تاریخ انتشار: ۱۸:۲۷ ۱۳۹۸/۵/۱۷ | کد خبر: 159732 | منبع: | پرینت |
عمدهٔ سیاستمداران، حیله و نیرنگ و مردم فریبی را از وسیله های موفقیت خود می دانند؛ اما اشرف غنی به مواردی تظاهر می کند که همه، حقیقت آن را می دانند، مثلا تظاهر به دینداری؛ در حالی که بارها دیده شده که حتی ظواهر ادای نماز را بلد نیست.
حالا و در شب و روز مبارزات انتخاباتی، دو تا شعار عمده دارد:
با زورمند و قانون شکن سازش نمی کنیم
حساب می دهیم و حساب می گیریم
قیصاری را به چه جرمی و چگونه بازداشت کرده و به کابل انتقال دادند؟ همه می دانند؛ ولی حالا که به زعم اشرف غنی از وی می شود در برابر جنرال دوستم استفاده برد، در کنار اشرف غنی است.
آدم هایی مثل امرخیل و فاروق وردک که به قانون شکنی و سؤء استفاده از داریی ملت، شهره هستند، چرا این همه میدان داده می شوند؟
این ها فقط مثال ها هستند،که می توان موارد بسیاری از آن را ردیف کرد.
اشرف غنی می تواند حساب پنج میلیون افغانی را که در جریان لویه جرگه مشورتی صلح برای خرید «مصالح دیگ» هزینه شده و یا حساب ۱۰ درصد پولی که از کریدت کارت های تیلیفون وضع می شود را بدهد؟ حساب های قرار داد های بزرگی که از طریق کمیسیون تدارکات عقد می شود باشد به جایش.
فهیم دشتی
>>> فرق بین ملا لندی و داکتر فضلی مشاور ارشد درامور سکس ریاست جمهوری چیست؟؟
>>> اشرف زره ای شرافت ندارد و از نگاه اخلاق کاملاً فقیر و نادار است. او با مغز بیمار، تعهد کامل به خود فروشی، تخیلات ماکیاویلیستی، و خانم یهودی (بی بی گل)بهترین گزینه و وسیله ای است که می توان توسط او مردم بی عقلی چون مردم افغانستان را اداره و سرکوب کرد. بربنای همین خصوصیات است که او در لست معاش بگیران انگلیس و امریکا قرار گرفته و بر مسند قدرت سیاسی نشانده شده است. معاونین او یعنی دانش و صالح نیز از قماش اویند و در وطنفروشی ید طولا دارند. این سه مرد سخبف و ناموس فروش، بدون شک، راه را برای نباهی ممتد افغانستان هموار می سازند.
قره باغی
>>> بخاطریکه اوغان هستند
>>> بـه آيين بـهاران می ستيزند
بـه لطف گوهر جان می ستيزند
به شور و نغمه های عندليبان
به باغ و طرف بستان می ستيزند
بـه آهنـگ لطيـف آبـشاران
به عطر خاک و باران می ستيزند
به لبخند نـشاط انگيز نـوروز
به مهر و ماه و کيهان می ستيزند
به آهـو بـرگان مست و زيبـا
خيابـان در خيابـان می ستيـزند
به چنگ و بربط و آواز مطرب
به بـزم شـاد مستان می ستيزند
بـه آثـار گــران بـاســتانـی
به خشت و خاک ايوان می ستيزند
به خلق باميان و مهد شيران
به تنديسان بی جان می ستيزند
به خط و واژه و گفتار مـردم
بـه تصويـر عـزيـزان می ستيزند
بـه احساس لطيـف شاعـرانه
به نظم و شعر و ديوان می ستيزند
به شعر حافظ و خيام و جامی
به جوش باده نوشان می ستيزند
به رسم پاک مستان خـرابات
بـه دسـتاويـز رندان می ستيزند
بـه افکار سـنايی، پنـد عـطار
به گنج علم و عرفان می ستيزند
به سوز مثنوی و حالت شمس
بـه خورشيد فـروزان می ستيزند
به شـعر رودکی، قند سمرقند
به خط و خال ترکان می ستيزند
بـه فـارابی و سينا، فـخر رازی
بـه افـکار حکيمان می ستـيزنـد
به فـردوسی خـداوند اسـاطير
به پارسی ارث دهگان می ستيزند
بـه رسـم جـاودان پهـلوانـان
به رستم، خصم ديوان می ستيزند
به پندار و به گفتار و به کردار
بـه آداب بـزرگان می سـتـيزنـد
به ارث باستان و گنج شـايـان
بـه فرهنگ خـراسان می ستيزند
به سيس و قارن و سنباد و مسلم
بـه طـاهر مـرد ميـدان می ستيزند
بـه عيـاران و شيـران خـراسـان
بـه تـاريـخ درخشـان می ستـيزنـد
