تاریخ انتشار: ۰۸:۳۸ ۱۳۹۸/۵/۲۳ | کد خبر: 159788 | منبع: | پرینت |
متاسفانه نبود امنیت باعث میشود که خیلی از دوستان نتوانند این شهر زیبا و تاریخی را از نزدیک ببینند، چون این ریسک وجود دارد که خدایی ناکرده اتفاقی بیفتد.
کسانی هم که راه میافتند با هزار خوف و خطر و ریسک مسیر راه را طی میکنند. اگر بخواهند از جلریز بروند که انگار جانشان را کف دستشان گرفتهاند و از کنار پُستههای طالبان میگذرانند و اگر از راه غوربند باز هم احتمال حملهٔ دزدان و طالبان وجود دارد. در مسیر راه همه استتار میکنند، مردها کالای وطنی و زنان کالای بلند و پوشیدهتر میپوشند، جان شیرین است.
ما هم وقتی نزدیک منطقهٔ خطر رسیدیم چنان پوزمان را بسته بودیم که انگار نینجاهای سیاهپوش هستیم، یعنی جبر با آدمها چه میکند آن هم این باشد که جانت در خطر بیفتد. من خیلی کم لباس بلند میپوشم ولی در این نوع سفرها مجبورم بلند بپوشم تا فکر کنم کمی مصئونترم. کشورم آباد باشی با دادن چنین احساسی به من.
صدای موسیقی قطع میشود و همه نفسها را در سینه حبس میکنیم و از شیشهٔ موتر همان منطقهٔ ناامن را میبینیم. چهرههای مردان با آن ریشهای بلند، سرمههای سیاهی که به چشمانشان زدهاند و لونگیهای کشال لرزه بر اندام ما میاندازند. تازه وقتی از کنارت چندین موترسایکل چاقو بدست رد میشوند ترس را بیشتر احساس میکنی، تا وقتی که راننده میگوید امروز روز قربانی است اینها میروند تا گوسفند قربانی کنند نه آدم.
در دل با خود میگویم برای اینان آدم و گوسفند چه فرقی دارد هر دو زنده جان هستند و به راحتی سر میبرند. همینطور که نگاهم به آنها بود موترسایکلی که سه نفر بر آن سوار بود نفر آخر متوجه شد و نگاهش به شیشهٔ ماشین افتاد من هم سریع خود را پایینتر بردم و صورتم رو به جهت مخالفاش چرخاندم، تا از ما دور شوند. ذهن عجیب است، قدرت تصویر پردازیش بالا است. مردم منطقهٔ ناامن را عجیب ترسناک پردازش میکند. خندههای مردم، شوخیهایشان، اجتماعات مردمیشان، حتی تبریک گفتنهای عیدشان ترسناک است. اگر به ما بگویند همان منطقه امنترین است سریعن ذهن تغییر مسیر داده و همه چیز را گل و گلستان میکند دقیقا مثل بامیان. به ذهنمان خطور هم نمیکند که مردماش ناامنی ایجاد کند و یا جانت در این منطقهٔ زیبا در خطر باشد. راحت میخندیم، شوخی میکنیم، راحت لباس میپوشیم، مردم را ازآن خود میدانیم و با خیال راحت در سرکهای بودا قدم برمیداریم.
حس امنیت حس بسیار زیبایی است که به زندگی انسانها رنگ و لعابی دیگر میدهد. امیدوارم این حس در همه جای افغانستان گسترش یابد و دیگر حس ترس به سراغمان نیاید و وجود نداشته باشد.
زهرا ناظمی
>>> طالبان اعلان کردند که زنان و دختران هزاره مؤظف نیستند که حجاب را مراعات کنند.
زیرا از خاطر قواره آنها،مردان به نگاه شهوت به طرف آنها نگاه نمی کنند.
طاهر بدخشی رهبر حزب ستم ملی که در زمان خلقی ها کشته شد،شوهر همشیره سلطان علی کشتمند بود.
یک روز یکی از دوستانش به خانه وی ،برای دیدن وی رفته بود.
خانم طاهر بدخشی برایش چای آورد.
رفیق طاهر بدخشی از طاهر بدخشی پرسید که این خانم کی است؟
طاهر بدخشی در جواب اش گفت: خانم من است.
رفیق اش گفت:در دنیا دیگر هیچ کس نبود که او را گرفتی؟
ازین کرده من را میگرفتی خوبتر بود.
خود طاهر بدخشی میگویند که یک جوان خیلی مقبول و شبک پوش بود.
به اساس روابط نزدیکی که پرچمی ها و ستمی ها با هم داشتند و از نگاه ایدیولوژی باهم نزدیک بودند،این خویشاوندی بین فامیل سلطان علی کشتمند و طاهر بدخشی صورت گرفته بود.
>>> بامیان به دانش و غنی و ....های دیگر چون مرتضوی نه بگوئید تا حد اقل راه رفت و آمد تان امن شود و از شر طالب و کوچی رهایی یابید.
>>> بامیان یک شهر زیبا و ناف دنیاست. در دیگر شهر های افغانستان آرامی و امنیت کامل برقرار است، اما در بامیان که ناف دنیاست، حس امنیت وجود ندارد.
>>> ۹۹٪ مردم که عوام هستند را طالبان هیچ کاری ندارد و در یکماه گذشته حتی بازرسی نمیکند و روز به روز طالبان مسلح از مسیر راه ناپدید شده اند و راه غوربند مخصوص ۱٪ افراد خاص است که از طرف روز ذره ای مشکل ندارد.
روزانه بالای ۱۰ هزار مراجع وارد بامیان و بند امیر میشوند.
بامیانی
>>> و زنان كالاى بلند و پوشيده تر مى پوشند.
عجب !
راست گفته اند كه خدا روز نديده را روز ندهد ، پاى تركيده را موزه
با احترام
من نه از نسل قديم هزاره هستم و نه از نسل جديد هزاره
من يك زن هستم مسلمان هستم شيعه هستم
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است