تاریخ انتشار: ۲۰:۲۱ ۱۳۹۸/۴/۱۵ | کد خبر: 159337 | منبع: | پرینت |
تلاش برای انحصار الف تا یای حکومت، کمر سیستم اداری را میشکند.
مقولههای مردمی، گفتههایی حکیمانه و پر رمز و رازند. مثلا همین اصطلاح «حسابش را مستوفی قندوز هم نمیفهمد» در ادبیات عامیانه مردم افغانستان در حد خود، بار معنایی سنگینی دارد و گاهی به کار بردن آن چنان موثر است که میشود به جای هزار کلمه آن را به کار برد. زمینه اجتماعی این مقوله این است که وقتی همه چیز بههم بریزد و شرایطی ایجاد شود که یافتن راه حل گذشتن از هفت خوان رستم شود، میگویند حساب این مساله را مستوفی قندوز هم نمیفهمد. قندوز استانی در شمال افغانستان است. جایی که روزگاری در تناسب با بسیاری از استانهای افغانستان اقتصاد محلی پر رونقی داشته و بندر تجاری در مرز این استان با تاجیکستان باعث میشده است تا به پیچیدگیهای امور اداری و مالی استان قندوز افزوده شود. بنا بر این برداشت عام این بود که مستوفی (حسابرس) قندوز بایست فرد با هوشی باشد که از پس این همه کار بر بیاید.
مثال امروزیتر زمینه اجتماعی این مقوله اما، بحران اداری و سردرگمی نظام اداری افغانستان است که هیچگاه در یک دهه گذشته تا به این حد مشهود و معلوم نبوده است. نا بسامانی و قانونشکنی در بسیاری از ادارههای حکومتی کلیت نظم اداری حکومت را برهم زده است. دخالت غیرضروری و بیرویه رهبری نظام و تلاش برای مدیریت خرد و کلان، از الف تا یای ادارات دولتی، توسط گروههای حریص و قانونشکن، باعث شده است که مفاهیمی چون سلسله مراتب اداری، سیاستگذاری و اجرا، درخواست گزارش و گزارشدهی و … به گونه بیسابقهای بیمعنی و بیربط شود.
شکایات مستند و روایتهای کارمندان ادارات دولتی گویای آن است که اغتشاش اداری به راه افتاده زیرنام اصلاحات باعث شده که افراد بسیاری در درون نظام اداری، فرصت و امکان کار مستقل و تصمیمگیری حرفهای را نداشته باشند. عینیترین نتیجه انحصار غیرقانونی صلاحیتهای ادارات دولتی این است که وضع موجود به جای تسهیل کار نظام اداری، به طور فزاینده روند ارایه خدمات حکومتی را کند کرده و باعث فساد، کارشکنی، و ضایع شدن امکانات و سرمایه ملی شود.
شکلگیری این بحران، بستگی به دلایل بسیاری دارد. این وضع یک شبه بهوجود نیامده است. بزرگترین عامل این بحران، دستکم در چهار سال و اندی گذشته، شخص اشرف غنی رییس جمهور افغانستان است. غنی با وعده حکومت حداقلی و حکومتداری حداکثری کارش را آغاز کرد. چهار سال بعد اما، نه تنها تشکیلات دولتی بیشتر از هر زمان دیگری متورم شده است، بلکه خبری از حکومتداری حداکثری جز در ورقپارههای تبلیغاتی ارگ و اسلایدهای گزارشات کامپیوتری همتیمیهای رییس جمهور در کنفرانسهای بینالمللی نیست. اشرف غنی برای اکثر ادارات دولتی افغانستان، به ویژه اداراتی که به زعم او «هنوز رفرم(اصلاح) نشدهاند» ادارات موازی در تشکیلات دفتر خودش ایجاد کرده است. تشکیل شوراهای عالی به رهبری شخص خود و انتقال صلاحیت وزرا به آن شوراها مثال عینی فلج کردن وزارتخانههای نظام است.
حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی اشرف غنی برای چهار سال عملا وزارتهای بخش امنیت را به ادارات زیردست خود تقلیل داده بود. گزارشهایی در آن زمان منتشر میشد که او حتی در کار گماشتن فرماندهان پاسگاههای پولیس در سطح شهر نیز دخالت میکرد. کاری که اصولاً وظیفه فرمانده پلیس کابل است. باری یکی از روسای ارشد وزارت مهاجرین و عودت کنندگان به نویسنده گفت که آنها برای متن سخنرانی وزیر مهاجرت نیاز به تایید دفتر مشاور امنیت ملی دارند. این نمونه کوچکی از انحصار طلبی و تمامیتخواهی حلقه نزدیک به غنی است. نمونههای مضحک دیگری نیز وجود دارد. مثلا پس از این که وزیر انرژی افغانستان با تقاضای مقرری فردی از وابستگان رییس دفتر رییس جمهوری در وزارت انرژی مخالفت کرد، غنی دستور بستن دفتر وزیر انرژی افغانستان را صادر کرد و به تفنگداران محافظ خود دستور داد تا به وزارت انرژی یورش ببرند و دفتر وزیر را ببندند.
با این که موعد قانونی کار حکومت وحدت ملی به پایان رسیده است، هنوز غایله فرمانهای غیرقانونی اشرف غنی پایانی ندارد. او هر روز با فرمانی، صلاحیت قانونی یک وزارت و اداره دولتی را سلب میکند. این قانون ستیزی و نادیده گرفتن اصول، نه به صلاح کشور است، نه به صلاح مردم. پایان کار غنی و هر سیاستمدار دیگری حتما روزی فرا میرسد. او بهتر است پیش از این که «حساب رسواییهایش را مستوفی قندوز نیز نفهمد»، توهم میراثداری انحصاری حاکمیت در افغانستان را از سر بیرون کند و به جایگاه قانونی وزارتخانهها و نهادهای دولتی حرمت بگذارد.
نویسنده: تابش فروغ
>>> محترم فروغ صاحب ! از کار های مغایر قانون اشرف غنی و توصیه نا پذیری وی همه میدانند نیازی به توضیحات جناب شما نیست . مردم میخواهند بدانند که چرا او دیکتاتوری پیشه کرده است؟ و هیچ کس را پیشیزی قائل نیست؟ نقص در کجاست ؟ اگر دلیلش را میدانی ( البته میدانیم که میدانی ) به کسانی که در گوش های شان پرده غفلت گذاشته و چشمان شان را کور نموده اند هشدار بده و مردم را متوجه عواقب غفلت شان بنما و راه مقابله با دیکتاتور را برای شان نشان بده، آنوقت است که دین خود را در مقابل وطن و مردم تا حدی انجام دادی در غیر آن مانند ما ملت گوسفندی ببین و تماشاه کن که آخر چه میشود.
>>> این متل را که حساب اش را مستوفی هم پیدا نمی کند،را شنیده بودم.
اما کلمه قندور را فکر میکنم که درین متل خودت اضافه کرده یی.
>>> غنی نه تنها با چنین فرمان ها و محدودیت صلاحیت های وزارت خانه ها بکار دولت و حکومت کمک نمینماید بلکه دستگاه اداری دولت را فلج و نا کارایی ها و بطالت را در امور دولت و حکومت خود بیشتر از پیش گسترش می دهد و چنین فکر می کند که وی عمر نوح دارد و فردا بعد از ختم ماموریتش همه این سیاهی ها به رخش کشیده نمی شود.
>>> اگر مستوفی خراسانی هست ّپس خودش دزد است! مثل که کابل را غارت کردغارتگران کابل و فرهنگ؟
تاریخ پر ریختان 1020 ساله شد!
اوغو
>>> یک مثل عامیانه میان مردم است که می گویند < ( دلش بایسکلش ) غنی هم حکومت را مانند بایسکلش فکر می کند اکر راست سوار شد و یا چپه . برایش یکی است.
>>> من كه ميبينم مستوفي دفتر قرارداد هاي اشرف غني هم ميداند.
>>> تابش جان فروغ !
مسائل كليدي يي را با طر نگارش عالي به بررسي و نقد گرفتي اما به يك مسأله كه نوشتي ، عقلم قد نداد. ايا واقعاً وزير انرژي بخاطر اينكه از استخدام ِيكي از اقارب رييس دفترِ رييس جمهور به كار؛ سر باز زده بود از وزارت بركنار و به دفترش يورش برده شد؟ فكر نميكنم غني اينقدر طفلانه عمل بكند. شايد اصل گپ جايِ ديگري باشد ! ممكن خودت هم بداني ولى براي اينكه وزير جان را برائت بدهي اين بهانهء اُشتُكانه را پيش كشيدي؟!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است