باورها، عقاید و ادعاهای اخلاقیما در انتزاعیترین حالت ممکن پیش میرود و کمترین نقشی در وضعیت عینی و اجتماعی ما دارد. باورهای دینی تبدیل میشود به شعارهای زیبا و قشنگ که... | ||||
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۱ ۱۳۹۸/۸/۲ | کد خبر: 160658 | منبع: | پرینت |
با مشاهدهی گذرا به وضعیت موجود، نوعی از هم گسیختگی بین ادعاهای اخلاقی و رفتار و گفتار اجتماعی را میتوان احساس کرد. پرسش مهم، پر رنگ شدن چنین شکاف بین ادعاهای اخلاقی و عقیدتی و رفتارهای اجتماعی ما است.
1- تغییر جوامع، یک امر انکار ناپذیر است، حالا چه بر مبنای «تکاملی» یا از منظر«اشاعهگری». تمدنها، یا بر بنیاد تواناییهای درونی و خودخواسته شکل میگیرد، یا از تمدنهای همجوار تاثیر میپذیرد؛ اما آنچه مهم است گرایش به تغییر است که نیازهای جدید میآفریند. انسان جدید جهت رفع نیازها، به دنبال منابع در قالبهای جدید برای رفع نیازهای میگردد.
2- از نگاه کارکردی، هر حوزه اجتماعی و پدیدهی اجتماعی، بر سنجش کارکردِ آن تعریف میشود. پنج کلانحوزهی اجتماعی (سیاست، اقتصاد، دین، خانواده، آموزش) هر کدام کارکردهای خودش را در جامعه دارد. در صورتی که یک حوزه بتواند بیشتر از دیگر حوزهها، به رفع نیازهای اجتماعی بپردازد، بارِ مسئولیتِ دیگر حوزهها کم شده و آن حوزهها قسمتی از اقتدار خود را به این حوزهی واگذار میکنند. مانند «دین» که در گذشته، بیشترین حوزهی کاربردی را در جامعه داشت، ولی اکنون نیاز کمتری به آن دیده شود، به نحوی در عینیت اجتماعی (از طرف جامعه) بخاطر برآورده نشدن نیازهای جدید، پس زده شده و در حاشیه قرار دارد.
3- دورهی پسا طالبانی، دورهی «گذار» تعریف میشود، دورهی گسست از یک دورهی سنتی؛ تا دیده شود سرانجام آن به کجا میرود. این گسست (هرچند بُعد خودخواستگی و خودبنیادگیاش کمتر دیده میشود و نوعی حرکت پرتاب شدگی میتوان تعبیر کرد) نوعی تغییر عمیق و آنی بشمار میرود، هر تغییری نیازهای جدیدی میآفریند، برای رفع نیازهای جدید به منابع جدید و قالبهای جدیدی رفع نیاز داریم. دورهی گذار و گسست، نوعی خانه تکانی است، همه چیز بهم ریخته و از هم پاشیده، بُریده از گذشته و آیندهای ناپیدا...
تداوم این وضعیت، گاهی به استرس جمعی تبدیل میشود، نوع سرخوردگی، خصوصا اگر این وضعیت بُعد خودخواستگیاش کمتر باشد. از آنچایی که این تغییر نوعی «پرتاب شدگی» است، نیازهای جدیدی برای ما خلق شده (شاید نیازهای تصنعی و کاذب) و رفع آن نیز به همان آدرس بیرونی و دیگری حواله میشود؛ ولی با نگاهی به بیرون (دنیای مدرن غربی) نوعی سرخوردگی، احساس حقارت و ناامیدی ما را فرا میگیرد. نسلها زمان نیازها است تا به مُدلِ دنیای مدرن برسیم) طبیعتا دنیای مدرن پیشتر میرود.
4- دریچههای رفع نیازهای کنونی ما، اکثرا رو به بیرون گشوده میشود، این مصرفگرایی محض و احساس حقارت ناشی از آن، احساس میکنیم که اُبهت و غروری اجتماعی ما را زیر سوال میبرد. ولی واقعیت اجتماعی ما همین است، هرچند قبول کردنش دشوار است. جهت فرارفتن از این مصرفگرایی، احساس حقارت، سرخوردگی، کوچکدیده شدن...
واپسین سخن:
جهت گریز این وضعیت (سرخوردگی، حقارت، خودکوچکبینی) دو راه میتوانیم داشته باشیم: 1- حرکت جهشی رو بهجلو 2- تسلی خاطر جهت سازش و کنار آمدن با وضعیت(نسبت به بیروون). روشن است که ما شاهد رویکرد (تا اکنون) نبودیم، و گزینهی روی دست همان گزینهی دوم است.