بـه خوجند و سمرقند و بخارا
به آمـوی خروشـان می ستـيزند
به غزنی و هـری بلخ و فرهرود
به پروان و بدخشـان می ستيزند
به عشق پاک دل های پر از سوز
بـه آه سينه چاکان می ستـيزند
به عـزم راستان و مهر يـاران
به قلـب صاف پاکان می ستيزند
به آيين وفـا و رسـم خوبـان
به لفظ و عهد و پيمان می ستيزند
بـه عدل و داد و قانون مدوّن
به حکم شرع و قرآن می ستيزند
به نـور دانش و صبح معـارف
به شـاگـرد دبستان می ستيزند
بـه پيونـد دل عشاق مسکين
به حسن نو عروسان می ستيزند
به زلف مهوشان برگرد رخسار
بـه آزادی نسـوان می ستـيزنـد
به نفس بيوه گان دل پـريشان
به طفل ديده گريان می ستيزند
به پيران سخن سنج خراسان
بـه افـکار جـوانـان می ستـيزند
بـه انـدرز طبيبان خـردمنـد
به دارو و بـه درمـان می ستيزند
بـه نيروی بـزرگ زنـدگـانی
به عقل و عشق و ايمان می ستيزند
بـه روح آدم و بـنياد هستی
بـه دسـتاورد دوران می ستيزند
به عرش کبريا و اصل فطرت
بـه ذات پـاک يـزدان می ستيزند
سخن کـوتاه ايـن گـرگان وحشی
به هست و بـود انسان می ستيزند
رسول پویان
>>> مفهوم «افغانیت» و «افغان» بساختهای تاریخی متأخرند و قبایل چون غلجاییها، خلجها و ترکهای افغان شدهاند، طرح بدیل افغانستان جامع، دقیق و هوشمندانه باشد. اگر واقعیتهای تاریخی و تحولاتِ جغرافیایی را پایه قرار دهیم، «خراسان» یک بدیل تاریخی هوشمندانه است و با واقعیتهای تاریخی، زبانی و تکثر فرهنگی این منطقه همخوانی دارد. صورتبندی مسئله در قالب دو واحدسیاسی خراسان و افغانستانِ جداگانه میتواند سمت و سوی تحولاتِ تاریخی را روشن ساخته و مردم و نیروهای امنیتی را از سردرگمی نجات دهد. دلیلِ موفقیتِ طالبان این است که آنها هدفِ فتح سرزمینی دارند و برای یک واحد سیاسی مشخص میجنگند. مخالفین طالبان اما سر درگماند. نه تعلق عاطفی به واژه افغان دارند و نه واحد سیاسی جایگزین تعریف شده دارند. تمام زد و بندهای شان در چوکی و معاش خلاصه شده است.
خراسان در عینِ حالی که معنای تاریخی و فرهنگی عمیق دارد، از نظر قومی خنثا است. در این نام امید روشنی میدرخشد. معنای تباری و زبانی و مذهبی ندارد. تداعیگر خورشید آسمانی است که نورش را بر همهگان یکسان عرضه میکند و عظیمترین سیارههای عالم به دور آن میچرخند. برای شرح و توضیح آن لازم نیست سرگذشت قوم خاص را مبنا قرار دهیم. از نظر ترکیب زبان نیز قشنگ و خوشنماست. نام سرزمین من «خراسان» است و من «خراسانیام» معنا و مفهوم خوشآیند دارد. مهمتر از همه این یک دال تاریخی و فرهنگی بد نام نیست. با ترور و دهشت و انتحار پیوند ندارد. وقتی خودت را به کسی معرفی کنی که من «خراسانیام» از تو نمیترسد. فرار نمیکند. هزاران فکر و تصور بد در کلهاش رژه نمیرود. ساختار سیاسی این واحد جدید میتواند «جمهوری» باشد و نام حکومت «جمهوری خراسان» باشد. شاید برخی بگویند نام خراسان هم نام با یکی از ولایت های ایران است و این مشکل است اما در جواب میگوییم این عملا هیچ مشکلی پیش نمی آورد اگر منظور هم نامی تداعی فرهنگ بومی خراسان زمین است که این نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار نیک است و دانشمندان و شاعران بزرگ خراسان را در نظر ما زنده میکند اما اگر منظور عدم تمایز سیاسی است این شبهه وجود ندارد برای مثال میبینیم امروز جمهوری آذربایجان همچنان که نام مشترک با ولایات شمال شرقی ایران دارد استقلال سیاسی خود را حفظ کرده است و در همان حال روابط فرهنگی قوی بین مردم آذربایجان وجود دارد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است