آگاهی و تغییر در ردههای اجتماعی و قشر سیاسی پشتون سبب میشود تا ابزار سیاسی سلطهی قومی و سلطه و دخالت بیرونی چون کوچیبازی و کوچیتازی، طالبپروری و سربازگیری افراطیت از متن جامعهی پشتون از میان برود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۷ ۱۳۹۸/۳/۱ | کد خبر: 158806 | منبع: | پرینت |
کلید حل معمای کشورم اینهاست
برابری و مدارا و فکر روشن ماست
قوم پشتون باید به میزان اقوام دیگر این کشور (تاجیک، هزاره، اوزبیک و...) به آگاهی و مدنیت برسند و سیاسیان و رهبران سیاسی پشتون باید به روندهای مردمسالاری (دموکراتیک)، برابری شهروندی و تغییر ایمان بیاورند و رویای پشتونیزهکردن این کشور و احیای حکومت استبدادی، انحصاری و قبیلوی دو یا سه سده را به تاریخ بسپارند. اگر آگاهی و مدنیت نسبی و متوازن با اقوام دیگر در متن اجتماعی قوم پشتون ایجاد گردید و اگر رهبران سیاسی و قومی پشتون گروگانگیری قومی و سیاسی این قوم را رها کردند و به روندهای مردمسالاریی چون انتخابات، برابری شهروندی، شایستهسالاری و تمکین در برابر قانون باورمند شدند بنیادیترین مشکلات و بنبست این کشور حل خواهد شد و چنین تغییر و باورمندیی سبب خواهد شد که ما به سوی ثبات، امنیت، رشد اقتصادی و وحدت ملی گام برداریم.
همچنین این آگاهی و تغییر در ردههای اجتماعی و قشر سیاسی پشتون سبب میشود تا ابزار سیاسی سلطهی قومی و سلطه و دخالت بیرونی چون کوچیبازی و کوچیتازی، طالبپروری و سربازگیری افراطیت از متن جامعهی پشتون خود به خود از میان برود.
تا این رویا و آرمان پانپشتونیزم و اقتدارگرایی منحصر به یک قوم در سرِ سران و تیکهداران پشتون است و تا زمانی که معیار حضور در قدرت، منابع ثروت و حکومت به جای شایستگی و اقلیتِ سزاوار، اکثریت قومی است، این کشور روی آرامش، امنیت، رشد اقتصادی، تکامل و وحدت ملی را نخواهد دید.
در بُعد سیاست خارجی و مداخلهی همیشگی پاکستان در امور کشور ما نیز همواره رهبران پشتونتبارِ در اقتدار بیشتر از سیاسیان پاکستانی ملامت بوده اند. آنان بوده اند که در بُعد استراتژیک و سیاست خارجی خیال پاکستانیها را تا کنون آسوده نکرده اند و به دلیل همین اکثریتخواهی و پشتونخواهی هیچگاه بگونهی رسمی در این اواخر از دغدغهی خط دیورند نگذشته اند.
این در حالی است که ادعای ارضی و پشتونخواهی در آن سوی خط دیورند، خود مداخلهی آشکار در امور داخلی کشور پاکستان است. حفظ این ادعا و تازهکردن گاهگاه آن با استفاده از احساسات و نادانی مردم در داخل کشور همواره مایهی نگرانی پاکستانیها و یکی از انگیزههای بنیادی مداخلهی آنان در امور داخلی کشور ما است.
بسیار فلسفه نمیگویم فقط به چند مورد فشرده و مستند از میان انبوهی از تناقضها، افزونخواهیها و پشتونیزهکردن این مُلک اشاره میکنم که حتا در حاکمیتهای گذشتهی پشتونها نیز چنین نبوده است.
۱- نام این کشور در گذشته افغانستان نبوده و به گونهی یکجانبه، غیر دموکراتیک، غیر حقوقی و بدون توجه به تاریخ، فرهنگ و موافقت همه اقوام، این نام بر این کشور گذاشته شده و اقوام دیگر در این باره به خاطر وحدت ملی تا کنون چشمپوشی و گذشت کرده اند.
۲- پول ملی_ که هویت ملی یک کشور است_ در گذشته به نام «روپیه» بوده و بعد «افغانی» نامگذاری شده که باز هم اقوام دیگر به خاطر منافع همگانی و وحدت ملی از این مورد تخطی و افغانیزهکردن هم گذشتند.
