تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ ۱۳۹۸/۵/۳۱ | کد خبر: 159874 | منبع: | پرینت |
به مناسبت صدمین سالگرد استقلال افغانستان بیبیسی فارسی دو نوشته در مورد بحث محوری صد ساله اخیر این کشور "فصل ناتمام امانالله" منتشر کرده است. مقاله "اشرف غنی 'فصل ناتمام امان الله' را چگونه تکمیل میکند؟" دیدگاههای آقای غنی را در باره "فصل ناتمام امانالله" شرح داده است.
مطلب دیگر "اشرفغنی با فصل ناتمام امانالله به دنبال چیست؟" از لطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان و از مخالفان سیاسی آقای غنی در نقد امانالله و سیاستهای اشرف غنی است.
لطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان و از مخالفان سیاسی آقای غنی است
اشرف غنی در همایشهای انتخاباتی و برنامه انتخاباتیاش بر "فصل ناتمام امان الله خان" انگشت گذاشته و به تلویح و به تصریح بار بار اذعان میکند که میخواهد ماموریتی را که امان الله خان (۱۸۹۲-۱۹۶۰) نتوانست به فرجام برساند، تحقق بخشد و نقطه پایان بگذارد.
اشرف غنی در مجموعه اسناد انتخاباتیاش، ابتدا در تیم "تحول و تداوم" در سال ۲۰۱۴ و حالا با تیمی که به نام "دولتساز" ساخته، کماکان بر این فصل ناتمام تاکید کرده است.
منظور او از فصل نا تمام امانی چیست، چه هدفی را دنبال میکند و چه خواستی را میخواهد عملی کند؟
عدهای چنین پنداشتهاند که آقای غنی میخواهد اهداف و آرمانهای شاه امانالله را که گویا معطوف به ایجاد یک دولت مدرن بوده اما تحقق نیافت، دوباره به صحنه اجرا و عمل بگذارد.
اصل مساله یا موضوع اما پیچیدهتر است. شاه امان الله در استرداد استقلال که تا هم اکنون مصداق عینی نداشته است، جایگاه مهمی ندارد.
اندک افتخاراتی که به نام این شاه رقم زده شده است، مربوط به پایان کار پدرش حبیب الله (۱۸۷۲-۱۹۱۹) است.
در آن زمان بریتانیای کبیر اندک اندک در حال جمع کردن "گلیم" امپراطوری خود از منطقه بود. اگر حبیبالله که ادعا میشود پسرش امانالله در قتل او دست داشته، زنده میبود، شاید این " توهم آزادی" که به نام امانالله مهر خورده است، به پای پدرش ختم میشد.
بریتانیای کبیر هنگام برچیدن کمپانی هند شرقی نیاز داشت یک شخصیت افغان- پشتون را برای مردم ایجاد کند. امانالله دموکرات نبود، فردی مستبد و قومگرا بود که میخواست شهرت و نام و نشانی برای خود کمایی کند و مهمتر از همه از قدرت و سلطنت حداعظمی استفاده کند و لذت ببرد.
وقتی عبدالرحمن معروف به "کبریت" برایش گفت: "میخواهی شاه باشی یا نخست وزیر؟ پاسخ داد که هم شاه هم نخست وزیر." اینجا بود که رابطهاش با همراهانش و بقیه مشروطهخواهان بههم خورد و گرفتار تنش و بحران شد.
برخلاف تصور رایج، امان الله خان، مرد دلیری نبود. هنگامیکه از افغانستان میگریخت، با وجود پافشاری بعضی از دوستانش که بماند و مقاومت کند، اما او ترک کشور را ترجیح داد. ولی همزمان گفته میشود مقادیر زیادی از جواهرات سلطنتی را از خزانه شاهی باخود به رم برد.
وی پس از شکست از آتاتورک درخواست کمک کرد تا برای برگشت او به سلطنت یاری کند. اما دیگر دیر شده بود، آتاتورک پاسخ منفی داد. اسنادی وجود دارد که او از موسولینی، استالین و نازیها نیز تقاضای کمک برای بازگشت به قدرت کرد.
