می‌روید؟ با همه دم و دستگاه‌ تان بروید!
تدارک یک مقاومت مشروع و یک کارزار دموکراسی‌خواهی و استقلال طلبی یگانه راهی می‌نماید که بتوان از این بحران مشروعیت برون آمد و طرحی نو در‌انداخت 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۰۹    ۱۳۹۸/۵/۲۴ کد خبر: 159811 منبع: پرینت

رییس جمهوری امریکا آقای ترامپ گفت که «افغانستان آزمایشگاه تروریسم است.» وی افزود که با خروج نظامیان امریکا از افغانستان، می‌خواهد به دلیل تهدید‌های تروریستی در این کشور، همچنان به حضور استخباراتی و اطلاعاتی کشورش در این سرزمین ادامه دهد. در این پیوند چند نکته حایز اهمیت است:

۱. ایالات متحده را مردم افغانستان دعوت نکردند تا بیاید و به یک جنگ طولانی دامن بزند. این کشور به تاریخ یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ مورد حمله دست‌پروردگان خودش، القاعده، قرار گرفت. تعداد زیادی از مردم امریکا به دست افراطیون عربی‌ی که ایالات متحده، پاکستان، عربستان و متحدان شان در دوران جهاد افغانستان و در روزگار پسا جهاد پرورش داده بودند، کشته شدند. حتی یک تن از کسانی که در حمله‌های یازدهم سپتامبر دخیل بودند، شهروند افغانستان نبود.

۲. پس از کشتار شهروندان بی‌گناه ایالات متحده توسط تروریستان القاعده، موج بزرگی از هم‌بستگی با این کشور در سراسر جهان به راه افتاد و شورای امنیت سازمان ملل متحد بر بنیاد فصل‌هفتم منشور این سازمان مداخله این کشور و همکارانش در افغانستان را تسجیل کرد. از آن زمان تا امروز این کشور در‌گیر یک جنگ خونین، بی‌امان و بی‌حاصل در افغانستان است. جنگی که به دلیل استراتژی غلط، استراتژی که تابع نوسان‌های استراتژی‌ها و منافع کلانتر این کشور در «خاور‌میانه بزرگ» و جنوب‌شرق آسیا بود و است، موجب بیداد‌ها، ویرانی‌ها و بی‌رحمی‌های بی‌مانندی در کشور ما شده است.

۳. بیشتر نخبگان سیاسی کشور ما از حضور ایالات متحده در افغانستان حمایت کردند. توهمی که این نخبگان به آن مبتلا بودند، این بود که شاید بتوان به کمک ایالات متحده و کشور‌های متحد آن، در افغانستان یک نظام مبتنی بر قانون، دارای زیر‌ساخت‌ها و امکان‌ رشد اقتصادی ایجاد کرد. شعار‌های دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و عدالت در سرزمینی که در آن زنان و مردان در یک فرایند طولانی به مثابه انسان و شهروند دارای حقوق بشری و شهروندی شوند، از آرزو‌های کلان مردم افغانستان بود. توهمی که در تمام ابعادش به مثابه یک آرزوی واهی آشکار شد و بیهودگی‌اش رونما گردید. افغانستان نه جاپان بود، نه آلمان و نه هم کوریای جنوبی. عامل‌های اصلی این شکست را اگر بخواهیم با یک دید تقلیل‌گرایانه بیان کنیم، می‌شود که سیاست‌های غلط ایالات متحده، مداراجویی این کشور در برابر پاکستان، نابکاری نخبگان سیاسی افغانستان و عدم آمادگی جامعه به پذیرش طرح‌ها و آزادی‌های لیبرالی در بستر تاریخی و اجتماع ما را در این جمله به شمار بیاوریم. دموکراسی تحمیلی به شکست انجامید؛ چون واقعیت دیگر این بود که دموکراسی بدون دموکرات‌ها و پیکارهای دموکراسی‌خواهانه نمی‌تواند پیروز شود.

۴. ایالات متحده از آغاز مداخله‌اش افغانستان را مرکز «جنگ با ترور» قرار داد و جنگ را در جغرافیای این کشور محدود ساخت. سرزمین افغانستان را بمباران کرد و به آتش کشید؛ بی آن‌که حتا یک آن هم به کانون اصلی تروریسم و پرورشگاه اصلی آن در پاکستان بپردازد. امریکا، ارتش‌جهادی پاکستان و دستگاه استخباراتی ‌آن را نه تنها تابع تحریم‌ها نکرد، بلکه با اشاعه این پندار ‌خفت‌آور که اینان متحدان استراتژیک او اند، با دادن میلیارد‌ها دالر امریکایی به تقویت این دستگاه‌های تجاوز و توطیه ادامه داد. پشت‌جبهه نیرومند تروریسم نه تنها آسیب ندید بلکه تقویت، تمویل و تجهیز شد و در فرجامین کارزار، سیاست مدارا‌جویانه ایالات متحده به شکست انجامید و این کشور ناگزیر به هزیمت شد و به زودی می‌رود و هر نامی که به این هزیمت گذاشته شود، امریکا از افغانستان با همان خفتی می‌رود که از ویتنام رفت. با این تفاوت که ویتکنگ‌ها نیروی ملی بودند و جایگزین دست‌نشاندگان امریکا شدند اما در افغانستان نیرو‌های ملی و آزادی‌خواه جایگزین امریکا نمی‌شوند. امریکا در ویتنام در یک جنگ رهایی‌بخش به زانو در‌آمد و اما در افغانستان مغلوب یک «جنگ کثیف» شد.

