تاریخ انتشار: ۱۲:۵۵ ۱۳۹۸/۹/۲۰ | کد خبر: 161290 | منبع: | پرینت |
یک معنی دیگر اختلاط، صحبت کردن است، فضای مجازی امکان این اختلاط را فراهم کرده است، صحبت آقای تنویر، یکی ازین صحبت هایی ست که همواره در محافل خصوصی انجام می شده و حالا عمومی شده، خوب است که مردم بالاخره رویاها و آرزوهای پنهان هم را بشنوند.
شاید ماجرا برگردد به سالها قبل تر، وقتی محمود طرزی ، مساله افغانیت را مطرح کرد، ساختن ملت از طریق زبان و فرهنگ و نامی جداگانه، بعضی تخیلات روشنفکرانه گاهی تبعاتی خونین در تاریخ دارند، این دغدغه وقتی به بیماری مثل هاشم خان رسید تبدیل به وحشتی شد که میوه اش جنگ های داخلی بود، گل محمد خان مهمند، یک عمله نادان بود، نه فقط نخبگان و سران شمال را نابود کرد بلکه هر چه کتاب و نوشته و دیوان و آثار تاریخی به فارسی و اوزبیکی و سغدی و هر زبان دیگری یافت، نابود کرد، زهی ملتی که گذشته طلایی ش را نابود کند، این گونه از خاکستر سوخته تاریخ، به جای اینکه ملتی نو متولد شود، «خاکستر خشونت و تحقیر»به جا ماند.
اما این فکر نا بسزا، هم در سطح پالیسی و هم در میان متشبثان سیاسی، مثل یک سرطان بدخیم ادامه پیدا کرد.
یکسان سازی مردم، سیاستی زشت و شکست خورده است و در شکلی که آقای تنویر مطرح کرده، پلید و شرم آورست. من اول از همه تعجب می کنم از نخبگان پشتو زبان که چطور پلیدی مثل مهمند را اسطوره می سازند و می توانند برایش مراسم یادبود بگیرند، عقده های فرو کوفته ی چه چیزی را با او جشن می گیرند؟! یعنی، نخبگان پشتون ازین که جنایتکاری مثل مهمند، فرهنگ و زندگی غیر پشتون ها را به آتش می کشید، مثل حسرتی شیرین و آرزویی رنگین تجلیل می کنند؟! آن هم درست در سرزمینی که شرمسار تصفیه قومی شصت سال قلبش است، آلمان ها از نام هیتلر و رفتار نازی ها هنوز می شرمند اما شاگردان هاشم خان، مثل خودش به نازی ها فخر می کنند، در دل سرزمینی که امروز منادی مبارزه با تصفیه قومی و یکسان سازی اجتماعی ست، سرزمینی که یک میلیون پناهنده را تنها سال قبل برای ترویج همین ایده در آغوش گرفت، اینها نه با مهاجران که با مردم بومی خودشان چنین برخوردی را آرزو می کنند. یعنی تصور اینها این است که آلمان ها باید زنان و دختران مهاجر را به زور ، ماشین جوجه کشی آلمان ها بسازند!
بعضی ها از هراس راواندا شدن افغانستان می گویند، غافل ازینکه ما روی راواندا را در جنگ های داخلی مان و بعد از آن سفید کردیم با این فرق که مردم راواندا، بدی خودشان را پذیرفتند و امروز نمونه کشوری متکثر و ضد تصفیه قومی شده اما مردم افغانستان، طبق عادت مالوف روی این زخم ها خاک می پاشند و اصرار دارند که ما مردمی مهمان نواز و بی تعصبیم. در همین صحبت ویدیویی هم آقای تنویر چند بار تکرار می کند من متعصب نیستم. هستی! متعصب هستی، خبر نداری!
