مرحوم دموکراسی
 
تاریخ انتشار:   ۱۵:۲۰    ۱۳۹۸/۷/۱۸ کد خبر: 160467 منبع: پرینت

این دیار، تاکستانِ دموکراسی نیست و نهالِ دموکراسی در سرزمینِ خرابستان هیچ‌گاه سبز و بارور نخواهد شد و به‌ثمر نخواهد نشست بلکه این سامان، شوره‌زاری است که تنها درختِ خودروی اقتدارگرایی و توتالیتاریسم همانند "گز" در آن می‌رورید و خوب میوه‌های تلخ و اجاج، تقدیم شهروندان خویش، می‌سازد. آب و هوا، جو و شرایط لازم در باروری و شگوفایی نهالِ پر طراوت دموکراسی در این ویرانه نیست بلکه این مرزوبوم، مستعد ساختارهای توتالیتری است.

می‌توان علت‌ها و یا دلیل‌های بی‌شماری در تداوم و نهادینگی اقتدارگرایی و ضعف دموکراسی برشمرد چنانکه برشمرده‌اند ولی تکیه و تأکید این قلم، بر یک علتی است که کمتر مورد توجه و بازخوانی بوده است و آن نیست جز ساختار شخصیتی افراد ساکن در این سامان بی‌سامان!

در دوره و فصل نوین معادلات قدرت در کشور نخبگان داخلی با همکاران خارجی خواستند ساختارهای سیاسی کشور را دموکراتیک بسازند و نظام دموکراتیک برپا کنند. اما به‌زودی دیدند دموکراسی نیمه‌پا و ناقص این سامان، با چهره‌ی زخم‌دار روانه‌ی دیار ابدیت شد و بی‌غسل و کفن، در خاک جهل، مدفون گشت. وفات دموکراسی واکنش‌ها را برانگیخت و اشک‌ها را جاری ساخت و روضه‌هایی خوانده شد اما هیچ‌کدام قادر به دمیدن روح مسیحایی در تن مرده و بی‌جان دموکراسی نبود و باعث احیای دموکراسی نشد.

واقعیت امر آن است که حتی نفخ اسرافیل در صور قیامت نیز، دموکراسی را حیات بخشیده نمی‌تواند چرا که مرگ دموکراسی یک اجل محتوم و قضای مقدر است. آن‌گاه که ساختارهای شخصیتی و شاکله‌های انسان‌های این دیار، همه توتالیتری و استبدادی است و بوی دموکراسی را برنمی‌تابد، چگونه ساختار سیاسی دموکراتیک شکل‌بندی شود؟ ساختارهای سیاسی و اقتصادی به‌نحوی متأثر از رفتارها و اقدامات بازی‌گران و کارگزاران نظام‌هاست و محصول بشری است. و اگر ساختارهای ذهنی و روحی کارگزاران یک‌سره استبدادی، دیکتاتوری و توتالیتری باشد، ساختارهای سیاسی نیز، تحت تأثیر این وضعیت، استبدادی گشته و با ساختارهای دموکراتیک فاصله می‌گیرند.

انسان افغانستانی یک انسان مستبد است. شما انسان‌های دموکرات با همان ویژگی‌های لازم را در این دیار، دیده نمی‌توانید. این‌جا فسادستان است. وقتی اشخاص، بر اساس قیافه، عقیده و منطقه به‌جای انسانیت، دانش و منطق‌شان، مورد داوری و تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند و آن‌گاه که توحش، بربریت، پرخاش‌گری، تملق، زورگویی، به‌جای مدنیت، متانت، تساهل، صداقت و تقاضا قرار می‌گیرد و معادلات زندگی برعکس می‌گردد، پس انتظار نهادینگی و جاافتادگی دموکراسی، یک خیال خام. رویای کاذب، احلام و خوش‌باوری است.

راه‌حل بسط و انبساط دموکراسی، تحول در ذهنیت و شخصیت انسان‌ها است. اگر اشخاص این دیار، با اخلاق و شخصیت دموکراتیک آشتی و آشنایی کنند، ساختارها خودبه‌خود، دموکراتیک خواهد شد. ولی مشکل در تحول شخصیت اشخاص است آن‌هم شخصیت افغانستانی که منجمد، متصلب و غیر انعطاف‌پذیر است. لذا دموکراسی مرحوم، یک جنازه و جسم بی‌روح است که زنده‌شدنی نیست.

محمدرضا دانش


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دموکراسی
فساد
نظرات بینندگان:

>>>   بنظر من آقای دانش‌ برداشت دقیق از واژه "دموکراسی" غرب ندارد. همانطور که بار ها گفته ام اصل این واژه "منیکراسی Moneycracy" است که مفهوم آن حکومت چند خرپول جنایتکار (مانند ترامپ) بر شانه هایی باقی ملت است. خوب حالا شکر همچو حکومتی داریم و به جایی شکایت از نبود آن شکوه از بود آن کنید.
آزاده

>>>   دموکراسی نمرده است بلکه غبار بر نشسته بر رویش کمکمک کمک در حال زدودن است.

با فرار غنی از ارگ و برگشت دو باره دو تابعیتی های
پول پرست کشتی دموکراسی در دریای خروشان زندگی افغانستانی های یک تابعیته به جریان می افتد و بومی میشود.

کمک های جهانی که مدیریتش با دولت افغانستان نباشد بهتر است قطع شود.
خرچ ما باید به اندازه دخل ما تنظیم شود.
معاشات دالری باید قطع شود.
بالا ترین معاش معاش رئیس جمهور باشد و آنهم به مبلغ دو لک افغانی.

هیچ معاش نباید بالا تر از معاش رئیس جمهور باشد.
کارمندان بین المللی ملل متحد میتواند استثنا باشد .

در موسسات بین المللی هم تا حد ممکن کارمندان بومی استخدام شوند و با ستندرد معاش افغانستان.

ایجاد سیستم پایدار کشور را به سوی ثبات وپیشرفت رهنمون میشود نه استخدام افراد با معاشات نجومی.

غنی ادعا کرد که گویا بعضا" در بدل یک مشاوره دهی یک هفته یی بیشتر از صد هزار دالر مزد گرفته شاید درست شاید نا درست اما دیدیم که همین آدم با همین ظرفیت ادعایی اش بیشتر از ۳۰۰ هفته در این کشور با صلاحیت عام و تام قدرتمداری کرد مگر نتیجه اش این است که میبینیم.

دموکراسی یک مفهوم است نی یک مدل فیزیکی
مفاهیم با جا گرفتن در قالب های مختلف با حفظ ارزش ماهیتی تغیر شکل میدهند.

دموکراسی آمریکا با اروپا و و دموکراسی ایالت های مختلف آمریکا و کشور های مختلف اروپایی و امثالهم از نظر شکلی یکسان نیستند مگر از نظر ماهیتی به هم نزدیک اند.
نخبگان فکری وطنم باید دست به کار شوند و در این عرصه سیاست مداران را کمک کنند و تکنوکرات های با تجربه در پیاده سازی مدل های بومی کوشا باشند.

>>>   اقای دانش!
بااحترام به دانش شما. از نظر این بیسواد وطن ما فعلا جاهلستان است٫ زمینه کشت ورشد دیموکراسی قطعا دران مساعد نیست. اول صلح٫ بعد مکتب (به معنی واقعی کلمه)٫به تعقیب ان یک دوره انتظار که حداقل یک فیصدی ناچیز قابلیت تفریق سیاه رااز سفید پیداکنند٫بعدا میشود درموردغرس دیموکراسی فکر کردکه طبعابارور شدنش هم وقت میخواهد.
عاقل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است