۵. در داخل افغانستان نیز فساد گسترده، اقتصاد‌ جنگی و سایه‌ای، تریاک و رشوه، یک طبقه و قشر جدیدی از اشرافیت وابسته را افزون بر فساد‌پیشگان قدیمی به وجود آورد. هر‌کسی می‌داند که وابستگان کشور‌های غربی، قراردادیان، تکنوکرات‌ها و سیاست‌مداران مبتلا به فساد، شبکه های مزد‌بگیر عریض و طویل حکومت‌داران جاعل و نژادپرست در همکاری با حامیان و کمک دهندگان جهانی یک صورت‌بندی اقتصادی و اجتماعی را ایجاد کردند که بیش از پیش موجب جدایی مردم و سیاست‌ به مفهوم پرداختن به امور عامه شد. این امر موجب شد تا ابتذال گسترده و فراگیر در کشور ما از یکسو گسترش یابد و از سوی دیگر ژرفایی جدایی میان مردم و طبقه سیاسی افزون شود. به دلیل تقلب‌های دوامدار و گسترده در انتخابات‌ها و زوال اخلاقی در نوشتار و گفتار و گفتمان‌های رسانه‌ای، ابتذال و فساد همه‌جا گیر و توده‌ای شد.

۶. ادامه این حالت و ادامه مداخله پاکستان در کشور ما، موجب شد که طالبان و شبکه‌های جنایی اقتصادی منسوب و همکار آن‌ها بیشتر از پیش نیرومند شوند و ساحه‌های بیشتری از سرزمین افغانستان را یا اشغال کنند و یا این که حکومت‌داری به مفهوم متداول آن را فلج و دست‌کم مختل کنند.

۷. در چنین شرایطی که مردم افغانستان و هم مردم جهان از تداوم این «جنگ کثیف» خسته شده اند، امریکا، روسیه، ایران، اندونزیا، ازبیکستان و برخی از کشور‌های دیگر به ارتقای طالبان در صحنه‌های دیپلوماتیک به یک نیروی قابل قبول و طرف معامله و پذیرفته‌شده‌ای سیاسی کمک کردند. واقعیت پیشروی طالبان در جبهه‌های جنگ در روستا ها و در شهر‌ها و زوال پیوسته مشروعیت حکومتی نیز به این وضع کمک کرد.

۸. از ماه سپتامبر (۲۰۱۸) تا کنون، گفتگو‌های صلح میان ایالات متحده و طالبان در جریان است. با این که آقای دکتور زلمی خلیلزاد نماینده خاص وزارت خارجه این کشور تلاش می‌کند سیاست‌مداران افغانستان را در جریان این گفتگوها قرار دهد، اما این امر یک واقعیت انکار‌ناپذیر است که گفتگو‌های صلح میان ایالات متحده و طالبان، بازتاب یک روند انکار‌ناپذیر امریکایی-‌طالبانی است. در این گفتگو‌ها ظاهرا دو نکته در صدر اجندا قرار دارند: تعهد برای جلوگیری از تبدیل‌شدن دوباره افغانستان به کانون تروریسم بین‌المللی از جانب طالبان و جدول‌زمانی خروج نیرو‌های خارجی-‌امریکایی از افغانستان. گزارش‌ها می رسانند که در این دو مورد توافق صورت گرفته است و شاید هم تا زمان انتشار این نوشته توافق میان این دو نهایی شود.

۹. با آغاز «عصر زوال ایالات متحده» به مثابه یگانه قدرت جهانی و زمین‌گیر شدن سیاست یونی‌لاترالیسم (کنش تک‌روانه یک دولت به منظور تامین منافعش بدون توجه به منافع دیگران و رعایت قواعد بین‌المللی- تک‌روی) این کشور که بی محابا و بی‌توجه به قوانین بین‌المللی به اقصا نقاط جهان لشکر کشی می‌کرد و شکست آن در «خاورمیانه بزرگ» و عروج جمهوری مردم چین و روسیه به مثابه رقبای جدی این کشور، ایالات متحده دیگر توانایی عهده‌دار شدن مسؤولیت ژاندارم جهانی را ندارد. آقای ترامپ در چندین مصاحبه خود به این امر اذعان داشت. حتی اگر این کشور آتش جنگ دیگری را در ایران برافروزد در سیر زوال آن کشور در مقیاس جهانی تغییری نمی‌تواند بیاورد.

۱۰. با چنین اوضاعی به آشکار دیده می‌شود که رقبای منطقه‌ای این کشور (ایران) و سیال‌های (رقبا) جهانی آن چین و روسیه و حتا اتحادیه اروپا مانند گذشته با این کشور همراهی نمی‌کنند. ایران، روسیه و چین با این کشور در افغانستان و جا‌های دیگر در حال رقابت آشکار اند. به دلیل این‌که مرکز رقابت جهانی، به اعتراف متخصصان ایالات متحده، در قرن بیست‌ویک حوزه پاسیفیک و دریای چین خواهد بود، به گونه اجتناب‌ناپذیری کشور‌های حاشیه‌ی این حوزه از رقابت‌ها و حتا جنگ‌های نیابتی ایالات متحده در امان نخواهند نماند. و افغانستان به دلیل اهمیت ژیوپولیتیکش یکی از این کشور‌ها خواهد بود.