اگر تعصب نداشتی از غارت زمین های مردم توسط یک عده کوچی نما، دفاع نمی کردی، کوچی ها، در هر کشور دیگری باعث فخر دیگرانند، در ترکیه و ایران، ستایش می شوند، اما یک و نیم میلیون کوچی افغانستان نه تنها گوشت و لبنیات کشور را فراهم نمی کنند نه تنها حافظ مرزها نیستند که باعث تباهی خود و دیگرانند، همین هم از سیاست بیمار شما متعصب ها، حاصل شده است، اگر متعصب نباشی از پیشرفت هموطنانت که در سختی کوهستان های خشک هزاره جات و بدخشان با پای برهنه و شکم گرسنه درس می خوانند ناراحت نمی شدی، اینکه فاروق وردک،پول هزاران مکتب که باید در جنوب ساخته می شد را دزدیده، گناه اوزبیک ها نمی دانستی،اگر متعصب نمی بودید، می دیدید چطور مردم اوزبیک و ترکمن ازمیلیاردها دالر خارجی حتی یک چاه آب، حتی یک سرک خامه نصیب نبرده اند، می خواهید دوستم را بکشید، هزاران دوستم دیگر در هر گوشه افغانستان، برای گرفتن حقشان پیدا می شونداز شینوار و زابل تا غور و دایکندی و فراه و کنر و تخار،همه مسلح به سواد و قلم و کتاب، دوره هاشم خان و گل ممد مهمند به سر رسیده اما شما آنقدرمتعصبید که حتی خبر ندارید شما نمی گویم بمیرید، بمانید و ازدرخشش اینهازجر کش شوید،اگر دختر هزاره جایزه جهانی گرفت، اکر بچه پنجشیر مدال طلااگردختر و بچه اوزبیکی بلوچی ترکمنی پشه یی خوگیانی دکترا گرفت روی زخمت نمک بپاش، شما اقلیتتیدکه زجرمی کشیدومااکثریتی که می درخشیم،
رضا روزبهان
>>> محمد گل خان مومنديا هم مهمند (پشتو: محمد ګل خان مومند) (متولد 17 ژانویه 1885 - درگذشت 18 اوت 1964)، یک شخصیت ادبی و هم سیاستمدار مشهور در افغانستان ناميده شده است. به وزیر محمد گل خان لقب پشتونى "بابا" از سوى حاکمان افغان با مترادف پشتون داده شده است. محمد گل خان در زمان امان خان افسر ارتش بود. وی به مقامات و مقامات رهبری متعددی از جمله وزیر کشور افغانستان خدمت کرده است.
وزیر محمد گل خان خان ممند در ولسوالی اندرابی کابل بدنیا آمد. پدر وی خورشید خان مومند ، پدربزرگ وی "مومند خان" بود.
"مومند خان" در زمان عبد الرحمن خان در ارتش خدمت می کرد و پدر بزرگ وی عبدالکریم بود که در زمان سلطنت شاه دوست محمدخان در ارتش افغانستان خدمت می کرد. وی متعلق به قبایل مهمند پشتون است و گذشتگان خود را به استان ننگرهار ردیابی می کند. محمد گل خان در دبستان و دبیرستان حبیبیه آموزش ديد. محمد گل خان پس از آن در سال 1909 وارد مدرسه نظامی شد.
به زودی پس از اتمام مدرسه نظامی، گل خان مومد به گارد سلطنتی پیوست و به عنوان فرمانده یگان و مربی برخی واحدها درآمد. وی پس از خدمت به عنوان مدیر مدرسه نظامی ، بعداً معاون فرمانده کل و سپس فرمانده گارد سلطنتی شد.
در زمان پادشاه امان الله خان به اروپا سفر کرد. محمد گل خان توسط پادشاه امان الله خان به عنوان دیپلمات برای افغانستان منصوب شد.
وی از سال 1924 تا 1928 به عنوان فرماندار پکتیا، ننگرهار ، بلخ و فعالیت داشت.
