تاریخ انتشار: ۱۹:۲۵ ۱۳۹۸/۵/۳۱ | کد خبر: 159878 | منبع: | پرینت |
امنیت بامیان از یکسو و پارک ملی بندر امیر و برگزاری جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره دمبوره از سوی دیگر باعث جذب گردشگران و رونق اقتصادی و فرهنگی این ولایت شده است. تنها در تعطیلی یکهفتهای عید قربان امسال، بیش از دو صد هزار نفر از بامیان دیدن کردهاند.
جشنواره دمبوره بامیان که از سال ۲۰۱۷ آغاز و اکنون (۲۰۱۹) سومین دوره آن در حال برگزاری است با مخالفت علما مواجه شده است، به گفتهی طاهر زهیر، مخالفت علما نه تنها باعث تعطیلی این جشنواره نشده است، بلکه خود نوع کمپاین به نفع این جشنواره بوده و اگر علما مخالفت نمیکردند، یقینا این جشنواره اینگونه با استقبال گسترده مردم مواجه نمیگردید.
دمبوره، جزو هنر قدیمی خراسانزمین است، این هنر هماکنون در خراسان ایران و مناطق مرکزی افغانستان رونق دارد، جالب اینجاست که این هنر در ایران، به عنوان یک هنر محلی، از سوی نهادهای حکومتی و فرهنگی حمایت و از رسانههای این کشور پخش میشود؛ اما علمای ما در برابر آن، چنان واکنش تند نشان میدهند که گویا دمبوره پایههای اسلام را میلرزاند.
به گفتهی طاهر زهیر، دین هیچ تقابلی با هنر و دمبوره ندارد، بلکه این علما است که همیشه با هنرمند و دمبورهزن جنگ داشتهاند. والی بامیان گفت که من خودم ده سال درس دینی خواندهام و علمای بامیان را که علیه جشنواره دمبوره اعلامیه صادر کردهاند، دعوت به مناظره میکنم. زهیر گفته است که علما در برابر این همه انتحار، کشتار، خونریزی و... سکوت اختیار میکنند، اما در برابر دمبوره که هنر محرومترین قشر کشور، یعنی هزارهها است، اعلامیه صادر میکنند.
نوت: من در این زمینه با والی بامیان کاملا موافقم.
محمد نسيم جعفری
>>> موسیقی در آغاز اسلام نیز وجود داشت و هیچ نوع ممنوعیت در مقابل موسیقی وجود نداشت.
روایت میکنند که روزی حضرت پیغمبر همراه بی بی عایشه از کوچه یی تیر میشدند،از داخل حویلی صدای موسیقی به گوش شان میرسید.
حضرت بی بی عایشه از حضرت پیغمبر پرسید که اینجا چه خبر است؟
حضرت پیغمبر جواب داد که فکر میکنم کدام عروسی است و صدای موسیقی و رقص و آواز است.
بعداً حضرت پیغمبر از بی بی عایشه پرسید که میخواهی تماشا کنی ؟
بی بی عایشه گفت: بلی!
حضرت پیغمبر او را به شانه های خود بالا کرد و بی بی عایشه محفل موسیقی و رقص و آواز را تماشا کرد.
