تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ ۱۳۹۸/۲/۱۰ | کد خبر: 158425 | منبع: | پرینت |
از عجیب ترین دلایل برای توجیه "لوی جرگه"، جرگه قومی و سنتی پشتونها، که با اضافه نمودن صفت "لوی" توسط شاهان پشتون به حیث یک بنیاد سیاسی سلطنت و سپس امارت (لوی جرگه علما) و حالا جمهوریت، درآمده، این است که کلمه "لوی" پشتوست و "جرگه" فارسی.
یعنی "لوی جرگه"، که همیشه از سران قوم و قبایل بیسواد و چند وکیل و سناتور انتصابی تشکیل میشود، نهاد وحدت ملی است. فکر میکنم که دیروز اشرف غنی این کشف بزرگ را انجام داده ولی تآثر من در این است که حتا افراد دانشمند و قابل احترامی هم نه تنها آنرا بازگیری نموده بلکه "از شاه هم کرده شاه پرست تر" شده و چه توصیف هایی که دراین مورد انجام نداده اند.
من زبان شناس نیستم و نمیدانم که جرگه اصلآ یک کلمه فارسی است یا ترکی و مغولی (چون تصور میکنم که در ایران کاربرد ندارد) و شاید هم پشتو و یا اردو. آنچه را که میدانم این است که بسیاری از کلماتی که در فارسی بکار میبریم با زبانهای دیگر چون پشتو، کردی، اردو و حتا ترکی مشترک است. کلمه جرگه از آن جمله است. اما صدها و هزاران کلمه دیگر نیز در این زبانها مشترک اند. چون از بنیاد سیاسی صحبت میکنیم در همین بخش کلمات پادشاه، صدراعظم، وزیر، رییس، مدیر، مامور، محصل، معلم ... هم در فارسی و هم در پشتو بکار میرود.
از اشرف غنی که ما حرف هایی از این بی معنی تر شنیده ایم، ولی از دیگران این توقع را نداریم.
کریم پاکزاد
>>> Salam
چند آدم بی اندیشه و سلطه دوست همیشه وجود دارد ، داکتر نجیب هم هزار ها تن را جمع کرده بود و همه گفتن به آسمان بروی از پایت می گیریم و اگر در خاک بروی از ....این شکمبو ها را هر کی وعده و پول دهد همان جا می روند ، ستودیوم ورزشی هم از مردم برای حکمتیار پر بود
>>> Saboor Raheel
جرگه اوغنی، متشکل است از:
۱- ۱۵۰۰ نمایندهه که از طرف حکومت غنی معرفی شده اند.
۲- ۱۸۰۰ گوسفندان (گوسفندیان) امر خیل.
یعنی ۱۸۰۰ نفر صدفیصد نماینده های دستچین غنی اند که کافیست هر فیصلهیی را به نفع غنی رقم بزنند. از ۱۵۰۰ دیگر هم شمار زیادی گوش بهفرمان غنی بابا اند. باقی اکثریت شان کسانی اند که فقط نام و شهرت میخواهند، و لو با ریدن در مسجد باشد. شماری هم اصلا چنان غول تشریف دارند که آورده شده اند و از خود اختیار ندارند. اگر هم کسی باشد که با کدام برنامه شخصی مستقل آمده باشد با اندکترین صدای مخالف دهنش بسته شده و برون از مجلس پرتاب میشود. اینست ترکیب و حقیقت لایه جرگه اوغنی.
توضیح جناب امرالله صالح چیست؟
>>> Qasimzadah
شرم هم چیزی خوبی است.
انگار تمام دار و نداری این سرزمین همین زی ها است، یا "کرزی" است یا "استانکزی" است و یا احمدزی. حالا حتما چند تا کور باطن این کار آقای غنی را نیز ملی خواهند گفت.
مرد میدانم آرزوست تا دمار از روزگار قومگرایان، برتری طلبان و قبیله پرستان برآورد.
تاریخ کشور پر از ریدن های همین زی ها است. خدا هرچه قومپرست و برتری طلب را نابود کناد.
یادداشت: وقتی بین دو زی جنگ است، پس چرا این همه آدم های دگر باید کشته شوند؟ هم خود را توته توته کردند و هم دگران را... مات و حیرانم خدایا.