جهت دلتسلایی، چند راه را پیش گرفتهایم:
1- خودبزرگنمایی (به رخ کشیدن گذشتهی مسلطمان به غربیها، یکی از شگردهای همیشگی ما بوده، اینکه گه گذشتهی طلایی داشتیم و غربیها چه گذشتهی تاریک و سیاهی را تجربه کردهاند. همیشه میگوییم که غربیهایِ متمدن امروزی، هرچه دارند از ما گرفتهاند، آنها اصلا چیزی از خود نداشتند، هرچه اکنون دارند ما به آنها دادهایم، یا از ما یاد گرفتهاند. خصوصا کسانی که به بیرون مهاجرت کردهاند، وقتی شکوه و عظمت اروپا را میبنند و نمیتوانند هضماش کنند، خود را به هویت اسلامیِ با شکوه چند قرن پیش پیوند میزنند)
2- کوچکپنداری دیگری (هرچند به وضوح برایمان روشن است که ما چه از لحاظ علم، چه از لحاظ تکنولوژِ، قانون و... شدیدا وابستهی غرب هستیم، در فرافکنی هایمان، همیشه دوست داریم چماق تحقیر را بر سر ایشان بکوبیم. عادتا باورهای اخلاقی و زیبایمان (نه عینیت اجتماعی) را چماقی میسازیم و بر فرقِ بیبند و باری، فساد، از هم پاشیدگی خانوااده، آمار خودکشی، مرگ عاطفه، ماشینی شدن... ایشان فرود میآوریم. و چه بسا که بزرگنماییهایی هم در این قسمت داشته باشیم).
باورهای گذشتهمان، در قالب ارزش و هنجار به رفعِ نیازهای قبلیمان پاسخ میداد، اکنون اما آن قالبها جواب نمیدهد. وضعیت اجتماعی ما وابسته به دنیای جدید است، ولی ادعاهای اخلاقی و باوری (جهت تسلابخشی) به گذشته وابسته است. اینجا است که بین این دوگانگی (باور و عمل) شکاف بیشتر میشود؛ باورها، عقاید و ادعاهای اخلاقیما در انتزاعیترین حالت ممکن پیش میرود و کمترین نقشی در وضعیت عینی و اجتماعی ما دارد. باورهای دینی تبدیل میشود به شعارهای زیبا و قشنگ که کمترین نقش را در برآورده سازی نیازهای اجتماعی ما دارد.
رسول عبدی
>>> کدام گذشته خوب ؟ از ابتدا تاحال همینگونه بوده،حتی غیرمسلمانان صد ها سال پیش از اسلام می گفتند زمین درحرکت است اما ملا ها حالا هم به آن باور ندارند
کدام اختراع کار مسلمانان بوده؟؟
>>> وقتی علمای دین مزد بگیران دولت شدند مامور شدند و معذور.
دین آموزی در پایین ترین حد ممکن آن تشریف دارد.
بچه خوانی مساجد قرا و قصبات که پایه و اساس آموزش همگانی دین بود تقریبا متروک شده.
در هر محله و منطقه مدارس رسمی علوم دین ایجاد شده مگر به همان پیمانه مساجد از داشتن ملا امام محروم شده اند چون دانش آموزان علوم دینی دیگر خواست شان در حد امامت یک مسجد نیست بلکه ملا عمر شدن و ملا هیبت شدن و حد اقل گلبدین شدن در برنامه آینده شان وجود دارد.
در یک کلمه ما از دیروز گسستیم و از امروز به قرن ها فاصله داریم و دور نمای فردا تاریک است.
>>> (باور های گذشتهمان، در قالب ارزش و هنجار به رفعِ نیازهای قبلیمان پاسخ میداد، اکنون اما آن قالبها جواب نمیدهد. )
باور ها و اعتقاد های گذشته ما بر اساس دین استوار بود و دین جنبه علمی ندارد و ما نمیتوانیم در حیات روزمره خویش آن را در لابراتوار ها کشف کنیم و یا توسط حواس پنجگانه خویش حس کنیم و یا توسط وسایل دیگر تخنیکی کشف و مشاهده کنیم.
جتی توسط تیلی سکوپ نیز نمیتوان خدا را مشاهده کرد،چه رسد به میکروسکوپ.
پس با پیشزفت علم و دانش در عرصه های مختلف علوم طبیعی و تخنیکی و با بمیان آمدن وسایل جدید الکترونیکی و روبان ها و هوش مصنوعی،روز بروز اعتقادات مردم به دین کمتر میشود.