>>> بزرگترین دشمن دین دراصل تعدادی از ملایان متعصب تنگ نظر و روان مریض هستند،
آنها فکر میکنند مسلمان باید همیشه عبوس غم درون ومحزون وماتم زده باشد،
درمقابل هرخوشی بهرنوعی تعصب دارند ، خنده نکنید گناه دارد ، شعر حرام است لباس نو پوشیدن،موسیقی شنیدن ، خانه بلند منزل داشتن وامثال این مشکل ملا ها است
حالا کسی دمبوره می نوازد یا می شنود چی ضرری دارد؟؟ دمبوره شراب نیست که شنونده یا هنوازنده بی خود شودونداند چی میکند، امبوره دزدی نیست که مال کسی را برباید ومسلمانی متضرر شود ، دنبوره به ایمان کسی خللی وارد نمیکند ،پس به کدام دلیل باید منع شود؟؟
ر
>>> یک سوال: همی دمبوره با دوتار تفاوت دارد یا یکی است ؟؟ اگر یکی است چرا صدای دوتار ایرانی خیلی گوش نواز ولطیف است اما امبوره خیلی صدای خُنک وخشکی دارد مثل خرت خرت ، اگر شما دوتار جام ایران را از یوتیوب بشنوید می بینید صدای تار آنها چقدر جذاب است اما دمبوره آنگونه نیست، این تفاوت دردوتار ودمبوره است یا تفاوت درنواختن،؟؟
گیلگمش
>>> درکشورهای اروپائی جتی گله دار برای گاو های خو کنسرت برگذار میکند، طوریکه گروهی با نواختن سازها شروع میکنند بعد دیده میشود که همه گله گاو با عجله خودرا به آن محل میرسانند ودرانجا ایستاده میشوند،
برعکس درکشورهای اسلامی همیشه باید برای تمام زنده جان ها وانسانها ماتم باشد
>>> ظهیر والی بامیان اگر دمبوره را بامختلط زن ومرد بانهایت بد حجابی با هم اواز خانی می کند یکه ناموسی خودش خاهر یادختر ی خودش را بیاورد درجشن دمبوره کنار نامحرمان با وضعیت کزای اوازخنی کن ودمبوره .بینوازد تا این افتخار براش باشد نوت درکابل مردم هزاره درهوتل عروسی تاهنوز دربین خون خود دربامیان زن مرددمبور ه می نوازد وافتخار می کند والی بامیان ظهیر ننکت وشرمت باد که افتخار هزاره را با دمبوره می دانی
احسانی
>>> من هم با والی بامیان موافق هستم .
شیخ عبدالله ازمشهدمقدس.
>>> سلام جناب جعفری صاحب.
برای افرادی تحصیل کرده مثل شما متاسفم که قضاوت ناعادلانه کرده و ابهت علمی تان را زیر سوال بردید.
اولا اینکه آقای زهیر گفته دین هیچگاه با هنر و هنرمند ضدیتی ندارد، این علماست که مخالف آنست، درست ولی مصداق هنر و هنرمند از نظر دین با نظر آقای زهیر یک مقداری فرق دارد، دین اسلام قطعا با هنر و هنرمند مخالفتی ندارد که هیچ بلکه مشوق آنست.چیزی که با آن مخالف است مجلس لهو و اختلاط زن و مرد است که جشنواره بامیان مصداق آن بود.
دوما ایشان گفتند که علما، اعمال شوم و ضد انسانی-اسلامی همانند انتحار، انفجار، آدم کشی و...را محکوم نکرده گویا تنها چیزی که اسلام را به خطر انداخته جشنواره دمبوره بامیان است، این هم تهمتی ناروایی بیش نیست چون همه میدانیم که همیشه این نوع اعمال در نزد علما( به خصوص علمای مخالف جشنواره دمبوره) وحشیانه و ضد اسلامی-انسانی تعریف شده و محکوم گردیده است مگر عده ای خاصی که قطعا آنها جز گروههای تروریستی هستند.
سوما یاد آوری کرده این نوع محافل و جشنواره های محلی حتا از رسانه ملی ایران پخش می شود ولی اینجا مخالفت می کنند، این هم نا بجاست چون اولندش اینکه ایران و رسانه ایران حجت ما نیست
دومندش این نوع محافل در ایران تفکیک شده است در حالیکه در بامیان توسط حجت الاسلام و المسلمین آقای زهیر( 10 سال درس حوزه خوانده.بدون قصد توهین)
بصورت مختلط برگزار شد.
خدا حقیقت و افراق محق را بهتر میداند.
>>> اين چرنديات و خرافات کار طالبان است.
در آنجا ساکن شو که ساز و آواز و آهنگ سرود است. فقط انسانهاى خشن بدون ساز وسرود است.
