تاریخ انتشار: ۰۹:۵۶ ۱۳۹۸/۲/۲۲ | کد خبر: 158630 | منبع: | پرینت |
برای یافتن یک خانه که نخستین حق انسانیشان است، آنان باید دروغ بگویند یا مردی را حامی و همکار بگیرند و به بنگاههای معاملات خانه معرفی کنند. چه بسا در بسیاری از موارد این زمینه را برای آن مرد مساعد میکند تا از وی تقاضاهای نامشروع کند.
رویا:
کافی است در خیابانهای کابل قدم بزنید و نگاهی به رفتار و شیوهی دید مردان به زنان و دختران بیندازید تا سختیهای زندگی دختران و زنان تنها در این شهر را درک کنید.
داشتن زندگی مستقل برای دختران و زنان در جوامع سنتی و بسته امر عادی نیست و در جامعهای مثل افغانستان مستقل زندگی کردن دختران تابو و خلاف عرف و عنعنات جامعه شمرده میشود. تعدادی از دختران به نسبت دیدگاه بد جامعه در موردشان، مجبوراند هویت خود را پنهان نگهدارند.
محرومیت از یک حق اساسی:
برای یافتن یک خانه که نخستین حق انسانیشان است، آنان باید دروغ بگویند یا مردی را حامی و همکار بگیرند و به بنگاههای معاملات خانه معرفی کنند. چه بسا در بسیاری از موارد این زمینه را برای آن مرد مساعد میکند تا از وی تقاضاهای نامشروع کند.
سپیده، پنج سال است که در کابل تنها زندگی میکند. او برای اولین بار در کابل تحصیلاتش را در یکی انستیتوتهای طبی شروع کرد. او در اوایل در خانه یکی از آشنایانش زندگی میکرد، اما در عالم ناشناسی بنا بر مداخله اقوامش حتا در خصوصیترین موضوعات زندگیاش، تلاش برای یافتن خوابگاه خصوصی شد تا آنجا را ترک کند.
«روزی از انستیتوت تا خانه از چند تن در مورد خوابگاه خصوصی دختران پرسیدم. رهگذر جوانی برایم یکی از آنها را نشان داد. وقتی آنجا رفتم، از نگاه پاکی جای مناسبی نبود، اما به خاطر ادامهی تحصیل قبول کردم و مدتی را با دخترانی دیگر که مثل من از ولایات مختلف برای ادامه تحصیل و یا کار آمده بودند، زندگی کردم، اما پس از مدتی خوابگاه بسته شد.»
او سپس به همراه یکی از دوستان خود به نام نگینه، به دنبال خانهی دیگری برای زندگی میگردند.
«هیچکسی بالای ما اعتبار نمیکرد. حرف همه این بود که به دختران مجرد خانه نمیدهیم، تا اینکه دروازهی یکی از حویلیها را زدیم و مرد میانسالی دروازه را باز کرد. ما در مورد خانه پرسیدیم. گفت اتاق کوچکی دارم، بیایید ببینید، اگر برایتان کافی است. خوب نبود، اما پذیرفتیم. یک ماه سپری نشده بود که مداخلههای صاحب خانه به مسایل خصوصی ما آغاز شد. او حتی به نحوهی لباس پوشیدن و آرایش ما هم کار داشت. گاهی حتی زشت و ناسزا میگفت. فقط سه ماه توانستیم آنجا بمانیم.»
از این دختران، سپیده عروسی کرده و نگینه نیز کشور را برای همیشه ترک گفته است تا دیگر یافتن جای برای زندگی، یک مشکل نباشد.
«با من دوست شو!»
نبود فضای امن، دید زنستیزانه و باورهای سنتی سبب شده است که زندگی برای دخترانی که به دلیل آموزش یا کار راهی پایتخت میشوند، همیشه دشوار و گاهی غیرقابل تحمل باشد.
بهار، یکی دیگر از دخترانی است که تحصیلات عالی خود را در دانشگاه کابل تمام کرده است، اما وقتی به شهر خودش برگشت، بنا بر نبود فرصتهای کاری و ناامنی دوباره برای کارکردن، به کابل آمد.