اشرف غنی چه پروژه را میخواهد به اتمام برساند؟
اشرف غنی دراین دوره از انتخابات گامی فراتر گذاشت و تیم خود را تیم "دولتساز" خواند. این تیم مدعی است که گویا میخواهد کارهایی را که امان الله خان ناتمام گذاشت، به سر برساند. این "فصل ناتمام" در واقع برنامه عبدالرحمن خان (۱۸۴۴-۱۹۰۱) و محمود طرزی (۱۸۶۵-۱۹۳۳) را نیز مدنظر دارد.
آقای غنی چندین بار امانالله را "قهرمان ملی" نامید و در چند حرکت سمبولیک مثل بازسازی قصر دارالامان، آرامگاه امانالله خان در جلال آباد، چاپ و پخش بیسابقه تصاویر امانالله خان و گذاشتن تئاتر خیابانی به نام ملکه ثریا وغیره... کوشید تا او را در جایگاه قهرمان ملی بنشاند.
درحالیکه عملکرد شاه امانالله، که خود اشرف غنی هم اذعان کرده، نشان میدهد که او از نظر سیاسی آدم بیتدبیر، بیبرنامه، سطحی و احساساتی بود.
ولی واقعا منظور غنی از رسیدگی به فصل نا تمامامان الله خان چیست؟
اشرف غنی سه هدف را دنبال میکند:
۱ - تحقق آنچه در زمان عبدالرحمن خان ناتمام ماند یعنی ایجاد یک دولت کاملا متمرکز "افغانی- پشتونی". آن استبداد ناتمام اکنون میباید در شکل رژیم ریاستی قوممحور، به زبان دیگر افغانمحور باز تولید گردد و نهادینه شود.
۲ - ایجاد دولت افغانی با فرهنگ قبیلهای افغانی؛ چنانکه واژه "افغان" دال مرکزی این دولت و این فرهنگ باشد. بقیه دالهای شناور و گفتمانها تحت تاثیر و در اطراف این دال مرکزی تحقق پیدا کنند. این همان آرزوی تحقق نایافته محمود طرزی است که بخشی از فصل ناتمام امانی را در بر میگیرد.
این آرزوی قوممحورانه با کودتای ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷حزب دموکراتیک خلق و بهویژه در دوران زعامت ببرک کارمل و نیز ایجاد دولت برهانالدین ربانی گرفتار انقطاع و کاستی شد؛ به زبان سادهتر روند پشتونیزه کردن افغانستان در چهارچوب اندیشههای قومگرایانه-پشتونمحور محمود طرزی به شدت آسیب دید و آن دولت افغانتباری که باید ساخته میشد، شکست خورد.
غنی میخواهد این فصل ناتمام را تمام کند. سرود ملی افغانی، زبان افغانی، پول افغانی، قدرت افغانی، پرچم افغانی، بانک افغانی، فرودگاه افغانی، نامها افغانی و غیره ... باید به ارزشهای قابل قبول همه اقوام غیرافغان تبدیل شود. تحمیل تذکره افغانی برخلاف رای مجلس نمایندگان به منظور نفی و زدودن بقیه هویتهای غیرافغان از گامهای مهم غنی در راستای "افغانیزه" کردن یا تحقق همان فصل ناتمام امان الله بود.
۳ - تطبیق "نظامنامه ناقلین به سمت قطغن*" (۱۳۰۶)
این نظامنامه که به "نظامنامه ناقلین" معروف است، زمینه آن را مساعد کرد تا دهها هزار هکتار زمین و ملکیتهای مردمان بومی و غیرپشتون در شمال و شمالشرق افغانستان در اختیار ناقلین افغان** قرار داده شود. مردمان بومی به حاشیه شهرها و دهکدهها رانده شدند و زمینهای زراعتی و حاصلخیز به ملکیت افغانها درآمدند.
هدف امانالله خان در دوران حاکمتیش تحقق نیافت، بههم زدن جمعیت اقوام غیرافغان یا به عبارتی غیرپشتون در سراسر افغانستان بود. تلاش او در شمال و شمالشرق شامل تغییر نام بود. صدها نام بومی در دورههای بعدی تغییر داده شد و در عوض آن نام دیگر یا به عبارتی پشتو گذارده شد: مثل شیرخان بندر به جای قزل قلعه در کندز، شیندند به جای سبزوار یا تورغندی به جای قرهتپه و غیره. این اقدام در عین حال به زعم بسیاری نوعی پاکسازی فرهنگی هم بود.