علما ? کدام علما: همه اديان ابراهمى
شک و تحليل انتقادى را نمى پذيرد. شک بنياديترين پديده علمى است.
بدون شک دانش علميت ندارد. بلى ملاها و مولوى ها علما نيستند. اسلام دين است و نه علم! لطفا مردم آزازى نکنيد. علما اين قدر بى وجدان و خراب ويران!
در خرابات مغان نور خدا ديدم. در مسجد ملا ديدم که فکرکرد عالم است در "خانه خدا" ?
"خانه خدا گفتن" کفر است از نظر اساسات دينى: نمى زاييد و نه زاده کسى است.
علما که دين شان اسلام است مانند اولين کتاب موسيقى فاريابى ١٢ قرن پيشتر (فاريابى مخترع شاهرود) و شاعران و موسيقى دانان خود زيادترين سرودها و اسباب و آلات موسيقى خودشان ساختند.
موسيقى و آلات موسيقى را فقط طالبان
ممنوع نمود در افغانستان ولى در آنسوي مرز دريوند موسيقى را ممنوع کردند.
کسيکه موسيقى مى نوازد انتحار، کشتار، خونریزی نمى کند.
>>> آقای زهیر
غنی در فکر باز استفاده مردم بامیان به نفع تیم فاشیسم قومی است.
مردم نگران آینده خود و آینده جای خالی بودا و شهر ضحاک و بند امیر هستند و تو در فکر دمبوره
چه خوب است که بعد از شکست غنی و طالب جشن دف و دمبوره و رقص را یکجا با همه ملت جشن بگیریم
>>> افتخار به زهیر٫فامیل ودوستانش .
افتخار به تمام هزاره ها.
زنده باد عقل٫دانش ومنطق.
مرگ برجهالت٫نادانی وعقب گرایی.
زنده بادزهیروزهیرها.
عاقل
>>> هنرمندان ازاده وهنردوستان عزیز!
تسلیم احمقان وجاهلان نشوید٫با افتخار بیرق عقلانیت واگاهی را همیشه دراهتزازبلندنگهدارید.
درود برشما.
بشارت
>>> درکدام کشوراسلامی موسیقی نیست ؟؟
درعربستان در شام دربغداد درایران درپاکستان درمالیزیا وهمه جهان ،
>>> زهیر ها و نسیم های سرگردان همانند گردریزهای زابل و بامیان دمبوره چی های شیطان هستند این نسیم خان تمام وقت در قم خواب می کند تو زهیر را در خواب می بیند از خواب که بیدار می شود خواب های پریشان خود را برای افغان پپر بازگو می کند تا آن را به تفسیر بگذارد. زهیر دروغ می گوید با آن ده سال درس خواندن در پس کوچه های ایران کسی عالم نمی شود. لیسانس خود را از کاتب گرفته است من دیدم دختران و پسران در آن جشن مختلط کذایی از زیر پای یکدیگر با آن وضعیت هنجار شکن رفت و بازگشت داشنتند. اگر ظهیر و نسیم خان در این ادعای شان صدق هستند خوب است از اعضای خانواده خود نیز در این نمایش ابتذال استفاده کنند تا دیگران راه بیفتند. همان گونه که امان الله در افغانستان و رضاشاه در ایران و آتاترک در ترکیه برای کشف حجاب از زنان خود شان آغاز کزدند و در انظار عمومی با زنان سربرهنه شان در انظار عمومی ظاهر شدند. ظهیر و نسیم هر دو نیمه طلبه اند بسم الله نسیم از ایران و ظهیر بامیان با یک جفت دمیوره و خانواده شان پیشاپیش نهضت دمبوره بامیان حرکت کنند تا قباحت این کار از بین برود. در غیر این صورت شما دو تا فقط با ناموس مردم بازی و عیاشی می کنید و این کار گناه نابخشودنی است.