1929 دولت پادشاه امان الله خان سرنگون مى شو شاه حبیب الله كلكانی امير مى شود. محمد گل خان مومند برای بازگرداندن پشتونان در دولت با محمد نادر خان غدار از خاندان طلايى (همان زيورات و طلا چور و چپاول شده از هندوستان باقى ماننده از سدوزايان و چور و چپاول توريانيان تاجيکان و ) يکجا شد.
در اکتبر سال 1929، سه جبهه از شرق و جنوب محمد نادر غدار و برادران "شاه" ولی خان ، "شاه" محمود خان و محمد گل خان از ننگرهار کابل را مورد حمله قرار دادند تحت عنوان بازگرداندن دولت امانى که دولت امانى نزد تاجيکان و هزاره ها و هندوان اعتبار داشت دولت شاه حبیب الله كلكانی را شکست داد و دولت رسمی افغانستان امان الله خان بازسازی نشد. محمد نادر غدار اعلام پاشاهى کرد شاه نادر محمد گل خان برادر ششم خود می دانست.
در سال 1930 ، محمد گل خان به عنوان وزیر کشور (داخله) افغانستان محمد نادرشاه منصوب شد.
ناسیونالیسم مبهم و ناسیونالیسم اغراق آمیز ، پشتون سازی و افغانی شدن این وزیر در تاریخ به عنوان اقدامات منفی در تاریخ ثبت شده است .
این وزیر سياست بی طرفی و عادلانه در قبال غير پشتونان نداشت . منابع تاريخى اروپا اين سياست را پيغار مى کردند که سياست اش با اجازه شاهان پشتون تازمان مرگ اش در سال 1964 ادامه داشت و سپس هم تا هنوز ادامه دارد. (محمد ظاهر خان و محمد ظاهر رييس پارلمان ظاهر خان - ظاهر خان پس از مرگ پدر غدار خوداز خاندان طلايى هيچ کاره شاهان اصلى "شاه" ولی خان ، "شاه" محمود خان بودند چنانچه از نام شان هويداست) .
ادامه اين سياست "تازيانه يا شلاق به غير پشتونان" و نان شرين به پشتونان!
دولت شاهى آلمان پيش از فاشيزم هيتلر در سال هاى امانى 1919 - 1929 کوشيد که " دوکتورين بيسمارک" ملت سازى "ميليتهاى آلمان" را به حاکمان افغان مشوره دهد. همين " دوکتورين بيسمارک" اتحاد طايفه هاى پراکنده ممالک آلمان را فراهم ساخت:
شعار بيسمارک چه بود?
"تازيانه يا شلاق و نان شرين براى همه اقوام آلمان"
از همين سبب است که اتحاد همه اقوام و ملتها در کشور افغان ستان سرآب يا فاته مورگان است در آب در شاهراه ها مانند آينه هرچه نزديک آيى آب ناپديد مى شود.
1- نام افغان مانع وحدت ملى و شروندسازى
2- تغيير نام پارسى يا فارسى به درى
3- تغيير نامهاى مناطق و اماکن با زبانهاى تورانيان و زبانهاى ايرانى پارسى و بلوچى و نورستانى و پشه اى
محمد گل خان دربخش فرهنگ فقط رشدزبان و ادبیات پشتو را در مبارزه عليه زبان پارسى مى ديد.
* پشتو و پشتونوالی
* پشتونستان
* تصفیه قومى
* سیاست دولت مرکزی تبعیض سیاسی و فرهنگی علیه غیر پشتون ها را اجرا می کرد. انتقال يک جانبه يکطرفه پشتونان از پختونخواه در شمال در واديهاى سرسبز کهندژ و رودان مانند آمو
>>> نویسه گردانی سخنرانى داکتر حليم تنوير در بزرگداشت از گل محمد خان مومند درشهر کلن آلمان گفت : بخش اول:"[...] او (گل محمد خان مومند) تحت قيادت محمد نادرشاه اين کار را کرد او تنها اين کار را نکرد. او با صدارت و درايت محمد هاشم خان اين کار را کرد. واقعيت ها بايد بگويم و اگر نگويم ما مسوول تاريخ هستيم.