>>> کلمه پادشاه فارسی است،صدر اعظم عربی است،مدیر عربی است،محصل عربی است،مامور و معلم عربی است.
با حمله اعراب به دولت ساسانیان در ایران امروزی،دولت ساسانیان شکست خورد.
دختر پادشاه ساسانیان یزدگرد سوم در عقد نکاه امام حسین پسر حضرت علی خلیفه چهارم مسلمانان در آمد.
زبان فارسی بمرور زمان در ایران امروزی جایش را به زبان عربی داد.
اما در زمان سامانیان در تاجکستان امروزی،دوباره زبان فارسی روتق گرفت و شعرا به زبان فارسی شعر سرایدند و دفتر و دیوان فارسی بمیان آمد و آهسته آهسته زبان فارسی دوباره در ایران نیز ترویج شد.
اما این زبان دیگر اًن زبان خالص فارسی نبود،بلکه آمیخته با واژه های عربی گردید و در افغانستان امروزی نیز چنین بود.
اما با بمیان آمدن دولت صفویان در ایران و پیدایش مذهب اهل تشیع در ایران،رقابت بین عرب ها و ایرانی ها در جهان اسلام شروع شد و زبان فارسی نیز ترویج بیشتر پیدا کرد و کوشش صورت گرفت تا واژه های اصلی فارسی جایگزین واژه های عربی شود که حد اکثر این پروژه در زمان سلطنت محمد رضای پهلوی صورت گرفت.
در افغانستان نیز در زمان ظاهر شاه اداره یی بنام پشتو تولته ایجاد شد تا واژه های جدید پشتو جایگزین واژه های عربی و فارسی در زبان پشتو گردد.
حالا زبان مروج در افغانستان متأثر از زبان عربی و هندی و ازبکی و حتی در بعضی موازد روسی نیز است.
مثلاً پطنوس کلمه روسی است و پروپاگند کلمه روسی است.
حتی زبان روسی نیز متأثر از زبان فارسی است.
مثلاً: کوده ته،که در اصل کجا تو است،که عبارت از همان مفهومی است که تو کجا میروی و یا کجا میروی تو.
شاخه اصلی آنها عبارت از زبان هندی اروپایی است که شامل فارسی و پشتو و هندی و لاتین و شاخه های لاتین که عبارت از انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و هسپامیوی و غیره است.
اساس همه این زبان ها از شرق افریقا که حدود چند صد هزار سال قبل از شرق افریقا مهاجرت کردند و در سراسر کره زمین پراگنده شدتد،میباشد.
اولین مرتبه انسان ها در اطراف رود های دجله و فرات در متطقه کردستان و ایران و عراق امروزی مسکن گزین شدند و به کشت و زراعت و دام داری روی آوردند و زبان تیز انکشاف پیدا کرد و به سایر مناطق دنیا توسعه پیدا کرد.
بنأ اساس تمام زبان ها بکی است و از شرق افریقا گرفته شده است و در متطقه بین النهرین انکشاف پیدا کرده است و به شاخه های مختلف تقسیم شده است.
>>> جرگه واژه مغلی است
و معن اش گرد هم آیی سران قبایل مختلف حاضر در لشکر چنگیز برای شور و مشورت در مورد یک امر مهم است.
در بین پشتون ها هم جرگه به عین معنی است.
جمع شدن سران قبایل ساکن در یک محل برای اخذ یک تصمیم مشترک
آن جرگه معروف هم که احمد خان ابدالی را شاه ساخت گرد هم آییی سران قبایل موجود در قندهار بود.
خوبی جرگه های پشتونی این است که چون سران قبایل در آن اشتراک دارند وقتی بر میگردند توانایی اجرای تصمیم های گرفته شده در جرگه را دارند.
حال شما بگویید این 3200 آدم اشتراک کننده این جرگه توانایی تعمیل فیصله های این جرگه دارند.