۳- سرود ملی، که پیش از این سرود در زمان حکومت مجاهدین به زبان پارسی بود و شعرش نیز بامعناتر و بلندتر از این بود، به گونهی یکجانبه و بدون درنظرداشت جو مسلط فرهنگی_زبانی و بافتها و تنوع اجتماعی و قومی به زبان پشتو ساخته شد. در این مورد باز هم به سبب مصلحتهای ملی، دیگران خاموش ماندند و گذشتند.
۴- انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ که در هر دو دوره داکتر عبدالله با وجود تمام تقلبات، تخطیها و تخلفات انتخاباتی ۵۵ تا ۶۰ فیصد رای آورده بود و برندهی انتخابات بود اما آقایان کرزی و غنی با زور بیرونیها به ویژه ایالات متحدهی آمریکا کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کردند که در این زمینه هم اقوام دیگر به خاطر ثبات و وحدت ملی چُپ نشستند.
۵- دستور توزیع غیر قانونی شناسنامههای برقی با درج واژهی «افغان» برای همه و برخلاف فیصلهی تاریخی مجلس نمایندگان که هنوز هم با بیاعتنایی به خواست و اعتراض اکثر مردم و اقوام کشور توزیع آن جریان دارد.
۶- و فرجامین مورد، انتخابات دو دورهیی و شفاف ریاست مجلس نمایندگان بود که در دور نخست آقای رحمانی ۷۵ رای و آقای اصولی ۵۹ رای آورده بودند و در دور دوم اصولی ۵۵ رای آورد و رحمانی ۱۲۳ رای، که ۵۰+۱ میشود و رئیس موقت مجلس او را مطابق اصول انتخاباتی و اصول وظایف داخلی مجلس برنده اعلان کرد اما کودتاچیان یک قوم این بُرد دموکراتیک را تحمل نکردند و دست به توطئه، شورش و کودتا زدند.
در صورت منتفیشدن راه حل بالا، راه حلی دیگری که برای حل منازعه و آرامش و ثبات در این کشور میبینم، ایجاد سیستم دولتداری فدرالی یا تجزیهی این کشور است.
من فکر نمیکنم که اقوامی مانند تاجیک، هزاره، اوزبیک و... در میان هم بر سر توزیع متوازن قدرت، ثروت و شغل مشکل داشته باشند و خیال برتری تباری در سر داشته باشند.
مشکل بنیادی دیگر در راه عبور از این وضعیت و رسیدن به تعالی، رفاه، صلح، امنیت، آسایش و شکوهمندی فرهنگی و اقتصادی دینداری افراطی یا افراطیت دینی و نادانی فراگیر است که دولت در کل و وزارتهای تحصیلات، معارف و حج و اوقاف به گونهی ویژه در درازای این هفده سال طرحها و برنامههایی برای جلوگیری از ساریشدن و گسترش این افیونها باید میداشتند که با دریغ نداشتند.
این ۱۷ سال با حضور نیروهای جهانی و کمکهای اقتصادی و نظامی فراوان آنان به مردم و کشور ما فرصت مناسبی برای تغییر ذهنیتها، راهکار، باورها و ساخت و سازهای بنیادی در تمام زمینهها در این سرزمین بود؛ اما چپاول پولها ملی و بینالمللی، تکرار تاریخ، برتریجویی و داشتن همان پندارها و رویاهای ناممکن گذشته و قوممحور این فرصت را نیز از ما و سیاسیان سطوح رهبری گرفت و اکنون تجربه نشان میدهد که به این زودیها تغییری در راه نیست الا اگر معجزهیی صورت بگیرد.
بنابراین به جرأت میتوان گفت که راه حلی معقول، بنیادی و مناسبتر از راههای حل پیشکش شده در بالا برای گذار از این بحران جانکاه و نفسگیر و برای رسیدن به آرامش، امنیت، حکومتداری خوب و رشد اقتصادی در این کشور وجود ندارد.
پ.ن: امیدوارم به خاطر بیان این حقایق تلخ، برادران و هممیهنان شریف قوم پشتون به ویژه سیاسیان و تمامیتخواهان این قوم مرا ببخشایند؛ از عصبیت بپرهیزند و با آرامش، خونسردی و خردورزانه به موضوع درنگ کنند. هنوز هم فرصت اندک برای تغییر، مدارا و خردورزی است.