۱۱. نمونه های این رقابت را می‌توان در برقراری رابطه‌های همکاری میان ایران، روسیه و طالبان به وضوح دید. حتا رقابت نامزدان انتخاباتی (اگر چه به دلیل بی‌باوری به ارزش‌های اجتماعی، سیاسی و اخلاقی می‌تواند هر روز طور دیگری شود) مورد حمایت ایران و روسیه با نامزد مورد حمایت ایالات متحده در انتخابات احتمالی آینده‌ی ریاست جمهوری را نیز می‌توان بر همین مبنا تفسیر کرد.

۱۲. در افغانستان افزون بر کشور‌های یادشده، کشور‌های دیگری هم استند که با همدیگر شان درگیر یک رقابت اند. پاکستان حتی بورسیه‌های تحصیلی از جانب هند برای افغانستان را به مثابه خطر و تهدیدی استراتژیک مطرح می‌کند و به بهانه تهدید هند به توجیه استراتژی توسعه‌طلبانه اش می‌پردازد و هند هم از هر پیش‌روی پاکستان در افغانستان هراسان می‌شود.
در نهایت رقابت نیابتی را پاکستان در کشور ما راه‌اندازی می‌کند. ایران فعالیت‌های ایالات متحده و حضور این کشور را به مثابه تهدیدی به امنیت ملی کشورش می‌پندارد و ایالات متحده و برخی از متحدانش نیز بی‌میل نیستند تا اگر رابطه با ایران بحرانی تر شد از افغانستان بر ضد این کشور استفاده کنند.
عربستان سعودی و ایدیولوژی وهابیسم سعودی با شیعی ایرانی در حوزه وسیعی از سوریه، یمن، عراق تا افغانستان در یک رقابت شدید قرار دارد. این کشور در پی آن است تا به امنیت ایران از سرحد‌های شرقی این کشور صدمه بزند. روسیه حضور داعش در افغانستان را به مثابه تهدیدی بلافصل از افغانستان علیه امنیت ملی خود، و کشور‌های آسیای میانه که به گونه‌ی تاریخی شامل حوزه امنیت ملی فدراسیون روسیه اند، تلقی می‌کند. روسیه به این باور است که داعش را ایالات متحده آگاهانه علیه آن کشور وارد افغانستان کرده است تا به امنیت فدراسیون روسیه آسیب برساند. این موضوع را رهبران این کشور در جلسه‌های که این نگارنده نیز حضور داشت به آشکار ابراز داشتند. جمهوری مردم چین عمیقا به این باور است که تروریستان ترکستان شرقی به منظور ایجاد آشوب و نا امنی از مرز‌های شرقی افغانستان به کمک کشور ایالات متحده و برخی از متحدان این کشور علیه چین آموزش می‌بینند و تجهیز می‌شوند. کلیت این واقعیت‌ها می‌رساند که در افغانستان به جای همکاری سال‌های پیش، رقابت سختی در جریان است. رقابتی که یکی از میدان‌های آن و قربانی آن افغانستان و مردم آن می باشند.

۱۳. با درنظرداشت رقابت‌های چنین گسترده، اگر ایالات متحده بخواهد بر بنیاد توافق‌های پنهانی و یا آشکار با طالبان و پاکستان از یک سو و متحدانش در افغانستان از سوی دیگر دارای پایگاه نظامی و استخباراتی باشد و بخواهد چنین استمرار حضور را با افغانی ساختن بیشتر جنگ و مداخله بدون هر‌نوع تضمین و توافق جهانی پایدار سازد، طبیعی است که این رقابت‌ها بیش از پیش تشدید خواهند شد و افغانستان نه تنها به صلح و آرامش دست نخواهد یافت بلکه صحنه کارزار‌های جدیدی خواهد بود و فصل دیگری از این «جنگ کثیف» در کشور ما نایره خواهد کشید.

۱۴. اگر چه جنگ‌های خونین هجده سال پسین در افغانستان همواره با دین و ایدیولوژی روکش شده است اما بدون شک اقتصاد غیرمشروع جنگی و اقتصاد مواد مخدر با شبکه‌های گسترده بین‌المللی و مداخله کشور های دیگر از عوامل جنگ بوده اند. عامل‌ّهای این اقتصاد نامشروع با شاخه‌های تریاک و هرویین، باز‌صدور کالای مصرفی و اقتصاد تاراج‌ معادن به آسانی می‌توانند به عاملان جنگ‌های نیابتی جدید تبدیل شوند. از این رو نباید به آسانی گرفتار این توهم شد که با توافق به نوعی از برگشت طالبان در حضور پایگاه‌های ایالات متحده می‌توان به صلح پایدار دست یافت.

۱۵. افغانستان یکی از بستر‌های مهم معادن «عناصر نادره» است که در تکنولوژی معاصر دارای اهمیت استراتژیک می‌باشند. با ضعف و ناتوانی دولت مرکزی شرکت‌های خصوصی می‌توانند از این معادن بهره‌برداری کنند و حتا موضوع خصوصی‌سازی جنگ افغانستان با تکیه بر شرکت‌های جنگی امریکایی در دستور روز قرار بگیرد. اگر چنین شود، حضور پایگاه‌های اطلاعاتی و جنگی ایالات متحده نه تنها موجب صلح نمی‌شود بلکه رقابت را تشدید می‌کند و هم خصوصی سازی جنگ موجب اضمحلال کامل دولت می‌شود.

