تاریخ انتشار: ۱۹:۱۷ ۱۳۹۸/۵/۷ | کد خبر: 159607 | منبع: | پرینت |
حد اقل در همين بيست سال اخير در هيچ جاى از دنيا من به اندازه افغانستان جوانان را بى سرنوشت نديده ام.
اگر چانس شموليت در فاكولته را نمى توانند به دست بيآورند، بى كار و بى سرنوشت.
اگر از پوهنتون ها و دانشگاه ها فارغ مى شوند، بيكار و بى سر نوشت.
اگر مدرسه را ختم مى كنند، بى كار و بى سرنوشت.
از بيكارى و بى سرنوشتى اكثر جوانان ناگزير اند يا سلاح بردار طالب شوند، يا انتحارى شوند يا قاچاقبر جنگسالار و يا
كه به آنسوى مرز ها راه هاى دور و دراز اقيانوس ها و مهاجرت را در پيش بگيرند، كه باز هم بى سرنوشت.
بى سرنوشت
بى سرنوشت
اين بى سرنوشتى تا بكى؟
از اين سه ميليون معتادين و پودرى هاى روى جاده ها و زير پل هاى كابل و ديگر شهر هاى افغانستان چيزى نمى گويم، كه مصيبتى است بس بزرگ و فاجعه بار.
فقر بیداد می کند، دولت در فکر غریب و بیچاره نیست، دولتمردان مصروف تقسیم پول های باد آورده بین خود و اقارب خود اند، در جریان این ۱۸ سال هنوز شکم های بادی شان و روده های قاق شان پر نشده است. و خبگان و سیاسیون اکثرأ مصروف دادوستد چوکی های دولتی و پارلمان و تقسیم و ترکه دالر انجو ها.
در حاليكه در افغانستان در همين مدت از پول هاى باد آورده غرب و فروش سنگ هاى قيمتى و مال و داراى ملت پسران و دختران جنگسالاران و بچه هاى خاله و بچه هاى ماماى تكنوكرات هاى فاسد از غرب آمده ميلياردر شدند.
چقدر درد آور است وقتى مى بينى هزاران جوان بى واسطه و بى وسيله سن شان از سى گذشته است، اما بخاطر مخارج کمرشکن محافل عروسی و دیگر مصارف بیجای پیشا عروسی و بعد عروسی توان و امكانات آنرا ندارند كه تشكيل خانواده بدهند و با همسر آينده خود عروسى كنند، چه دختر چه پسر.
اين بى سرنوشتى و رنج بيكران جوانان ميهنم را پايانى نيست.
در این حکومت هیچ دادرسی نیست که به داد شان برسد، اما گاهی آدم می تواند سرنوشت خود را خودش به دست خود رقم بزند.
به شرط آن که رسم های بیهوده و سیالی ها و شریکی های بی مورد را به باد فراموشی بسپارد.
ضيا بارى بهارى
>>> باری صاحب محترم در ارتباط به نوشته شما صرف گفته میتوانم که دلیل بی کاری و بی ثباتی در این مملکت صرف یک چیز میباشد :
تمامیت خواهی یعنی یک قوم میگوید که همه چیز همه ادارات همه پست ها و همه اختبارات و صلاحیت ها نزد ما است که بنابر آن تمامآ استخدام ها و وظایف مربوط به اینها بوده و سایر اقوام بیکار و بی سرنوشت اند که به اساس آن یا به مواد مخدر و یا رو به فرار از کشور را میزنند .
با احترام
هوشنگ از پروان
>>> کلمه سرنوشت چی معنی؟
آیا هر موجود زنده یی که در روی کره زمین تولد میشود و از بین میرود،خدا از روز اول سرنوشت او را نوشته است که چطور رندگی کند و چطور از بین برود؟
معلومدار نی.