>>> جرگه لغات فارسی است در فرهنگ معین چنین آمده که جرگه دسته و. یا گروه عده از مردم که نوع شکاری را در صید گرفته و. در فرهنگ دهخدا این چنین آمده که جرگه حلقه زدن ویا صف کشیدن مردم ویا حیوانات ویا صف کشیدن مردم
واما در افغانستان جرگه بنام لویه جرگه است که بزرگان اقوام افغانستان دور هم جمع میشوند و راجع به موضوع مهم جروبحث میکند و. اما بدبختانه این جرگه یک جرگه قلابی و. ساختگی و. نمایشی است که اکثریت اعضای جرگه منتصبین است که از طرفداران غنی است ،این جرگه نیست بلکه یک چیزی نمایشی بخاطر تصاحب قدرت زیادتر به غنی تشکیل شده
عبدالله ریحان
>>> Baha
یکی از همین روبات ها زهره یوسف است که در امریکا سایقه طالب پرستی دارد و در کنار رولا غنی لانه گزیده و۲۸۰ ملیون دالر پروژه انکشافی زنان را تاراج کردند، زهره یوسف همسر سلطانزوی فاشیست و دزد طیاره خود را از خانواده ممدزایی و نواسه امیرعبدالرحمان خان معرفی کرده و جای افتخار به پدرهزاره اش یوسف که سرطبیب شفاخانه قوای مرکز بود و پدر کلانش در چنداول دکان قصابی داشت به عبدالرحمان خان خود نسبت می دهد ؟؟؟؟
>>> سنت "لويه جرگه" چنگيزخانى مغولى در گردن آدم خان افغانى
به اساس زبان شناسى "وامگيرى" (قرض گيرى) واژه چيزى بدى نيست. دولت طاغوت پرست افغان خودش در فابريکه لغت سازى پشتو متواتر لغت پشتو توليد کرد مانند کارت آراى براى حيوانات و از مغول چنگيزى تا انگريزى لغت قرض گرفت و در دهان خود انداخت در شکم بلعید.
ولى عليه گرفتن واژه هاى پارسى ناب که در ايران کشف واختراع مى شد تبليغات فاشيستى مى کرد و مى کند و فارسى زبانان را در ستان مثل خودشان حقير وفقير فرهنگى مى پنداشتند. و اما غضب واژه ديگران مانند غضب زمين ديگران کار خلاف ارزشهاى پسنديده فرهنگى ملل هاى متمدن جهانى اند . مثلا چک٬ پسته٬ مگزن٬ صفر٬ اد ميرال دريا سالار انديرا وامهاى زبان پارسى اند. ستر جنرال = ژنرال بزرگ; سترگ; گسترده گسترش در زبانهاى ايرانى زبانهاى کلان (زبانهاى "استر" "سترگ" ايرانى ) مانند کوردى٬ بلوچى پشتو و پارسى وجود دارد. "لوى" و "لويه" واژه زبان ايرانى نيست. ستر، غټ، پرتمين، همند ، پراخ ، غوره زياته چون که به کنده زبان پشتو وجود دارد و در زبان هاى جرمنى هم وجود دارد مانند "Stern" "ster" Asteroid" شهاب سنگ. "لوى" و "لويه" در زبانهاى هندواروپايى وهندوايرانى وجود ندارد . پس جستجوى و پژوهش خود را روى زبانهاى سامى (عبرى و عربى) معطوف مى نمايم. ستاره در فضاى زبانى يهودى و عبرى وجود ندارد ولى قمر و شمش و نجم چرا? پشتو ستوري = پارسى ستاره = عربى نجم عبرى هم כוכב ( نجمه) . علم نجوم = ستاره شناسى يا ستورى پوهه بزرگ به عربى عظيم و کبير زبان ییدیش (يهودى اروپايى از آلمانى ) اکثريت يهودان در آلمان بودند از اين جهت גרויס = groys گرويس تغير گروس gross بزرگ خود .
"جرگه" یک اصطلاح شناخته شده از زبان منگوليا يا مغولستان است. زبان مغولستان زبان "تورکى التايى" است که با زبانهاى آسياى ميانه تا ترکيه خويشاوند و مغولها در زمان دودمان مينگ در چين دودمان مينگ چين را شکست و هشتصد سال پيش چنگيزخان آسياى ميانه شرق ايرانزمين و سپس تيمور شش قرن پيش و بابريان چارصدسال پيش کل آسياى ميانه ايرانزمين و هند را آباد نمودند.
