قطعنامه نشست قطر، امارتی یا جمهوری اسلامی؟ قطعنامه ی دوحه بیانگر بازی برد برد حامیان امارت اسلامی است و مدعیان دموکراسی، جمهوریت... باد در کف دارند و بس. طنز گریه ای است متبسم | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۳ ۱۳۹۸/۴/۲۳ | کد خبر: 159423 | منبع: | پرینت |
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
با مرور «قطعنامه ی مشترک کنفرانس بین الافغانی صلح در دوحه» دریافتم که اشتراک کنندگان چون حافظ نگاه صوفیانه به صلح داشته اند، نه اراده ی معطوف به گفتمان. مدعیان روشنفکری و نوازندگان خرد نقاد به جای لب جنباندن فقط سر جنبانده اند. در این نبشته مخاطب من چنین مدعیانی است.
دوستان ورجاوند
«کنفرانس صلح در دوحه» نشست بین الافغانی است و مردم افغانستان قریب به صدر درصد مسلمان. پس گفتمان دوحه گفتمان درون دینی است.
یکی از پرسش های مهم و فربه در بین قرآن پژوهان این است:
- نظام سیاسی (دولت-حکومت) امری الهی است یا مدنی؟
به این پرسش دو پاسخ ارایه شده. اصول گرایان باور دارند که نظام سیاسی امری الهی است. بدین معنا که کلام مجید ساختار سیاسی را مشخص کرده، ارزش ها و معیارهای نظام سازی و ساختار نظام در متن مقدس مشخص است. به باور این قرآن پژوهان نظام اسلامی مشروعیت خود را از شورای حل و عقد می گیرد و در رأس چنین نظامی امیرالمؤمنین قرار دارد. چنین نظامی از رأی مردم، مشروعیت نمی گیرد بل مشروعیت بخش مردم است. چنین نظامی در قاموس سیاسی نظامی است تئوکراتیک. برایند آن تیوکراسی است.
- برخی دیگر از قرآن پژوهان باور دارند که نظام سیاسی امری مدنی است. با این ضرباهنگ باور دارند که از متن مقدس نمی توان ساختار سیاسی استخراج کرد. ارزش های سرنوشت ساز و آخرت پرور در کلام مجید مبرهن است، اما ساختار سیاسی هرگز. چون قرآن کریم برای همه ی زمان ها است و فرایند تکامل اجتماعی امری متداوم و متغیّر، بنا بر این واقعیت خداوند بزرگ صلاحیت نظام سیاسی را به انسان تفویض کرده است. نظام شاهی، نظام مشروطه، جمهوری، نطام ریاستی، پارلمانی، فدرالی... برایند اراده ی انسان است که بنا بر بافتار اجتماعی گزینش می کنند. تاریخ اسلام نیز دال بر چنین فرایندی است. هیچ کس نگفته است که نظام امیر عبدالرحمان خان، شاه امان الله خان، جمهوری داودخان، دولت اسلامی، امارت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت وحدت ملی غیر اسلامی است. ساختار با ارزش ها تبیین می شود نه بر عکس. سه ماده اول قانون اساسی جمهوری افغانستان را هویت اسلامی می بخشد که با جمهوری غربی متفاوت است حتا جمهوری اسلامی افغانستان با جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان نیز تمایزهای ژرف دارد.
به هر روی، این نحله با این فهم و فراست ساختارها را امری مدنی می دانند نه الهی؛ و باور دارند که رأی آزاد مردم مشروعیت بخش است. برایند این فرایند دموکراسی است البته این دموکراسی نیز با دموکراسی غربی تمایز های اساسی دارد.
دوستان فرهیخته
جمهوری اسلامی و امارت اسلامی نسبت های متقارن دارند اما تمایزهای شان نیز اساسی است. چگونگی مشروعیت، این تمایز را آشکار می کند.
در قطعنام ی دوحه هیچ اشارتی به جمهوریت نظام نشده است بل بافتار قطعنامه بیشتر با دیدگاه های معطوف به امارت اسلامی هماهنگ است.