یا حق
>>> شیخ زهیر از بامیان و شیخ نسیم از جاغوری و شیخ عبدالله از مشهد مثلث ابتذال فرهنگی اند علمای جاغوری باید این نسیم ننگ را تنبیه کنند. این مثلث شوم باید به اروپا بروند
>>> جناب جعفری صاحب سعی کن از قافله روشن فکر مآبی عقب نمانی تا شاید کدام پست ومقامی نصیبت شود من حاضرم با شما وطاهر زهیر مناظره کنم وباادله روشن ثابت نمایم که شما ظاهر ره بر ده سال و جناب جعفری سالها در حوزه کتاب ورق زدند و بیشتر دنبال مدرک بوده اند تا فهم شریعت
>>> دمبوره چیست؟
>>> زهیر در زماین که قوماندان خلیلی بود در بامیان سیصد نفر را قتل عام کرد کسی که یک در صد مسلمان باشد و یا اندک آشنایی با احکام اسلامی داشته باشد آن گونه مردم بی دفاع را قتل عام نمی کند. زهیر خیال می کند مردم بامیان فراموش کرده اند یا دچار فراموشی شده اند همین سال گذشته عزاداری امام حسین علیه السلام را در بامیان محدود کرد این در حالی است که اشرف رهبر ایشان عزاداری کرد این ضرب المثل که کاسه داغ تر از آش همیشه تکرار می شود. امسال دیده شود چه می شود؟ باز هم با امام حسین مبارزه می کند یا نه؟ زیر گرفتن خیمه های تحصن کنندگان یاد آور روزهای تلخ و دردناک مردم بامیان است زهیر بترس از آه مظلوم که سخت گیرد و طاغی را ز تخت و بخت گیرد
>>> دمبوره چیست؟
دوتار یکی از سازهای مضرابی موسیقی ایرانی است و همانگونه که از نام آن برمیآید، دارای دو سیم (تار) است. این ساز را معمولاً با مضراب نمینوازند و با ناخن، زخمه میزنند.
دوتار پیشینهای چند هزار ساله دارد. امروزه حوزههای نواختن دوتار عبارتاند از شمال خراسان در شهرهای قوچان، بجنورد، شیروان، اسفراین و درگز و آشخانه و جنوب و شرق خراسان در شهرهای تربت جام، تایباد، نیشابور،فردوس، بیرجند، بجستان، بردسکن، قائنات،، کاشمر، باخرز، خواف و سرخس وگناباد و سبزوار و نواحی ترکمننشین شمال شرق از جمله استان گلستان و بخش علیآباد کتول همچنین برخی مناطق استان مازندران. این ساز در نواحی مختلف، با اندکی تغییر در شکل و نحوه نوازندگی دیده میشود. انواع دوتار در محدوده مرزهای جغرافیایی ایران به «دوتار خراسان» با دو گونه شمال و شرق، «دوتار ترکمن» و «دوتار مازندران» تقسیم میشود شکل ساز و نحوه در دست گرفتن و سبک نواختن در شمال و شرق خراسان با هم تفاوت دارد. مردم مناطق خراسان قصهها و داستانهای خود را در قالب آهنگهایی زیبا سینه به سینه به نسلهای کنونی منتقل کردهاند. محوریت دوتار شرق خراسان در شهر تربت جام و تا حدودی تایباد بوده و مرکزیت دوتار شمال خراسان شهر قوچان است، اما در شهرهای خواف فردوس، تربت حیدریه، قائن و بیرجند نیز در پی سفر هنرمندان زبده دوتار نواز شرق خراسان این ساز نواخته میشود. در شرق خراسان نیز دوتار ترکمنی مینوازند.
دومبرا یا دمبوره نوعی سازهای زهی تورانى و عمدتا يکتاره و دوتاره است هنرمندان نامداری هزاره تورانى همچنین در شمال افغانستان نیز این ساز راچگور و دوتار مى نامند . در نام ساز دومبرا یا دمبوره (Dombara and Dombora) عدد دو وجود دارد. تنبور که شش تار دارد و صنتور (و يا قانون) که صدتار وسه تار که ٣ تار دارد و شاه رباب و سى تار که 21 تار دارند سيتار و شاه رباب نام دارند.