۱۶. می‌دانم که بسیاری خواهند گفت که با خروج نیرو‌های ایالات متحده از افغانستان دست‌آورد‌های سالیان پسین از دست خواهد رفت، نیرو‌های امنیتی و دفاعی آسیب می‌بینند و افغانستان نمی‌تواند بودجه انکشافی و عادی‌اش را تمویل کند. حادثه‌های سال‌های ۱۳۷۱ تکرار خواهد شدو بسیار مسایل دیگر. امکان دارد که چنین شود. اما با بودن نیرو‌های امریکایی اوضاع به مراتب بد‌تر از این خواهد شد. و رقابت‌ها و جنگ‌ها خونین‌تر خواهند شد. همان‌گونه که به امنیت دست نمی‌یابیم، استقلال نسبی و صوری ما نیز کاملا زیر سوال خواهد رفت.

۱۷. حضور دستگاه عریض و طویل استخبارات ایالات متحده و تعدادی از نیرو‌های ویژه‌ی این کشور برای کمک به امنیت افغانستان و دفاع از یک نظام مبتنی بر آزادی، قانون و عدالت نخواهد بود. این دستگاه‌ها از نظام طالبانی حمایت و به سود آن‌ها و پاکستان عمل خواهند کرد؛ همان‌گونه که در عربستان سعودی و سایر کشور‌های محافظه‌کار عربی چنین می‌کنند.

در نهایت، حالا که به سخن کابلیان روزگار برو‌برو (رفتن رفتن) است، بهتر است که مسوولانه بروید و پی‌پاک (کامل و تمام) بروید. بروید با همه دم و دستگاه تان با مشاوران و با آنانی که افغانستان را تیول و چراگاه اسپان شان تلقی می‌کنند؛ بروید تا فرزندان ما از شر آنانی که گمان می‌کنند با بلغور و لورده‌کردن چند کلمه انگلیسی و در آمیختن آن با فارسی و پشتو به سر‌چشمه دانش بشری دست یافته اند، رهایی یابند؛ بروید و رشوه‌خواران و دزدان‌تان را نیز با خود ببرید؛ بروید و نژادپرستان و دروغ‌پردازان و جعل‌کاران و جاسوسان سازمان‌های اطلاعاتی تان را نیز با خود ببرید؛ بساط تان را از این سرزمین برچینید؛ به مصداق آن سخن معروف ما را ز خیر شما امید نیست کمتر شر برسانید.

می‌گویند که اسکندر مقدونی به شهر کورینت رسید. او که پرورده ارستو، فیلسوف نامدار روزگار قدیم یونان، بود، به دیدار دیژون فیلسوف رفت. فاتح نامدار از فیلسوف که درویشانه تنش را آفتاب می‌داد، پرسید که آیا از او خواست و خواهشی دارد؟ فیلسوف مغرور در پاسخ گفت: «سایه ات را از سرم دور کن، نیکی دیگری از تو نمی‌خواهم!»

و یا به سخن خلیل روادی کرد به ترجمه استاد سخن باختری:
ننگ بر من باد!
نفرین بر من باد!
اگر از شما چیزی بخواهم
تنها خواهشی که دارم اینست که به روسپیان سیاسی نیز
قرص ضد حاملگی بدهید
تا نسل بی‌شرفان افزونی نیابد

یادداشت: اصطلاح «جنگ کثیف» در موارد گوناگونی به کار رفته است. امروز بیشتر در مباحث جنگ‌های میان باند‌های مواد مخدر در امریکای لاتین و از جمله مکسیکو از آن استفاده می‌شود. بر این مبنا این اصطلاح با مفهوم «جنگ‌های غیر‌عادلانه» که بیشتر به جنگ‌های تجاوزکارانه و سلطه‌طلبانه از جمله جنگ‌های استعماری در ادبیات رهایی‌بخش اطلاق می‌شد، تفاوت‌هایی دارد. اما من این اصطلاح را برای تفسیر و تعبیر جنگ‌جاری در افغانستان به این دلیل بکار بردم که این جنگ از کلیه اهداف و خصوصیات رهایی‌بخش تهی شده است. این جنگ از جانب طالبان نه جنگی علیه اشغال است و نه هم هدفی رهایی‌بخش دارد. جنگ امریکا هم در یک دایره‌ی اهریمنی گیر کرده است و دارای روی‌کردی برای تامین صلح و حتا دفاع از دولت مشروع و ارزش‌های مردم افغانستان نمی‌باشد. جنگ موجب شده است تا کشور ما به یک عرصه وسیعی از کشتار و قتل‌عام مبدل شود، بدون آن‌که افغان‌ها بدانند چرا.

تدارک یک مقاومت مشروع و یک کارزار دموکراسی‌خواهی و استقلال طلبی یگانه راهی می‌نماید که بتوان از این بحران مشروعیت برون آمد و طرحی نو در‌انداخت.

