تاریخ انتشار: ۱۷:۴۵ ۱۳۹۸/۱۰/۷ | کد خبر: 161571 | منبع: | پرینت |
فاشیزم و افراطیت دو تهدید بزرگ، بالقوه و بالفعلی اند که سرطانی گونه به موازات هم در کشور ما در حال رشدند.
فاشیزم جز قوم خود، قومی را نمی شناسد و آدم نمی شمارد و افراطیت جز باور و مذهب فکری و ارثی خود، باور و اندیشه ای را نمی پذیرد. فاشیزم هم کار فراقانونی انجام می دهد و افراطیت دینی هم. فاشیزم در پی قبیله سالاری و بابایی است و افراطیت در پی دگم اندیشی و دایرکردن دادگاه صحرایی. فاشیزم وحدت ملی را برهم میزند و افراطیت با جزم اندیشی به خردگرایی، دگراندیشی و اعتدال فکری آسیب های جدی میرساند.
افراطیت همراه با خرافه و انجماد فکری است و فاشیزم در صدد امتیاز، انحصار و برتری جویی. هر دو، هم فاشیزم هم افراطیت یک نقطهی پیوند و اشتراک دارند و آن برتری جویی و تسلط است. فاشیزم برتری قومی می خواهد حتی اگر منجر به حذف و نابودی دیگران شود و افراطیت برتری و استیلای فکری. هردو خطرناکند چون هردو دشمن خرد و مدنیت اند.
همگرایی و دگرپذیری دریادلی و چشم بصیرت میخواهد که با دریغ هر دو ندارند. افراطیت از بیرون و کشورهای اسلامی همسایه و خلیج در بدنهی اجتماعی این سرزمین تزریق می شود تا بیشهی اندیشهی ما را مسموم و متعفن کند و فاشیزم از درون نظام می خواهد مهار مدیریت را همواره در دست داشته باشد و به نابرابری، نقض قانون و استبداد ادامه بدهد. بستر مناسب برای جولان اسب تازی هر دو نیز فراهم است و آن بستر، ناآگاهی، نادانی و نبودن جریان های سیال خردگرایی و دگراندیشی در کشور است.
افراطیت در پی تعمیم و تحکیم باورها و اصول فکری خود خود است و سخت از آزادی، تمدن، شیوه های نو زندگی اجتماعی و افکار و پندار نو در هراس است. افراطیت و فاشیزم هر دو از آگاهی و دانایی بیش از هر پدیدهی دیگر می ترسند.
دولت و حکومت در کل و وزارت های معارف و ارشاد و اوقاف بگونه ی ویژه باید جلوی این خودسری ها و بیباکی های این جماعت را بگیرند و برنامه ها، نصاب آموزشی و موعظه های آنان را تفتیش، ارزیابی و مدیریت کنند در غیر آن مثلث «ق.د. ر» عاملانشان را بی شمار از هر زاویهی این کاشانهی بی درودروازه برای تخدیر اذهان ما خواهند فرستاد.
باور بامیک
>>> شروفساد ودزدان شمالی موازی یکدیگر تجارت میکنند
>>> از نظر علم فزیک که بیانگر قوانین طبیعت است، هرسیستم با نوسان عادی یا طبیعی خود در تحرک یا ارتعاش است مگر در صورت بروز پدیده رزونانس این ارتعاش ضعیف میتواند منجر به ارتعاش قوی شده و اجسام و سیسیتم هایی چار اطراف خود را نیز متأثر سازد که در نتیجه با عکس العمل متقابل این سیستم ها مواجه میشود.
حالا اگر هر پدیده یی روبنایی چه ملی، چه دینی و مذهبی، چه تفکری (سیاسی و اقتصادی) و.....اگر با نوسان طبیعی خود و به اساس احترام متقابل در حیات جامعه در نوسان باشد نه تنها باعث عکس العمل نمی شود بلکه با احترام در بطن اجتماع حل و پذیرفته می شود.
افراطی گرایی (ارتعاشات قوی) درین پدیده هایی تفکری باعث بروز فاشیسم (ریزونانس) گردیده که در نتیجه با عکس العمل شدید و متقابل مواجه شده و در نهایت باعث فروپاشی جامعه میگردد. ضرورت به مطالعه تاریخ نیست زیرا مثال هایی زنده آن در حیات فعلی مردم ستمدیده ما بر ملاست:
۱- با آنکه نزدیک به چار دهه ازین کشور دورام مگر حرارت آتش نفاق ملی راکه نتیجه اعمال فاشیستان است از راه دور احساس میکنم. درین آتش همه مردم مظلوم ازبک، هزاره، ترکمن، پشتون، تاجیک و.....می سوزند.
۲- نفاق مذهبی توسط وهابی هایی مفسد دامن زده میشود. این همان کشوریست که در آن سنی، شیعه، اسماعیلیه، اهل هنود و...با صلح و صفا زنده گی میکردند.
۳- وحشت از فاشیسم طالبانی مردم ما را در فشار روحی خطرناکی قرار داده است که تداوی آن در یک قرن هم امکان ندارد. (فیلم هایی ریش تراشی مردم بعد از سقوط این جنایتکاران خبیث تا هنوز در خاطره ام زنده است)
۴- فاشیسم ضد اسلامی امریکا و اروپا با عکس العمل جوانان مسلمان واقع شده و صلح جهانی روزبروز در خطر مطلق قرار میگیرد.
۵- و مثال هایی دیگر.
آزاده
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است