باور بامیک
>>> آگاهی و تغییر در ردههای اجتماعی و قشر سیاسی پشتون سبب میشود تا ابزار سیاسی سلطهی قومی و سلطه و دخالت بیرونی چون کوچیبازی و کوچیتازی، طالبپروری و سربازگیری افراطیت از متن جامعهی پشتون از میان برو۱- نام این کشور در گذشته افغانستان نبوده و به گونهی یکجانبه، غیر دموکراتیک، غیر حقوقی و بدون توجه به تاریخ، فرهنگ و موافقت همه اقوام، این نام بر این کشور گذاشته شده و اقوام دیگر در این باره به خاطر وحدت ملی تا کنون چشمپوشی و گذشت کرده اند.
۲- پول ملی_ که هویت ملی یک کشور است_ در گذشته به نام «روپیه» بوده و بعد «افغانی» نامگذاری شده که باز هم اقوام دیگر به خاطر منافع همگانی و وحدت ملی از این مورد تخطی و افغانیزهکردن هم گذشتند.
۳- سرود ملی، که پیش از این سرود در زمان حکومت مجاهدین به زبان پارسی بود و شعرش نیز بامعناتر و بلندتر از این بود، به گونهی یکجانبه و بدون درنظرداشت جو مسلط فرهنگی_زبانی و بافتها و تنوع اجتماعی و قومی به زبان پشتو ساخته شد. در این مورد باز هم به سبب مصلحتهای ملی، دیگران خاموش ماندند و گذشتند.
۴- انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ که در هر دو دوره داکتر عبدالله با وجود تمام تقلبات، تخطیها و تخلفات انتخاباتی ۵۵ تا ۶۰ فیصد رای آورده بود و برندهی انتخابات بود اما آقایان کرزی و غنی با زور بیرونیها به ویژه ایالات متحدهی آمریکا کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کردند که در این زمینه هم اقوام دیگر به خاطر ثبات و وحدت ملی چُپ نشستند.
پشتون ها یک ثوم یاغی شرکش سهرا نشین بیش از دیگر چیزی نیست همیه مردو بیگانه های بودن اند ومیباشدند ازموند را اموزند خطا است....
>>> افغان یا اوغان« پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم ناقل در اوغانستان اطلاق میگردد.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز م بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بردیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمیدهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
عزیزان اقوام مختلف با سیاست های متفاوت باید بکوشند در اطراف واژه های وحدت و همدلی که یگانه راه نجات از دست متعصبان فاشیست و سران به قدرت رسیده پوشالی طاغوتی است جمع شده و با وحدت و همدلی تمام برای ساختن سرزمینی آزاد و مستقل و متکی بخود و دور از فاشیست های زمان بکوشند .
تاجیک گرسنبل است
افغان بلبل است
هزاره شاخ گل است
ازبیک خوگل است
پشه ای ساقه است
ترکمن خودل است
هرکس گوید همه افغان است
نادان , جاهل و بی ایمان است
منابع و ما خذ :
1_ آکا دمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، مقاله کابل در گذار گاه تارخ ، مجله سباوون ، سال اول دلو1366.
2_ میر غلام محمد غبار، جغرافیای تاریخی افغانسان
3_ عبدالحی حبیبی ، مجله آریانا کابل 1348
4 -- میر محمدصدیق فرهنگ ، افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد اول، ص 6
5 _ ولادمیربارتولد، تشریح جغرافیا تاریخ خلافت شرقی ، ترجمه عرفان چاپ تهران صفه 374
6 _ محمد امین زواری ، جغرافیای تاریخ بلخ، بنیاد موقفات افشار، تهران 1388 . 7- افغان ( گزارش سلطنت کابل ) , مونت اسوارت افنستون , ترجمه محمد آصف فکرت 1376. 8- اقوام کوچی مجموع مقالات به کوشش حسن پاپلی یزدی 1372 .
9—غفور روف باباجان . تاجیکان . تاریخ قرون وسطی و دوره نوین دوشنبه انشار
>>> کوچی ....صفت به غیراز حیوان دیگر با کدام انسان انس دارد که با مردم انس بگیرد و به مردم سالاری بپیوندد؟؟؟
کوچی ره چی مانده به جامعه و شهر و تمدن و مردم، او میداند چندتا حیوانانش با سگ و گله و صحرا و دشت و چراگاه؟
>>> تعصب در وجودت اوج گرفته که تمام پشتونها وکوچی ها را درمیدان میاندازی فکرمیکنم تا هنوز طفل هستی ملامت نیستی
>>> توصیه های که دعوت به مدنیت است کارنیک است، ولی آی کاس کسانی راکه چمدین بار مدنیت، حکومت داری، استقلال و کاروان ترقی را نابود کردن و حال هم فقط با شعارهای سکتاریستی مشکل ایجاد میکنند یک بخش از نصیحت های تان را صرف کنید. امان الله خان که بانی استقلال بود کی به مشکل روبرو کرد، پلان صلح ملل متحدرا در سالهای 70 کی ناکام کرد و جنگ قومی را آغاز و کابل و سایر شهرها را به ویرانه مبلد ساخت، حال هم غصب ،لندغری، بدماشی و دعوت به تجزیه طلبی و دشنام به قوم کی میدهد. مطمین باشید پشتون ها با وصف مشکلات که دارند مدنی ترین قوم در منطقه یعنی از ترکیه گرفته تا آسیایی میانه ، ایران و هند هستند. بسیار جالب بود توصیه های شما.خداوند شمارا توفیق نیکی بدهد، و نیاز است که خودتان نیز مدنی فکرکنید و افکارتان مطابق واقعیت ها و ارزش ها عیار کنید.