رنگین دادفر سپنتا


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
استقلال طلبی
سپنتا
نظرات بینندگان:

>>>   دیگر بسیار دیر شده است. اگر در حرف توبه و استغفار نماید، در عمل هرگز از باند مافیایی کرزی بیرون نخواهد آمد و اگر کرزی با طالبان کنار بیاید، ایشان پادو طالبان خواهند بود.
در دوره کرزی ایشان بزرگترین توجیه گر امضای توافق نامه راهبردی با امریکا بودند و هوادار سرسخت مساله دیورند و دشمن سرسخت طرح بیطرفی کشور. چنانچه در یک مصاحبه گفتند که اگر قرار شود کدام کنفرانسی در باره بیطرفی کشور برگزار گردد، من در آن اشتراک نخواهم کرد.
یعنی به هیچ چیز دیگری جز تسلیم شدن بی قید و شرط و دربست به امریکا تمکین نمی کردند. اکنون غسل تمعید کردن سودی ندارد. چون همان سیاست های چاکرمنشانه و نوکرماابانه کشور را به تباهی سوق داد.
تیری که از کمان بجست، دوباره بر نمی گردد. آبروی ریخته همچنین.
بهتر است یک توبه نامه رسمی بنویسند و رسما از کنار کرزی دور شوند و همه فجایع کرزی را افشا کنند.
آن گاه جامعه روشنفکری ایشان را با آغوش باز خواهد پذیرفت. اما به قول معروف هم نری و هم غری نشاید.
یعنی نمی شود که هم بغچه بردار کرزی بود و هم ادعای روشنفکری کرد.
Hafiz Rvand

>>>   دکتر صاحب خوب شد که بالاخره متوجه شدید.
اگر غنی و کرزی و روسپیان سیاسی و نسل شرف باخته در فتراک بادار شان قصد عزیمت کنند
ملت ما به تنهایی از پس پاکستان و نوکران طالبی و داعشی اش بر خواهد آمد.
هنوز مادران این سرزمین سترون نشده اند بل در بر و در بغل مدافعان سر بکف آزادی را پرورش میدهند.

>>>   این ادمک که خود را حالا مخالف آمریکا جاه میزند، خود یک جاسوس شناخته شده سازمان امنیتی آلمان (bnd، Bundes Nachrichten Dienst) است که در زمان کرزی چه به عنوان وزیر خارجه و چه به عنوان مشاور امنیت ملی هیچ دست آوردی ندارد. کرزی طالبان را برادر خطاب میکرد، هزار‌ها طالب را از زندان آزاد میکرد، حملات شبانه بالای طالب را منع کرده بود و این آقای مشاور یک بار هم اعتراض نکرد نگفت که با این طالب پروری موافق نیست، حالا یکبار احساسات ماویستی‌اش دوباره زنده شده و با گستاخی و دیده درایی خود را میهن پرست معرفی می‌کند. اگر این خائنین در دوره کرزی همه شانس‌ها و امکاناتی را که مهیا شده بود بر با د نمیدادند، امروز ما به این حال نمیبودیم.
خشت اول گر نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج

>>>   اقای سپنتا دراین نبشته به اندیشه ومفکوره بیست سال پیشتر خود بازگشت نموده است. اما در این بیست سال اخیر خودش نیز با ایالات متحده امریکا ،کشور های غربی و تکنوکرات ها در این جنگ کثیف علیه مردم افغانستان به نحوی از انحا دخیل بوده است.
Rahmatulla Ravand

>>>   جناب داکتر سپانتا:
تحلیل رسای شما از ابعاد و نتایج مداخلهٔ ایالات متحده در افغانستان بجا و باحقیقت قرین است. ولی تجویزی که در اخیر نگارش ارائه می کنید، آرمانی (ایدیالیستی) و بدور از حقایق تلخ کشور مان است. براه انداختن «مقاومت مشروع» و ایجاد «یک کارزار دیموکراسی خواهی و استقلال طلبی» در سرزمینی نظیر افغانستان، که پیر و جوان آن با بیتفاوتی و حتی خودفروشی خو کرده اند، ناممکن و آهن سرد کوبیدن است. باید بگویم که ایدیالیزم و آرمان گرائی سیاسی به همان اندازه بدبختی آور است که استبداد و فاشیزم قومی ببار می آورند.
در اوضاع جهانی امروز، و در سطح نازل رشد سیاسی کنونی مردم افغانستان، کشور بدیل بهتری ندارد که در برابر طالبان و نظام طالبانی ارائه نماید. هرگاه چنین نمی بود، کسانی نظیر شما باید می توانستید مردم را بسیج کنید و کاسه لیسان استعمار نوین را از دسترخوان فقیرانه‌مردم کشور هزیمت بخشید. افسا که چنین نیست!
الکوزی

>>>   رنگین دادفر سپنتا!
اين خينه پس از عيد ات را چه کنيم? اين حنا ترش کرده را در مرکز بُن رهبر اوغون ات بزن!
پس از 18 سال خدمت و دست بوسى به رژيم دستشانده امريکا و نماينده گان امريکا (خليلزاد و کرزى و جلالى واشرف غنى احمدزى) حالا غسل تعمید مى کنيد
اى پسر بچه ارباب حالا از دموکراسى حرف مى زنى?
حاکمان افغان و دموکراسى همانند شيطان و آب زمزم.

>>>   رنگین دادفر سپنتا چکک زبانى و مغزى و لگن خاصره پيدا کرده است اعمال وعمال اش فراموش شده. کسيکه پليد شد باهر شتشوى ديگر پليد تر مى شود.

