انقلاب و جنگ در برابر اشغال خارجی را با افتخار شاهد بودیم اما اینکه از حیث تیوریک و مفهومی دنبال مقصد مشخص و مورد اجماعی بوده باشیم، نبودیم و به همین لحاظ از استعماری به استعمار دیگر، از قدرتی به قدرت دیگر پناه بردیم | ||||
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۵ ۱۳۹۸/۱۰/۲ | کد خبر: 161480 | منبع: | پرینت |
با این عنوان یقینا عده ای موافق نیستند و استدلالشان هم این خواهد بود که اگر ما خود بذر نفاق و از خود بیگانگی را در ضمیر و ظاهر خویش نکاشته و نگه نمی داشتیم کار به اینجا نمی رسید و سرنوشتمان اینگونه به دست دیگران نمی افتاد!
با آنکه استدلال فوق پایه ی علمی محکم دارد اما در افغانستان مساله تا آنجا پیش رفته است که دیگر آن بحث معروف (استبداد داخلی زمینه ساز استعمار خارجی است) جای خود را به مقوله هایی چون «از خود بیگانگی»، «خارجی زدگی»، «بحران هویتی» و حتی می توان گفت «خارجی شدگی» خالی کرده است.
دلایل و عوامل بسیاری را می توان برای این وضعیت برشمرد اما سر جمع مساله بنظرم همان "انقلاب بی تیوری" به تعبیر عبدالکریم سروش می شود. انقلاب و جنگ در برابر اشغال خارجی را با افتخار شاهد بودیم اما اینکه از حیث تیوریک و مفهومی دنبال مقصد مشخص و مورد اجماعی بوده باشیم، نبودیم و به همین لحاظ از استعماری به استعمار دیگر، از قدرتی به قدرت دیگر پناه بردیم هر چند آن قدرت های استعماری در تیوری و هدف بین هم تفاوت داشتند و درحالیکه هر دو برای سرنوشت ما یکسان بوده اند اما ما به نحوی خود را از روی ناداری و ناگزیری به این دومی خویشاوندتر نشان می دهیم و او را خیرخواه تر به خویش به حساب می آوریم.
شاید دیرتر از دیگران بنده خاطرات خلیلزاد در ارتباط به افغانستان را خواندم و پیش از آن هم «دولت سازی در افغانستان» و «ماموریت سقوط» را از مطالعه ی آنها و دیگران در ارتباط به سیاست خارجی آمریکا و نگاه قدرت های غربی به کشورهای جهان سوم درمی یابید که شکی نیست غرب در پی تعمیم و تکثیر ارزش های غربی در همه جای عالم است و شکی هم نیست که بخش بزرگی از این ارزش ها ارزش های انسانی و راهگشا به سوی توسعه و سازندگی برای جوامع بشری نیز بوده اند و هستند اما متاسفانه وقتی بحث هژمونیک منافع ملی قدرت ها پیش می آید همه ی این ارزش ها در حد ابزارهای پیش پا افتاده برای تامین مقاصد دولت های غالب و قدرت های بزرگ تنزیل می کنند و تقلیل داده می شوند.
گذشته از همه چیز به همین انتخابات اخیر که روز گذشته نتیجه ی ابتدایی آن اعلان گردید در افغانستان نگاه کنید که با چه چالش های فراوانی دست و گریبان بود، به قطع و یقین گفته می توانم که پشت سر همه ی آن چالش ها یک و گاها چند دست پیدا و پنهان خارجی وجود داشت و دارد، از تقلب تا اتهام تقلب، از چالش آفرینی بخاطر تاخیر در اعلان نتیجه تا تلاش برای پایان دادن به مناقشات تکت های معترض و دیگران و...
اما جالبتر از همه نشر و پخش این نقشه ی رنگ آمیزی شده است که بازگو کننده ی فکر نفاق افکنانه ی خارجی نسبت به افغانستان است، در سال های 2004، 2005 هنگامیکه طالبان دوباره قد بلند کرده و نیروهای امنیتی افغان و خارجی را به چالش طلبیدند یکی از طرح های پیشنهاد شده تفویض صلاحیت دوازده ولایت در جنوب افغانستان به طالبان بود تا برای خود جایگاه و پایگاهی داشته باشند و با تطبیق شریعت در آن مناطق دست از شورشگری در سایر مناطق افغانستان بردارند.
این دیدگاه آن زمان هرچند تحقق پیدا نکرد اما تا امروز هیچگاه از روی میز و پیش نظر خارجی ها برای افغانستان به حاشیه نرفت با تفاوت اینکه آن وقت طالبان در بخش های کمی از مناطق جنوب مواضع داشتند امروزه به چیزی کمتر از کل کشور قانع نیستند.
اینکه تجزیه ی یک کشور چیست؟ در چه حالتی صورت می گیرد و چه منافع و مضراتی دارد؟ و تجربه ی جهانی از این حالت چه بوده است؟ یک طرف قضیه است که به آن نمی پردازم اما این را به صراحت گفته می توانم که تقسیم بندی های نظیر این رنگ آمیزی در شرایط موجود را از هر زاویه و با هر عینکی که نگاه کنیم قطعا نفاق افکنانه و بحرانزا است.