Citara Persarum و Citara Ariana و Pandora Persarum سازهای زهى تارى آريانا و امپراطورى پارس راگويند.
توجه: آريانا نقشه استرابون به مبنى نقشه اِراتوستِن نقشته 21 ممالک فلات ايران از فلات کاشغر تا کوردستان سوريه بزرگ بود-
امپراطورى پارس = آريانا (کاشغر تا خليج پارس) + ممالک غير فلات ايران مانند عربستان و ارمنستان تا يونان
آريانا همان ايران امروزى + و ممالک جداشده در قرن نوزده وبيست است.
>>> حاکمان افغان با افغان گفتن فغان کردن خود تيشه بر ريشه ميراث فرهنگی مشترک به "ارگون" [معرب ارغون] بزرگ خود زد و درخت يک شاخچه اى شد. فرهنگ خود را اختصار کردتاريخ و تاريخ فرهنگى آريانايى ( نام باستانى ايران) خود راکوتاه کرد.
رگون" [معرب ارغون] مردمان هندوتوران و ايران زمين فرهنگ ٬هنر موسيقى ٬آلات موسيقى مشترک مردمان هندوتوران و ايران زمين رامردمان هندوتوران و ايران زمين درموسيقى وآلات اش به ده ها مى رسيد . بسيارى ازآنها که از خود پشتون آرينى از زبان خود پشتو [آلات تارى ] در جريان افغانيزه کردن از دست داد يا به عبارت ديگر دودسته از رشيه اره کرد ( هزار زبان هند ; 200 زبانهاى ايرانى مانند پشتون ها يا پټان ها و روهيله هند ، فارسى زبان ها، کردها، بلوچ ها، وتعداد زبانهاى تورانى مغولى چغتايى التاى و تورک- فينو- اورغوى هنگرى مجارى و زبانهاى از ازدواج دوزبان (تولد زبان ارود و يا هزاره گى)
اولين سازه موسيقى ايران زمين که يونان قديم سرزمين از جليج پارس تاهند را "آريانا" مى ناميد: (سيتارا آريانا سيتارا پرسياروم ) "ستاره پارسى" و يا "سيتارا پارسى" و اله موسيقى ديگر آريانا
را"پهندوراى پارسى" مى گفتند
Chitara Ariana:
نوشته دانشمند آلمانى
Hermann von der HARDT: Aurora in Reuchlini semo. Historia illius ab anno 1516 ad annum 1519. In ...,book Annus MDCCXIX 1719
https://books.google.de/books?id=00NfAAAAcAAJ&pg=PT8&dq=Cithara+Ariana&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjj_tKFhNzfAhUC1ywKHT0hC2gQ6AEILDAA#v=onepage&q=Cithara%20Ariana&f=false
Cithara Persarum
کتابرين هارد لورش: " فارسی آسورى پادشاه - شام داریوش شاه دوباره1541
Reinhard Lorich: Assueri Persarum regis convivium et Darii itidem Persarum regis coena: 1541 Darii = Dara = داریوش
https://books.google.de/books?id=k6JevIIztjYC&pg=PP76&dq=Persarum+Citharas&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwim0enuh9zfAhWDfywKHe7kC7EQ6AEIPTAD#v=onepage&q=Persarum%20Citharas&f=false
https://www.google.de/search?source=hp&ei=sXMzXKS0JoLosQHKy7jYDg&q=Cithara+Persarum&btnK=Google-Suche&oq=Cithara+Persarum&gs_l=psy-ab.3...2531.9810..10151...0.0..0.173.1951.7j11......0....1..gws-wiz.....0..0j0i131j0i10j0i30j0i19j0i22i30i19j33i160.OURK-vdBt0o
Cithara Persicum: Thomas Hyde 1700: Historia Religionis Veterum Persarum, Eorumque Magorum: Ubi etiam nova Abrahami ... Magorum Liber Sad-Der (Zoroastris Praecepta seu Religionis Canones ..
