تاریخ انتشار: ۰۷:۱۵ ۱۳۹۸/۵/۱۴ | کد خبر: 159673 | منبع: | پرینت |
در آستانه صد سالگی «استقلال افغانستان» قرار داریم و این روزها همگی با فخر و غرور بیرق سه رنگ را خود تکان می دهیم و به خودمان می بالایم از اینکه کانادا تا هنوز مستعمره است و ما 100 سال پیش پوزه بریتانیای کبیر را به خاک مذلت مالیدیم و اعلام استقلال کرده ایم.
ما همیشه با این توهمات دل خوش کرده ایم و با شوکت تمام می گویم که ما همانیم که سرزمین ما گور امپراطوری ها است و از صد سال پیش همواره این سرود «قاسم افغان» را زمزمه می کنیم که:
گر ندانی غیرت افغانی ام
چون به میدان آمدی می دانیم
نمی دانم در کجا از قول تولستوی خوانده بودم که می گفت: باید از گفتنی های گفت که بسیاری آن را می دانند ولی جرائت ابراز آن را حتی برای خود نیز ندارند.
بلی؛ مصداق این سخنان تولستوی شاید بیش از کسی برازنده ما باشد. ما باید قبول کنیم که که این شعارها و این استقلال طلبی ما دروغی بیش نبوده و نیست ولی متاسفانه همه ما دچار خود اغفالی عجیبی شده ایم و هر کسی به اندازه مسئولیت خود در این خود اغفالی سهمی دارد.
در صد سال اخیر تمام مشاهدات تاریخی نشان می دهد، که همیشه دیگران، بخصوص همان قدرت ها و امپراطوری بزرگی که ما ادعا شکست آن ها را داشته ایم، با عنوان های مختلف برای ما تصمیم گیرنده اصلی بوده اند و اگر جنگ و جهادی نیز داشته ایم، همیشه در زمین دیگران بازی کرده ایم.
حداقل همین تاریخ نیم قرن اخیر را مشاهده کنید، اگر ما استقلال طلب هستیم، چرا تمام دولت های که در این 50 سال اخیر بر سرکار آمده اند همگی توسط قدرت های خارجی بوده است؟
از «انقلاب کبیر 7 ثور» و انتخاب کسانی چون ترکی، امین، ببرک، نجیب، بگیرید تا حکومت «مجاهدین» وحاکمیت «طالبان» و در ادامه پروسه «بن» و حکومت کرزی تا این حکومت فعلی که جناب «جان کری» رسما از آن سر دنیا آمد و برای ما حکومت تعیین کرد. در تعیین کدام یک از این حاکمان، خارجی ها نقش اصلی را نداشته اند؟
وضعیت فعلی را نیز همگان مشاهده می کنند از یک طرف روز ملی بیرق را جشن می گیریم و بیرق می تکانیم و دم از استقلال می زنیم و از طرفی به خاطر به دست آوردن قدرت و ثروت چه دریوزیگی های را که انجام نمی دهیم.
ما همیشه در حرافی آدم های خوبی بوده ایم، همیشه به تاریخ چند هزار ساله خود افتخار کرده ایم، همیشه بادی به غبغب انداخته ایم که بلخ پایتخت زرتشت بوده و بامیان مرکز بودائیان و رنسانس شرق از هرات برخاسته است و کابل سرزمین رستم وسودابه؛ و غزنی جای بوده که فردوسی شاهنامه را در آن سروده است، ولی خوب است که حالا از خودمان پرسان کنیم که در حال حاضر در کجای جهان ایستاده هستیم؟
امروز برای فرزندان بلخ و بامیان، کابل و هرات و غزنی از آن تاریخ پر شکوه چه چیزی به میراث مانده است؟
در حال حاضر به خوبی می بینیم که سردمداران ما از چپ و راست، از افراطی و میانه رو، از روشنفکر و ملا در سرسپردگی برای بیگانگان از هم سبقت می گیرند.
البته این شعارها و این روحیه بیگانه ستیزی را که مدام از آن دم می زنیم، پله ترقی خوبی برای سرمداران سرسپرده ما و برای بیگانگان بوده است؛ ولی ای کاش این شعارها ارمغانی نیز برای مردم بیچاره ما می داشت، ماهمیشه با این شعارهای توخالی که دیگران در دهان ما گذاشته اند، فقط خود را لته دم توپ دیگران کرده ایم و اگر در پاره از ایام جنگ و جهادی نیز داشته ایم سودش همیشه به کام دیگران بوده و هردم شهیدی و آواره گی آن برای ما مردم بیچاره بوده است.
