مساله مبارزه و مقاومت!
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۲۳    ۱۳۹۸/۲/۲۴ کد خبر: 158674 منبع: پرینت

تجاوز طالبان در قالب کوچی بر بهسود و بخش های از دایکندی یکبار دیگر مساله مبارزه و مقاومت را در کانون توجه قرار داده است. در این مورد چند نکته قابل تامل است:

1- جنگ تاحدودی ریشه در نهاد و غریزه بشر دارد در حالی که صلح یک امر اجتماعی و فرهنگی است. نقش جنگ در تحولات نوع بشر اگر بیشتر از صلح نباشد کمتر از آن نیست. روشن است که افغانستان هنوز وارد عصر فرهنگ نشده و روابط و مناسبات جنگی و پیشافرهنگی تار و پود روابط اجتماعی در این کشور حاکم است. با درک این واقعیت است که هزاره ها باید جنگ و مساله کاربست خشونت هدفمند و سازمان یافته را در زندگی خود جدی بگیرند.

2- در افغانستان هنوز قدرت از لوله تفنگ بیرون میاید و نظامی گری مبنای مهم دست یابی به قدرت سیاسی است. گروههایی مانند طالبان و حزب اسلامی با درک این واقعیت و از طریق کشتار و نظامی گری به قدرت دست پیداکردند/ می کنند. هزاره ها که با مخاطرات و تهدیدات چند جانبه و فراگیر مواجه اند باید این واقعیت را بیش از دیگران جدی بگیرند و برای زندگی سرافرازانه نقش قدرت نظامی را جدی بگیرند.

3- جنگ و منازعه چند لایه و پیچیده جاری در کشور تنها بر سر قدرت و اقتصاد نیست بلکه ریشه های قوی هویتی دارد. این جنگ، جنگ روایت ها از گذشته و آینده است. با توجه به ریشه های عمیق هویتی جنگ و منازعه است که بحران کشور دراز دامن است و در ظرف زمانی کوتاه قابل حل و فصل نیست. از آنجا که منازعات هویتی پدیده های درازمدت اند، بجای اینکه اسیر احساسات زودگذر شویم، باید آمادگی مقاومت و مبارزه درازمدت را پی ریزی کنیم.

4- . گرچه منازعات هویتی بصورت مزمن و درازمدت در تاروپود روابط و مناسبات اجتماعی حضور دارد اما امکان بروز و ظهور انفجاری آن، چنانچه در رواندا، بوسنیا و حوادث نسل کشی طالبان در مزار و شمالی دیدیم، نیز وجود دارد. با توجه به این ویژگی ها است که مدیریت منازعات هویتی بسیار مشکلند و هیچگونه ضمانتی در این زمینه وجود ندارد. بنابراین نباید به مکانیزم های داخلی و بین المللی حل منازعه در کشور اعتماد کامل داشته باشیم. بهمین دلیل باید همواره با اصول و معیارهای واقعگرایانه به حوادث نگاه کرده و مکانیزمهای دفاعی و مقاومتی را در جامعه سازمان داده و کارآمد نماییم.

5- منازعات هویتی همواره با مساله سرزمین و جغرافیا پیوند تنگاتنگ دارد. سرزمین بهرحال یکی از مولفه های اساسی هویت آدمی از گذشته های دور بوده و اشغال آن بمثابه تهدید بقا و هویت بشمار رفته است. برغم اهمیت سرزمین و جغرافیا در منازعات هویتی، هزاره متاسفانه تا کنون درک درست از سیاست سرزمینی نداشته و منازعات هویتی دو صد ساله گذشته را به منازعات مذهبی تقلیل داده و از بعد سرزمینی جنگ و منازعات طولانی کشور غافل بوده و از این رهگذر هزینه های سنگین سرزمینی و هویتی را متحمل شده اند. ما با درک اهمیت جغرافیا و سرزمین در منازعات هویتی جاری، از وجب وجب خاک خود بمثابه تکه های هویتی خود پاسداری نماییم.

6- یکی از قواعد اساسی کسب و حفظ قدرت در افغانستان، داشتن نیروهای غیر رسمی موازی با قدرت رسمی است. در گذشته قبایل مسلح چنین نقشی را ایفا کرده اند. در 18 سال گذشته طالبان عقبه استراتژیک قدرت پشتونها در کابل بوده و به همین دلیل نگاه و رفتار نخبه گان حاکم پشتون در کابل به طالبان همواره دلبستگی توام با نگرانی و سردرگمی بوده است. میزان قدرت اقوام دیگر هم نیز در طول زمان با توجه به همین شاخص سنجیده شده و در معادلات به حساب اورده شده است. با توجه به این واقعیت نیز سازماندهی جبهات مقاومت و مبارزه ضرورت اساسی و غیر قابل انکار است. بدون نیروی فشار بیرون از ساختار رسمی، سیاست ورزی هزاره ها در ساختارهای رسمی مانند گذشته عقیم و سمبلیک خواهد بود.

با توجه به نکات فوق، مساله مبارزه و مقاومت با مساله هویت و بقای ما گره خورده و تلاش کنیم تا امکانات و مقتضیات ساماندهی مبارزه و مقاومت موثر درازمدت را برای دست یابی به آزادی و عدالت فراهم نماییم.

امان مطهری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مبارزه
هزاره
نظرات بینندگان:

>>>   کوچی گری با تمدن قرن 21 سازگار نیست
بهتر است این قوم مظلوم را از این آوارگی رهاند و ده نشین ساخت.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است