«وقتی به دنبال خانه برای خودم میگشتم، به یکی از بنگاهها برای خانه یافتن رفتم. صاحب رهنمای معاملات شماره تماسم را گرفت و روز بعد برایم زنگ زد: من تا حال مجرد هستم، پولدار هم هستم، بیا با من دوست شو، من بهترین خانه را رایگان برایت میگیرم.»
او از این وضعیت آشفته شده بود و مجبور شد بعد از آن وقتی به دنبال خانه میگشت، انگشتر حلقه بپوشد تا مالکان بنگاهها فکر کنند که او مجرد نیست.
«وقتی به بنگاهها برای یافتن خانه میرفتم، میپرسیدند نامزد هستی؟ نامزدت کجا است؟ او چرا به دنبال خانه برایت نمیگردد؟» میگفتم او فعلاً در افغانستان نیست.
خو پس شوهر خارجی داری؟ جرا خارج نمیخواهد تو را که میخواهی تنها زندگی کنی؟
اینگونه او به همراه دختری دیگر از دوستانش توانستهاند به هزار سختی آپارتمانی را برای گذراندن استرسهای بیشمار کابل پیدا کنند.
هیچکس نباید بداند!
نظیفه در یک نهاد بینالمللی کار میکند و در کابل تنها زندگی میکند. او برای اینکه بتواند اندکی از مشکلات موجود بر سر راه دختران مستقل کابل را بکاهد، مجبور شده است دست به پنهانکاری بزند: «در محیط کار هیچکسی از همکارهایم نمیداند که من در کابل تنها زندگی میکنم. اگر بدانند، فکرهای غلط در موردم میکنند یا اینکه فکر میکنند که چون من تنها زندگی میکنم، حتماً بداخلاق هستم و یا از خانه فرار کردهام.»
تنها زندگی کردن دختران و زنان در کابل، در یکی از مرگبارترین پایتختهای دنیا، برای مردم سنتی و جنگزده امری معمول نیست. کسانی که تنها زندگی میکنند، کارشان برای بخشی از مردم خلاف عرف پنداشته میشود و برای تعدادی هم تابوشکنی است که این زنان مستقل بودن را تجربه میکند. اما زنان و دختران زیادی در کابل با وجود این مشکلات مصروف کار و آموزشاند و با هزار سختی، تلاش میکنند نشان بدهند که بیتوجه به قیدها و سنتهای معمول جامعه، باید در مسیر پیشرفت گام نهاد.
8 صبح
>>> عزیزم کابل بی مروت نیست.قبل ازحکومت مجاهدین فی سبیل الله درهمین کابل مردم زنده گی می کردند.همه مردم کابل هم کمونست نبودند.کسی کاری به این نداشت که توزن هستی یامرد.دختران زیادی ازولایات برای تحصیل به کابل می آمدند. آنها یادرخوابگاه دختران ویادر خانه اقارب ونزدیکان شان زنده گی می کردند.دخترانی را هم می شناختم که تنها ومستقلانه درخانه های اجاره یی زنده می کردند.زنان ودختران جوان درموسسات وادارات دولتی خیلی راحت کار می کردند ومزاحمتی وجود نداشت.اگرچه شهرکابل بسیارمدرن وپیشرفته نبوداما فرهنگ شهرنشینی تاحدود زیادی رعایت می شد.برادران وخواهرانی که ازولایات به کابل آمده بودند درجامعه شهری مدغم شده بودند وفرق زیادی باکابلی هانداشتند.به نظر بنده گناه ازکابل نیست.این فرهنگ بدوی وعقب مانده جهادی ـ طالبی است که کابل رابی مروت ساخته است.
