تاریخ انتشار: ۱۳:۴۴ ۱۳۹۸/۷/۲۱ | کد خبر: 160507 | منبع: | پرینت |
الگوسازی خوب است، اما قهرمانسازیهای روزمره نه.
خوب است کسانی را که وظیفهٔ شان را (به درستی) انجام میدهند، تحسین کنیم. اما در این تحسینها و تمجیدها نیز یک واقعیت تلخ نهفته است: اینکه از بس سطح بیمسوولیتیها و کارشکنیها بالا است، اندکترین مسوولیتپذیری و کارآیی برایمان اقدام فوقالعاده و خارقالعاده به نظر میآید. پس در تحسینکردنها اعتدال را رعایت کنیم. در تربیت کودک، تشویق و ترغیب امر ضروریست اما تعریف و تمجید بیش از حد، کودک را نازدانه و لوس بار میآورد. کودک نازدانه را میشود تحمل کرد اما بزرگسال نازدانه را نه.
سخن دوم اینکه، جامعهٔ ما سخت به مرض «سیاه و سفید بینی» آلوده شده است. ما از قضاوت منصفانه هر روز بیشتر فاصله میگیریم و در هر کاری «کور خود بینای دیگران میشویم». حتی بعضی از روزنامهنگاران ما که باید پیش از قضاوت جوانب قضیه را بیشتر بکاوند و منصفانه گزارش دهند، به عجله و داوری عجولانه و احساساتی تن میدهند. در هر درگیری، کم از کم دو طرف دخیل میباشند. بسیار کم اتفاق میافتد که یک جانب کاملاً برحق و جانب دیگر کاملاً مقصر باشد. ممکن است یک جانب برحقتر باشد اما باید به هر دو طرف حق مساوی برای ارایه فاکتها و حقایق قایل شد. و از یاد نبریم که قضاوت منصفانه را هرکس میپسندد حتی کسی که بار تقصیرش سنگینتر از جانب مقابل است.
سخن آخر اینکه... هیچ دیگه!
باری سلام
>>> قضاوت و عدالت در جوامعی جواب میدهند که سیستم قضایی مستقل و قوه مجریه متعهد وجود داشته باشد در غیر آن یا باید سیاه دید و یا هم سپید چون غیر از این وجود ندارد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است