برخلاف "افغان" هميشه سرزمين ستان ما را ويران نمودند. چه با پيسوند زوى زى وام گرفته پشتون از زاد پارسى مانند ځلميان و زمريان وچه با طلابان و طالبان فقط مى طلب اند مانند طلبکاران
خان و لوى و جرگه را مغولها گورگانى به افغانها به ميراث دادند. "جر" و "بحث" لغتهاى فارسى نيست. واژه هاى وام اند. "جر" تورکى و "گر" گورگانى مغولى است. و "گر" در زبان مغولى (چادر گرد يا خيمه حلقوى ) معنى مى دهد: "جر" (Ger) : کسى را قهر کردن ; "جر": پاره کردن, غار کردن; جر کردن: تارهاى ابريشم و پشم و پنبه گدود شدن; گر٬ جر٬ يا ٬غر غار کوه و يا خرگاه (Lager). جرگه (Garge, Gorge) در لغتنامه دهخدا گرفته شده است. و تاريخ وام گيرى آن و يا لغت نامه و نام فرهنگ لغت هم ناميده شده :
چو تیغت کند کار بر جرگه تنگ
درآید بدم لابه غران پلنگ .
نورالدین ظهوری (از بهارعجم و آنندراج ).
گر آهوی چین در غزال خطاست
که در جرگه ٔ چشم جادوی اوست .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
سرور جرگه ٔ شاهان جهان
شاه نجف صفدر معرکه ٔ شیردلان . سعید اشرف (از آنندراج ).
اگر زاغ و گر صعوه ٔ ناتوانم
همین بس که در جرگه ٔ بلبلانم .
طالب آملی (از آنندراج ).
جرگه حلقه زدن و صف کشیدن مردم و حیوانات دیگر. (برهان ). صف کشیدن انبوه مردم . (غیاث اللغات ). مطلق صف و حلقه است خواه مردمان باشد،خواه سایر حیوان از چرنده و پرنده . (از آنندراج ) (بهارعجم ). حلقه . حوزه . جرغه . پره . مجمع. جماعت . محفل .رج . سپاه . صف . قطار. فرهنگ آنندراج یکی از فرهنگهای زبان فارسی نوشتهشده در سده نوزدهم میلادی و از کاملترین و منظمترین فرهنگهای زبان فارسی عصر خود است. این فرهنگ را محمد پادشاه متخلص به «شاد» فرزند غلام محییالدین، میرمنشی مهاراجه میرزا آنند گجپتی راجمنه سلطان بهادر، راجهٔ ایالت ویجینگر از ایالات دکن هندوستان، بر اساس چند کتاب لغت دیگر گردآوری کردهاست. تاثير زبان وفرهنگ مغولى درپشتو عملى مى شود ولى در بين پارسى زبانان و بويژه "بين هزاره هاى مغولى" و اوزبيکى و تيموريان وتورکان نى! شکل اولیه چادر کروى "گر" Ger "جر" Jer يا جرت Jurt (یورت ) از زمان چنگیز خان تا اکنون تغییر نکرده است. و لوى از کجاه آمده ? لوى از "لقب خان را به پشتونان تقديم نمودند و "گر" و دوى" Doi مغولى که مانند "ikh" مغولى داهيم "dahim" تورکى آمده است شکل اولیه "گر"٬ "جر" و جرت دوى، از زمان چنگیز خان تغییر نکرده است. کليه سران اقوام عشايرى و چادرنشين کوچى مغولستان جنيگيز خان را در همين گونه خيمه دايروى به عنون خان خانات هاى مغولى انتصاب نمودند. در پشتو يک سلسله قوانين ساختن لغت هاى زبانهاى هندو اروپايى و هندو ايرانى غربى و شرقى وجود دارد که براى اش تغير دال و لام گويند
د به ل
"دختر" : پارسى Dochter
"توختر" : آلمانى Tochter
"دوتر": انگليسى daughter
دختر= لور: پشتو : Lor
دوى مغلولى بزرگ به لوى پشتو نيزه شده د به و و ر به ل
* دار < > وال
* شهر دار<> ښار وال
* پاس دار <> پاس وال
*پدر <> پلار
* ده <> لس
* دست <> لاس
* درس <> لوست
* ديدن <> وګورئ
* دستيار<> مرستيال
در بين تورانى هاى هندوستان و دکن و اکنون ميان پشتونها چندين نوع سیستم جرگه سيمتى (انگليسى سران) (اجلاس سران ) و جرگه صباح نوعی اجلاس روستای قبیله ای
زبانشناسى بخش فيلولوژى زبانهاى ايرانى و پارسى باستانى واوستا مادر زبانهاى عمده ايرانى
فيلولوژى در ريشه شناسى "استر و "اوستر" از روشنى سفيدى ستاره آمده و با پشتو خويشآوند و بستگى دارد ستور و استوره هم بزرگ و هم روشن و هم سفيد وپاک معنى مى دهد. هيچ کشور بيگانه آنقدر روى زبانهاى هندوايرانى پژوهش و کتاب و فرهنگ يعنى لغتنامه به نشر نرسانيده اند مانند آلمان.