>>>   نمى روند! کجا مى روند!
ماده هاى تان امروز در عمل پياده شده اند.
بزرگترين سفارت امريکا با بزرگترين لانه سازمانهاى جاسوسى امريکا امريکا در افغانتون قرار داردند
امروز به هزاران نظاميان اجير زير بيرق شرکت هاى شخصى براى منافع اقتصادى وسياسى دولت اتازونى مى جنگند.
رنگین دادفر سپنتا نو تازه از خواب بيدار شده در پيش کرزى "ويش ځلمى" شده

>>>   یاد ما هست که چند سال قبل گفتید که اگر طالب آمد من دیگر سیاست نمی کنم . ببینید کسیکه مثل جناب عالی که از یک مکتب عالی وثابت پیروی ننماید هر روز دارای یک عقیده است، امروز دارید توجیه می کنید که اگر اعیانأ شما را فردا یکی از مشاورین فلان مزدور غرب (هرچند که خود شما در اوایل حکومت کرزی به سراحت ‌و علنی سنگ مأویست بودن را به سینه می زدید) بهانه برای حضور در کنار استعمار سیاه داشته باشید ‌و باصطلاح به دو سه نفر بچه های کم سواد طرفدار خود دلیل حضور خود را موجه کنید. قربان آن مکتبی که درطول تاریخ ثابت بوده وپیروان حقیقی آن هم بادلایل متین در متن عقیده خود قرار داشتند واگر به شما مثالی بدهم چون مطالعات اسلامی شما کم است. همان پیشنهادی بود که شوری به علی بزرگ داد که «تورا در رأس حکومت قبول داریم مشروط بر اینکه خطا کاری های آن دو نفر قبل خود را تأیید کنید». گفت ابدأ من دارای رأی مستقل و مکتب ثابت ام.
سهیل از مشهد.

>>>   جناب سپنتا سلام
نوشته تان را تماما خواندم . فکر نمیکنم واقعه نگاری آنقدر کار مشکلی باشد . اینکه از امریکا و عملکرد آن کشور در افغانستان و یا در هر جای دیگری انتقاد میشود هم کار معمول است . بنده به این نظر استم که افغان ها باید کار های خود را بررسی کنند . به این بیاندیشند که چطور فرصت ها را ضایع کردند و دوستان را به دشمنان تبدیل کردند . امریکا به هر دلیلی که آمده بود با امکانات و فرصت های فراوان آمده بود . خود و متحدانش زمینه های حمایت از افغانستان را در سطوح مختلف و به گستره جهانی آماده کرده بودند.
اگر خواست و قابلیت می بود با وجود تمام مشکلات در جایگاه نهایت بهتر از حالا می بودیم . شما از جاسوسان و دزدان و رشوه خواران ... یاد کردید ، درست است که موصوفان با بی رحمی تمام و در بدل مزد ناچیز تیشه به ریشه این درخت ( افغانستان ) زدند . کسانی دیگری نیز شامل این گروه استند که خود را در زمره خوبان قلمداد میکنند . اگر به اصطلاح انسان های چیز فهم وقایع را به موقع تحلیل نکند و یا اینکه نخواهد با خود و با مردم صادق باشند هم مسلۀ کوچکی نیست . کسانی که بعد از دهه ها با هویت های دوگانه و برای رفع عقده ها و رسیدن به منافع شخصی به افغانستان برگشتند هم نقش عظیمی در تباهی کشور و بدبختی مردم داشته و دارند . تعدادی از آنها که به دزدی آمده بودند دزدی های خود را گرفته و با وارد کردن اتهامات به دیگران دوباره به کشور های دومی خود برگشتند . از آنانی که طالب قدرت و شهرت بودند هم تعدادی به هدف خود رسیدند و کسانی هم که حرص و طمع بیشتر داشتند در تردید رفتن و ماندن قرار گرفتند که همه شان در بیخبری و بی تفاوتی کامل از سرنوشت مردم و کشور یکسان اند.
اجازه دهید مطالب مختصری که مفهوم آن از حیث اهمیت و بزرگی قابل قیاس نیست را با شما مطرح نمایم . جناب شما سال هاست که در پست های مهم و تصمیمگیری های حکومتی سهیم استید . در ماه های اخیر هم در نشست های اینجا و آنجا حضور مییابید و قرار معلوم از همۀ این فرصت ها برای اعتبار نوشته ها ، شهرت شخصی و اینکه مسولیت را از خود دفع نمایید استفاده کرده اید .
شما که خود را صادق و پاک نهاد معرفی میکنید بهتر نبود به گفته سعدی کمال همنشین را نگهمیداشتند و خود را درگیر این همه درد سر ها و عذاب وجدان ها نمی کردید .آیا از این دسیسه ها پیشبینی دقیق داشتید یا خیر؟
بگذار یک چیز مهم را که همه میخواهند نگویند عرض نمایم : امریکا و متحدانش و حتی جهانیان از حمایت سیاستمداران بی ماهیت ، خود فروخته ، خودباخته و دارای هویت های آمیبی که کمک های ملیاردی را صرف مسایل شخصی کرده اند و در نتیجه ایالات متحده امریکا و ناتو را نزد پاکستان و متحدین اش خجل و شرمسار ساخته اند ، خسته شده و از دست شان عصبانی اند و میخواهند که در جریان درامه تحت عنوان ماموریت سفیر خلیل زاد از آنها انتقام بگیرند . نکته قابل دقت است برای آنانی که میگویند نخوردم از آشت.
سلامت و سرافراز باشید .

>>>   همین سپنتای ننگین بود که دو سال تمام برای امضای قرارداد های فروش افغانستان به امریکا تبلیغ کرد. به مردم دروغ ها گفت، که امریکا در افغانستان پایگاه نظامی نمی سازد. با کرزی مداری یکجا لویه جرگۀ فرمایشی را برگزار کرد و رای آنها را به طرفداری از امضای قرارداد ها حاصل کرد. زمانیکه همه چیز را پخته و محکم و آمادۀ امضای حکومت ساخت، بعد به غنی و اتمر جهت امضاء تسلیم دهی کرد.
حالا آمده برای ما قصه های هزار و یک شب را می خواند. ننگ بر تو و کرزی مداری باد. شما هردو مادر فروشان روی سیاه تاریخ اید.