تاريخ اديان ابراهمى پارسى مجوسى زردشتى
https://books.google.de/books?id=l25jAAAAcAAJ&pg=PP25&dq=Persarum+Cithara+Persicum&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjq-IOpitzfAhUDLFAKHc-yDdIQ6AEILDAA#v=onepage&q=Persarum%20Cithara%20Persicum&f=false
Pandora Persarum:
مزمار یا زمر، سورنای ، شبابه ، صفاره ، یراع ، شاهین ، زماره ، زنامی ،قصبه ، بوق ، موصول .چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانونرباب و بربط و چغانه طنبور و سه تار و تار و نزمه و قانون ، و غیر ذوات الاوتار، چون نای و شیپوراگری (چنگ )، اوزان ، باتره ،باتوغن ، باق ، بربط، بزق (طنبور)، بلبان (بالابان )، بندیر، بورغو، بوق ، بیشه ، پی پا، تار. تبیره ، تحفةالعود، تنبک ، تیریال ، جرس ، جفت ساز، جلاجل ، چغانه ، چگور، چنجیق ، چندنای (ارغنون دهنی )، چنگ ، چنگ دهن ، چنگرک ، چهار پاره (چالپاره )، چهارتار، دایره ، دبداب ، درای ، دریج ، (طنبور). دف . دف دورویه ، دمامه ، دنبک (دنبک یا دمبرک )، دوتا (دوتار)، دودک ، دونای ، دهرود، دهل ، راست ساز، رباب ، رموز، روئین خم ، روح افزای ، رود، رودخانی ، زل ، زنامی (قره نی )، زنگ ، ساز دولاب ، سازعالی مرصع، ساز فولاد، سپیدنای (نای سفید یانی سفید)، سرنای (سورنای )، سفاقس ، سنتور، سنج ، سوریانی ، سه تار، سیاه نای ، شاخ ، شامشته ، شانه ، شاه نای شاهین، ، شبابه (نی )، شترغو (شدرغو)، ششتای (شش تار)، شش خانه ، شعیره ، شندف (دهل )، شهرود، شیپور، شیزان ، شیشک (شیزک )، شیشم ، صفار، صفیر، طار، طاسات ، طبل ، طرب انگیز، (دهل ) طرب رود، طنبور ترکی ، طنبور، شرونیان طوطک ، عراقیه ، عرطبه ، عرکل ، عنقا، عود (قدیم و جدید)، عیر، غچک ، غربال ، غرف ، غز، غندرود، غبطه ، فنجان ساز، قانون ، قدوم ، قره نی ،قُصابه ، قصع، فنین (طنبور)، قوال ، قوپوز، قیثاره ، کاسات ، کبر، کران ، کرنای ، کمانچه ، کناره ، کنگره ، کوبه ، کوس ، کیثار، گاو دم ، مدیلان ، مربع، مزمار عراقی (نی )، مزمر، مزهر، مشته چین ، مصافق ، (مصفقه )، معزف (چغانه )، معازیف ، مغنی ، موسیقار، موصول ، مهری ، (چنگ )، ناقوس ، نای (و انواع آن ، دونای ، سیه نای ، نای چاور، نای
>>> «سازشناسی» یا « علم ارگون» «ارگانولوژی» علم شناخت، بررسی و طبقهبندی سازهای موسیقی میباشد.
سازها معمولاً به گونههای مختلف طبقهبندی (تقسیمبندی) شده
1. سازهای زهی: (سازهای زهی آرشه ای، سازهای زهی زخمه ای)
2. سازهای بادی: (سازهای بادی چوبی، سازهای بادی برنجی)
3. سازهای کوبهای (سازهای ضربی)
4. سازهای صفحهکلیددار
ارگون که در اروپا "ورگان" Orgel, "Organ همان اُرگ (گرفته شده از کلمه یونانی όργανον ارگانون به معنی ابزار، عضو یا وسیله) از سازهای بادی است که نتهای آن بر روی صفحهکلید اجرا میشود. این ساز از قدیمیترین سازها در فرهنگ اروپائی است و در اجرای موسیقی مذهبی و کلیسائی از دیرباز بکار میرفته است. در منابع عربی و فارسی قدیم به این ساز ارغنون میگفتند.
