تاریخ انتشار: ۱۲:۰۷ ۱۳۹۸/۷/۲ | کد خبر: 160280 | منبع: | پرینت |
تصور ميكردم واژه هاي دين، قانون، حقوق بشر ، آزادي، حمايت و... مقدس هستند و آنهايی كه در اين راه گام برميدارند مقدس ترند اما حقيقت هاي تلخ و دردناك پشت اين واژه هاي زيبا آن آدمهاي شيرين سخن پنهان شده است!
از آن روز كه اين واژه ها در وطنم طنين انداز شد تانگها زمين اش را فرش چرخ بال ها آسمان شبش را چراغاني كرد خمپاره ها بمب افكن ها مردمانش را به خاك خون كشيدند بنام قانون شكنجه گاه و زندان ساختند به اسم دين و تروريست به رگبار بستندمان بنام حقوق بشر زندگي پاك و ساده امان راگرفتند به اسم جهاد ذبح مان كردند زير چتر آزادي در زنجير بردگي بستندمان به اسم حمايت لگدمال مان كردند و... اين واژه ها براي مردمان سرزمين ام باميليونها كشته معلول يتيم و آواره ترجمه شد.
هرگاه شعارهاي زيبا آماده گسيل به طرف زادگاه پرشكوه ام ميشود جسم پژ مرده و بي روح ام مي لرزد به خنجرهاي كه پشت آن پنهان شده مي انديشم چگونه درقلب مردمان بي پناه سرزمينم فرو خواهدرفت و چه زخم هاي عميقي دركالبد بي روح مان برجا خواهد گذاشت چه گودالهاي عميق برأي دفن خاكستر بدن مان خواهندساخت.
هراندازه گروه ها نهادها پرچم ها برافراشته ترشد زخم هاي بدن مان آشفته تَرشد هرچه دنيا متمدن تر شد خنجرهاي متمدن تري در قلب مان فرو رفت هرگام رو به فردانهاديم ردپاهاي نياكان ما كمرنگ ترشد.
كجا هستند آنها كه در پشت شعارهاي دين، آزادي و حمايت پنهان هستند ببينند اجيرانشان چه وحشيانه پيرمردان، زنان و كودكان سرزمينم رامي كُشند.
وقتي می بينم در پشت وآژه هاي مقدس سرزمين زيبام را به كشتارگاه تبديل کرده اند و ھمه در آنجا قصاب می فرستند، بابدن هاي سلاخي شده زنان پُل آزادي باخون كودكان رود بهشت مي سازند دلم آتش ميگيرد بُغض درگلويم حبس ميشود؛ اي كاش سينه ام سپر مي شد خنجرها در بدنم فرو مي رفت تا درد مردمان رنج ديده ام به پايان مي رسيد...
آنهاي كه مردم مارا با اين حال روز انداخته اند هنوز كه هنوز است در كنار ظالمان افكارهاي نژادپرستانه خود را زير عمامه اشان پنهان كرده و تكنوكرات ها عقده هاي جاهلانه اشان را زير كروات در سينه اشان حبس كرده اند به مسير ظالمانه اشان ادامه ميدهند.
به شهر پرخونش بنگر آدمها جايگزين خمپاره هاشده منفجر ميشوند روستاها را ببين زمين پر از جسد سربازاني شده كه از پشت خنجر زده ميشوند عبادتگاه ها با خون پيرمردان تسبيح بدست فرش شده وطن دوستان ترور،تروريست ها افزوده ميشوند، مهاجران بي پناه را به حراج گذاشته اند جهانيان را ببين به كمك وحشت در سرزمين سوخته و فرسوده امان شتافته و سرزمين مان را به جهنم تبديل كرده اند، انگار زمين عادت كرده به خوردن گوشت و نوشيدن خون مردم ما...
گل امیری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است