>>>   اولین کسانیکه را امریکا باید با خود ببرد، همین سپنتای جاده پاکن قرارداد های فروش افغانستان به امریکاست و باردار چپن پوش او کرزی مداری است.

>>>   وقتی آنها رفتند خودت هم با پاسپورت خودتکت جرمنی را گرفته میروی ما میمانیم وجهالت اراطیون پاکستانی ، آن وقت شما از دور نظاره میکنید ودر رسانه های خارجی صاحب نظر میشوید
ر

>>>   آقای سپنتا شما هم از همان روسپی های بی هویتی هستید که چند روز قدرت را با فساد گسترده اخلاقی در آمیختید. شما وزارت خارجه را به مکان و جای میدل کردید که در آن به آبروی خانواده ها و دختران و زنان جوان افغان بی محابا تجاوز صورت می گرفت و ارزش های فرهنگی -نمی گویم دینی- باقساوت و بی رحمی تمام پایمال می شدند. شما در وزارت خارجه داستان های تهوع آور فراوانی دارید که اگر آفتابی شوند نام و نشانی برای روشن فکری باقی نمی گذارند. آقای سپنتا به وجدان تان رجوع کنید که چگونه سال های سال در عالی ترین پست های دولتی در سایه ی همین امریکا در ناز و نعمت لمیده بودید و با همه چیز سر سازش داشتید اما اینک که در حاشیه قرار گرفته اید با این قیافه گرفتن ها، خود کذایی تان را در باور و ذهن نسل های جوان یک رفورمست رادیکال و سخصیت ایدآل معرفی می کند. من دانش شما را تحسین می کنم اما فساد اخلاقی شما را به هیچ وجه پذیرفتنی و قابل توجیه نمی دانم.
ادیب ناظر

>>>   داکتر صاحب ! اگر برای روسپیان سیاسی حقیقت را بیان کردی هر نوع فحش و دشنام نثارت می کنند و اگر توصیف و تمجید کردی و عقل عالم و متفکر جهان گفتی بهترین آدم در نزد شان هستی زیرا این خصلت ذاتی روسپیان سیاسی اند خداوند نسل روسپیان سیاسی را که فضای فرهنگی ، مدنی و سیاسی کشور را درین روز ها متعفن و مکروبی ساخته و در هوای تقلب انتخاباتی شان غرق اند ازین وطن بر چیند آمین یا رب العالمبن !

>>>   نـگــــــردد حـاصـلـت عـــــــزت بـه نـیـرنـگ
بـه نـیـرنـگ و فـسـون دیـگــــر مــزن چـنـگ
تـرا خـوب آزمــــــــــوده مـــــــــــــــــردم مـا
بـه مـیـزان شـــــــــــرافـت ای سـبـک سـنـگ

>>>   بسیار حرام نمک هستند غربیها قابلی پلو ها هم چشم شان را نگرفت خیر باشه دعا می کنیم چشم شان کور و روی شان سیادر دنیا و آخرت باشند
خیره داکتر صاحب تشویش نکنید به صحت ضرر دارد

>>>   اسپنتا چندين سال مشوره سياسي غلط داد و پول هم گرفت.
منكه ازين آدم بيشتر سياست را ميدانم.
بعد از گوزيدن و چهارزانو نشستن؟

>>>   تحلیل عالی بود،اما منحیث یک استاد سیاست این وضعیت را قبل از پیوستن تان با این وآن حکومت مزدور (به گفته شما)چرا در نظر نداشتید،من مطمین هستم اگر اشرف غنی به شما چوکی پیشنهاد کند در عوض غلامی کرزی غللام اشرف غنی احمدزی رابه سروجان قبول خواهید کرد.
و.د

>>>   آقای اسپنتا.آنزمان که دربین دالر ها غوطه میزدی با خرزي فاسد دریک سوراخ شاش می نمودی چرا آنزمان چنین حرف ها نميزدي.ميترسيدي که چوکي ات را نگیرند.دیگر حالا چنین حرف های تو خریدار ندارد برو یک جای بنشین توبه بکن هم تو وهم کرزي

>>>   رنگین دادفر سپنتا يک گپک پوقانه اى بادبادکى مُلى سرخکى خود را "ايلا" داد. باد در معنى دوم به زبان آلمانى زبان وطن فاميل آقاى سپنتا: Winde lassen
خوب که چنين چکک بُن يادى لفظى در فضاى آزاد ديموکراسى برگ افغان بود و نه در خانه افغان!
سپنتا در نگارش هفده ماده اى پيشبنى هادانستنى هاى خود را بخور ما مى دهد. و ما را مى خواهد بدراه وگمراه کند.