هدف امانالله خان این بود که کمربندی از اقوام پشتون به اطراف اقوام دیگر در مرزها بکشد تا با همتبارانشان در کشورهای همسایه نتوانند رابطه برقرار کنند. این استراتژی به صورت بسیار روشن و بدون ابهام در کتاب "سقاوی دوم" توضیح داده شده است.
غنی و تیم دولتساز او چه میخواهند؟
منظور آقای غنی از فصل ناتمام تطبیق سه تا برنامه عبدالرحمن خانی، محمود طرزی و اکمال سلطه "پشتونها" در مناطق غیر پشتوننشین است؛ به عبارتی آقای غنی میخواهد حول کلمه "افغان" یک دولت کاملا قومی "افغانی-پشتونی" ایجاد کند.
غنی میخواهد دولت- ملتی که از آن تصویر دارد با مدغم شدن هویتها، قدرت و تفاوتهای اقوام دیگر در کادر زعامت پشتون ایجاد شود؛ یعنی با پشتونیزه کردن ارزشهای اقوام دیگر دولت پشتونتبار خود را در منطقه بسازد. منظور غنی از دولت- ملت چنین یک دولتی است.
باید بقیه اقوام افغانستان هویت افغانی-پشتونی را به عنوان هویت ملی خود بپذیرند و با هویتهای خود وداع کنند که این اقدام غنی و تصور او از دولت - ملت آشکارا نقض حقوق بشر و حقوق سیاسی، فرهنگی و تاریخی بقیه اقوام در افغانستان است.
توضیح:
* قطغن از ولایتهای پیشین و بزرگ افغانستان بود، شامل ولایتهای فعلی بغلان، قندوز و تخار میشد و مرکز آن شهر بغلان بود که در سال ۱۹۶۳به ولایتهای کوچکتر تقسیم شد.
**براساس قانون اساسی افغانستان تمام شهروندان این کشور"افغان" خوانده میشوند، با این وجود دراین نوشته آقای پدرام افغان معادل با پشتون که یکی از اقوام افغانستان است، استفاده شده و او به نام افغان و افغانستان اعتراض دارد.
لطیف پدرام
>>> تا حالا هیچ سیاست مداری هم چون پدرم رک و راست و با درایت و توام با مدرک اظهار نظر نکرده و انهای که جناب پدرام را متعصب و قوم گرا میگویند درک درست از دانش وتحلیل از گفتار پدرام را ندارند و برایشان میشود بیسواد و نادان خطاب کرد .زنده باد پدرام
>>> راه امان الله همان ادامه چور چپاول زمینهای اقوام اصلی افغانستان یعنی تاجیک هزاره ازبیک است. ....بر لشرف غنی چوچه امریکای خبیش
>>> اقای پدرام سلام
نوشته ات را مطالعه نمودم و قبل از آن صحبت های مربوط به کمپاین شما را هم شنیدم . ببینید شما کاندید ریاست جمهوری استید ، اما صحبت های خود را طوری تنظیم نموده اید که با شنیدن آن فکر می شود که شما از زندگی خسته شده و میخواهید کسی را مجبور سازید که با یک حمله بی امان شما را به هدف تان برساند . شما که اهدافی در سر دارید و میخواهید کسانی را ترغیب نمایید که از شما پشتیبانی نمایند ، نبایست اینقدر احساساتی و با خونگرمی یک جوان جنگ طلب وارد صحنه دیده شوید . نام بردن از کسانی که با بیان صریح چند کلمه زیبا زندگی خود و دیگران را با خطر مرگ مواجه ساختند چندان دشوار نیست . شما که میخواهید رای به دست بیاورید و حمایت مردم را جلب نمایید ، نیاز است تا بیشتر و با خونسردی فکر نمایید . دوره کمپاین دوره حساسی است . اگر دقیق تر بررسی نمایید طی سال های اخیر با گفتن خراسان و افغان و چند کلمه ساده ، اما تحریک آمیز و قابل سواستفاده برای مخالفین خود نه تنها که طرفداران خود را از دست داده اید بلکه باعث تقویت جبهه مخالفین هم شده اید . شما