اندیشمندان و صاحبان قلم به این پرسش پاسخ دهند که در حال حاضر ارمغان آن تاریخ چند هزارساله و این استقلال برای فرزندان این سرزمین غیر از جنگ و انتحار، افراطی گری و گرسنگی و تولید مواد مخدر چیست؟
خوب است که همه ما به این موضوع قدری اندیشه کنیم و از خودمان پرسان کنیم که این استقلالی که اینک ما درصدسالگی آن هستیم و همیشه هم به آن بالیده ایم چه چیزی را برای مردم ما به ارمغان آورده است؟
دیروز با یکی از دوستانم در مورد چگونگی استقلال افغانستان بحث می کردیم و آن رفیق با دانش ما، با افتخار می گفت: «در حالی که افغانستان صد سال پیش استقلال خود را به دست آورد، ولی تا هنوز کانادا با آن همه عظمت خود مستعمره انگلیس است و تا هنوز الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، ملکه کشور کانادا نیز است و هر قانونی در کانادا فقط با امضای او رسمیت پیدا می کند.»
در جواب آن رفیق خود به شوخی گفتم: زیاد احساساتی نشو رفیق جان، فعلا که هر چه است، زندگی در این مستعمره آرزوی تمام مردم دنیا است، من و تو چند بار نیز تلاش کردیم که برویم در همان مستعمره زندگی کنیم ولی شانس یار ما نبود.
و کلام آخر برایش گفتم: زیاد جو گیر نشو، در افغانستان هم فعلا این دیگران هستند که برایش تصمیم می گیرند و جنگ و صلح و انتخابات همه در دست دیگران است و فقط فرق این دو کشور در این است که از از افغانستان همه آرزوی فرار دارند ولی تمام جهان دوست دارند که روزی ساکن کانادا شوند.
بصیراحمد حسین زاده
>>> کدام استقلال؟
افغانستان چه وقت مستعمره بوده؟
آن استقلالی که امان الله خان اعلان کرد استقلال سیاسی بود که فغان نداریم.
غنی را جان کری آورد و فغان امریکا مصروف مهندسی دولت و رهبر آینده است نه ملت ما
>>> کاش تاریخ ما سی سال بیشتر نمی بود چون اگر ما بگوئیم تاریخ ما پنجهزار سال است جهانیان یقین میکنند که این مردم خیلی غقب مانده وناکار آمد هستند چون باتاریخ پنجهزار ساله هنوز نمیتوانند یک سوزن بسازند اما پاکستان که پنجاه سال تاریخ دارد بم اتم ساخته است ،
بنا ماباید بگوئیم سی سال تاریخ داریم تا سایرجهانیان کمتر متوجه ناکار آمدی ماشوند
گیلگمش
>>> افغانستان بعد از 99,99 سال، چقدر استقلال دارد؟
"غيرت" صد درصد استقلال صفر در صد!
در همين هنگام يعنى از پايه گذارى 1919 تا امروز استقلال نداشت ندارد و نخواهد داشت.
استقلال فقط آن کشور دارد که روز استقلال نداشته باشد. مثلا انگلستان و ايران روز استقلال ندارند زيرا هيچ وقت مستعمره و وابستگى به هيچ کشور ديگر ندارند.
لباس عسکر و پوليس اش آلمانى ويمارى و سپس آلمانى هيتلرى و سپس آلمانى سوسياليستى و بعدا وهابى و اکنون امريکايى حاکمان افغان هميشه پابوسى کشور خارجى قدرتمند است.
اين تور يالى و ننگيالى!!!
غيرت و حماقت از يک چوب جوانه مى کشد. هميشه حاکمان افغان مستقل نبودند ولى براى بسر قدرت مانند طالع داشتند:
کلوناليسم پيش از جنگهاى جهانى
1- اختلافات دولت تزارى و برتانيه
2- اختلافات دولت آلمان با برتانيه
3- اختلاف امريکا وشوروى
4- گورباچوف از اتحاد جماهير شوروى کشور "گوز" (Gus) ساخت.
دولت امان اله هم دولت وابسطه به آلمان بود. اين دولت پشتون که عبارت از افغان است اعتبار و رسميت جهانى داد ولى هيچ يکى از دولت هاى پشتون قادر نشد نامى جستجو کند که همه مليتهاى غير پشتون زير اين نام ملت واحد و وحدت ملى را متبلور سازد. براى غير پشتون وقت داده نشد. به شاه حبيب که قوم جهل وجعل ٩ ماه به قدرت بود وقت داده نشد وهم چنان به ربانى هم نى.