شما دست های خود را بطرف آسمان بالا کرده و با گریه و ناله فراوان از خدا بپرسید که هوای فردا چگونه خواهد بود؟هیچ جوابی نمیشنوید.
اما اگر از تیلفون موبایل و یا لودیسپیکر آلکس در خانه تان که با امترنت وصل است بپرسید،عاجل جواب میدهد.
پس انسانها چیزی را می پذیرند که جواب سوال هایشان را بدهد و آن عبارت از دانش است،نه عقیده.
بنأ زندگی شخصی و فامیلی و اجتماعی خویش را که به اساس باور ها و عقاید و ادیان و بر اساس دروغ پراگنی ها و قصه ها استوار است،فراموش کنید و منحیث انسان جدید زندگی خویش را به اساس علم و دانش استوار کنید.
یک نمونه بارز اش جامعه سابق کمونستی شوروی و یا جامعه نیمه کمونستی و نیمه کاپیتالستی امروز چین است که در هزدویشان معتقدات و باور ها و ارزش های دینی وجود نداشتند و ندارند.
اما این بدان معنی نیست که درین جوامع زندگی شخصی و فامیلی و زندگی مشترک و زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد.
تمام ارزش های زندگی فردی و زندگی مشترک و زندگی فامیلی و زندگی اجتماعی درین جوامع وجود داشتند و هنوز هم وجود دارد.
زیرا اخلاق و رویه انسانی و ارزش های خوب در یک جامعه،به دین ارتباط نمیگیرد،بلکه این یک قرارداد اجتماعی در جوامع مختلف با اعتقادات و باور ها و ادیان مختلف ،به اشکال مختلف وجود داشته است که شاید در بعضی حالات تفاوت هایی سطحی بین اًنها موجود بودند،اما در اساس همه اًنها خواهان یک زندگی مسالمت آمیز بین انسانها بوده است.
گذشته از همه اًنها،همان طوری که باور ها و اعتقادات و ادیان در طول تاریخ،نظر به مقتضیات زمان انکشاف نمودند و تغیر کردند،این تغیرات دوام خواهد داشت،چه شما بخواهید و یا نخواهید.
شاید تا یک مدت زمانی شما بتوانید این تغیرات را با ادیان خویش تطابق بدهید ،اما این پروسه تا ابد امکان پذیر نیست.زیرا در پهلوی انسانها موجودات دیگر ی بنام روبات ها نیز شامل زندگی حیات انسانها میشود که موجودیت روح و زندگی بعد از مرگ را مورد سوال قرار خواهد داد و در نتیجه ادیان نیز مورد سوال قرار میگیرند.
هرچند همین حالا ساخت و ساز باند منزل ها در قبرستان های کهنه،موجودیت دین و روح و زندگی بعد از مرگ و قیامت و دنیای دیگر را ،مورد سوال قرار داده است،اما مردم با خواندن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،میخواهند فکر خود را بطرف دیگر بگیرند،اما شبطان نمیگذارد و اعتقادات اًنها را به دین کمتر میکند.
خصوصاً یگان وقت که در مساجد جمله انتحاری میشود،مسلمانان به یاد ابراهیم بت شکن می افتند که چگونه با افتیدن بت از دست اش و شکستن بت،اعتقاد وی از بت ها از بین رفت.
به همین منوال حملات انتحاری در مسجد ها نیز اعتقاد مردم را روز برور از صاحب خانه بدور میکند و بطرف زندگی طبیعت که همانا واقعیت جهان ما است،سوق میدهد.
خصوصاً یک فیصد اشخاصی که شاید پیدایش جهان طبیعت را از آغاز اًن تا به امروز ،یعنی پیدایش انسان نوین و آینده رندکی انسانها را توسط کتاب ها مطالعه کردند و تا توسط تصاویر دیدند و یا توسط فلم های مستند و غیره مطالعه کردند و یا در مجموع با مطالعه در رشته های مختلف علوم طبیعی و علوم اجتماعی،آنها را با هم تطابقت دادند و یک جهان بینی جدید پیدا کردند.