برنا صالحی
>>> صالحی صاحب همان عطای چور را که زیاد توصیف میکردی درد او از چی است ؟؟
>>> این نو نیست تاثیر کشور های خارجی و قدرت های جهانی از سه صده تا امروز مشاهده میشود ولی در چهل سال اخیر براستی که با این کشور والیبال میشود بدبختانه سر دمداران همیشه لاف سیاسی و دم از استقلال وپیشرفت میزنند ولی مانند روز روشن است که مورد استعمار و استحمار خارجی ها هستند
>>> بله دقیقاً پاکستانی ها واقعی تر و شفافتر عمل کردند و ایرانی ها بیشتر تخریبی عمل کردند تا فقط نفاق عمق بگیرد و بازار ایران بزرگتر بماند.
مهاجر در ایران حتی ۴۰ سال زندگی کرده و تا اشتراک در جنگ عراق نیز همکاری و سازندگی ها داشته ولی از میلیون ها نفر حتی یکی هم تابعیت نگرفته ، یک متر زمین یا یک وسیله نقلیه و دکانداری بنام خود نداشته ، با یک همسطح محاسبه شده ، و ... و در داخل افغانستان نیز شاید فقط در دو سال اخیر به اندازه ۴۰ سال پاکستان، از خود هزینه کرده(خصوصاً در جنگ نرم و عدم حسن همجواری)!
موسوی بلخابی
>>> کشورترکیه یکصدو پنجاه هزار بورسیه تحصیلی در رشته چوپانی برای افغانها داده است ، کاندید های کشورهای پاکستان ایران تاجکستان ترکمنستان ازبکستان همه رد شده اند چون یکی از شرایط پذیرش از کشوری میشد که تاریخ 4999 سال یا بالاتر ازان را داشته باشد که صرف از افغانستان پنجهزار سال بود ، که یکسال هم بالاتر از شرط گذاشته شده توسط کشور ترکیه بود بنا بدون تاخیر فورا اعلان شد که تنها افغنستان برنده این چانس شد
ر
>>> جناب آقای موسوی بلخابی:
خوابی؟! یا خودت را به خواب زده ای؟! این مطلب "برنا صالحی" چه ربطی به پاکستان و ایران داشت؟! اما برای تو و مزدورهای آیاسآی و خود فروخته پاکستان بگویم که کشور عزیز ما افغانستان، همواره از سوی کشور پاکستان مورد تجاوز واقع شده است نه ایران! که مرز دیورند یکی از مواردی است که قراردادی ظالمانه و با همدستی امریکا و انگلیس بالای این مردم مظلوم آمد.
مرزی که به خاطر حسادت و خود پرستی پاکستانیها مقرراتی وضع شد تا دست ما از همه جا کوتاه باشد. متاسفانه بیشتر مردم افغانستان نمی دانند که اگر قرارداد ننگین "خط دیورند" که از سوی پاکستان اجبار شد نبود کشور ما هم مانند کشورهای دیگر می توانست به دریای آزاد و هند دسترسی داشته باشد و این دسترسی به آبهای آزاد می توانست مشکلات اقتصادی این مملکت را حل کند و نود فی صد مشکلات ترانزیتی و صادراتی با تاسیس بندری که متعلق به افغانستان بود حل میشد! اضافه بر این وقتی ما صاحب بندر می شدیم و به آبراهه های آزاد دنیا می پیوستیم توان نظامی سیاسی و اقتصادیمان دوصد چندان میشد وحتی می توانستیم به عنوان یک قطب گردشگری در منطقه شناخته بشویم! و چه اتفاقات خجسته ای که برای کشورعزیزمان نمی افتاد و..
حالا تصور کنید که ما به جای توسل به کشورهایی مانند پاکستان و ایران و یا حتی هند از خود بندر دریایی داشتیم؛ آن وقت چه اقتصاد شکوفایی را می توانست به همراه داشته باشد و خط ترانزیتی کالاهای صادراتی ما چه پیشرفتی که نمی کرد! اما اکنون به خاطر عملکرد ظالمانه پاکستان و کشورهای استعماری، ما در خشکی محاصره شده ایم... و ای هزار لعنت بر باعث و بانی این قرارداد ننگین که یک سوی ان چرکستان و سوی دیگر روباه مکار انگلیس بود.
..بلی آقای موسوی بلخابی! من بعنوان یک جوان وطن دوست، هیچ وقت کشور پاکستان را دوست خود نمی دانم و نمی بخشم که اگر فقط همین توطئه در باره خط دیورند را ملاک بگیریم باید از غصه و افسوس تجاوز گری و حق کشی بالای یک ملت دق کنیم! و همه هموطنان بدانند که اگر خطر تجزیه طلبی است؛ از سوی همسایه جنوبی است که سالیان درازی است برای تسخیر معادن و منابع زیر زمینی کشور عزیزمان دندان تیز کرده است وبرای همین منظور فوج فوج تروریست را پرورش داده جهت خرابکاری وبمب گذاری وارد کشور می کند! حالا تو نا آگاه ویا شاید جاسوس دوجانبه از همکاری پاکستان با ما می گویی؟! زهی بیشرمی! و زهی خیال باطل!
عبدالله فروتن-از استرالیا
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است