پرسش این است آنانی که از دولت مؤقت تا امروز سنگ جمهوری خواهی، دموکراسی، آزادی بیان، حقوق برابر زن با مرد، انتخابات، تفکیک قوا، حقوق بشر، سکولاریسم... می زدند و در کابینه های چندگانه ی جمهوری اسلامی وزیر بوده اند و حکومت سالار، چگونه این عقبگرد را توضیح می دهند چسان با قطعنامه ای همآوا شده اند که با دیدگاه و کارنامه ی شان نسبتی ندارد.
از جهت دیگر، آنانی که با امارت اسلامی «جهاد» کرده اند و جمع کثیری در زیر چتر داعیه و فرماندهی شان به خدا پیوسته، چه توضیحی دارند؟
دوستان ورجاوند
صلح، خیر است و ضرورت حیاتی جامعه ی ما. باید عاقلانه و مؤمنانه به سمت صلح پایدار حرکت کرد؛ و در این فرایند انعطاف اصل است اما گفتمان صلح نیازمند لب جنباندن خردمندانه است نه سر جنباندن فرصت طلبانه.
پیشنهاد: حامیان جمهوری اسلامی و امارت اسلامی باید باب گفتگوی درون دینی را بر روی چگونگی ساختار سیاسی بگشایند. بافتار صلح در ساختار نظام سیاسی بازتاب می یابد. جریان سازی چنین گفتمانی مقدمه ی صلح و دگرپذیری پایدار است.
نتیجه: قطعنامه ی دوحه بیانگر بازی برد برد حامیان امارت اسلامی است و مدعیان دموکراسی، جمهوریت... باد در کف دارند و بس. طنز گریه ای است متبسم.
طنز نگارشی: تا آنجایی با نامه نگاری در حوزه ی دینی آشنایی دارم، بسم الله الرحمن الرحیم سر لوحه و سر آغاز هر نبشته ای است. سر آغاز 113 سوره در کلام مجید:
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنجی حکیم
در قطعنامه ی دوحه نام کنفرانس مقدم بر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده است که با اسلوب نامه نگاری درون دینی مغایر است:
قطعنامه ی مشترک کنفرانس بین الا فغانی صلح در دوحه
بسم الله الرحمن الرحیم
.....
دکتر عبدالغفور آرزو
>>> به گمانم قناعت دادن این گروه یاغی و تمامیت خواه امر بسیار دشوار است.
این گروه باید وادار ساخته شود که اصل انتخابات را بپذیرد و منشور حقوق بشر و میثاق های جهانی را رعایت نماید.
چالش اساسی هراس و روحیه باختگی نخبگان در راستای مقابله و مبارزه با این غده ی سرطان است.
به طور مثال تنظیم جمعیت از یک جانب شریک دولت است لاکن بنابر عللی نامعلوم دولت را تخریب می کند که در نهایت از این عدم انسجام طالب سود برده و سود می برد.
ناصر تیموری
>>> دوست من، با تحلیل شما، به ویژه نگاه دوم موافقم. ولی همین جا نفس نشست امری مثبت و سزاوار استقبال است. و این، هنوز اول عشق است، سفر دنباله دارد.
آن چه تعیین کننده خواهد از یکسو، همگرایی و همکاری نیروهای غیر طالبی است و از سوی دیگر هماهنگی منطقی. هزار بار هم که به نام دین گفتمان صورت گیرد، هدف سیاسی و تامین منافع این جهانی است. به قول معروف تیکه داران دینی شناخته شده اند. مهم اینست که در سطح داخلی و منطقوی، آمریکا به کی بیشتر پول و امتیاز می دهد.
غلام سخی غیرت
>>> جناب آرزو صاحب مطلب بسیار عالی را به اشتراک گذاشتید طرفین اشتراک کننده آیا از این مسائل آگا هستند یاخیر بر میگردیم در اوایل تاریخ که چگونه مردم افغانستان چگونه به اسلام مشرف شدند این ملت در اوائل نه از روی اخلاص وعقیده ونه هم از راه زور به اسلام روح آوردند بلکه از راه پول ورشوه اسلام را قبول کردند که کتاب تاریخ افغانستان در مسیر تاریخ واضع بیان ساخته است جای تعصف است که بعد از ۱۴۴۰ از اسلام ومطالعه از اسلام هنوز هم این گرو ها برای منافع شخصی خویش سر میجمبانند خداوند آینده سرنوشت این ملت را بدست این گروهایی گمراه بخیر گرداند. قلم تان رسا باد.
Najibullah Azadani
>>> تحلیل واقعی و همه جانبه !