همانطوری که نور و روشنی و حرارت آفتاب بالای ابحار میتابد و آب ابحار بخار میشود و به فضا صعود میکند و در اثر برودت هوا در فضا به ابر و باران و ژاله و برف تبدیل شده دوباره به زمین سعود میکند و دریا ها و دره ها را تشکیل میدهند و هر موانعی که در مقابل این موج خروشان در راه حرکت شان بمیان می آید،اگر زورشان کشید،از بین میبرند و راه را برای عبور خویش فراهم میکنند و اگر زور شان نکشید،راه خویش را عوض میکنند و از بغل آن عبور میکنند.اینها همه سرنوشت نیست،بلکه قوانین طبیعت است که در سراسر فضای کیهان ما که شامل تریلیون کهکشان و هر کهکشان صد ها ملیارد ستاره و هر ستاره ده ها سیاره دارند،استوار است.
شما تا چه وقت قوانین طبیعت را نادیده میگیرید و خود را به ماورای طبیعت که وجود ندارد و یا کم از کم هنوز کشف نشده است،می سپارید؟
هیچ سرنوشتی وجود ندارد.
هیچ پروگرام کمپیوتری غرض پیدایش این دنیا توسط هیچ قدرتی نوشته نشده است،که در اًن درباره تولد و نوعیت زندگی و رفتار و کردار و غیره شما نیز تذکر رفته باشد.
بلکه جهان ما شامل قوانینی است که در برگیرنده نظم و عدم موجودیت نظم است که در بعضی حالات از حالت نظم به حالت بی نظمی میرود و در بعضی حالات از حالت بی نظمی له حالت نظم میرود و این حالت همیش دوام دارد.
پیدایش و تولد یک انسان نیز چنین است که میلیون ها تخمه اسپرم بطرف رحم در یک حالت رقابت و غیر منظم حرکت میکنند و از جمله آنها یک تخمه قادر میشود خود را به رحم برساند و القاح شود و باقی میلیونها تخمه دیگر در راه رسیدن به رحم از بین میروند و این یک تخمه با تخمه مؤنث القاح میکند و یک حجره القاح شده که شامل دی،ان،آ تخمه مذکر و موتث میباشد،تشکیل میشود و این حجره القاح شده طی چند ماه در اثر انقسام،به یک موجود زنده یی بنام انسان تبدیل میشود و بعد از رشد و نمو در رحم مادر،بعد از نه ماه و چند روز تولد میشود.
شما شاید همه تان کدام وقت تخم مرغ نوش جان کرده باشید.
همین زردی تخم مرغ،تخمه القاح شده مرغ است،سفیدی اطراف اش مثل مایع داخل رحم مادر است که طفل در آن قرار میگیرد و از گزند مکروب ها در امان است.پوست تخم عبارت از رحم کادر است که طفل در آن قرار دارد.
پس این که این تخم را شما میخورید و یا این تخم به چوچه مرغ تبدیل میشود و بعداً بزرگ میشود و کشته میشود و بصورت گوشت مرغ صرف میشود،هیچ سرنوشتی در آن وجود ندارد.
به همینطور تمام موجودات زنده دیگر بشمول حیوانات و مکروب ها و نباتات و قارچ ها و غیره.
پس شما باید انسان را در طبیعت یکی از میلیون ها نوع رنده جانهای روی زمین محاسبه کنید که تحت قوانین طبیعت قراردارند و طبیعت جایگاه خاصی به آن قایل نیست.
این که شما خودتان آن را صبغه دینی میدهید و جایگاه خاصی به آن قایل میشوید،مثل افسانه هایی که ما برای کودکان میگوییم،کار خودتان است.
اما طبیعت قانون و حکم خود را دارد و برای شما هیچ جایگاه خاصی در نظر نگرفته است.
آ،در صورتی که تخنیک و تکنالوژی پیشرفت کند و تمام داده های مغزی شما در روی یک دیسک و یا روبات ثبت شود و در وجود یک روبات انسان زندگی جاودانه پیدا کند،موضوع دیگر است که درینصورت میشود این تخنیک را بالای تمام موجودات زنده بکار برد.
اما تا آن زمان شما تابع قوانین طبیعت هستید و هیچ امتیازی در طبیعت نظر به دیگر زنده جانها ندارید.
>>> آقای باری بهاری شما یک فرد وطن دوست و دلسوز هستید دردهایی که مطرح کردید دردهای واقعی افغانستان بودند ان شاءالله افغانستان هرچه زودتر از این دردها نجات پیدا کند و امثال شما در مسند کار باشید
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است