که سیاست میدانید و میخواهید در صحنه سیاسی حضور اولا داشته باشید چطور میتوانید خود را ابزار استفاده سو برای مخالفان نظر و دیدگاه های تان قرار دهید . با گفتن خراسان و تاجیک و این و آن تقریبا خود را منزوی ساخته و حامیان و طرفداران خود را از رسیدن به اهداف شان دور و ناامید میسازید . اهداف بزرگ بدون درنگ و با شعار های انقلابی به دست نمی آید . بیشتر مشوره نمایید . از پذیرش مشوره جوانان خونگرم و بی تجربه و حمایت های بی بنیاد آنان حذر کنید . با طرح مباحث قومی و سمتی و زبانی ولو حق به جانب باشید برنده نخواهید شد . اوضاع را به درستی تحلیل نمایید . با شعار های انقلابی مطمئنا به هدف نمرسید ، اما عده زیادی را به خطر میاندازید و فرصت های بیشماری را از آیندگان میگیرید . دلیل اینکه دیگران ناپخته و کم دانش از شما بیشتر رای میاورند را چه تعریف مینمایید . اهداف و موضعگیری های غیر عملی مردم را از شما ناامید میسازد . تا حال فکر نکرده اید که یک ساختار سیاسی ( فدرالی ، اسلامی ، خراسانی ، افغانستانی ) چه پیامی دارد . بیگانگی . اگر نتایج و سطح پذیرش سخنرانی های خود ارزیابی نکرده باشید و در فکر آوردن تغییر و تعدیل برای جلب مخاطبین خود نباشید و فکر کنید که شما درست میگویید و این دیگران استند که قدر و منزلت شما و صحبت های تان را ندانسته به دیگران رای میدهند ، باید بدانید که سیاست شما را به رسمیت نمی شناسد .
>>> "درحالیکه عملکرد شاه امانالله، که خود اشرف غنی هم اذعان کرده، نشان میدهد که او از نظر سیاسی آدم بیتدبیر، بیبرنامه، سطحی و احساساتی بود."
او, غنى در واقعيت امر خواص خود را به شاه امانالله نسبت داده: او, غنى از نظر سیاسی آدم "بیتدبیر، بیبرنامه، سطحی و احساساتی".
پدر کلان و پدراش از سوى انگليس تمويل مى شد. انقلاب و پيروزى بلشويک ها ى 1917 روسيه و حکومت شوروى نقش مهم در کاهش قدرت برتانيه کبير اثر گذاشت چون از همان زمان مبارزات آزادى خواهى ممالک مستعمره اقلا شوروى را دشمن دشمن خود پنداشتند.
نمونه هاى مبارزات آزادى خواهى
*آغازمبارزات آزادى خواهى ۱۸۵۷ در هند
تا سال آزادى دردهه 1940.
* کشمکش بلوچستان
* ارتش جمهوریخواه ایرلند (۱۹۱۹-۲۲)
* مبارزات آزادى خواهى استقلال استونی
* مبارزات آزادى خواهى استقلال لیتوانی
* مبارزات آزادى خواهى استقلال اریتره
* مبارزات آزادى خواهى ویتنام
* مبارزات آزادى خواهى استقلال الجزيره
*مبارزات آزادى خواهى های استقلال آمریکای لاتین
* مبارزات آزادى خواهى استقلال گینه بیسائو
* مبارزات آزادى خواهى استقلال ترکیه علیه متفقین در سال ۱۹۲۰ به رهبری مصطفی کمال آتاتورک
استقلال گرفته مى شود و عساکر خارجى بيرون انداخته مى شود.امان خان چه وقت عليه برتانيه مبارزات آزادى خواهى کرد?
يک فرق بين امان خان افغان بااو غنى وجود دارد با وجود ايکه هردو در هنر سياسى ودولتدارى صفر اند ولى غنى احمد زى دانشمند در فن و يا رشته تعليمى و دانشگاهى خود است.
وى رشته علمى اش بدرد خور ساسيت عملى نمى باشد. حکومت دارى علم و فن تنها نيست بلکه توانايى و اقتدار مديريتى است که چرخه دولت را بگرداند و نه با کمک مالى و مادى و نيروهاى نظامى بيگانه واشغالگر!!!