قوم و قومگيرى ناسيوناليستى و پشتو زبان ملى را همين شاه امان بوت پاک آلمان و يا حلقه آلمانى پايه گذارى کرد.
99,99 سال مى گذرد و قوم بدون نام و نشان نتوانسته که شناسنامه براى شروندان داشته باشد.
و بلاخره او کشور را بنيادى تغير دهد که شهروندان اش استقلال يابند. کشور از خود مردم نيست. حاکمان پشتون عجيب وغريب مى ترسد که نکند اقليت شوند.
از همين خاطر در صدد آن است که با کدام تقلب و بازى دادن قوم شريف پشتون را اکثريت بسازند. دموکراتى از اکثريت و اقليت ننگ ندارد.
آيا افغانستان وحدت بين الملتها دارد داشت و دارد و خواهد داشت?
کلمه افغان به گفته يوسفزى حيثيت و عزت ملى بخود نگرفت و نه ميگيرد و نه خواهد گرفت .با آمدن غير مستقيم غرب در بين ضد روسى از امريکا قدرت سياسى غرب پرست ها را داشت.
شوروي و سپس دولت گوز گورباچوف دست روس پرستان را داشتند. امروز چهل کشور ناتو به سرکردگى امريکا کشور دولت حاکمان پشتون با غيرت و مغرور را رهبرى مى کنند و دست نشانندگان شان صددرصد وابسته اقتصادى ومالى وبانکى وسياسى غرب اند ولى کشور بدبخت.
چرا دولت ايران پيروز است ? امروز چهل کشور ناتو به سرکردگى امريکا ايران را چهل سال باوجود محاصره اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و تحریم هاى متواتر از سوى همين کشور امريکا کشورهاى ناتو اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک، محاصره نظامی و تحریم خلاف هنجارهاى بين الملى سازمان جهانى قرار دارد.
ايران باوجود آنبه عنوان شانزدهمين کشور اقتصادى جهان است. شکر که ايران روز استقلال ندارد.
ايران يک کشور آزاد و خود مختار است .
افغان غيرت و ننگ دارد
ايران توانا و دانا بود
ز دانش دل پير اش برنا بود
>>> دروغگو حافظه ندارد:
کدام روز روز استقلال حاکمان مغرور و غيرتمند افغان است?
1- حاکمان افغان تعداد بى شمار بيرق دارد - يعنى بيرق اش پيوند به شاه ويا شاه رييس اش وياامير امارات اش و يا ديکتاتورچه اوغنى اش - بدين معنى که در پاچا گردشى همين رنگ لته هاى بيرق تغير مى خورد
2- حاکمان افغان تعداد بى شمار سرود ملى دارد - يعنى سرود ملى اش پيوند به شاه ويا شاه رييس اش وياامير امارات اش و يا ديکتاتورچه اوغنى اش بدين منوال سرود اش تا ظالم ديگراش
3- روز هاى استقلال هم شکر زياد دارد که دولت تقلب که با گذشته اناکرونيسم (زمانپریشی یا نابههنگامی)هر رويدا گذشته در چارچوب همان زمان گذشته ارزيابى نمى شود رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزشهای زمان فعلی ارزیابی میگردد که در تصور و مفاد حاکمان فعلى باشد. واگر غير عمدى باشد کمدى است و اگر عمدى باشد تقلب !
مانند هيتلر خيابانها و شاهراهاى طويل ساخت! در حاليکه در اثر جنگ اش 40 ميليون انسان کشته شد.و يا اينکه امريکا يک کشور با اخلاقيات است و مى تواند بم هسته اى داشته باشد:
همين کشور اولين کشور ايست که مرکز شرارت وظلم است که بم هسته اى دوبار به جاپان پرتاب کرد و جنگ در بسيارى کشور ها آغاز کرد و پناهنده توليد کرده مى رود:
همه آوارگان به ستان افغان اند. پاکستان و ايران اصلا پناهنده اوغان نداشت (اين بود اناکرونى يا تراژدى -کمدى) لودهگری (به انگلیسی: Farce) (مسخرگی، لودگی)
آيا کسى مى تواند گويد که کدام روز «روز استقلال» يا «روز انجمن استقلال» يا «روز جشن استقلال»است?
نگاه کن حتى در روز به اصطلاح استقلال اوغو جشن نمى گيرد. بدون تقلب اوغان افغان نمى شود.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است