درود بر دانشمند عزیز مان، دست تان را میفشارم استاد بیبدیل من.
Zabihullah Munqaad
>>> نوشته عالی، به نظر بنده تفاوت دیدگاه بین طالبان و حکومت افغانستان بسیار فاحش است، طالبان از اساس و تهداب این نظام که همانا قانون اساسی هست قبول ندارند و تا حال حاضر به مذاکره با هیچ یک از نماینده گان حکومت نگردیده اند، بنا بعید هست که همچو مذاکرات راه به جای ببرد، این نشست ها صرفا موضع طالبان را در سطح بین المللی قویتر و مشروع تر میگرداند بر نظام افغانستان و گردانندگان هیچ سودی در قبال نخواهد داشت.
حمید حبیبی
>>> با ددود
استاد فرهیخته خیلی موضوع را از منظر تفاسیر گوناگون عالی به بررسی گرفته اند ولی در باره پرسشی که آیا برایند این هم پزیری امارت باشد و یا جمهوریت
از فحوای پیشنهاد طالبان برمی آید که آنها نیز با جمهوریت و انتخابات نه تنها مخالف نیستند بلکه گفته اند انتخابات باید بعد از خروج امریکا از افغانستان برگذار شود و در ضمن اخطار داده اند که اگر انتخابات در موجودیت قوای امریکائی بر گزار گردد قطعا آنها قوای امریکائی را هدف قرار خواهند داد
عبدالله حکیمی
>>> عرض سلام واحترام خد مت جناب شما،براى من جاى تأسف است براى زمامداران كشور بر اينكه چرا از افراد صاحب رأى ونظر مثل جناب شما استفاده نميكنند كه اين كشتى شكسته را بساحل نجات با انديشه ونظر هدايت كنندوهر روند بدون شخصيت هاى دانشمند وتأثير گذار هيچ دستاوردى را در قبال نخواهد داشت.قلم تان رسا بسلامت باشيد.
Haji Said Aqa Ahmadi
>>> مدعیان جمهوریت دیروز هم فرصت طلبانی سر جنبانده بودند و امروز هم. جناب استاد در این مرز و بوم ارزش ها فراموش شده اند و کنش واکنش ها بر محور منافع فردی می چرخند.
Yahya Hazem Espandyar
>>> داکتر صاحب انشالله که همیشه تحلیل وهای منطقی و بسیار بجا وجالب تر این که اگر درراس نظام که مبتنی بر روایات وایات متبرک میباشد وحاکم وقت نیز قدرت وحاکیمیت خود را الهی میداند مشروعیت نظام واطاعت از دستورات وارشادات رهبر حکم بر مقدس وپاک بودن حاکم ویاامیر میباشد فلحذا سخن وعمل حاکم نیز حکم دستورات وحیانی میباشد نکند اخرزمان شده باشد وقهرمان این همه خودگذری ومجاهدت افغانها از این میان بدون هیچ اثری جنرال های دال خور پاکستانی باشند تاج افتخاررابرسرنهاده باشند ودموکراسی نوپای دراین سرزمین نیز شکست خورده وبدون هیچ نتیجه باز هم این همه بار سنگین طاعت ازدستورات امیر را مردم مظلوم افغانستان کما فی قرن کمون اولیه بدوش وسر گردان وپریشان در زیر یوغ چنگال خون اشامان سپری نمایم در این دور زمان
Jalil Bahre
>>> بررسی خردمندانه ی تان از نشست دوحه ستودنی است.
همیشه حکومت در نشست صلح آدم های گنگ را فرستاده است.
Sebghatullah Muslimpoor
>>> چند اشتباه فاحش در موضوع تان!
طرفدار جدای اسلام از سیاست وزندگی هستید، هیچ شکی در آن نیست اما!
معلومات اشتباه دادن از جمله تخطی و بی نزاکتی در فضای مجازی است.
بافت نظام اسلام به ارایه کلیات از جانب قرآن وتفصیلات از جانب پیامبر اکرم، وهم چنان موقف پیامبر توسط قرآن واضح شده که گفتار وعمل پیامبر جنبه الهی دارد.
قانون قرآن از مجرای تطبیق میشود که الله ان را برای مومنین خواسته، «خلافت»
پس ساختار سیاسی اسلام، الهی است ومدنی نیست، در صورتی که سند خواسته باشید، سند برایتان ارایه می شود.