قانون در اروپا canon مى گويند و يا نوت موسيقى کانُن (به انگلیسی : Canon) در لاتین به معنی قاعده و قانون است. در موسیقی یک فرم و شیوه آهنگسازی است بر پایه قوانین تقلید دقیق، که یک ملودی اولیه در یک بازهٔ مشخص توسط یک یا چند قسمت تکرار میشود که ممکن است همه دارای نتهای مشابه یا مشابه ولی غیر هم ارزش در یک اکتاو دیگر باشند.
گيتار ساز ايست شش تار و مانند تار که در حوزه کشور ايران کوکى است از طريق عراق عجم به هسپانيه مى رود و در آنجا ظريف مى شود.
رستم داستان کمان داشت که با آن سرود مى نواخت.
نامهاى سازه هاى ايرانزمين در فلات شش ميليون کيلو متر مربع زبانى تغير نام کرده:
تنبک (تمبک، دمبک، دندونک و ضَرب) یکی از سازهای کوبهای ایرانی است. این ساز پوستی، از نظر سازشناسی جزء طبلهای جامشکل محسوب میشود که از این خانواده میتوان به سازهای مشابه مانند داربوکا در کشورهای عربی و ترکیه . شهروندان پارسى زبان کشور نامنهاد افغانستان "زیربغلی" مى گويد. "زیربغلی" لقب "تنبک" و دمبک است: در پارسى به گنبد گمبد همه گفته مى شود. دبيره "دال" آواز "ت" را مى دهد. تمبک<> دمبک.
دلربا و سارنگى ٬ شاه ناى ٬غيچک (Geige) طبله انواع رباب سابقه حد اقل 1200 ساله دارد."رباب" در شاهنامه فردوسى آمده (تولد: 940 ميلادى).
رباب یک ساز قدیمی است که خاستگاه آن خراسان دوره اسلامی، سیستان و بلوچستان میباشد. این ساز با نام رباب بیش از یک هزار سال قدمت دارد و نام پارسیاش رواده میباشد. در متون باستانی و یونانی و به ویژه در لاتین «پندورا پرزاروم» نگاشته شدهاست.
>>> ریشهشناسی واژه رباب
واژه رباب عربی است و معاهده (اقرب الموارد)(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة)، ابر سفید (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از شرفنامهٔ منیری) (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات) (از متن اللغة) و زن قشنگ و زیبا، نام زنی. (منتهی الارب). نام یک معشوقهٔ عرب بوده. (فرهنگ نظام). نام زنی به حسن مشهور. (انجمن آرا). نام زنی است جمیله معشوقهٔ دعد. (آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات). نام زنی به حسن مشهور در عرب. (فرهنگ رشیدی) معنی میدهد.[ «رباب» دختر امرء القیس، همسر حسین بن علی، مادر علی «اصغر» (عبدالله) و سکینه بود. زبان شناسان و فرهنگ نویسان زبان انگلیسی به فارسی - قرن ۱۸ میلادی مانند جان ریچاردسون واژه رباب را با تلفظهای گوناگون رُباب (Rubab) و ِرباب (Rebab) و رَباب (Rabab) به زبان انگلیسی برگردان کرد.
فرهنگ نویسان فارسی به زبانهای لاتین (یونانی، فرانسوی و ایتالیایی) قرن ۱۷ واژهٔ رباب را رواوه (Ruwawah), باربط سنگین (Barbitos gravis) , شاشنگ (Shashnag) و پندورای پارسی (Persico Pandura) سیتارا (Cithara)برگردان نموده بودند.