لغت نامه هاى زبان هاى ايرانى1- اوستايى که زبان زردشتى و يا سرودهاى گاتها منبع: http://www.avesta.org/avesta.html
اين سرودها را کىو درکدام زبان نگاريد? 2- پارسى باستانى:اين سرود ها در زمان هخامنش قرن هشت پيش از ميلاد (زاده ۷۰۵ پیش از میلاد است که دودمان هخامنشی را به نام او میخواندند. واژه هخامنش معنای دارنده اندیشه راست را میرساند. هخامنش می باید نیای بزرگ هخامنشیان و سرپرست طایفه پاسارگا دیان بوده باشد. هخامنش توسط پادشاه دیااکو پادشاه اول مادها (اولین پادشاه ایران) به فرمانداری پارسه منصوب میشود.
شاهنشاهی هخامنشی یا هخامنشیان (۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد، «۲۲۰ سال») شاهنشاهیای در دوران باستان بود که به دست کوروش بزرگ بنیاد نهاده شد
"اندیشه راست" و "انديشه پاک" دو واژه بودند که شکل بنيادى بوندهشن اويستايى "زرواسترا" (يونانى براى زردشت: Zoroastra يعنى ستاره يا استر يا استوره) چون هخامنش ها يا زردشتيان سفيد پوش و دين پاک و استرگ چون هخامنش ها يا زردشتيان سفيد پوش و دين پاک و استرگ (بزرگ ) "groß" (گروس آلمانى = بزرگ) پدر زردشت "اپيترر زرتوهشت " (ابيتر يا اپيترر جمع پدر ) و مادر اش "ماتزى زرتوهشت" ; ابيتاريه اجداد و نياکاناوستايى کنده کارى شده با دبيره يا خط ميخانى: بلى اولين کشف سرود هاى زردشت نقش ونگار ميخى هخامنيشيان بيستون و نقش رستم يا تخت جمشيد يا پارسگه يا پيرسى پليس (Persepolis)
پژوهشهای ایرانی نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی در زمینه اخترباستانشناسی، انسانگرایی و فرهنگ ایران پيرامون کشف "سنگنبشته رباطک" 1372 + 621 = 1993 ازسوى کشاورزان روستای «کافر قلعه» در «رباطک»،
رباطک، نام شهر کوچکی است که در شرق سمنگان و شمال باختری بغلان در میانه راه پلخمری به سمنگان واقع است."
جاى گفتنى است که در اين منطقه آذر گاهها وآتشکده هاى زردشتى (هفت نيکوى) و آهينهاى يزدان و يزدگرد هاى ميترايى و ناهيد و مهر دوستى(اَنَـهیتَـه/ ناهید»، «مَـه» (مـاه)، «سروشَـرد» (سروش)، «مـهـر» (میترا) و «آرمـوز» (اهورامزدا)قرار داشتند تا آمدن آهين بودايى (زردشت هفت جمع يک). کوشانيان نيم شان بودايى شدند ونيم اش زردشتى در «سرخ کتل» همين اکنون ميدان آتشکده وجود دارد.
هخامنشان٬ پارتها ٬ گريکو باخترى ( يونان باخترى اسکندر) ٬ساسانيان و کوشانيان اول زردشتى و بعدا بودايى اديان بومى باستانى ايران زمين و هند و توران آسياى مرکزى را داشتند .