>>> درهمه کشورهای اسلامی وضعیت همینگونه است خوشا بحال زنان ودختران افغانستان که با یک مصاحبه با رسانه خارجی یا ابراز نظر مخالف حکومت به زندان وشکنجه انتقال نمیشوند وجرم شان محاربه با خدا بیان نمیشود
ر
>>> واقعا جای تاسف است، میدونم کشور افغانستان کشور ،مرد سالار، جنگ سالار، زن ستیز، مرد ستیز و همه کلمات رو پهلوی هم بچینی در مورد افغانستان صدیق می کند،، چون که این جامعه در قرون واسطی به سر میرد ،درست که از زندگی تجملات امروزی مانن خانه های همچنانی، سلفون اخیر مدل، ماشین های صفر کیلومتر استفاده می کنن کاش طرز فکر شان هم در قرن فعلی بود، تو نمی تونی با یک سلفون و خونه و ماشین خودته مطابق به زندگی فعلی کنی اما افکار پوچ قرن 15 رو ب کار گیری، در کشور های مترقی حرف اول دانش و سواد می زند ، درست است که هر کوچه و پس کوچه کابل پر از دانشگاه های الکی و پز دادن مردم به هم دیگه، حال که دانش امروزی صفر است، ادب که نیست، تربیت که نیست، زمانی خواهر یه نفر به مشکلی بر می خورد باید مانن ناموس خودت بهش برسی نه اینکه از مجبوریت آنون خانم استفاده سوی شود، آگه مرد مرد باشد، مانن یه مرد از یک خانم که واقعآ مجبور است کاری کرد و حتی ازش حمایت کرد، حمایت اخلاقی، اما افسوس که مردم این سر زمین به ترکستان همه دارن میرن، آدم دلش می گیرد این همه مردان واقعآ مرد هستند یا که؟؟
>>> فقد ایران چلیده ها این کار ها را میکند واز قوم هزاره استند اینها به بهانه تحصیل خانه را میگیرند ودیگر کار میکنند این ها استند که جامعه کابل زیبا مارا خراب میکنند.
>>> این دختران بی سر و پا هستند که حادثه می افرینند 4 سال قبل در کارته 3 یکدختر که با مادرش میرفت به ضربه چاقوی همین بی سر و پا ها بخاطر گرفتن مبایلش او را کشتند و فراد نمودند بعد از فراد در همان روز در یک کافه هر 3 نفر گرفتار شدند قتل را رویا انجام داده بود دوستانش او را از محبس نجات داده و قتل به گردن یک دختر دیگر از همین 3 نفر افتاد چون هوا خواهان او پول مصرف نکردند و او را از محبس نجات ندادند تا امروز معلوم نیست در محبس مرده است و یا زنده است و بالایش چه میگذرد . اگر اینها دختران خوبی باشند با ابرو و حیثیت به فکر ادامه تحصیل حویش هستند نه به ادامه فیشن های بی مورد .اگر اینها اینقدر پول دارند که از پس فیشن و لباس های عجیب و غریب شان بر می آیند ضرور است تا همان پول را به فامیل خود مصرف و یکی از اعضای فامیل را با خود بیاورند تا با روحیه ارام درس خوانده بتوانند گذشته از آن حالا در تمام ولایات پوهنتون موجود است ولی در ولایت خود شان ازادی هایشان سلب و نمیتوانند به طرز دلخواه خویش از ازادی هایشان استفاده نمایند بنا نباید ملامت را به گردن کابل بیندازند اخلاق خود را خوب کنند مشکل رفع میشود از رفتن با پارتی ها میله ها و خوردن مواد نشه اور با جوانان بپرهیزند کابل با آغوش باز پزیرایشان است ورنه کابل و مردمش از پزیرفتن انگل های جامعه معذرت میخواهد
>>> برادر . این جا افغانستان است اکثریت مردم این کشور مسلمان هستند و خانواده را برطبق شریعت اسلامی تشکیل میدهند هیچ فامیلی و هیچ خانواده اگر مسلمان باشند دختران شانرا اجازه زندگی کردن مستقلانه را نمیدهند بجز انانیکه دم از اسلامیت میزنند اما در حقیقت جاسوسان کشور های کفری هستند که دراین سرزمین میخواهند روش های مغایر شریعت اسلامی را مروج سازند
>>> وقعآ جای بسیار شرم است که ما نام از مسلمان میبریم
تا اسلام تامسلمان بودند هزاران فرسنگ فاصله داریم
مخصوص از انسانیت هیچ خبر نداریم که انسان یعنی
آدم یعنی چه بشر یعنی چه بنده کی خدا یعنی چه
حتا مانند یک حیوان حیا نداریم
تاحالا بی حیا بودند زاغ راهیچ کسی ندیدن
ولی آدمها مانند همان کوش درزا روی سیبست عرعر
میکند نه شرم نه حیائ
وسلام هم وطن خاریج از وطن
>>> من هم از این چنین فجایع خسته ام خدا وند (ج) تمام مسلمانان را کار های نیک هدایت فرمایند.
محمدامین
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است