>>> پدرام نمیگوید که تاجک برتر از پشتون است یا اینکه قدرت باید به تاجک ها ( دزد ها) انتقال کند تا انتقام خودرا از اوغانا بگیرند ، صرف می خواهد دربین همه اقوام مساوات وبرابری باشد ،هیچکس بردیگری ستم وبرتری جوئی نکند،
>>> همین شخص معتصب قومگرای عوام فریب دوکه باز بنام اشرف غنی احمدزی که برای فریب دادن مردم پساوند نام احمدزی را از نامش در نوشته دورکرده ولی تعصبش را بیشتر از دیگر انش در مقابل مردم غیر پشتون شدت بخشید است بجای مردم دانا با دانش و بافرهنگ مردمان غیر پشتون از افراد بیسواد و کم سواد معتصب دزد و خاین جاسوس وطنفروش از قوم خود را جابجا کرده کشور را به پرتگاه رسانده و ملت را تباه و برباد کرده پس از عبدارحمن خان و نادرغدار اشرف غنی بد اخلاق ترین و بدماشترین و خدا ناترس ترین از قوم پشتون (افغان) است که با حیله و نیرنگ و جعل و تقلب به همکاری جانکیری در چوکی ریاست جمهوری خود را رساند تا خیانت و جنایتی را که از سال ها بدل داشت علیه مردم فارسی زبانان انجام ده که تا کنون بیشتر از جنایتش را بسر رسانده است و متباقی انرا در صورت انجام انتخابات پیشرو و پلان و امادگی جعل و تقلب را که در نظر گرفته و زمینه سازی کرده در صورت موفقیت به اینکار خاینانه اش متباقی پلان اش را به اتمام رساند و حکومت تگ قومی خودش را قویتر و جابجا خواهند کرد.
>>> آیا امان الله خان زبان پشتو بلد بود؟
فکر نمی کنم.
آیا نشرات به زبان پشتو وجود داشت؟
فکر نمی کنم.
آیا در دفاتر دولتی مکتوب ها و مراسلات به زبان پشتو بود؟
فکر نمی کنم.
آیا ظاهر شاه پشتو یاد داشت؟
فکر نمی کنم.
آیا داود خان پشتو یاد داشت؟
فکر نمی کنم.
آیا گلبدین در زمان ظاهر شاه در تظاهرات پشتو حرف میزد؟
فکر نمی کنم.
مسایل پشتون و غیر پشتون بعد از کودتای هفت ثور در زمان خلقی ها اندکی شروع شد.با آمدن کارمل به قدرت از بین رفت،اما در بین حزب اسلامی و جمعیت اسلامی ظهور کرد.
در زمان نجیب چون خود داکتر نجیبرچمی بود،در آغاز وجود نداشت ،اما با روی گرداندن یک تعداد اعضای حزب از گروه کارمل از داکتر نجیب،او بخاطر حفظ قدرت خویش تا اندازه یی به قوم گرایی متوصل شد.اما چندان شدید نبود.
با پیروزی مجاهدین قوم گرایی شدت گرفت و در زمان طالبان به اوج خود رسید.
در زمان کرزی در آغاز حکومت وی قوم گرایی نبود،اما با ساختن جبهه ملی توسط ربانی که حملات قوای خارجی را بالای مناطق جنوب محکوم میکرد و ازین طریق میخواست دوباره به قدرت برسد،کرزی نیز بخاطر حفظ قدرت خود به قوم گرایی روی آورد.
از همه جالب دوران اشرف غنی است:
آیا یاد تان می آید که اشرف غنی در آغاز دوره ریاست جمهوری اش برادرش را از خود بخاطر قوم پرستی دور کرد؟
آیا یاد تان می آید که ار تخلص خود احمد زی بود،انکار کرد و گفت من خدمتگار همه مردم هستم؟
آیا یاد تان می آید که گفت من ولسمشر نیستم،بلکه حدمتگار همه مردم هستم؟
اما قوم پرستی او از کجا آغاز شد؟
اولاً از اختلافات او با داکتر عبدالله در سر تقسیم قدرت.
ثانیاً با دوستم بخاطر آن که دوستم صلاحیت زیاد تر میخواست.