دوم؛ جمهوری، شاهی مطلقه ومشروطه، دیکتاتوری، فدرالی اسلامی نیست وهرکس می گويد اسلامی است سند بیرون کند، در غیر ان گشاهده دهنی واتهام به اسلام کار خوبی نیست.
سوم؛ اسلام از تاسیس اش تا سال ۱۹۲۴
تقریبا ۱۳قرن ابر قدرت جهان بود تاریخ ومانده های ان گواه است، اما شما گستاخانه بدون معلومات ۱۳قرن حاکمیت با تمام اکتشافات، اختراعات، فتوحات، را نادیده می گیرد، مثال واضح ان جبل الطارق در هسپانیا کنونی است که توسط فرمانده نوجوان ان وقت نام گذاری شد.
چهارم؛ بی نظمی در گفتارتان شخصیت مجهولی را برایتان ایجاد کرده، چرا میگوید صلح خیر است! این یک ایه است
چرا ایه قرانی که درسیاست رول ندارد پیشکش می کنید ومهم تر از اینکه شما مطالعه قران تان بسیار ضعیف است چرا چون صلح در ایه مبارک مختص برای زن وشوهر آمده نه برای یک جامعه. شما تفسیر ایه وسیاق ان را مطالعه کنید واضح می شود.
سمیع توانا
>>> صلح واقعی
سنگپای روی طالب صـورت مه پاره نیست
حلـقۀ گـوش غـلامی زینت گـوشـواره نیست
از رباط خشک جنگی صلح خواهی تا بکی
غیر کشتن کار تیغ و مـوشک خمپاره نیست
صد هزاران بار اگـر آزموده را آزمون کنید
جز خطا درامتحان و سنجش و انگاره نیست
در دل سـنگـیـن ظالـم مهـربـانی مـرده اسـت
رحم و نرمی ومدارا در سرشت خاره نیست
نیـش افـراطی نـدارد غـیـر زهـر قتل و کین
نوش شـیریـن در نهاد عـقـرب جرّاره نیست
طالـب و داعـش مـریــد و پـیــرو الـقــاعــده
ریشۀ هرسـه به جز در وحشت غدّاره نیست
رنگ تبعیـض و ســتـم در مسـلـخ افـراطـیت
غیرخون کودک و پیروجوان در داره نیست
تا که جنگ و فـتـنـۀ افـراطیـت شـد مشـتعـل
جـز نــوای نـالـۀ بـی خــانــه و آواره نـیست
طالب و ملاغـنی در جنگ قـدرت غرقه اند
گویی این دریای خون آلوده را کناره نیست
فـرق فـاشـیـزم نـژادی چیسـت بـا افـراطیت
هر دو کشتارگاه انسانی در هـر قاره نیست؟
چـشـم تـاریـخ وطـن آیـیـنـۀ کـردار هـاسـت
نیک پنداری که اشغال و ستم همواره نیست
پند تاریخ ار بـه گـوش دل نشیند؛ بعـد ازان
جـایی بر افـراطی و اشـغالگرِ مکاره نیست
اسـتـقـامت در هـمـه ابعـاد صلح واقعـیـست
دام اسـتبداد طالـب راه حـل و چـاره نیست
طالب وداعش فقط ابزارجنگ ووحشت اند
طرح قدرت ها به سود مردم بیچاره نیست
حـق اسـتقـلال و آزادی مجــو از کـنفرانس
وحـدت و همبسـتگی پیمان پاره پاره نیست
رسول پویان
>>> نظریات دوستان را یکایک خواندم نظریات شان نیک و راه یافتن به حل موجود سیاسی در کشور و ختم جنگ است بهر صورت به استثنای پنجاه در نهایتش صد هزار نفر از قوم خاص و زبان خاص که نفع خود شانرا در امارت اسلامی طالبانی ساخته پاکستان میدانند دیگر همه مردم نه جنگجویان طالبان را و نه امارت خود ساخته پاکستان که بزیر همین نام جنگ را توسط مزدوران شان تحت دستور و قومانده نشامیان و استخبارات پاکستان در کشور ما براه انداخته اند نمی خواهند و از روی ناگزیری و بخاطر امدن صلح در کشور طالبان را شریک در قدرت دولتی علل عجاله هستند تا زمان برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه در صورتیکه طالبان رای اکثریت مردم ما را بدست اورند همهما بزیر فرمان و امرو نهی انها حرکت میکنیم و در صورت ناکامی