>>> دوره ای گذر در جامعه ای که وهابیت باافکار قرون وسطایی خود نیروهای را به نام داعش وطالب تجهیز وتأمین می کند وآمریکا هدایت آن را به عهده گرفته تا بتواند بیشتر به منابع وامکانات دست داشته باشد حرفی است بیهوده وسخنی است گزافه در شرایطی که دین داران ما اعتقاد خود را نسبت به کار کرد دین از دست داده باشد مسلما باید به خود بزرگ نمایی ویا کوچک پنداری دچار شود جناب استاد
>>> بچه خوانی مساجد متروک شده دلیلش امریکا نیست بلکه همان ملای سمنگانی وقتندزی هستند که درداخل مسجد طفل چند ساله را موردتجاو.ز قرار داد ، ونقص دیگر اینکه خالا طب وداکترها زیاد شده وکسی برای تداوی نزد ملا صاحبان نمیروند تا تعویذ بگیرندودرمقابل برای ملا صاحب پول بدهند
>>> در میکده گفتند خدا نیست ولی بود
در صومعه گفتند ریا نیست ولی بود
گفتند که چرک کف دست است زر و سیم
بر زخم دل ریش دوا نیست ولی بود
گفتند که شیطان لعین را سر و سری
با قاری قرآن و دعا نیست ولی بود
گفتند که با عشوه گر و رشوه گر و دزد
هم کاسگی اهل قضا نیست ولی بود
گفتند که منظور خدا از سفر و سیر
هر گز سفر آنتالیا نیست ولی بود
گفتند که این سیستم بانکی که نجیب است
سودش همه پاک است و ربا نیست ولی بود
گفتند که مرد عملیم و سخن ما
نفخ شکم و باد هوا نیست ولی بود
گفتند ره ما و علی حیدر کرار
اندازه ی یک موی جدا نیست ولی بود
گفتند در این مملکت از فرط عدالت
دیگر خبر از شاه و گدا نیست ولی بود
گفتند و شنیدیم و با تجربه دیدیم
هر آنچه که گفتند روا نیست ولی بود
گفتند که بیرنگ به آیینه نزن سنگ
آیینه تر از دولت ما نیست ولی بود
شمشیر سنگ
>>> در افغانستان اصلا دین نیست! اګر است از کفر بدتر است!
>>> جناب نظر دهنده سومى
من باور دارم كه شما از عصر طلايى تمدن اسلامى باخبر هستيد.
نميخواهم به قول نويسنده محترم ، عقده خود كم بينى خود را با گذشته پر افتخارمان پنهان كنم زيرا: تلك أُمّةٌ قد خَلَت لَها ما كَسَبَت و لكم ما كسبتم و لا تُسئلون عمّا كانوا يعملون
و اما بعد مرد ظريفى ميگفت ما مردم افغانستان در احكام و مسائل دينى خود را از امام صادق و امام ابو حنيفه عالم تر ميدانيم و در تحليل هاى سياسى خود را از همه زيركتر و با هوش تر مى پنداريم و من ميگويم ما در روشنفكربازى حتى روشنفكران از ما بهتران را هم زهره تَرَك يا به گفته خودمان زاره تَرَق كرده ايم.
پانزده سال است كه در سويدن زندگى ميكنم و همانطورى كه ميدانم و ميدانيد سويدن از سكولارترين و غير دينى ترين و در عين حال از مدرن ترين و مرفه ترين مشور هاى دنيا است. از آمار بالاى خودكشى نوجوانان و جوانان كه به چشم خود ديده ام ميگذرم چون به قول نويسنده محترم بزرگ نمايى ميكنيم و اما خاندان سلطنتى طبق قانون موظف به اجراى مراسم كليسا هستند. جامع پزشكان حق اظهار بى دينى و بى خدايى ندارند. بسيارى از هموطنان بدبخت ما و شما براى گرفتن قبولى بايد به كليسا بروند و غسل تعميد بكنند و از همه زهره ترك كننده تر براى روشنفكران اينكه تلويزون سويدن يك برنامه ثابت و مردم باور به نام احضار ارواح دارد. تو خود حديث مفصل بخوان از ابن مجمل
مراسم تحليف آقاى پوتين را يك كشيش از ارتدكس و يك كشيش از پروتستان و يك شيخ الاسلام اجراء ميكردند.
راهپيمايى اربعين هر سال با شكوه تر و پر شورتر و هيجان انگيز تر و جذاب تر و هويت ساز تر و غيرت بر انگيزتر از سال پيش براى مردم بخصوص براى نسل جوان ميشود.
نه جناب نظر دهنده سومى
تكنولوجى و مدرنيسم هيچوقت انسان را از خدا و دين بى نياز نمى سازد.
و با وجود سياستمدران چون ... و ملا هاى چون ... و روشنفكران چون ... وضع جوامع اسلامى از اين بهتر نخواهد شد.
>>> برادر محترم که درجواب نظر دهنده سوم چیزی نوشته اید
فکر میکنم بعدازاین مشکل خواهد بود که با(ان کان شفتالو وان کان زردالو) مردم را فریب دادو احمق ساخت.