ثالثاً با تشکیل جبهه عطا محمد نور و دوستم و محقق در برابر اش.
حالت که مذاکرات با طالبان صورت میگیرد،امریکا به اشرف غنی میگوید:
سر دی سیند خواته،کون دی غین خواته ونیسم،کوم خوا رور واچوی؟
از یک طرف طالبان با اشرف غنی مخالفت دارند و از طرف دیگر گروپ شمال.
حالا اشرف غنی گاهی خود را به تاجک ها نزدیک میکند و گاهی به پشتون ها.
پس زمانی که ما تاریخ افغانستان را مطالعه میکنیم،قوم پرستی رهبران در مقاطع کوتاه رمانی صرف بخاطر بدست آوردن و حفظ قدرت بوده است،نه چیز دیگر.
>>> اشرف غین خوانش سالم و واقعیت گرایانه ای از تاریخ افغانستان ندارد و چشم انداز او در دربارهٔ آیندهٔ کشور نیز تاریک، قبیله ئی و عقب گرا است. امان الله به حیث الگوی سیاسی او مردی سطحی، جبون و ناکام بود که علی الرغم شرایط مناسب، نتوانست کشور را در مسیر مثبتی قرار دهد و نظام سلطنتی را به جمهوری تبدیل نماید. او خودخواه، احساساتی، تملق پرست، و فاقد درایت و دورنگری سیاسی بود. دنباله روی از چنین شخصی که کشور را در آتش جنگ گذاشت و فرار را بر قرار ترجیح داد، نشانهٔ روشن حماقت و بی دانشی اشرف غین است. این مرد شیاد و ترسو که خود را وارث پشتونیزم گذشته جا می زند و می خواهد با دیالیکتیک تاریخ بجنگد، به هیچ ایدیولوژی ای پابند نیست جز به ایدیولوژی دزدی و ریا و نفاقی که به نفع خودش باشد. جای او در دارالمجانین و بسترش زباله دان تاریخ است.
گلداد کابلی
>>> به نظر دهنده اول!
بنظرم پسر اقاي پدرام استيد ، بايد گفت كه پدرت دانشمند خوب است ولي متاسفانه سياست مدار خوب نيست چون او عوض اريانا دنبال خر آسان است و همين باعث شكست او در مبارزاتش شده . اگر او سياست بلد باشد براي احياي اريانا مبارزه ميكند تا مردم دور او جمع شوند. صد سال ديگر هم كه خراسان سرايي كند دو نفر دورش جمع نميشود.
>>> باید جلو این فاشیست قوم پرست را گرفت
>>> به نظر دهنده اخر باید برایت تصحیح کنم من پسر پدرام نیستم ولی یکی از طرفداران طرز تفکر پدرامم هر عمل عکسلعملی دارد وقتی قوم گرایی و پشتونستان خواهی به اوج میرسد و شعله هایش هست و بود دیگر اقوام را میسوزاند باید بخاطر مهارش بدیلی باشد .پدرام گفتارش بر واقعیت ها استوار است انچه بر خود میخواهد بر برادران پشتون ازبک و دیگر اقوام میخواهد بر برتری جوی نه میگوید ولی وقتی یک مشت متعصب بر حذف قومی میاندیشند با ترفند های حذف فزیکی اشخاص شروع میکنند و کمپاین تک قومی به راه می اندازند . پس مقصر کیست پدرام یا انهای که اول شروع کردند .ضمنن اسلام هم ظلم راه نهی کرده هم مظلوم مورد پرسش است پس پدرام بر وظیفه دینیش عمل کرده . ضمنن منظور از جمع شدن مردم نیست از اگاه شدن مردم است .برایت صحت و موفقیت ارزو دارم برادر هموطنم.
>>> غنی به دنبال لغو غلامی معاصر توسط مجاهدین بی عقل و مجاهد ان قلمی مفسد
>>> غني دنبال برچيدن بساط قوم هزاره ازبك و تاجك است تا انها را نابود كند و يا به خارج مهاجر بسازد. ولي كور خوانده چون به اين هدف شوم رسيدن مشكل است قبلا طالب و پاكستان اين را تجربه كردند و ناكام شدند و تلفات زياد دادند . بنابرين راه حل تقسيم قدرت و برادري است.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است