یوهان آوگوست فویلرس (Johann August Vullers) زبانشناس و فرهنگنویس آلمانی زادهٔ شهر بن آلمان، در فرهنگ فارسی به لاتین رباب را معرب واژه پارسی رواوه دانسته که در آن آوه یا آواز حزین نهفتهاست. یوهان آوگوست فویلرس در فرهنگ یاد شده در برگ ۵۰۰ خود نام قدیمی رباب چار تاره را اینگونه شیشکو به کردی کرمانسی شیشاآنگ نگارش نمودهاست.
در متون گذشته و فرهنگهای پارسی اسدی توسی تا برهان قاطع برای اشاره به رباب Cithar, Setar, و به رباب چار تار شاشک, شارشک, شوشک و بالاخره شاشنگ آمدهاست. در زبان فارسی ساز ضربتی-زهی و زخمهای رُباب (Robab, Rubab) و سازواره آرشهای یا کمانی رِباب (Rebec, Rebab)از نگاه مرفولوژی زبانی واژههای همنویس (Homograph) اند که رونویس یکسان ولی از دیدگاه آواشناسی هم آواز نیستند. هر دو واژهها با احتمال قوی پارسی نیستند و امکان دارد معرب باشند؛ و این هر دو واژه در زبان فارسی از زبان عربی وام گرفته شده باشد. هردو ساز موسیقی باهم شباهت نزدیک دارند که رباب سازی است که با انگشت و مضراب "زده" یا نواخته میشود؛ و رباب که به آن مردمان با زبانهای غیرعربی یعنی هندو ایرانی غیچک (Ghichak) و در زبان هندو ژرمنی آلمانی "گیگی" (Geige) که با کمان "سایده", "شقیده" یا نواخته میشود. به زبانهای هندو اروپایی به رباب عربی Rebec گفته میشود.
در حالی که رِباب Robab دو پیکری، دوکاسهای و دو بدنی (Corpus) و مانند سیتار دارای ۱۸ تا ۲۱ تار دارد که سه تا چار تار برای ملودی (تارهای اصلی) و ۱۷ و ۱۸ تار برای تشدید ارتعاش (Resonance), ضربات منظم و موزون همین تارهای مهتر باریکاند. کاسههای رباب به هم نزدیک اند؛ ولی کاسههای سیتار یا سوبهار از هم جدا شده و فاصله گرفتهاند یا بزرگی کاسه دوم کمتر شده و حتی از بین رفته و حتی تغیر جایگاه و سمت دادهاست. در سی تارها کاسهٔ کوچک دومی که در بخش پایانی سر و دستهٔ پنجه قرار داشته، حذف شدهاست. در ساز سوبهار کاسه درعقب سر ساز قرار دارد. غیچک به عنوان «ربیک» یک کاسهای است و تارهای باریک ضربتی تشدید ارتعاشی ندارد. بربط، عود سرود و رباب کوچک، تمام سازوارههای با پسوند تار در جمله سازهای زهی زخمهای میباشند.
در ترجمه آثار بزرگان ادبیات و چکامههای فارسی نو (از رودکی تا جامی) اسم خاص «رباب» برگردان شدهاست. فریدریش روکرت (Friedrich Rückert) مترجم شاهنامه فردوسی رباب را بکار نبرد است، بلکه از «آهنگ تار» (Saitenklang) بهره گرفته () ، هامر پورگشتال مترجم معاصر دیوان حافظ نیز بجای رباب (Laute) "لوت" از آهنگ تار استفاده کردهاست.
متاسفانه در منابع آلمانى و انگليسى مدرن سابفه "رباب افغانستانى" را 150 ساله حساب کرده (فکر نموده اله موسيقى با تغير نام يک دولت يا سلطنت پيوند داشته باشد! (sic)
فارابی (872 - 950 ميلادى ) موسیقیدان باختر (خراسان زمين) ايران سازهاى موسيقى تارى منجمله شاهرود را اختراع نمود.
>>> عجب مردم بيغم باش و از دنيا بيخبري! عوض كه خود را جمع و جور كنند كه طابب امده راهيست مثروف دمبوره اند
>>> دمبوره را اگر دختران بنوازند خیلی زیبا وآرامش بخش است
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است