عاقل
>>> از نظر من لازم است هر افغان نوشته نظردهنده سوم را حداقل ۱۸ بار بخواند.شاید کمی در زدوده شدن پوپنک های مغزشان کمک کند.
بشارت
>>> برای حدود نیم ساعت افتخار یک دانشمند ایرانی را داشتم٫از نظر اوشان اگر از نعمت تعقل وضمیربیداربرخوردار بودیم به دین ضرورت نداریم٫ولی اگر دین داشتیم واحمق بودیم ووجدان نداشتیم٫دین هیچدردی رادوا نمیکند.
دهلوی
>>> عزیزنسین(نام اشنابرای اهل کتاب ومطالعه)میفرماید:
اعراب دین شان رابرای جاهلان ونفت شان رابرای ثروتمندان میفروشمند.
باور
>>> جواب نظردهنده سوم: مشکل تو این است که هیچ وقت خدا را خالصانه از طریقش یعنی (قران و اهل بیت) دو میراث گرانبهای نبی اکرم صلوات الله علیه صدا نزدی تا جواب شنوی من صدها اولیا الله میشناسم که مستجاب الدعا هستند و راههای آسمان را بهتر از راه های زمین میشناسند تو به نیروی شیاطین تکیه کردی و از ولایت الله خارج و به ولایت طاغوت وارد شدی و سپس انتظار داری خداوند برایت گشایش بدهد؟! خیر چون هر رقم خواسته از خدا داری همه اش مادی و دنیوی و ظاهری است و برای هدف الهی نمیخواهی و اما چشم باطن بین تو کور شده است چون احتمالا از اول اسلام را با قرائت (طالبی داعشی وهابی )خواندی مثل خدا برایت باید مجسم باشد و محدود که شاید تصور کنی باید دست و چشم و گوش فیزیکی داشته باشد! درحالیکه حتی امروز دنیای مرتجع غرب نیز به وجود و برتری عالم متافیزیک و ماوراءالطبیعه اعتقاد دارد. وقتی خداوند میفرماید (یدالله فوق ایدیهم)=دست خدا بالای دست هاست فکر میکنی خدا باید دست فیزیکی داشته باشد ؟! در حالیکه اگر چشم باطنت باز شود خواهی دید چگونه قدرت خداوند اینها را احاطه کرده و هرگاه اراده کند به طوفانی ظالمین و شیاطین روی زمین را درهم پیچد یا در زمین فروبرد. خداوند صبرش طولانی است اما انسان عجول است و با مغز کوچک خود حوادث را میسنجد خداوند همه فرعون های تاریخ را به ذلت و خواری کشانید و خواهد کشید از جمله اش سران مستکبر آمریکا و اسراییل خواهند بود اما بعد از یک مدت که امتحان برای مردم باشد. خداوند قدرت شرق را نیز همچون قدرت غرب به زودی درهم خواهد شکست و به زانو در آورد و قدرت مطلق اسلام را بر زمین به دست منجی خود مهدی آل محمد درآورد خداوند هیچ گاه به جبر برای تو ایمان از سر زور و ترس نمیخواهد و نیازی بر ایمان تو ندارد که بخواهی با آن سر خدایت منت گزاری اما خداوند است که برتو منت گزار میشود اگر از سرچشمه توحید و ولایت تو را بنوشاند و از ظلمات ولایت طاغوت خارج شوی و به زیر نور ولایت الله دربیایی تو سوراخ دعا را گم کردی وقتی بینش توحیدی نداشتی و خدا را کاملا یک موجود خیالی نامفهوم و بی قدرت خیال کرده بودی انتظار اجابت از او موجود خیالی نیز کاملا بیجا بود و خواهد بود.
سیدصادق خراسانی_هرات
>>> تکمیل نوشته عزیز نسین.
اعراب تولید ندارنداماثروتمند اند٫
زیرا دین شان را به جاهلان و....
>>> شاید منطقی باشدهم به دین وعقیده خودوهم به دین وعقایددیگران احترام داشته باشیم. وقیت طیاره درهوا دچار سانحه میشود٫طفل یک ساله دربغل مادرش به ذغال مبدل میشودوجسدش در بحر سقوط میکند٫نمیدانم درین مورد حکمت خداوندی چه خواهدبود؟
رحمتی
>>> اخلاق ووجدان درزندگی تعیین کننده است٫
اگردرکنارش دین داشتیم عیب نیست واکردین نداشتیم درموجودیت اخلاق ووجدان بازهم کدام عیب نیست.
غلام
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است