تشکر افغان
>>> میخواهید پشتون ها هم عقب لندغران دزدان جنایت کاران برود این وطن ومردم سرنوشتش آخرچه میشود.
زلمی
>>> بشیراحمد تهینج:
اگر افغانستان خانه مشترك ماست؟ !
چه فرق ميكند يك تاجيك رئيس پارلمان و مهمتر از آن براي يك دوره يك غير پشتون رئيس جمهور افغانستان مي شود.
سه صد سال ما صبر كرديم، پنجسال پشتونهاي عزيز صبر كنند.
برادري_برابري همين است.
>>> آهای فارسی زبانان تاجیکان پشتون هم افغان است هم وطن ما هستن پشتون هم در بین خود خوب وبد دارد من خودم فارس هستم اما میدونم که کشور مارا همین فارسی زبان ها خراب کردن اول بیشتر رهبران جهادی جنایت کار وقوماندانان جهادی جنایت کار فارسی زبان بودن که بنام دین مردم را فریب دادن
غفوری
>>> عفوری
پشتون و افغان فرقی ندارد.
وقتی افغان شد پس پشتون هست.
همه شهروندان کشور ما افغان یا پشتون نیستند.
>>> غفوري جان شک دارم راست گفته باشی گمان دارم خود پشتون باشی و فارس و تاجیک را بد بگویی
شهروز
>>> نمونه از فرهنګ عالی فارسی زبانان:
تحصيل زنان، مساوي به بي ناموسي است. برويد مرغ بازي و كفتربازي كنيد! معاش سربازان را برای ملا ها می دهم تا در وقت مصیبت، دعا کنند.
از بیانیه ی امیرحبیب الله خان کلکانی (خادم دین رسول الله)
ایا لازم می بینید که ما هم به این فرهنګ بپیوندید؟
>>> آقای ته پنج! ما نمونه پادشاهی تاجک ها مثل کارمل ، حیبیب کلکانی و ربانی را دیدیم و خاطرات آبادی و آزادی این شاهان درج تاریخ است. و ضمنآ آی کاش یک کسی مثل غنی را پیش کش کنید ،دوستم با ایچی ریش سفید چه کرد، عبدالله ، یا عطا، محقق و غیره و غیره همه و همه مجرمین جنگی هستند و شایستگی ماموریت را ندارند وباید محکمه شوند.زنده باد آزادی و آزادمنشی .افغان
>>> اوغان نه آنقدر فرهنگش را دارد و نه هم مغزش آنقدر انکشاف کرده که به مردم سالاری، انتخابات پاک، و به احترام حقوق شهروندی همه باور داشته باشند. بازهم راه های تقلب، خیانت، و جنایت را پیدا میکنند و باز هم همان وحشت و دهشت را که در سرشت خود بصورت طبعی دارند درین موارد نیز بنمایش میگذارند.
>>> ویرانگران کابل معلوم اند! رفت عقب انها کار خران و بی ناموسان است!
قانون تطبیق گردد!
>>> شما فرهنگ و تمدن را یاد گرفتید که حالا سکس را یک کلمه پر مقدس برای خود تعین نمودید و حالا میخواهید که سکس را قانونی ساخته که دیگر هیچ مشکل بین شوهر و خانم های تان نباشد و هر کدام بتواند از این فرهنگ پیشرفته استفاده نموده همرای هر که خواسته باشد هم بستری نماید
>>> پشتون بی فرهنگ اما تو با فرهنگ!
اگر ازبیک دعوه کند درست است! سالها بر ّشتونها حکومت کرده! متباقی لگه وبگه که قصاید خر اسان را میسرایند به بیانیه فوق تاجیک مراجع کنید!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است