شان در انتخابات واضح است که بزیر فرمان دولت باشند و دست از خیانت و غلامی به ای اس ای پاکستان بکشند بگذارند که کشور ما مانند سایر کشور جهان پیشرفت و ترقی کند اینرا هم میدانیم که طالبان بجز جنگجویان شان و جند جاسوس پاکستان در داخل کشور ما کهمانند موش خرما خود را پنهان کرده اند کسی به انها رای نیدهند از رای مردم در انتخابات حراس دارند حاضر به گرفتن قدرت دولت از طریق انتخاب مردم سر باز میزنند و علاوتا این امکان ندارد که حدود یکصد هزار نفر بیشتر از سی وسه ملیون نفر را نادیده بگیرد و انها را معتقد با خواست نادرست خود شان کند پس این همه جنگ ۲۴ ساله مقاومتگران دربرابر امارت اسلامی خود خوانده و خواته پاکستان چه بود و اکنون هم که جنگ جریان دارد مقابل طالبان چه توجه کرده میتونند طالب یک پروژه پاکستانی و چند کشور دیگر بغرض اهداف خاص خودشان است نه بخاطر اسلام و اسلامیت الحمدلله نسبت به پاکستان کشور های همسایه ما تمام احکام و فرایض اسلامی بدون هیچ مانع جریان دارد اعمال طالبان مغایر به دساتیر اسلامی و سرکشی از قانون اسلامیست با استفاده از نام اسلام برای اهداف بیگانگان سوء استفاده میکند وبس .
>>> درین نشست بین الافغانی طالبان با افغانهای خارج از دستگاه دولتی و یا اپوزیسیون دولت گفتگو کردند.
هردو جانب میخواهند قدرت را از دولت بگیرند و خودشان در راس قدرت قرار بگیرند.
اگر قرار باشد که هم طالبان و هم افغانهای اپوزسسیون دولت جمهوری اسلامی را قبول کنند،درینصورت نظام جمهوری اسلامی تیار است و اشرف غنی در راس آن قرار دارد و طالبان نیز میتوانند شامل شوند و یک تعداد چوکی های معدود با صلاحیت و یا بی صلاحیت در اختیار شان قرار داده میشود.
اما برای افغانهایی که در داخل دولت نیستند و با طالبان مذاکرات بین الافغانی نموده اند،هیچ چوکی در نظر گرفته نمیشود.
اما اگر افغانهای مذاکره کننده با طالبان رژیم امارت اسلامی طالبان را قبول کنند،یک امید ناچیز وجود دارد که یک تعداد شان در دولت امارت اسلامی طالبان استخدام شوند.
پس درینجا بحث بالای سرنوشت مردم افغانستان نیست،بلکه بحث بر سر گرفتن قدرت و چوکی است.
نمایندگان جامعه مدنی افغانستان که درین مذاکرات اشتراک کردن،مقصد شان از گرفتن قدرت است،برای آنها فرقی نمی کند که نوعیت نظام چه گونه باشد.
چنانچه در ملاقات مسکو فوزیه کوفی اظهار داشت که طالبان برای من وعده سپردند که در دولت امارت اسلامی،خانم ها میتوانند صدر اعظم شوند،اما امیرالمؤمنین شده نمیتوانند.
پس نمایندگان جامعه مدنی افغانستان که درین مذاکرات بین الافغانی شرکت کردند،میگویند: برای من سیب بیاور،و لو که از درخت بید باشد.یعنی برای من قدرت بده.چه جمهوری اسلامی باشد،چه امارت اسلامی.چه شاهی و چه جمهوری دموکراتیک و چه غیره نظام ها.
>>> متن آقای ارزو را خواندم و آن را از لحاظ ادبی و محتوایی غنی یافتم و واقعا حظ بردم. اما چون چشمم به کلمه ی ورجاوند افتاد به یادم دوسی فرهیخته ی آمد که بسیار سعی می کردند این واژه در میان اهل قلم جابیفتد. اما، ندیدم که کسی به آن التفاتی نشان بدهند. خداکند این بار چنین نشود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است