قبل از اينکه من در اين مورد صحبت کنم مى خواهم اول از همکارهاى ما بسيار تشکر کنم و از نويسندگان و (? اين واژه شنوا نبود- نویسه گردان) فريخته ما تشکر کنم که صحبت هاى خوب کردند. ولى نکات را من بسيار ضعيف يافتم و او نکات شکه و گلايه بود. ما فقط گلايه مى کنيم که آنها چرا ما را 'متعصب' مى گويند ؟ چرا ما را 'فاشيست' مى گويند؟ چرا ما را ميگويند که براى پشتونها(بدون فعل ) و گل محمد خان براى (منظور پشتونها مومند) در شمال جاى داد? همين حرف هاى آنها را شما غير مستقيم دريک جريان غيرمستقيم تبليغ مى کنيم و هيچ نيازى به آنها نداريم. اونها خود شان روى عقده هاى شخصى خود اين مسايل را مطرح مى کنند تا بتوانند خود را مطرح کنند. حقيقت امر چيزى ديگر است. ما از کمبودى هاى از او را (گل محمد خان مومند - نویسه گردان) تبليغ کنيم. من از همه خواهش مى کنم از تمام دوستان وقت ايکه در مورد يک شخصيت تاريخى صحبت مى کنند٬ شخصيت را از نگاه روانکاوى بررسى کنند و راه هاى آنرا بسنجد و از او کارهاى انجام کارهاى خوب هم انجام داده و بلاخره ما به پشت حرفهاى ديگرها مى گرديم که چرا( گل محمد خان مومند (1885-1964 ميلادى- نویسه گردان) اين کارها را کرده. ما زياتر از اومى کنيم. اگر او به پشتونها جاى داده در اون جه (آ نجا-) که آنها کوچى هاى سرگردانى بودند که بعد ازحمله چنگيز(1162/1967- 1227ميلادى- نویسه گردان) حق دارد و بعد از اين من هم انجام مى دهم و تمام پشتونها را در سرزمينهاى حکومت جاى مى دهم".
نویسه گردانی سخنرانى سخنان داکتر حليم تنوير ןدامه دارد.
اين شاگرد گل محمد خان مومند مثل تهرونى ها سخن گفت زيرازبان به اين پخته گى وباستانى را زبون کرد. اين شخص در ايران تحصيل کرده واکنون نمکحرامى به ايران!
تفسير اين هفت نکات را به خواننده گان گرامى مى گذارم. من پشتونان شريف را متوجه مى سازم که اين شخص به تفکر شهروندى شدن کشور ضربه مى زند.
1- شخصيت را از نگاه روانکاوى - روانکاوى بخش روانپژشکى طبابت روحى وعقلى وعصبى است به عربى "پسشوپاتهى" Pschopathy
2- گل محمد خان مومند (1885-1960 ميلادى)
3- بعد ازحمله چنگيز (1162- 1227 ميلادى) کوچى هاى سرگردان شدند
4- تمام پشتونها را در شمال جاى مى کند
5 - در زمان چنگيز خان افغانستان بود
6- داکترحليم تنوير قصه احمد خان سدوزايى (1722-1772) افغانتبار پشتون را مفت کرد. پشتونها افغان و فغان کردند که لخک دروازه "سدو" مٶسس افغانستان است.
7- سرزمين هاى حکومت?
آيا سرزمين از حکومت است. جايداد و خانه و زمين داده نمى شود بلکه مالکيت از حکومت خريده نمى شود بلکه از سوى دولت (قوه قانونگذارى قانون مى سازد ) و دادگاه با قباله شرعى !ماليکت را در کنده درج مى کند وحکومت مجبور است که امنيت مالکيت ومال وجان مالک را تامين کند اگر حکومت افغانستان انتخابى و يا انتصابى باشد و قرارد ها و پيمانهاى جهانى را مدنظر گيرد . و حکومت تروريستى و طالبانى وتروريست نباشد
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است