در اين منبع کتاب وهليم گایگرWilhelm Geiger و ديگر آلمانى ها قرون 18 و 19 واژه هاى زبانهاى ايرانى اوستانى و باستانى و پارسى ميانه ويا پارسى پهلوى (منظور زمان برهام گور زردشتى منظوراست و نه دومان پهلوى رضا شاه و محمدرضاشاه و فرح ديبا پهلوى 1925-1979) که اين زبانشناسان واژه هاى زبانهاى آريايى و معادل آلمانى آنراو ترجمه در ("گلوسر": Glossar فهرست اصطلاحات یا فرهنگ موضوعی شاعران ادبيات در ديوانهاى خود چنين لغات پارسى را به پارسى معنى مى نمودند . زبانشناسان که درباره زبانهاى ايرانى ڀژوهش نموده اند. آدام اولئاریوس (به لاتین: Adam Olearius)، به نام اصلی آدام اولشلگر (به آلمانی: Adam Ölschläger)، (24.متولد سبتامبر 1599 in در آذربايجان دوره صفوىه; مرگ 22. فبورى 1671 اشلسویگ (شهر) پژوهشگر، ریاضیدان، جغرافیدان و کتابدار آلمانی بود. او همچنین دبیر سفیر ارسالی فریدریش سوم، دوکنشین هولشتاین به شاه صفوى در سفر او به (شاهنشاهى ممالک ايران بود) بود. او پیرامون دیدههایش از سفر به ایران دو کتاب نگاشتهاست. همچنین نخستین ترجمهٔ آلمانی گلستان و بوستان سعدی توسط او در سال ۱۶۵۴ میلادی منتشر شد. گرگردآورى نموده بودند ویلهلم لودویگ گایگر بدست نشر سپرد
ویلهلم لودویگ گایگر(به آلمانی: Wilhelm Ludwig Geiger) (زادهٔ ۱۸۵۶ - درگذشته ۱۹۴۳) ایرانشناس , هندشناس و خاورشناس آلمانی بود. زمینهٔ کاری او زبانهای ایرانی و هندی بود. او متخصص زبانهای پالی و دیوهی از زبانهای مالدیو بود.
وی در سال ۱۸۵۶ در نورنبرگ به دنیا آمد. بر اثر برخورد و دوستی با پروفسور اشپیگل در مدرسهٔ عالی زبانشناسی، با کتابهای سانسکریت و اوستا آشنا و بعد رشتهٔ تخصصی خود را در زمینهٔ اوستا ادامه داد.
ویلهلم لودویگ گایگر "بنياد فيلولوگى ايرانى" (Grundriß der iranischen Philologie) را در سال يعنى همين پژوهش فيلولوگژيک (لغتشناسی ،واژهشناسی، متنشناسی دانش مطالعهٔ نوشته در منابع تاریخی، با توجه به ترکیب جنبههای ادبی، تاریخی، و زبانشناختی آن است. لغت شناسى به معنى ريشه شناسى (Etymologie) نيست
https://www.google.de/ search?tbm=bks&hl=de&q=Wilhelm+Geiger++ustur
Stir-gom (سترگوم) Ustur-Gom (استرگوم) خوب بزرگ يعنى بسيار بزرگ : ustur استر stir ستر بزرگ
تعدادى زبانشناسان آلمانى که درباره زبانهاى ايرانى باستانى ميانه و نو پژوهش نموده اند.
آ ا: فریدریش کارل آندرئاس
هرمان اته
رنست دیتس
فریدریش فون اشپیگل
پ
يوهان همر فون پورگشتال: ترجمه ديوان حافظ و باستان شناس
د
دورتی بلیسکه
ر
فریدریش روکرت ترجمه شاهنامه فردوسى
ش
هانس هاینریش شدر
پاول شوارتس
اننى مارى شيمل
ک
هایدماری کخ
کریستیان بارتولومه
گ
کارل گراف
ویلهلم گایگر
گئورگ فریدریش گروتفند
کارل فریدریش گلدنر
هويان ولفگنگ فون گوته ترجمه اشعار نظامى گنجوى
ل
لودویگ پاول
هاینتس لوشی
م
یوزف مارکوارت
ادوارد مایر
ن
تئودور نلدکه
ه
هانس پیتر اشمیت
ارنست هرتسفلد
والتر هنینگ
هاینریش هوبشمان
هلموت هومباخ
ی
فردیناند یوستی ( اوستا)
یوهانس هرتل
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است