروی بودند.درین مدت هزارها مجاهد ومبارز ومردم افغانستان عم از ذکور واناث واطفال توسط قوای زمینی وهوایی شوروی ها کشته ومعیوب شدند وخانه های مسکونی،کارخانه ها ومزارع شخصی مردم شریف افغانستان باخاک یکسان گردیدند.مردم شریف افغانستان علیه اشغال افغانستان توسط ارتش حکومت وقت شوروی و ممالک متحد پیمان نظامی وارسا درداخل افغانستان آنقدر به شدت مبارزه وجهاد ادامه دادند که با سرعت ازطرف ممالک پیمان ناتو واکثر ممالک بیطرف پشتیبانی نظامی وسیاسی گردیدند وخواستار خروج قوای شوروی ازافغانستان گردیدند.همزمان جنبش های آزادی بخش در ممالک اروپای شرقی که زیر سلطه حکومت وقت شوروی بودند اوج گرفتند وبرای اولین بار اتحادیه مستقل کارگری دربندر گدانسک پولیند به رهبری لخ والیسا شروع به فعالیت نمود و وخیلی زود به انقلاب استقلال خواهی در پولیند تبدیل گردید که شروع این انقلاب دولت کمونیستی پولیند سقوط کرد وحکومت جدید مستقل به رهبری لخ والیسا درپولیند شروع به کار کرد.انقلاب جدید درپولیند به کشورهای همجوار اروپایی شرقی هم خیلی زود تاثیر نمودند وحکومت های مقتدر اروپایی شرقی با انقلاب های جدید مردم شان یکی بعد ازدیگری سقوط نمودند وازچنگال وسلطه حکومت وقت شوروی خلاص گردیدند ودرعین زمان تحولات جدید درحکومت افغانستان شروع گردید وپایه های لرزان حکومت ببرک کارمل نیز به لرزان بیشتر درآمدند.بامرگ برژنف ملعون وفاشیست سقوط وتغیر حکومت ببرک کارمل نیز شروع گردید وباروی کار آمدن میخاییل گورباچوف ببرک کارمل ازقدرت کنار گذاشته شد وداکتر نجیب الله بحیث رییس شورای انقلابی ورییس دولت درافغانستان تعیین گردید.دولت دست نشانده داکتر نجیب الله هم با مقاومت شدید ازطرف ملت مومن ومجاهدین جان برکف افغانستان مواجه گردیدند بالاخره بافشار کشورهای خارجی وجوامع بین المللی وهم با مجاهدت بیسابقه مجاهدین جان برکف افغانستان دولت وقت شوروی به طرح خروج قوای شوروی ها ازافغانستان تن دادند وخروج شروع قوای شوروی مطابق جدول زمانی ازافغانستان شروع گردیدند.حکومت داکتر نجیب الله که باخروج قوای شوروی وقت، آینده حکومتش را لرزان فکر میکردند مصالحه ملی را درافغانستان مطرح کرد آخرین قوای شوروی در١٥ فروی ١٩٨٩ازافغانستان خارج گردیدند همزمان دولت داکتر نجیب الله درکابل وسایر ولایات حملات شدید خودرا علیه مجاهدین ادامه دادند که بامقاومت شدید مجاهدین ومبارزین جان برکف افغانستان مواجه گردیدند.داکتر نجیب الله که ازقدرت قوی مجاهدین اطلاع کامل داشت درعین زمان طرح مصالحه ملی در افغانستان ،استعفا وبرکناری ازقدرت خودرا را درافغانستان مطرح کرد دراین اثنا بود که یک کودتای نظامی توسط کمونیستان تند رو درشوروی هنگامیکه گورباچوف دررخصتی سالانه اش درجزیره دورافتاده بسر میبرد به وقوع پیوست واین کودتا با مداخله مردم واعضای پارلمان در اتحاد شوروی خنثی گردید وگورباچوف حزب کمونیست اتجاد شوروی بادایر نمودن جلسه بیوروی سیاسی ،حزب کمونیست اتحادشوروی را خاین اعلان نمود وخواستار منحل نمودن حزب کمونیست اتحادشوروی وقت گردید ودربیست وپنجم دسمبر سال ١٩٩١ میلادی حزب کمونیست اتحادشوروی بعد از هفتاد پنج سال قدرت سیاسی دراتحادشوروی ،حزب کمونیست اتحادشوروی توسط میخایل گورباچوف منحل گردید وجمهوری های اتحادشوروی ازبدنه دولت اتحادشوروی سابق جداومستقل گردیدند ودرعین زمان ثابت گردیدند که قدرت های استعماری تحت هرنام وطرح که باشند سرانجام با مبارزه وجنبش های آزادیخواهانه ملت شان سرانجام به استقلال و آزادی ناییل میایند.دولت مرکزی کابل به رهبری داکتر نجیب باالاخره بافشار مجاهدین ومبارزین جان برکف افغانستان وجوامع بین المللی روند استعفای داکتر نجیب الله بیشترگردیدوداکتر نجیب فکر خروج مصون خودرا با ارگان های ملل متحدمطرح کردند وداکتر نجیب الله که میخواست توسط نیروهای ملل متحد درشب تاریک از کابل خارج گردند و به هند کنار فامیل شان بروند توسط قوای ازبیک جنرال دوستم وجمعیت اسلامی درمیدان هوای کابل مانع خروج داکتر نجیب الله وهمراهانش گردیدند وداکتر نجیب الله مجبور گردید که بارفقایش دردفترملل متحد درکابل پناهنده گردیدند ودولت دست نشانده حزب دموکراتیک خلق وپرچم با کشته نمودن ومعیوب ساختن صدها هزار مجاهدین ومبارزین حکومت کودتای ننگین شان درافغانستان ختم گردید وافغانستان دوباره مستقل وآزاد گردیدوسران ورهبران حزب خلق وپرچم برعکس ادعاهای قبلی وانقلابی شان به دامن کشورهای سرمایداری وکاپیتالیستی پناه بردند وملت مومن،مجاهد جان برکف ودلیر افغانستان برای همیشه افتخار کسب استقلال وآزادی افغانستان ناییل گردیدند و به اصطلاح کمونیزم ملحد ومتجاوز را برای همیشه به زباله دان تاریخ سپردند.
و من الله التوفیق. انجنیر عبدالرشید ناصری ازآسترالیا
>>> 7ثورروزآزادی برای ملت وکشورافغانستان بود که برعلیه یک شخص و(یک خانواده ) که بریک ملت حاکم بودند قیام شد درآن قیا به تعدادانگشتها یدست کشته شدند همین که آمریکا که هنوز درتاراج افغانستان است وانگلیس که درتحریک دول بیگانه برای نفوذ درافغانستان است واسرائیل که افغانستان رابه جهت دین اسلام قبول ندارد وعربستان که تاکنون درجهت منافع خود وترویج تروریسم ووهابی گری پول میپردازد وپاکستان که سودای حکومت برافغانستان ومردم ومنافع ان رادارد و....و....و.... درمقابل ان ایستادند ونگذاشتند که این راه به نتیجه برسد گواه برحقاتیت 7ثور میباشد سئوال این است که براستی چرابعداز 7ثور افغانستان روی آرامشرا به خود ندید ؟باید ازنوکران وجیره خواران دول فوق الذکر پرسید وایشان باید به ملت افغانستان وجامعه جهانی و عدالت جوابگو باشند /
داکتر محمدجمعه
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است