سرخ بودن اش مانند انگار داود خانى "شاهزاده سرخ" بود. "شعله جاويد" نام اش خو جاويد است ولى اسپنتا در آلمان تورتس -کى (مولى سرخکى) شد . اکنون هر کار مى کند که "جاويد" شود. نمى شود چرا مشهور است. اما پس از اينکه گپهاى هفده ماده گى خود را خود نقص مى کند و يا اينکه خود در بدبختگى و جنگ و ظلم و اسبتداد و استثمار کشور و مردم دست خونين و مسووليت داشته يکى از ويژه گى هاى سرخ ها انتقاد و انتقاد از خود و خواص سياه و سفيد و سفيد و سياهپوشان "تاريک دل" سلامگراى وهابى و سلفى "توبه" بود.
اسپنتا از عمل کردهاى خود نه انتقاد و نه انتقاد از خودکرد ونه توبه!
اسپنتا "قطرقى" (مانند بزگ مى زد جستک و خيزک ازچپ افراطى که "راست" چپ است و از راست افراطى که چپ است. او در هر صورت چپ است.
اسپنتا با نگارش هفده ماده اى خود مى خواهد ما را فريب دهد. چون زيرک و چالاکت و تيزک است. تعارشات ذهنى خود را چنان ماهرانه و استادمندانه به مداد آورده است. وى زمان ماضى و حال را به آينده تغير داده (نگاه کنيد به صرف مصادر يعنى افعال درحالت زمانى آينده:
"زیر سوال خواهد رفت."
"خواهد به صلح پایدار دست یافت."
"«جنگ کثیف» در کشور ما نایره خواهد کشید."
"خواهد بود."
"نمی‌تواند بیاورد."
وغيره ....) تا مسووليت و گناه خود را به گردن ديگران به اندازد. اسپنتا نقل قول : "حتا موضوع خصوصی‌سازی جنگ افغانستان با تکیه بر شرکت‌های جنگی امریکایی در دستور روز قرار بگیرد. اگر چنین شود، حضور پایگاه‌های اطلاعاتی و جنگی ایالات متحده نه تنها موجب صلح نمی‌شود بلکه رقابت را تشدید می‌کند و هم خصوصی سازی جنگ موجب اضمحلال کامل دولت می‌شود." پايان نقل قول
آقاى اسپنتا يک ماده را خورد!
اسپنتا "اگر چه جنگ‌های خونین هجده سال پسین در افغانستان همواره با دین و ایدیولوژی روکش شده است"
دين وایدیولوژی را مقصر مى داند و نه امريکا و دولت و طالبان را. در رستاخيزى و دوباره سازى طالبان خود اين شخص به عنوان وزير خارجه و وزير رتبه امنيت ملى و مشاوروزير کرزى که طالبان را از زندان هر آن ودر هر عيد و برات آزاد مى ساخت و وزير ماليه اش که آمر بانکها پولهاى هنگفت را زيرکى وآشکار براى پشتونتباران طالبان ازکيسه مردم مى پرداخت.
اسپنتا يک نخبه يا بافنده نخ !
افغانستان از قرن ها بدين سو

>>>   با این حرف ها میخواهد آینده خودش را بیمه کند.آدم دو روی همین حالا اگر یک چوکي و سمت خوب برایش داده شود دوباره حرف هایش را عوض می کند

>>>   بعد ازین مردم ما آگاه شده کسی آنها را فریب داده نمیتواند بیغم باش لالا جان

>>>   دلتان را بیهوده به دموکراسی خوش نکنید دموکراسی همان حکومت سرمایه داران و قدرتمندان با کمک ابزار تبلیغات بر مردم عوام است و در نهایت می توان دموکراسی را دیکتاتوری مدرن نامید .

>>>   چند روزپیش رنگین دادفر اسپنتا در مقاله ای" می‌روید؟ با همه دم و دستگاه‌ تان بروید!" به دوران "کودکی "برگشته و پرده انقلابی گری را به رخ کشیده است.تاباز چند ساده دگری رابفریبد.گرچه مقاله نکاتی زیادی برای بحث دارد ولی اسپنتا ٱنقدر آدم جدی نیست که این مقاله را به بحث کشید.
به نظرم اگر اسپنتا وصیت نامه زیر را برای خود ویارانش می نوشت بهتر بود تا به اینکه بار دگر به دوران "کودکی "برگردد .
وصیت نامه
خر وصیّت کرد : فرزندم ! بیا و ‌خر نباش
این همه خر بوده ای ، کافی ست ، پس دیگر نباش
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر
یا فرار مغزها کن ! توی این کشور نباش
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود
همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش
سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی
هر چه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور
بیخودی دلسوز اسب و قاطر و اشتر نباش
از مترسک هم نترس ، اصلا به او جفتک بزن
لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش
کهنه پالانی به تن کن ، حفظ ظاهر کن ولی
در تجمّل از الاغ کدخدا کمتر نباش
گوسفندان را بترسان از جهان آخرت
باطناً اما خودت هرگز بر این باور نباش
هر چه در دِه یونجه موجود است ، یک ‌شب جمع کن
صبحش از اینجا برو ، یک لحظه هم اینور نباش
تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی
حال و ‌حولت را بکن ، دلواپس کیفر نباش

>>>   خودت هم به وظيفه قبلي ات كه اسپند دود كردن گرد موتر ها در جاده هاي جرمني است برگرد. ما حالا فهميديم كه دوست واقعي كشور و مردم همان جنگ سالاران شمال اند تا حالا عليه شان تبليغ ميشد. واقعا هم در مقابل قشون سرخ شوروي جهاد كردند و هم عليه قشون سياه طالب و پاكستان مقاومت نمودند و در اخير هم بخاطر ابادي وطن بعد از پيروزي قاطع سلاح خود را زمين گذاشته خود را دي دي ار كردند و همه اقوام را در قدرت خود شريك ساختند و قدرت را به راي مردم واگذار كردند. ولي افسوس از چند تقلب كار خارج امده و قوم پرست كه همه چيز را دوباره برباد دادند و وطن را به سمت قوم پرستي و جهالت سوق دادند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است